سفرنامه شاردن

    از ویکی‌نور
    سفرنامه شاردن
    سفرنامه شاردن
    پدیدآورانشاردن، ژان (نویسنده) یغمایی، اقبال (مترجم)
    عنوان‌های دیگرسفر نامه شوالیه شاردن
    ناشرتوس
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1372 ش
    چاپ1
    موضوعایران - سیر و سیاحت - قرن 11ق.

    خاور میانه - سیر و سیاحت - قرن 17م.

    سفر نامه‎‌ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‏DS‎‏ ‎‏47‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏2‎‏س‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    سفرنامه شاردن، تألیف شاردن شرق شناس غربى كه گزارش سفر مؤلف به ايران مى‌باشدو توسط ابوالفضل یغمایی به زبان فارسى ترجمه شده و در پنج مجلد به چاپ رسیده است. اين كتاب سفرها و مشاهدات شاردن و در بردارنده اطلاعات و نکاتی درباره ايران زمان صفوي، به طور كلّي، و دربار شاه عبّاس دوّم(1642-1666م) و شاه سليمان صفوي (يا شاه صفي دوّم، 1666-1694م) و شهر اصفهان، به طور اخص مى‌باشد. در اين كتاب مى‌توان اسامي و تواريخ شاهان صفوي و نيز جدولي برای مقايسه ارزي مسكوكات ايران، فرانسه و انگلستان در زمان شاردن را بدست آورد.

    ساختار

    كتاب در پنج جلد مى‌باشد كه جلد اول شامل فهرست، پيشگفتار مترجم، پيشگفتار نویسنده و بيست دو فصل مى‌باشد.

    جلد دوم كتاب داراى فهرست مطالب و نوزده فصل مى‌باشد.

    جلد سوم كتاب نيز شامل فهرست مطالب و دو بخش به نام‌هاى «شرح دانش‌ها و هنرهاى ايرانيان» و «شرح سازمان سياسى و نظامى و كشورى ايران» مى‌باشد كه بخش اول به شانزده فصل و بخش دوم به يازده فصل تقسيم مى‌شود.

    جلد چهارم كتاب شامل فهرست مطالب و چهار فصل در ادامه بخش دوم جلد سوم مى‌باشد.

    جلد پنجم كتاب نيز داراى فهرست مطالب، توضيح ناشر، يك فصل در ادامه فصل يازدهم جلد چهارم و توضيحات مترجم مى‌باشد.

    كتاب ترجمه متن فرانسوى اين كتاب مى‌باشد كه با نثرى روان مطالب فرانسوى به فارسى تبديل شده است.

    گزارش محتوا

    پيشگفتار مترجم درباره سياحان اروپايى كه به ايران سفر كرده‌اند، مى‌باشد به همراه اينكه درباره مؤلف و اثر مذكور نيز سخن به ميان مى‌آورد.

    پيشگفتار مؤلف درباره مسيحيان و عقايد آنها و خود اثر مى‌باشد. فصل اول جلد اول با نام «كلشيدى‌ها در چه زمانى كيش حضرت مسيح را پذيرفتند»، مى‌باشد كه مؤلف با اين مطالب اين بخش را اين‌گونه آغاز مى‌كند كه به «طور كلى كلشيدى‌ها از اقوام و طوايف مختلفى تركيب يافته‌اند؛ اما خلقيّات و آداب و رسومشان تفاوت زياد ندارد....».

    فصول جلد دوم، عبارتند از: فصل اوّل شرح و وصف كليّات ايران، فصل دوّم آب و هواى ايران، فصل سوم و چهارم درختان، رستنى‌ها، داروهاى گياهى؛ فصل پنجم، ميوه‌هاى ايران، فصل ششم گلهاى ايران، فصل هفتم فلزات و كانى‌ها جواهرات نيز در همين فصل به شرح آمده است،...

