درسنامه وضع حدیث

    از ویکی‌نور
    درسنامه وضع حدیث
    درسنامه وضع حدیث
    پدیدآورانرفیعی محمدی، ناصر (نویسنده)
    ناشرمرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1390 ش
    چاپ2
    شابک978-964-7741-55-2
    موضوعاحادیث مجعول
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏111‎‏/‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏7‎‏د‎‏4*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    درسنامه وضع حدیث اثر ناصر رفیعى محمدى، بررسى پدیده وضع حدیث، قطع نظر از مقدار احادیث موضوع و بررسى ریشه‌ها و عوامل آن مى‌باشد که به زبان فارسى و در دوران معاصر نوشته شده است.

    ساختار

    کتاب با پیشگفتار نویسنده آغاز و مطالب در چهارده فصل تنظیم شده که البته گاه دو یا چند فصل یک موضوع را پیگیرى مى‌کنند. هر مبحث در ضمن یک درآمد و زیرفصل‌هاى متعددى مطرح شده است.

    کتاب به‌صورت درسنامه تنظیم شده و در آغاز هر درس، اهداف آموزشى ذکر گردیده است. همچنین چکیده مطالب، پرسش‌هاى متن، پژوهش‌هاى جدید و منابع جهت مطالعه بیشتر، در پایان هر درس گنجانده شده است.[۱]

    گزارش محتوا

    در پیشگفتار، به موضوع و شیوه نگارش کتاب، اشاره شده است.[۲]

    فصل اول، به کلیات اختصاص یافته و مباحثى چون شناخت مفهوم لغوى و اصطلاحى وضع، بررسى رابطه معناى لغوى و اصطلاحى، آگاهى از دیدگاه‌ها در مورد آغاز پیدایش دروغ‌پردازى، آشنایى با ادله قائلان به پیدایش «وضع» از زمان پیامبر(ص) و منکران آن، پرداخته شده است.[۳]

    وضع در لغت به معناى حط، اسقاط، الصاق و اختلاف آمده و نویسنده معتقد است با معناى اصطلاحى آن، یعنى نسبت دروغ دادن به معصوم(ع) تناسب دارد. در مورد آغاز شکل‌گیرى وضع، چهار قول وجود دارد: از زمان حیات پیامبر(ص)، اواخر خلافت عثمان، سال 40 هجرى به بعد و اواخر قرن اول هجرى (سال 70 به بعد). عمده‌ترین دلیل انکار وضع در زمان پیامبر(ص) و خلفا، نظریه عدالت صحابه است. نویسنده معتقد است این نظریه با توجه به آیات قرآن و شواهد تاریخى، مردود مى‌باشد[۴]

    در فصل دوم کتاب به شواهد وقوع وضع و علل گسترش آن پرداخته شده است. اهداف این فصل، شناخت شواهد و عوامل وقوع وضع و آگاهى از عوامل گسترش وضع حدیث مى‌باشد[۵]

    راهیابى احادیث موضوع به منابع روایى، مورد اتفاق دانشمندان اسلامى است و آیات به‌صورت غیرمستقیم و روایات به صراحت، بر این امر دلالت دارند. نقد خود صحابه از برخى روایات و گزینش احادیث به دست صاحبان صحاح، شاهد دیگرى بر این امر است. عوامل مختلفى باعث گسترش جعل حدیث گردیده که برخى از آن‌ها عبارتند از: عدم تدوین حدیث، نقل به معنا، نظریه عدالت صحابه، گسترش فتوحات و ورود فرهنگ بیگانه و تسامح در ادله سنن[۶]

    در فصل سوم، انگیزه‌هاى سیاسى در وضع حدیث، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. از جمله اهداف مد نظر نویسنده در این فصل، عبارتند از: شناخت انگیزه سیاسى در وضع حدیث پس از سقیفه؛ آشنایى با عملکرد معاویه و نقش او در وضع حدیث؛ اطلاع از موارد جعل حدیث در زمان معاویه و بررسى موارد جعل حدیث در زمان عباسیان[۷]

    نویسنده معتقد است کشمکش‌ها و دگرگونى‌هاى سیاسى پس از رحلت پیامبر(ص) و اختلاف بر سر حاکمیت مسلمانان، نقش زیادى در جعل حدیث داشت و روایاتى را دروغ‌پردازان در مشروعیت‌بخشى به خلافت خلفاى سه‌گانه، وضع کردند. معاویه پس از به قدرت رسیدن، به‌ویژه در زمان خلافت خود، در اشکال مختلف جاعلان را به وضع حدیث تشویق مى‌کرد. زمینه‌هاى جعل در زمان معاویه عبارتند از: مشروعیت دادن به سلطنت؛ حذف فضایل امام على(ع)؛ فضیلت‌تراشى براى معاویه و صحابه؛ برترى شام و قداست‌شکنى از پیامبر(ص). بنى‌عباس نیز پس از حذف امویان و مروانیان و به قدرت رسیدن، حرکت وضع حدیث را ادامه دادند[۸]

    در فصل چهارم و پنجم، انگیزه‌هاى فرهنگى جعل حدیث، بررسى شده است. از جمله اهداف این فصل دو، عبارتند از: آشنایى با یکى از انگیزه‌هاى جعل حدیث؛ شناخت تفکر تفکیک بین مرجعیت دینى و سیاسى و تعدد آن‌ها؛ آگاهى از نقش فرقه‌هاى کلامى و فقهى در زمینه وضع حدیث؛ آشنایى با پدیده خطرناک غلو و برخورد ائمه(ع) با غالیان، شناخت زنادقه در وضع حدیث، آگاهى از علل نفوذ اسرائیلیات و چهره‌هاى گسترش دهنده آن؛ آشنایى با متصوفه و نقش آنان در موضع حدیث و شناخت و نقد روایات تحریف قرآن[۹]

    نویسنده معتقد است که یکى از انگیزه‌هاى وضع حدیث، انگیزه تخریب مبانى دینى و فرهنگى اسلامى است. این عامل در دو فصل، مورد بررسى قرار گرفته است: در فصل نخست سه محور تعدد مرجعیت فکرى و دینى، فرقه‌هاى مختلف و پدیده غلو، بررسى شده است. مقصود از تعدد مرجعیت فکرى آن است که افرادى پس از رحلت پیامبر(ص) کوشیدند با وضع احادیثى، مردم را از مراجعه به اهل‌بیت(ع) بازداشته و دست کم رقیبانى براى آنان بتراشند. فرقه‌هاى فقهى و کلامى که اندک اندک به حوزه فرهنگ اسلامى راه یافتند و رو به فزونى نهادند، هر کدام در تأیید مشروعیت‌بخشى به عقاید خود روایاتى را ساختند. نویسنده معتقد است از خطرناکترین جریان‌هاى انحرافى در زمینه وضع حدیث، پیدایش غلات است که در پس نقاب احادیث معصومان(ع)، کوشیدند چهره باطل خود را موجه جلوه دهند[۱۰]

    در فصل ششم کتاب به انگیزه‌هاى مالى و دنیوى جعل حدیث پرداخته شده است. اهداف مورد نظر نویسنده از این فصل، عبارتند از: آشنایى با گرایش‌هاى قومى و قبیله‌اى که سبب وضع حدیث شد؛ شناخت عوامل و مصالح شخصى در جعل حدیث و آگاهى از نقش داستان‌سرایان در وضع حدیث و پیامدهاى آن[۱۱]

    انگیزه‌هاى خیرخواهانه جعل حدیث، در فصل هفتم بررسى شده است. نویسنده بر این باور است که افرادى به انگیزه خیرخواهى جاهلانه و زعم خود، ترغیب مردم به اعمال خیر، اقدام به وضع حدیث کردند که برخى از روایات رسیده در ثواب قرائت سور خاصى از قرآن، از این قبیل است. در مورد برخى از اعمال اندک و اذکار نیز ثواب‌هاى گزافى نقل شده است که با روح آیات و تعالیم اسلامى، سازگار نیست. خوش‌بینى به صحابه و تلقى به قبول همه گفتار آنان، یکى از زمینه‌هاى ورد احادیث جعلى است.[۱۲]

    در فصل هشتم، به بررسى شیوه‌هاى وضع حدیث پرداخته شده است. این شیوه‌ها عبارتند از: وضع کامل، درج الفاظ در حدیث، سرقت حدیث، دست‌کارى در کتب محدثان و جعل نسخه‌هاى دروغین[۱۳]

    در فصل نهم، به تبین ثمرات رویارویى با وضع، پرداخته شده است. شناخت عمده‌ترین طرق مقابله با وضع؛ آشنایى با نحوه احتیاط راویان در نقل روایت؛ آشنایى با عرضه حدیث بر معصومان(ع) و اصحاب و تفاوت این دو عرضه؛ اطلاع از اشکال نقد معصومان(ع) نسبت به احادیث عرضه شده و کسب اطلاعاتى در مورد معرفى واضعان و پیدایش علم رجال و درایه، از اهداف مورد نظر در این فصل مى‌باشد[۱۴]

    نشانه‌هاى حدیث موضوع، در فصل دهم تا دوازدهم، بیان شده است. تشخیص قطعى احادیث موضوع مشکل است و روایات موضوع از دو طریق سند و متن، شناسایى مى‌شود. دیدگاه‌هاى مؤلفان کتب علوم‌الحدیث درباره معیارهاى تشخیص حدیث موضوع، مختلف بوده و اقرار راوى به وضع حدیث یا قرائنى که به منزله اقرار محسوب مى‌شود، دو راه عمده تشخیص احادیث موضوع از طریق سند است.[۱۵]

    یکى از شیوه‌هاى تشخیص حدیث صحیح و نفى روایات موضوع، نقد متن حدیث و عرضه آن بر معیارهاى مقبول است. نقد متن حدیث، قطع نظر از سند، سابقه‌اى کهن داشته و نخستین و برترین معیار نقد، عرضه حدیث بر قرآن است. مراد از مخالفت حدیث با قرآن، تباین کلى یا تعارض با روح قوانین حاکم بر قرآن مى‌باشد. معیار دیگر، مخالفت با سنت قطعى است؛ یعنى در صورتیکه خبرى با روایات متواتر، مستفیض مقرون به قرینه، یا خبر مورد اتفاق و اجماع فریقین تعارض داشت، حکم به نفى آن مى‌شود. مخالفت حدیث با بدیهیات عقلى و مواردى که عقل حکم قطعى دارد نیز یکى از راه‌هاى تشخیص حدیث جعلى است.[۱۶]

    از دیگر معیارهاى نقد حدیث که نویسنده به آن پرداخته، عرضه آن بر تاریخ صحیح است. البته با توجه به راه‌یابى جعل و وضع به تاریخ، باید توجه داشت که مراد، تاریخ معتبر و مشهور است. نویسنده معتقد است مخالفت حدیث با حکم مورد اجماع و اتقان نیز مى‌تواند نشانه‌اى بر موضوع بودن آن باشد. رکاکت معنوى و لفظى حدیث و همچنین مخالفت با داده‌هاى قطعى و قوانین علمى با توجه به عصمت دینى نیز معیارى براى تشخیص حدیث جعلى مى‌باشد[۱۷]

    فصل سیزدهم، به تعبیرشناسى احادیث موضوع و واضعان اختصاص یافته است. مباحثى که نویسنده در فصل‌هاى قبلى مطرح کرده بود، به‌طور عمده مربوط به سیر تاریخى وضع، انگیزه‌هاى این حرکت نامبارک و شیوه‌هاى مقابله با آنان بود. نویسنده در فصل به این بحث پرداخته است که براى تشخیص دروغ‌پردازان و احادیث ساخته و پرداخته آنان، چه تعبیرى در بین عالمان رجالى شیوع دارد. از جمله اهداف مورد نظر نویسنده در این فصل، عبارتند از: آشنایى با سخنان و تعابیر علما در مورد دروغ‌پردازان؛ شناخت مراتب دلالت کلمات بر دروغ‌پردازان و آشنایى با تعابیر وارد شده در مورد احادیث موضوع[۱۸]

    پدیده وضع حدیث آثار منفى در پى داشته و در فصل سیزدهم کتاب تأثیر وضع بر فرهنگ اسلامى مورد بررسى قرار گرفته است. برخى از این آثار عبارتند از: دشوارى دستیابى به احادیث صحیح؛ نفى احادیث صحیح به بهانه جعل‌زدایى؛ شکل‌گیرى جریان‌ها و نحله‌هاى فکرى؛ محروم ماندن مردم از اهل‌بیت(ع) و مخدوش نمودن چهره اسلام[۱۹]

    در آخرین فصل کتاب به ترتیب تاریخى، به ذکر نام برخى مؤلفان و کتب آنان در زمینه احادیث موضوع، پرداخته شده است.[۲۰]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و کتاب‌نامه منابع و مصادر مورد استفاده نویسنده، در انتهاى کتاب آمده است.

    پاورقى‌ها بیشتر به ذکر منابع اختصاص یافته است. در موارد اندکى نیز توضیحاتى پیرامون برخى کلمات و عبارات متن آمده است.

    پانویس

    1. مقدمه، ص14
    2. همان
    3. متن کتاب، ص15- 38
    4. همان، ص38
    5. همان، ص41- 47
    6. همان، ص48
    7. همان، ص51- 73
    8. همان، ص74
    9. همان، ص77- 124
    10. همان، ص96
    11. همان، ص129- 147
    12. همان، ص158
    13. همان، ص161- 172
    14. همان، ص175
    15. همان، ص210
    16. همان، ص237
    17. همان، ص260
    18. همان، ص263
    19. همان، ص278
    20. همان، ص281- 294

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها