ریاض السیاحه

    از ویکی‌نور
    ریاض السیاحه
    پدیدآورانشیروانی، زین‌العابدین (نویسنده)

    حامدی ربانی، اصغر (مصحح)

    بدرالدین، حسین (مقدمه‌نویس)
    ناشرسعدي
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1339ش ,
    موضوعايران - جغرافيای تاريخي

    تصوف

    عارفان - سرگذشت‌نامه

    عرفان
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏278‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏9‎‏ر‎‏9 ‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ریاض السیاحه، اثر میرزا زین‌العابدین شیروانی (متوفی 1253ق) و تصحیح اصغر حامد ربانی و با مقدمه حسین بدرالدین، کتابی است یک‌جلدی به زبان فارسی با موضوع تصوف و عرفان و تاریخ. سلسله مشایخ صوفیه و تاریخ ملوک ایران را در این کتاب، می‌توان یافت.

    این کتاب در سال 1337 در دست تألیف بوده و در همان سال 25 شوال المکرم در قصبه قمشه به پایان رسیده است و دیباچه کتاب بنام شاهزاده محمدرضا حاکم گیلان است.[۱]

    ساختار

    کتاب دارای سخن ناشر، مقدمه حسین بدرالدین، محتوای مطالب در ضمن روضه‌ها و حدیقه‌های مختلف و خاتمه است.

    گزارش محتوا

    مصحح کتاب درباره آن می‌نویسد: این کتاب گنجینه‌ای است از عرفان و تذکره و علوم و شبیه دایرة‎المعارفی است از مطالب تاریخى جغرافیائى و سفینه‌ای است از اشعار و در حد خود کم‌نظیر بلکه بى‌نظیر است. سعى مؤلف بر این است که تا ممکن است از مطالب سمعى بگریزد و هر چه دیده و به ثبوت رسانده متذکر گردد و نیز از تعصب و عناد و تنگ‎چشمى بپرهیزد و الحق در این معنى داد سخن داده و حق مطلب را ادا کرده است‎.

    البته در بعضی قسمت‎ها چون تاریخ گذشتگان ناچار به نقل از مورخین اکتفا نموده است و بنابراین اگر بعض گوشه‌هاى تاریخ به افسانه شبیه‌تر باشد و تحقیقات خلاف آن‌ها را روشن ساخته باشد مانند (تاریخ ملوک پیشدادى و کیان) بر مؤلف بحثى نخواهد بود.

    مطلب دیگر این است که مؤلف بسیار جاها دیده و شهرها سیاحت کرده و اشخاص ملاقات نموده که آن‌ها را در کتاب خود نیاورده است. اولین دلیل این امر، رعایت اختصار بوده و دوم آنکه نوشته‌ها و یادداشت‎های او را یکى از حکام در ضمن آزار بسیار از بین برده است. بخشی از نوشته وی که دراین‌ارتباط است برای آشنایی با قلم وی ذکر می‌گردد: «استعذار- بر ضمیر منیر دانشمندان عذرپذیر مخفى و مستتر نماند که جامع این اوراق و محرر این اطباق الفقیر الحقیر الساهى ابن اسکندر زین‌العابدین نعمت‌اللهی در حین گردش عالم و سیاحت طوایف امم بهر بلدى و شهرى که وارد می‌شد و بهر ناحیه و دیارى که منزل مى‌نمود فی‌الجمله اگر احوال و اوضاع آن دیار در نظر غرابت داشت و کلامى که اعتناء به او بود از محققى استماع مى‌نمود به قید کتابت آورده جمع مى‌کرد و حالات و مقالات هر فرقه را تحریر مى‌نمود به‌قصد آنکه اگر روزى توفیق رفیق گردد و عون بارى‎تعالى یار شود ترتیب و تدوین نموده کتابى سازد و در آن باب سعى بلیغ و اهتمام تمام داشت عاقبت‌الامر به خاطر آمد که قطع علایق از ایران نموده در آستان قدس خامس آل عبا جناب سیدالشهدا علیه‌السلام مجاورت اختیار نماید، در آن مکان شریف فارغ‌البال و آسوده‌حال آنچه مکنون خاطر است به انجام رساند و چندى که از عمر باقى است در زیارت آن حضرت مختتم گرداند بناء علی‌هذا در سنه هزار و دویست و چهل‌ویک هجرى از بلده شیراز حرکت نموده عزیمت مقصد کرد و روى توجه به صوب (سمت) امام مظلوم آورد چون به قصبه قمشه رسید محمدقاسم خان ولد سلیمان خان قاجار که حکومت آن دیار بوى متعلق بود ستمگرى کرده جمیع اسباب و اشیاء و ما یعرف راقم را غارت و تصرف نمود و اهل و عیال و متعلقان فقیر را دستگیر کرد و آنچه از لوازم جور و ظلم و ایذاء بود نسبت به فقیر و متعلقان به عمل آورد من‌جمله اوراقى که در مدت بیست‌وپنج سال زحمت کشیده جمع کرده بود همگى را تاراج نمود نه از خدا شرم و نه از رسول اکرم آزرم کرد چون مضامین اوراق و اسماى بلاد همگى در خاطر نبود و نیز جمیع مطالب و مضامین آن‌ها را حفظ نمودن از حیز امکان خارج بود بنابرآن اکثر بلاد اقالیم سبعه از مشرق و مغرب و شمال و جنوب مذکور نگردید و بر وفق دلخواه به انجام نرسید و به فحواى العذر عند الکرام مقبول اگر در این دفتر تفریط و افراط مشاهده گردد و در عبارات و حکایات آن زیاده و نقصان دیده شود عفو خواهند فرمود و بر بى‎ربطى حقیر حمل نخواهند نمود.»[۲]