    جلد سوم، كتاب با نام شرح دانش‌ها و هنرهاى ايرانيان به مطالبى در اين مورد مى‌پردازد. فصول اين بخش عبارتند از: فصل اوّل علوم بر اطلاق، فصل دوّم مكتب‌ها، مدرسه‌ها و طرز تحصيل، فصل سوّم زبان‌هايى كه ايرانيان در سخن گفتن به كار مى‌برند، فصل چهارم هنر كتابت، فصل پنجم دستور زبان و اصول معانى بيان...

    و در بخش دوم داراى فصول: «فصل اول باورهاى ايرانيان درباره حقّ حكومت، فصل دوم روش حكومت، فصل سوم اقتصاد سياسى، فصل چهارم نيروى نظامى و انضباط سپاهى‌گرى،...

    سفرنامه شاردن از همان ابتدا شهرت و محبوبيّت زيادي در ميان اروپاييان پيدا كرد، چه در ميان عامّه كتاب‌خوان كه اينك مايل به خواندن عجايب سرزمين‌هاي دور دست و افسان‌هاي مشرق زمين بودند و چه آنها كه نسبت به ويژگى‌هاي اقليمي و اوضاع اقتصادی و روابط اجتماعی ممالك ديگر كنجكاوي و دقت نظر بيشتري داشتند. مشاهدات شاردن از بدو انتشار مورد نظر نويسندگاني؛ چون منتسكيو، گيبون، ولتر و رسو گرديد. مثلاً نظريه مشهور منتسكيو درمورد تأثير شرايط اقليمي بر طرز فكر و روابط اجتماعی جوامع، مطروح در آثاری؛ مانند نامه‌هاي ايراني و روح القوانين، به گزارشات شاردن از ايران و هندوستان ارجاع دارد. گيبون نيز او را كنجكاوترين سيّاح دنياي جديد مى‌دانست.

    شاردن خود برخی متون قديمی يوناني و رومي درباره ايران؛ از جمله آثار هرودوت و استرابورا را خوانده بود و نيز با آثار سياحان اروپايي پيش از خود هم آشنا بود و با ديدي انتقادي به نوشته‌هاي آنان درباره ايران مینگريست.

    گزارشات شاردن درباره راه و رسم زندگی مردم، آئين دربار، وضعيت اصناف، معماری و فضاي دروني منازل، محوطه‌سازی باغ‌ها، درختكاری و گياه‌شناسی (حتّي ثبت شيوه‌هاي پيوند زدن درختان ميوه در ايران) و غيره، سواي اينكه از دقّت حرف‌هاي او در جواهرسازی كه پرداختن و توجّه به جزئيات را ايجاب مى‌كرد، سرچشمه مى‌گرفت، بيانگر جهان بيني عصر او نيز بود. شاردن به تبع روحيه جستجوگر زمانه در پي كشف روابط مكنون در واقعيت پيرامون بود و هم از همين ديدگاه راه و روش ايرانيان را مى‌سنجيد و نقد مى‌كرد. مثلاً هر چند از طرفي ستايش‌گر ارج‌گزاري ايرانيان به علوم و دانش‌ها و به فضلا و دانشمندان بود؛ ولي از سوي ديگر از گرايش آنها به كليّات و عدم پیروی از ضابطه مشخّص علمي خرده مى‌گرفت. به زعم شاردن ايرانيان به جاي آنكه شاخ‌هاي از علمي را گرفته و آن را گسترش بخشند، به دور باطل كلّى‌نگري و كلّى‌گويي در باب دانش‌ها افتاده بودند، و يا اينكه آنها به خلق و خوي شخص دانشمند اهميت بيشتري مى‌دادند تا به ثمره واقعي دانش او.

    بر همين منوال شاردن از يكسو ايرانيان را دارای روحيه‌اي معتدل مى‌داند و آنها را به خاطر اينكه اهل مدارا و تساهل هستند، تحسين مى‌كند؛ ولي از سوي ديگر كم تجربگي و محافظه‌كاری و عدم رغبت آنان را به مسافرت ناشي از عدم دسترسي آنان به نقشه مى‌داند و از همين رو به نظر او ايرانيان تصوّر درستي از دنياي خارج در ذهن نداشتند و به طور كلّي در جغرافيا سررشته نداشتند. علومي كه ايرانيان در آن دستي داشتند، به زعم وي عبارت بود از: رياضيات و موسيقي (كه شاردن آن را جزو رياضيات به حساب مى‌آورد) و به خصوص نجوم.

