رخسار پنهان ترجمه كشف الأستار عن وجه الغائب عن الأبصار

    از ویکی‌نور
    رخسار پنهان ترجمه کشف الاستار عن وجه الغایب عن الابصار
    رخسار پنهان ترجمه كشف الأستار عن وجه الغائب عن الأبصار
    پدیدآورانمیر غفاری آذر شهری، علی (مترجم) نوری، حسین بن محمدتقی (نویسنده)
    ناشرنشر آفاق
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1377 ش
    چاپ1
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    رخسار پنهان، ترجمه فارسى كتابكشف الأستار عن وجه الغائب عن الأبصار اثر آيت‌الله ميرزا حسين نورى (متوفى 1254ق / 1320ش) مى‌باشد كه توسط حجت‌الاسلام حاج سيد على ميرغفارى آذرشهرى به قلمى شيوا و شيرين به فارسى برگردان شده است.

    اين كتاب، چندين بار به فارسى ترجمه شده كه جديدترين آن‌ها، اثر حاضر مى‌باشد. مترجم قائل است كه كتاب را با حوصله و وسواس ترجمه نموده و تلاش فراوان كرده تا بسيار دقيق و متقن باشد.

    اين اثر، توسط حجت‌الاسلام شيخ على تيزدست، با دقت تمام، مقابله و ويرايش شده و تعليقات ارزشمندى نيز توسط ايشان، به آن افزوده شده است.

    متن و ترجمه قصيده آيت‌الله کاشف‌الغطاء به پايان كتاب افزوده شده است.

    به فرموده مهدى دشتى در مقاله «نگاهى به كتاب رخسار پنهان» كه آن را در وبلاگ شخصى خود با آدرس اينترنتى:

    http://mahdidashti.blogfa.com/post-3.aspx

    ثبت نموده است:

    «هرچند كه اين ترجمه، ترجمه‌اى مفهوم و روان است و ظاهرا در اكثر موارد از شرط صحت برخوردار، لكن سستى‌هايى نيز در آن به چشم مى‌خورد كه به برخى از آن‌ها اشاره مى‌شود، البته بايد اين نكته را تذكر دهيم كه اگر اين ترجمه از ويرايش كامل و همه‌جانبه‌اى برخوردار مى‌گشت، بى‌شك امروز شاهد بسيارى از اين مشكلات نبوديم و با توجه به آنكه نشر آفاق عهده‌دار چاپ اين ترجمه بوده، جاى اين سؤال و گله باقى مى‌ماند كه چرا در چاپ اين ترجمه، سعى و تأمل و سليقه لازم اعمال نشده، به‌ويژه آنكه اين كتاب، دربردارنده كوششى است قابل ستايش، در دفاع از ساحت مقدس امام زمان(عج).