    ترتیب این کتاب برخلاف دو کتاب دیگر نویسنده که در آن‌ها اسامى شهرها به ترتیب حروف است بر اساس ممالک است و طبق فهرستى که ابتدا ذکر نموده رفتار شده است. وی پس از دیباچه می‌گوید بنیاد این مجموعه بر خلدى و چهار روضه و بهارى نهاده گشت؛ خلد در چگونگى تقسیم زمین است. روضه اول: ولایات ایران است، روضه دوم: توران و کابلستان و کشمیر، روضه سوم: روم، روضه چهارم: جزیرة‎العرب و شام و مصر. بهار: کشور هندوستان است.[۳]

    نویسنده این کتاب، دو کتاب دیگر به نام‎های «بستان السیاحه» و «حدائق السیاحه» دارد که این اثر یعنی «ریاض السیاحه» مزایایی بر آن دو کتاب دارد. از جمله: آن‌که این کتاب صورت سلاسل مشایخ صوفیه را داراست و آن دو کتاب ندارند. همچنین آن‌که تاریخ ملوک و سلاطین ایران هر سلسله در جاى خود مذکور است و غالب سلاطین ایران را در این کتاب آورده است ولى آن دو کتاب ندارند. بعلاوه این‌که اشعار منقول در این کتاب به‌مراتب، بیشتر از آن دو کتاب است و جمعاً حدود سه هزار بیت شعر را حاوى است و آن دو کتاب ندارند و....[۴]

    وضعیت کتاب

    فهارس فنی شامل فهرست‎های مطالب، اشخاص، جای‌ها، سلسله ملوک و پادشاهان، اشعار کتاب و مذاهب و عقاید، در انتهای اثر ذکر شده است.

    حسین بدرالدین درباره نوشتن مقدمه بر کتاب در مقدمه کتاب از لزوم برخی تعلیقات و تذکرات ضروری در متن ریاض نام می‌برد که به دلیل فوت مصحح اول کتاب یعنی اصغر ربانی، این کار را به وی سپرده‌اند و او در قالب نوشتن مقدمه بر کتاب، بر این موارد تذکر داده است.[۵]

    این کتاب در سال 1339 تا آخر روضه اول به چاپ سنگی رسیده و این چاپ دوم آن است. باقى می‌ماند قسمت دیگر کتاب که چاپ نشده و اثرى از آن نیست حتى صاحب طرایق گفته جلد دوم کتاب به نظر نرسید و مصحح پس از مطالعه کلام وی احتمال داده که شاید مؤلف توفیق انجام آن را نیافته باشد و پس از اتمام جلد اول به موانعی برخورده باشد ولى پس از مطالعه بیشتر، قراینى برایش به دست آمده که جلد دوم از نوشته شده ولی متأسفانه مفقود شده و اثرى از آن نیست.[۶] وی این قراین را در پنج شماره ذکر می‌نماید.[۷]

    ربانی، در توضیح کارهایی که در تحقیق کتاب انجام داده چنین می‌نویسد: هرچند در تصحیح این کتاب نسخ متعدد نداشتم و مناط بر همان نسخه چاپى بود و نتوانستم نسخه خطى کتاب را هم به دست آورم (مگر پس از پایان چاپ) ولى به حمد الله اصلاحات بی‌شمار در این چاپ به ظهور رساندم و از منابع معتبره در تصحیح استفاده کردم.