    هر چند كه از اسطرلاب‌هاي ساخت ايران كه نوع مرغوبش ساخته خود رياضيدانان و منجميّن بود، بسيار تعريف مى‌كند؛ ولي به اعتبار علمي استفاده از اسطرلاب اعتقادي ندارد. شاردن همچنين متذكر مى‌گردد كه در ايران، در قياس با دست‌هاي كه به علوم نظري و طبیعی مى‌پردازند، آن دسته كه به علوم ديني مشغولند ارج و اعتبار بيشتري دارند. تازه دسته اخير هم مبناي كار خود را بر اين گذاشته بودند كه هر چه بايد گفته شود، تا به حال توسط علماي سابق گفته شده و كار علماي كنوني بايد همان تكرار گفته‌هاي پيشينيان باشد و نه كوشش در ارائه تفاسير يا آراء جديد.

    بررسی وجهي از مشاهدات او در خصوص اوضاع اقليمي، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، آموزشي و هنري ايران عهد صفوي مى‌پردازد. به نظر شاردن سرزمين ايران به دليل پهناور بودنش شرايط اقليمي متنوّعي دارد و اين امر در تنوّع آداب و رسوم آن مستقيماً مؤثّر بوده است. در مقايسه با اروپا در ايران فعّاليت مسافرتي كمتر به چشم مى‌خورد، به خصوص در زمستان‌ها كه بسیاری از راه‌ها به علت برف و سرما مسدود مى‌شوند. مسافرت غالباً به صورت گروهي و با كاروان انجام مى‌گيرد واز اين رو كاروانسراها كه تعدادشان هم زياد است، بسيار اهميّت دارند. شاردن علاوه بر اصفهان از تبريز، قم، كاشان، شيراز و بندرعباس هم ياد مى‌كند و اطلاّعات گوناگوني در باب هر يك مى‌آورد.

    اصفهان برای شاردن جذابيّت زيادي داشت و او آنجا را زيباترين شهر مشرق زمين محسوب مى‌كرد و آب و هوايش را به دليل اعتدال از همه جاي دنيا سالم‌تر مى‌دانست. در واقع آن اصفهاني را كه شاردن مى‌ديد، شهري بود در اوج ترقّي خود. او نيز از آن رو كه اعتماد و دوستي برخی افراد متنفّذ شهر از تجّار و علما و اهل دربار را جلب كرده بود، مى‌توانست با بخش‌هاي متنوّع جامعه ارتباط يابد.