    1. اغلاط مطبَعى:
      مشكلات را با اغلاط مطبعى آغاز مى‌كنيم، با اين توجه كه مسئوليت اين اغلاط، بيشتر متوجه ناشر است تا مترجم.
      اغلاط مطبعى، فراوان است و جلوه‌هايى گوناگون دارد كه مواردى از آن با ذكر صفحه و صورت صحيح كلمه به شرح زير است:
      الف)- اغلاط رسم‌الخطى:
      علاقمندان / 16، 21، 102 گ‍ علاقه‌مندان؛ لغتا / 42 گ‍ لغة؛ همينك / 82 گ‍ هم‌اينك؛ قوم‌اش 110/ گ‍ قومش؛ فضائل‌اش / 123 گ‍ فضائلش؛ اهلبيت / 164، 167، 168 و... گ‍ اهل‌بيت؛ بهدست / 205 گ‍ به دست يا بدست؛ آب‌شخورى / 361 گ‍ آبشخورى؛ فَعَلا / 392 گ‍ فَعَلى؛ پيشروى / 318 گ‍ پيشِ روى.
      ب)- اغلاط املائى:
      عجب / 17 گ‍ حجب؛ اِثنى‌عشر / 42، 95، 157، 158، 164 و... گ‍ اثناعشر؛ شؤنات / 178 گ‍ شؤونات؛ حبشى سالك / 78 گ‍ جشّى سالك؛ افترءً / 101 گ‍ افتراءً؛ فيىء / 105 گ‍ فىء؛ ميمئه / 120 گ‍ ميميه؛ للحشير / 125 گ‍ للحشر؛ بردار / 136 گ‍ برادر و...
      ج)- اغلاط اِعرابى:
      نِعمَ الوكيلٌ / 101 گ‍ نِعمَ الوكيلُ؛ عَتْرته الطاهرة / 101 گ‍ عِترته الطاهرة؛ تَعَلِّمُوا / 238 گ‍ تَعَلَّمُوا و...
      د)- اغلاط مربوط به ضبطِ اسامى اشخاص و كتاب‌ها:
      احمد بن عبدالقادر عجيلى / 42 گ‍ احمد بن عبدالقادر جيلى؛
      المِرقاة شرح المشكاة / 93 گ‍ المِرقاة فى شرح المشكاة؛
      بنو المُغَيرَة / 180 گ‍ بَنُو المُغِيرَة؛
      حُلية / 223 گ‍ حِلية الاولياء؛
      لسان الزّمان / 236 گ‍ لسان الميزان؛
      و...
      درخور ذكر است كه جا داشت ضبط دقيق اسامى خاصّ اشخاص، كتب و امكنه، با حركات مشخص شود كه متأسفانه اين كار نشده و اگر گاهى هم شده، غلط و اشتباه است.
      ه)- جاافتادگى‌ها و آشفتگى‌ها:
      جاافتادگى‌ها بسيار است از جمله:
      الف)- ص 331 سطر 18: كلمه «بدون» جا افتاده است:
      «و [بدون] حضور خدمت‌گزارى كه براى او خدمت نمايد».
      ب)- ص 270 سطر 11: واو عطفى جا افتاده است:
      «دولت جهانى آن حضرت، آخرين دولت روزگار [و] از نشانه‌هاى وقوع قيامت است».
      و اما برخى آشفتگى‌ها:
      الف)- بر عليه / 195 و... گ‍ عليه؛
      ب)- به عينه / 197 و... گ‍ بعينه؛
      ج)- عبارت «بهائى چه مى‌گويد» در ص 334، تكرار شده است؛
      د)- ناهماهنگى ميان شماره پانوشت‌ها و توضيحات مربوط بدان‌ها / 302.
    2. مقدمه مترجم:
      مرحوم محدّث نورى اين كتاب را در نجف اشرف و در وقت سلطه عثمانى‌ها نوشته است، لذا مجبور بوده كه از سر تقيه، در اثناى كتاب، گاه به مدح و تمجيد از سلطان عثمانى مبادرت نمايد، لذا بايسته مى‌نمود كه مترجم محترم اين نكته را در مقدمه ترجمه خويش، يادآور شود تا خواننده به‌هنگام برخورد با اين مدح و تمجيدها، از هرگونه سردرگمى و احيانا سوء تفاهم در امان بماند.
    3. عبارات نامفهوم و نادرست:
      در ترجمه متن و گاه پانوشت‌ها، عبارات و جملاتى نامفهوم و بعضا از حيث دستورى، نادرستى به چشم مى‌خورد، از جمله:
      الف)- و اين به دليل دوام ملازمتى انبياء(ع) در ساحت حضور (مقام فنا و شهود) «حضرت» احديت دارند. / ص 109، سطر 1 و 2.
      ب)- پس هركه ابا مى‌كند مى‌كشد او را. / ص 114، سطر 18.
      ج)- و در برابر سدّ راه و مانع و طريق حقّ دين اسلام بودنت را به كيفر برسانم. / ص 203، دو سطر آخر.
      د)- وقتى او را مشاهده كرديد از وى بيعت كنيد. ص 291، سطر 9.
    4. لغزش‌هاى لغوى:
      كه خوشبختانه تعدادشان اندك است:
      «الناصر لدين الله، وى همان كسى است كه به تعمير سرداب شريف دستور داد».
      كلمه «تعمير» عربى و مصدر از باب تفعيل است، به معناى زيادعمركردن؛ بنابراین، به جاى اين كلمه، مناسب آن بود كه از كلماتى همچون آبادى، عمران، مرمّت و نظاير آن استفاده مى‌شد.
    5. لغزش‌هاى ترجمه‌اى:
      متأسفانه اصل عربى كتاب در دسترس نبود تا بتوان داورى صحيحى در اين باره داشت، لكن ضمن اعتماد به مترجم، در پاره‌اى از موارد همچون ترجمه ابيات عربى متن كه اصل ابيات نيز موجود بود، بعضى نكات ملاحظه شد كه اينك به نمونه‌اى اشاره مى‌شود:
      و يكفى قوله «منى» لاشراق محياهو من بضعته الزهراء مجراه و مرساه
      مترجم محترم، بيت بالا را چنين ترجمه كرده است:
      «و در نشان دادن سيماى تابناك مهدى، اين گفته پيامبر(ص) كه «مهدى از من است»؛ يعنى جزئى از وجود مقدس او و پاره‌تن زهراى اطهر است و (در شرف انتساب) گوهر پاک ذاتش بدايتا از او نشأت گرفته و بدو منتهى مى‌گردد، كفايت مى‌كند. / ص 36.
      ناگفته پيداست كه ضمير بضعتِهِ به پيامبر(ص) برمى‌گردد و كلمه «الزهراء» هم از نظر نحوى، بَدَل براى «بضعه» است؛ در نتيجه، ترجمه اين مى‌شود كه: مهدى(ع) از پاره تن پيامبر(ص)؛ يعنى از حضرت زهراست(س)... و نه آنكه جزئى از وجود مقدس او و پاره تن زهراى اطهر است.
    6. برخى مسائل مربوط به ترجمه:
      در ص 285، مترجم محترم، سند حديث را جهت پرهيز از تطويل و اطناب مُمِلّ، حذف كرده است. كاش از ابتداى كتاب اين كار را مى‌كرد و جز در موارد لازم و ضرورى، اسناد احاديث و اقوال را به متن عربى كتاب ارجاع مى‌داد.
      مترجم كوشيده تا ترجمه‌اى قابل فهم در اختيار خواننده قرار دهد، بدين منظور هر جا كه لازم ديده، توضيحاتى براى روشن‌تر شدن بهتر مطالب، در ميان دو كمان آورده است. اين كار غالباً مفيد و راه‌گشا بوده، لكن مواردى هم ملاحظه شد كه اين توضيحات، به دليل عدم صحّت، اصالت سخن مؤلف را هم زير سؤال برده و مخدوش ساخته است؛ از جمله در ص 249 در سطور 21 و 22، مترجم، مدعى گشته كه روايات كثيرى از عامّه در اين باب؛ يعنى تصريح به اسامى ائمه(ع) به‌عنوان خلفاى پس از آن حضرت(ص) موجود است؛ درحالى‌كه مى‌دانيم اين سخن برخطاست و متأسفانه در متون درجه اول حديثى اهل تسنّن از صحاح و سُنن و مسانيد تا قرن پنجم هجرى چنين چيزى وجود ندارد و آنچه هست همان گروه از رواياتى است كه مى‌گويد تعداد خلفاء پيامبر(ص)، دوازده تن است به عدد نقباء بنى اسرائيل؛ بدون آنكه تصريحى به نام ايشان داشته باشد كه البته به همين شكل نيز وافى به مقصود است و حقانيت شيعه اثناعشريه را اثبات مى‌نمايد.
      البته امكان دارد كه نظر مترجم، كتب و آثارى همچون نوشته‌هاى گنجى شافعى، سبط ابن جوزى، ابن صباغ مالكى، حموينى و قندوزى و ديگران باشد كه اينها يا متأخّرند يا از ديد مكتب خلفا، مُتشيعند و قول و سخنشان در چنين بحث مهمى، مورد اعتنا نمى‌باشد.
      همچنين در ص 231 سطر 9 كه تعليم حكمت به‌عنوان چهارمين هدف از بعثت انبياء توسط مؤلف ذكر شده، مترجم در داخل دو كمان اين نكته را اضافه كرده است كه (و فلسفة الاشياء و خواصّ موجودات هستى) كه كاملاً بى‌ربط و غلط است.
    7. آشفتگى‌هاى صورى متن:
      الف)- ابيات عربى، گاه شماره دارد و ترجمه آن‌ها نيز مطابق همان شماره، به ترتيب مى‌آيد و گاه اين چنين نيست؛ براى نمونه بنگريد به صفحات 106، 121 و 122.
      ب)- ابيات عربى، گاه اِعراب دارد، مانند ص 122 و گاه بى‌اعراب است، مانند ص 123.
      ج)- در ص 40 بحث از كتاب «البيان فى اخبار صاحب‌الزمان»، نوشته محمد بن يوسف گنجى شافعى است كه ناگهان سخن از كتاب «الكفاية» به ميان مى‌آيد.
      د)- در ص 239 صحبت از «عيبه» و «كرش» در خبر سابق شد كه هرچه جست‌وجو شد خبرى با اين مُفاد، يافت نشد.
      ه)- كتاب، عارى از هرگونه فهرست فنّى بوده و حتى فهرست موضوعى نيز ناتمام است.
      و)- كتاب، فاقد عنوان‌بندى، تبويب و فصل‌بندى‌هاى روشنگر و هدايتگر است و مطالب، پيوسته و نفس‌گير رديف شده است.
      ز)- نقطه‌گذارى، وضعى آشفته و نابسامان دارد.
      ح)- بخش كتاب‌شناسى نيز از قلم افتاده است.
    8. پانوشت‌ها:
      گاه مترجم علاوه بر ترجمه متن، پانوشت‌هاى خوب و بجايى هم اضافه كرده كه به تبيين بهتر مطالب كمك مى‌كند مانند:
      1. ص 14، پانوشت 1؛
      2. ص 18، پانوشت 2؛
      3. ص 37، پانوشت 1 و 2؛
      4. ص 233، پانوشت 2.

    اما گاه پانوشت‌هاى زائد و بى‌جايى هم آورده كه هيچ بارى را برنمى‌دارد و بيشتر به اظهار لحيه‌اى مى‌ماند، مانند: ص 17، پانوشت 1 و در اين ميان بسيارى از مطالب در متن آمده كه نياز به توضيح در پانوشت دارد و متأسفانه از آنها غفلت شده است.

    علاوه بر اين، ضرورت داشت كه مترجم در پانوشت، مطالبى را كه مرحوم محدّث نورى از قول افراد و كتب مختلف آورده است، با ذكر جلد، صفحه و چاپ كتاب مربوطه، دقيقا مستند سازد. متأسفانه نه تنها اين كار نشده، بلكه حتى گاه مترجم مأخذ دقيق احاديث يا مطالبى را هم كه خود در پانوشت‌ها آورده ذكر نكرده است، مانند پانوشت بلند ص 233 تا 237. ابيات فارسى مندرج در بعضى پانوشت‌ها هم، گاه به اشتباه نوشته شده است، مانند ص 386 و 350».

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.


    وابسته‌ها