    1. نخست بستان السیاحه را یاد مى‌کنیم که در این باب کمک عمده بوده است چه آنکه بسیارى از مطالب در هر دو کتاب همانند نقل شده بود و اغلاط نسخه را از بستان تصحیح نمودم و گاهى از آن کتاب نسخه‌بدل آوردم.
    2. دوم بسیارى از عبارات عربى احادیث را از مآخذ اصلى (مانند عیون اخبار- الرضا و توحید صدوق و اصول کافى و نهج‌البلاغه و غیر این‌ها) پیدا کرده درست نمودم و همچنین دیگر عبارات و از جمله عبارت منقوله از حق الیقین شبسترى را (صفحه 93 این کتاب) با چند نسخه خطى و چاپى مراجعه و تصحیح نمودم وگرنه در نسخه اغلاط فاحش داشت.
    3. سوم اشعار منقوله را که غالباً ً در صحت آن تردید داشتم با مراجعه به دواوین اشعار در جاى خود پیدا نموده درست نمودم و پاره موارد که اختلاف جزء نسخه‌بدل بود نسخه را تغییر ندادم و هر چه بود همان را گذاشتم.
    4. چهارم پاره‌اى موارد که یقین داشتم کلمه‌اى نادرست است در متن درست نموده آنچه در نسخه بود در ذیل صفحه نمودار ساختم و اگر تردید داشتم یا کلمه صحیح‎ را تشخیص قطعى نمى‎دادم در پاى صفحه به لفظ کذا اشاره نمودم و گاهى محتمل را ذکر کردم خلاصه از خود تصرفى ننمودم مگر یقین داشته باشم آن‌هم غالباً ً در پاورقى تذکر داده‌ام‎
    5. پنجم در ترجمه حالات گاهى صحت آن را تردید داشتم به نفحات الأنس و غیر آن رجوع نموده نادرست را درست ساختم و همچنین بسیارى از اسامى بلاد که تردید داشتم پس از مراجعه به مکان خود تصحیح نمودم.
    6. ششم عناوین این کتاب غالباً ً در نسخه بود و گاهى هم به مناسبت عنوانى را افزوده‌ام‎.
    7. مطلب دیگر راجع به تغییر کتابت بعض کلمات است که ما انجام داده‌ایم:
      1. یکى آنکه بجاى همزه پس از‌هاى غیرملفوظ لفظ «بى» گذاشتم مگر در صورت اضافه‎، دیگر لفظ خواست را که غالباً ً در نسخه بجاى خاست نوشته بودند درست نمودم زیرا (خواستن) به معنی اراده کردن و طلب نمودن است ولى (خاستن) به معنی از جا بلند شدن است و استعمال یکى بجاى دیگر درست نیست.
      2. دیگر لفظ خوار به معنی بی‌مقدار و (خار) به معنی تیغه که بر شاخ زند گاهى در نسخه غلط نوشته بود درست کردم.
      3. دیگر لفظ رذیله را غالباً ً با زاى اخت الراء نوشته بودند تبدیل به ذال نمودم.
      4. دیگر حوزه را «حوضه» نوشته بودند تبدیل به زاء نمودم.
    8. پاورقی‌های کتاب همه را خود افزوده‌ام و در نسخه وجود نداشت.[۸]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه اصغر ربانی، ص78
    2. ر.ک: همان، ص80-82
    3. ر.ک: همان، ص78-79
    4. ر.ک: همان، ص80
    5. ر.ک: همان، ص4
    6. ر.ک: همان، ص78-79
    7. ر.ک: همان، ص79-80
    8. همان، ص88-89

    منابع مقاله

    مقدمه مصحح کتاب.

    وابسته‌ها