    بيشتر ارزاق شهر از مزارع اطراف به شعاع حدود يازده كيلومتري شهر تأمين مى‌گرديد. در اطراف شهر حدود 000,3 برج كبوتر وجود داشت كه از آنها برای جمع‌آوري كود جهت تقويت محصولات صيفي، مخصوصاً خربزه و طالبي، استفاده مى‌شد. شاه حدود 800 باز و قِرقي نگه مى‌داشت كه هر كدام هم دارای نگهبان مخصوص خود بود. اعيان و اشراف هم دارای پرندگان شكاری بودند. شكار شامل شير، ببر و پلنگ بود. ماهي غالباً از بحر خزر به صورت خشك و نمك سود به اصفهان و چند شهر ديگر برده مى‌شد. ماهي خليج فارس هم، كه به زعم وي لذيذترين ماهي جهان بود، به بازار مى‌رسيد. شاردن طرفدار نظم حكومتي و كارآيي اداري و نكوهنده استبداد سیاسی است. از اين نظر دربار صفوي را استوار بر بنيادي مى‌داند كه شاه عباس اوّل گذاشته بود و هر چند كه پس از او سلاطين نالايق بر سر كار آمدند؛ ولي نظام سیاسی و اداري ايران دارای عوامل نيرومندي؛ از جمله قدرت سلطنت و قدرت روحانیّت بود كه از درون متضمّن ادامه و بقاي آن بودند. امور عرفي مشروعيّت خود را به ميزان زيادي از تأييد روحانیّت كسب می‌كردند. خدا حاكم كّل آفرينندگان دانسته مى‌شد كه مردم را به وسيله پيامبران هدايت مى‌كرد و سلاطين نيز تا جايي كه به امر رهبري جامعه مربوط مى‌شد. جانشين پيامبران بودند، از اين رو نوعي قدرت الهي در قدرت و نهاد سلطنت متجلّي مى‌شد. به نظر شاردن اين گونه اطاعت كامل از اوامر شاه مختصّ تمدن‌هاي قديم آسيا؛ مانند ژاپن و چين بود كه دارای حكومت‌هاي مطلقه و الهي بودند و هيچ يك از اين قبيل حكومت‌ها به راه تكامل سیاسی آن طور كه اروپا افتاده بود، نيفتاده بودند. ديگر اينكه در ايران خزانه‌داري و اداره حسابداري كّل ساختي متمركز و واحد داشتند؛ امّا نظام حقوقي كشور دارای يك مركزيّت سازماني نبود و هر كس بنا به ميل خود مى‌توانست به محكم‌هاي كه مى‌خواست رجوع كند. شغل متوليّان اوقاف هم يك كار اداري و عرفي شمرده مى‌شد و نه يك مسند روحانی.

    وضع مدارس ايران به نظر شاردن به همان روال گذشته‌شان بود. بيشتر بر دروسي؛ مانند صرف و نحو، كلام، فلسفه، رياضيات، نجوم، طّب قديم و ادب عرب تمركز می‌كردند و در آنها از دانش‌هاي معاصر مغرب زمين خبري نبود.

    شاردن بدون اينكه صريحاً داوري كند، مى‌نويسد كه در مدارس علمي ايران طلاّب در آن واحد مى‌كوشيدند تا چند موضوع جداگانه را فرا گيرند. مدرّسين نيز معمولاً انواع دانش‌هاي رايج در نظام فكري و آموزشي قديم را تدريس می‌كردند و گاه حتّي يك مدرّس همزمان «چهار تا پنج موضوع جداگانه» را به شاگردان مى‌آموخت؛ شيوه‌هاي كه به گفته شاردن هر چند در دنياي قديم مرسوم بود، در دنياي جديد جايي نداشت. بيشترين کتاب‌هایی كه در مدارس تدريس مى‌شد؛ از جمله شامل آثار خواجه نصيرالدين طوسي در زمينه اخلاق، نوشت‌ه‌هاي اُلُغ بيگ و غياث‌الدين كاشاني در نجوم و رياضيات، و متون يعقوب ابن اسحاق كَندي بود. در عين حال، آثار موجود در هر يك از بزرگترين كتابخانه‌ها از "چهارصد جلد" تجاوز نمى‌كرد. به علّت‌گراني كار استنساخ نسخ چنداني از آثار موجود در دسترس نبود و تحقيق كم صورت مى‌گرفت. منشيان و رونويسان به كرّات نسخ مخدوشي از كتب و مراجع قدیمی تهيه می‌كردند و اين خود از تعجيل و از عدم اشراف و آگاهي آنها به موضوع سرچشمه میگرفت. چاپخانه در آن زمان در ايران پا نگرفت، یکی به خاطر پايبندي ايرانيان به سنّت و ديگر به خاطر اينكه شاه سليمان صفوي به آن رغبتي نداشت. پيداست كه مجموع اين عوامل، در زماني كوتاه، راه آموزش و گسترش دانش‌هاي جديد در ايران را از راهي كه اروپا به تازگي در آن گام گذاشته بود، جدا ساخت. همان طور كه فرير نشان مى‌دهد، یکی از نخستين جلوه‌هاي اين جدايى را مى‌توان در جهان‌بيني كلّي شاردن و برداشت او از طرز فكر و نگرش ايرانيان در نيمه دوم قرن هفدهم سراغ نمود.

    در سیاحت نامه شاردن به دانشمدان ایرانی نیز اشاراتی می‌شود. دانشی که ایرانیان وقت در آن دستی داشتند، به زعم او، شامل ریاضیات و موسیقی (که شاردن آن را جزو ریاضیات به حساب می‌آورد) و به خصوص نجوم بود که از میرزا جلال‌الدین حکیم جنابدی نام برده همچنین که از اسطرلاب‌هایی که ساخته‌ی خود ریاضی‌دانان و منجمین ایرانی بود بسیار تعریف می‌کند، ولی به اعتبار علمی استفاده از اسطرلاب اعتقادی ندارد. شاردن همچنین یاد آور می‌گردد که در ایران، آن دسته که به علوم دینی مشغولند ارج و اعتبار بیشتری دارند تا کسانی که به علوم نظری و طبیعی می‌پردازند.

    ويژگى‌ها

    شاردن در مدت اقامتش در اصفهان به خوبى با گوشه و كنار شهر آشنا شده بود؛ اهالى شهر او را به خانه‌هايشان دعوت كرده و از او پذيرايى می‌كردند.

    شاردن با آداب و رسوم دربار صفوى به خوبى آشنا شده بود و به روستاها و شهرهاى اطراف اصفهان سفر مى‌كرد.

    سفرنامه و طراحى‌هاى شاردن در عين اين كه از با ارزشترين منابع اطلاعاتى براى كسانى است كه مايلند در زمينه تاريخ خاورميانه تحقيق كنند، تصوير روشن و دقيقى هم از زندگى در ايران قرن هفدهم به دست مى‌دهد.

    سفرنامه شاردن مفصل‌ترين و بهترين سياحت نام‌هاى است كه اصولا در تاريخ اروپاى قرن هفدهم موجود است.

    اين كتاب از جهات بسيارى براى شناخت ايران دوران صفوى حائز اهميت است. او شخص تحصيل كرده‌هاى بود كه معلومات خود را مرتبا با كتب مختلف روز افزون مى‌ساخت. به زبان‌هاى تركى و فارسى به خوبى صحبت مى‌كرد و مى‌نوشت. شاردن با نظرى ثاقب و بصيرتى مثال زدنى مسائل را بى‌طرفانه، عينى و منصفانه قضاوت مى‌كرد. هر آنچه در سفرنامه شاردن نوشته شده بود، به وسيله اغلب سفرنامه‌هاى بعدى تاييد گرديد و محققان عصر ما نيز هنوز از اين كتاب به عنوان منبعى براى تحقيقات خود بهره مى‌گيرند.

    در سفرنامه شاردن علاوه بر توضيحات مفصل و مبسوطى كه وى از شهرها، ايالات، مردمان، آداب و رسوم آنان مى‌دهد، تصاوير بسيار با ارزشى نيز موجود است كه تعدادى از آنها را بايد به منزله سندى بى‌نظير از تاريخ و فرهنگ اين سرزمين تلقى كرد. مانند تصويرى از شهر تبريز كه يگانه تصويرى است كه تا قرن نوزدهم از اين شهر در دست است و يا تصوير ديگرى تحت عنوان «طرز جلوس ايرانيان» كه چهار زانو نشستن ايرانيان را به نمايش مى‌گذارد.

    سفرنامه و طراحى‌هاى شاردن در عين اين كه از با ارزشترين منابع اطلاعاتى براى كسانى است كه مايلند در زمينه تاريخ خاورميانه تحقيق كنند، تصوير روشن و دقيقى هم از زندگى در ايران قرن هفدهم به دست مى‌دهد.

    وضعيت كتاب

    در پايان جلد پنجم توضيحات ناشر و مترجم قرار گرفته است.

    در اين كتاب كه با طراحى‌هاى شاردن مصور شده كه كتاب جمع و جور جذاب و خاطره‌انگيزى از ايران صفوى را نشان مى‌دهد

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها