دانش رجال از دیدگاه اهل سنت

    از ویکی‌نور
    دانش رجال از دیدگاه اهل سنت
    دانش رجال از دیدگاه اهل سنت
    پدیدآورانجدیدی نژاد، محمدرضا (نویسنده)
    ناشرمؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1381 ش یا 1423 ق
    چاپ1
    موضوعحدیث - علم الرجال
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏114‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏4‎‏د‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    دانش رجال از ديدگاه اهل سنت اثر محمدرضا جديدى‌نژاد، پژوهشى است پيرامون علم رجال نزد اهل سنت كه به زبان فارسى تأليف شده است.

    اين اثر بر اساس ضرورت آشنايى با مبانى رجالى اهل سنت، به سفارش مركز تحقيقات دارالحديث و با هدف تسهيل استفاده از منابع رجالى و حديثى اهل سنت براى دانشيان شيعى حوزه حديث فراهم آمده است.[۱]

    ساختار

    كتاب با پيشگفتار نویسنده آغاز و مطالب در يك مقدمه و شش فصل، تنظيم شده است.

    اين اثر دربردارنده مبانى و اصول رجالى معتبر نزد مشهور اهل سنت مى‌باشد كه در حد آشنايى با اين دانش از ديدگاه ايشان است؛ اما در عين حال كوشش نویسنده بر آن بوده كه مطالب كلى و اصلى هر مبحث و نيز منابع اصلى در هر مبحث، ارائه و شناسانده شوند. شيوه ارائه و دسته‌بندى مطالب و منطق آن، به‌گونه‌اى انتخاب شده كه دانش‌پژوهان شيعى مذهب نيز به خوبى بتوانند به آراى رجالى اهل سنت دست يابند[۲]

    در تأليف اين اثر، اصول زير مورد توجه نویسنده بوده است:

    1. مطالب كتاب با توجه به مخاطب، يعنى دانش‌پژوهان شيعى و در قالب‌هاى متداول و شناخته شده ايشان ارائه شده است.
    2. سعى نویسنده بر آن بوده تا مبانى اهل سنت به صورت دقيق و مستند گزارش شوند و هرگونه نقد آن‌ها به فرصت ديگرى واگذار شود.
    3. منابع مورد استناد، از مصادر اوليه رجال و درايه اهل سنت‌اند و در موارد نادر، به جهت مناسب‌تر بودن بيان، به كتاب‌هاى معاصران (از اهل سنت) نيز مراجعه شده است.[۳]

    گزارش محتوا

    در پيشگفتار، ضمن اشاره به موضوع فصول كتاب، شيوه كار نویسنده توضيح داده شده است.[۴]

    مقدمه، به شرح دو اصطلاح متدوال در تمام مباحث كتاب، اختصاص يافته است. اين دو اصطلاح عبارتند از: «سند و اسناد» و «جرح و تعديل»[۵]

    به نظر نویسنده، اسناد از آن جهت كه تنها طريق مناسب براى نسبت دادن كلامى به گوينده‌اش مى‌باشد، بسيار با اهميت است؛ چه آن كلام، حديث و گوينده‌اش پيامبر(ص) باشد و چه خبرى تاريخى و گوينده‌اش مورخ، ليكن اين اهميت در نقل احاديث پيامبر(ص) قابل مقايسه با نقل ساير اخبار نيست؛ زيرا حلال و حرام الهى به وسيله احاديث به اثبات مى‌رسند[۶]

    فصل اول كتاب به مباحث مقدماتى و كليات اختصاص يافته و عناوين مطرح شده در آن عبارتند از: تعريف علم رجال؛ جايگاه علم جرح و تعديل؛ مشروعيت بحث از رجال؛ علم رجال و علوم همگن و تاريخچه علم رجال[۷]

    سبب ظهور و شكل‌گيرى علم رجال، ناشى از استفاده از اسناد و انتشار آن در بين محدّثان و بحث از آن است؛ امّا بايد دانست كه سؤال از رجال واقع شده در سند احاديث نيز نتيجه شرايطى است كه محدّثان براى قبول روايت از رجال داشته‌اند. اين شرايط، به تعبيرى برخى از مسائل علم رجال به شمار مى آيند؛ زيرا علماى رجال و محدّثان، همواره براى حفظ شريعت از تخريب و دروغِ دروغ‌پردازان به دنبال اين بوده‌اند كه شرايط مزبور، در كدام يك از راويان بوده و در كدام يك نبوده است. بنابراین، آگاهى از اين شرايط و طُرُق ثبوت آنها براى طالبان اصول علم رجال، امرى لازم و اجتناب‌ناپذير است. علاوه بر اين، شرايط مزبور و طُرُق ثبوت آنها نزد همه محدّثان، يكسان نيست. از اين‌رو، دانستن مبانى آنان، از اهمّيت فراوانى برخوردار است. نيز بايد ديد كه آيا جمعى خاص از راويان كه وجود شرايط مزبور در آنها مسلّم است و نيازى به بررسى احوال آنها نيست، وجود دارد يا نه؟ اينها و برخى مسائل فرعى ديگر، موضوعاتى است كه در فصل دوم به آن‌ها پرداخته شده است.[۸]

    اكنون كه عصر علماى جرح و تعديل به پايان آمده و تمامى اقوال و احكام آنان در مورد راويان احاديث در كتاب‌هاى رجالى تدوين يافته است، طالبان علم رجال و مطالعه‌كنندگان كتاب‌هاى رجالى، براى فهم و درك بهتر اقوال علماى جرح و تعديل و تعيين حال راويان از جهت وثاقت و يا ضعف، نياز مبرم به دانستن قواعد علم جرح و تعديل دارند؛ قواعدى كه بدون اطّلاع از آنها، هيچ كس قادر به تعيين حال راويان و به تبع، تعيين درجه اعتبار سند احاديث از جهت صحّت و يا ضعف نيست. از اين‌رو، در فصل سوم، در ضمن شش گفتار زير، مهم‌ترين اين قواعد، به اختصار مورد بررسى قرار گرفته است.[۹]

    در گفتار اول، به بررسى مبانى حجيت جرح و تعديل رجالى پرداخته شده است. به نظر نویسنده، از آنچه كه علما در كتب «مصطلح الحديث» در مورد اختلاف محدّثان در قبول تزكيه و جرح از يك عادل گفته‌اند، چنين به دست مى‌آيد كه اساس حجّيت و پذيرش جرح و تعديل از علماى رجال، بر يكى از چهار نظريه ذيل استوار است:

    1- الحاق جرح و تعديل به شهادت؛ 2- الحاق آن به حكم حاكم؛ 3- الحاق آن به خبر و روايت؛ 4- الحاق آن به خبر، در صورتى كه معدّل و يا جارِح ناقل تزكيه و يا جرح از ديگرى باشد، و الحاق آن به حكم، در صورتى كه معدّل و يا جارِح، بر اساس اجتهاد خودش تزكيه و يا جرح كرده باشد[۱۰]

    اثر و لازمه قبول قول اوّل در علوم حديث آن است كه تعديل را از كم‌تر از دو رجالى نپذيريم؛ زيرا تعدّد، شرط پذيرش شهادت است. بنابراین، با الحاق تعديل رجاليان به شهادت، مى‌بايد تعديل راوى را از كم‌تر از دو نفر نپذيريم و اثر و لازمه قول دوم و سوم و نيز چهارم (كه تركيبى از قول دوم و سوم است)، اكتفا به تعديل و جرح يك رجالى است؛ زيرا در حكم و روايت، تعدّد شرط نيست[۱۱]

    در گفتار دوم، شرايط عالمان جرح و تعديل بررسى گرديده است. به اعتقاد نویسنده از آنجا كه ثبوت روايات و سنّت نبوى برعهده علماى جرح و تعديل مى‌باشد، ازاين‌رو، آنان متناسب با چنين جايگاه رفيعى، لزوماً مى‌بايد علاوه بر شرايط عمومى تكليف- كه مسلمان بودن، بالغ بودن و دارا بودن عقل است- متّصف به صفاتى متناسب با جايگاه ويژه‌شان باشند و مهم‌ترين آن صفات، عبارتند از: عدالت؛ علم؛ دورى از تعصّب؛ دانستن اسباب جرح و تزكيه و آگاهىِ كامل از مدلول و معانى الفاظ از جهت لغت و اصطلاح[۱۲]

    محدّثان، جرح و تعديل را به واسطه ضرورت شرعى مهمّى- كه حفظ و صيانت شريعت و احاديث باشد- از مصاديق غيبت محرّم ندانسته‌اند. بنابراین به نظر نویسنده حدّ مجاز جرح و تعديل، محدود به ضرورت مزبور است و از طرفى، تحصيل كامل ضرورت و غرض مزبور، مستلزم رعايت آدابى است كه در صورت عدم رعايت آنها توسط علماى جرح و تعديل، يا افراط مى‌شود و از حدّ مجاز جرح، تجاوز مى‌كند و يا تفريط مى‌شود و به تحصيل غرض مزبور، لطمه وارد مى‌شود. ازاين‌رو، علماى جرح و تعديل و نيز ناقلان جرح و تعديل، مى‌بايد ملتزم به رعايت آدابى گردند كه در گفتار سوم، مهم‌ترين اين آداب توضيح داده شده است.[۱۳]

    در گفتار چهارم، موانع قبول جرح و تعديل بررسى شده است. البته به حسب طبيعت شرط و مانع، اين گفتار در واقع، مكمّل دو گفتار قبلى است؛ زيرا عدم تحقّق هر شرطى از موانع محسوب مى‌گردد. ازاين‌رو، ضدّ برخى از شرايط و مطالبى را كه پيش از اين در دو گفتار قبلى ذكر شده، با اختلاف در تعبير، تكرار شده است.[۱۴]

    نویسنده در گفتار پنجم نظر محدثان در مورد تعارض جرح و تعديل[۱۵]و در گفتار ششم، مراتب جرح و تعديل را بررسى نموده است.[۱۶]

    در فصل چهارم، به بررسى مصادر رجالى اهل سنت پرداخته شده است. اين مصادر در هفت دسته زير، تقسيم شده‌اند: كتاب‌هايى درباره شناخت صحابيان؛ كتاب‌هاى طبقات؛ كتاب‌هاى جامع روايان ثقه و ضعيف؛ كتاب‌هاى خاص ضعفا؛ كتاب‌هاى خاص ثقات؛ رجال جوامع روايى و رجال شهرها[۱۷]

    نویسنده معتقد است پس از طرح و بررسى قواعد علم رجال و معرفى مصادر رجالى (كه در دو فصل قبل صورت گرفته است) بايد ديد استفاده از كدام يك از جوامع و مسانيد حديثى، بيشتر نياز به اعمال قواعد علم رجال و مراجعه به مصادر رجالى دارد و كدام يك كم‌تر و اين تنها با شناخت كتاب‌هاى مزبور ميسّر مى‌گردد. به همين جهت، فصل پنجم، به معرفى و بررسى رجالى و اعتبار نه كتاب از مهم‌ترين جوامع و مسانيد حديثى اهل سنّت اختصاص يافته است. اين كتب عبارتند از: «الموطّأ مالك»؛ «مسند احمد»؛ «صحيح بخارى»؛ «صحيح مسلم»؛ «سنن أبى داود»؛ «سنن الترمذى»؛ «سنن النسائى»؛ «سنن ابن ماجه» و «المستدرك على الصحيحين»[۱۸]

    نویسنده معتقد است مراجعه به متخصّصان و خبرگان در فنون و علوم و صنايع مختلف، مسئله‌اى عقلايى با پشتوانه سيره مستمر و پيوسته عقلا در طول زمان‌هاى مختلف بوده و علم رجال و نياز به مراجعه به علماى اين علم براى كسب اطّلاع از احوال راويان حديث نيز از اين قاعده مستثنا نيست. لذا طالبان اين علم مى‌بايد شخصيت‌هاى برجسته اين علم را كه هر يك در زمان خود به جرح و تعديل رجال پرداخته‌اند، بشناسند و بدانند كه اعتبار اقوال هر يك از آنها در چه حدّى است و كدام يك از آنان داراى تمام صفات لازم براى جرح و تعديل رجال بوده‌اند و سخن آنان، همواره پذيرفته شده است و كدام يك از آنان، فاقد برخى شرايط و صفات لازم بوده‌اند و كلام آنان در اين زمينه يا اصلاً پذيرفته نشده و يا از اعتبار چندانى برخوردار نيست. به همين جهت، در فصل پايانى، به ذكر خلاصه‌اى از زندگى مهم‌ترين علماى علم رجال پرداخته شده است.[۱۹]

    براى آشنايى بيشتر با موقعيت علم جرح و تعديل و تحوّلات آن، شرح حال اين علما با رعايت ترتيب زمانى، به سه گروه تقسيم شده و ويژگى‌هاى مشترك علماى هر گروه نيز در ابتداى هر بخش ذكر شده است.[۲۰]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و فهرست راهنماى استفاده از فهرست‌ها؛ آيات؛ روايات نبوى؛ مكان‌ها؛ اشخاص و اسامى كتاب‌هاى مذكور در متن، به همراه فهرست منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهاى كتاب آمده است.

    در پاورقى‌ها علاوه بر ذكر منابع، توضيحاتى پيرامون برخى كلمات و عبارات متن، ارائه گرديده است.

    پانويس

    1. پيشگفتار، ص15
    2. سخنى با خواننده، ص12
    3. پيشگفتار، ص15- 16
    4. پيشگفتار، ص13- 16
    5. مقدمه، ص17- 20
    6. همان، ص19
    7. متن كتاب، ص23- 45
    8. همان، ص55
    9. همان، ص113
    10. همان، ص113- 114
    11. همان، ص114
    12. همان، ص115
    13. همان، ص121- 122
    14. همان، ص 124- 125
    15. همان، ص137
    16. همان، ص149
    17. همان، ص167- 187
    18. همان، ص191- 217
    19. همان، ص223
    20. همان

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها