سید احمد، معتصم

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از سيد احمد، معتصم)
    NUR07418.jpg
    نام سید احمد، معتصم
    نام‎های دیگر معتصم سيد احمد سوداني پاکستاني

    احمد، معتصم سيد

    معتصم سيد احمد

    سوداني، معتصم سيد احمد

    سرواني، معتصم سيد احمد

    نام پدر
    متولد
    محل تولد روستای ندی در شمال سودان
    رحلت
    اساتید
    برخی آثار الحقيقة الضائعة؛ رحلتي نحو مذهب آل البيت عليهم‌السلام

    حقیقت گمشده؛ داستان گرایشم به مذهب اهل‌بیت(ع)

    کد مؤلف AUTHORCODE07418AUTHORCODE

    معتصم سید احمد، مستبصر سودانی، در روستای «ندی» واقع در شمال سودان، در سواحل رود نیل به دنیا آمد و در خانواده‌ای مسلمان و شافعی‌مذهب رشد کرد. او تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی رشته اقتصاد اسلامی ادامه داد. «الحقيقة الضائعة (رحلتي نحو مذهب أهل‌البيت)»، شرحی مفصل از تحول مذهبی نویسنده از مذهب اهل سنت به مذهب اهل‌بیت(ع) را در بر دارد که با نام «حقیقت گم‌شده؛ داستان گرایشم به مذهب اهل‌بیت(ع)»، به قلم سید محمدرضا مهری به فارسی ترجمه شده است.

    تحصیل و تحول اندیشه

    معتصم از دوران کودکی التزام و تمایل شدید به دین داشت؛ بنابراین همه‌ تمایلات خود را در این مسیر ظاهر نمود و به جستجوی شخصی نمونه و شایسته برای اقتدا می‌گشت. در مقطع متوسطه از طریق درس تاریخ با تاریخ دولت مهدویه در سودان آشنا شد. در آنجا بود که تحت تأثیر یکی از رهبران ارتش مهدی سودانی قرار گرفت؛ ازاین‌رو شروع به ترسیم آرزوهایش در این مسیر کرد و تصمیم گرفت به رهبری جنبش‌های جهادی برضد طغیان‌گران و ظالمان برسد. او دانست که تنها راه رسیدن به این هدف، ورود به دانشکده‌ی نظامی ارتش است تا فنون جنگ و استفاده از اسلحه را یاد بگیرد. بنابراین با این آرزو، مدتی از عمرش را سپری کرد تا این که به مقطع دبیرستان رسید.

    معتصم درحالی‌که هنوز گرایش به جریان خاصی نداشت، گاهی به وهابیت نزدیک و گاهی از آن دور می‌شد. تااینکه فهمید، تنها راه حل این قضیه به‌جای تحصیل در دانشکده‌ ارتشی، تحصیل در دانشکده‌ی اسلامی است؛ زیرا خودش را نیازمند بالا بردن سطح شناخت در عرصه‌ دینی یافت. درنتیجه، تلاشش را صرف ملحق شدن به یکی از دانشگاه‌های اسلامی کرد[۱]. وی در پی این هدف، در دانشکده‌ مطالعات اسلامی و عربی دانشگاه «وادی النیل» سودان قبول شد[۲]‏.

    در آنجا به پژوهش و تعمیق و به دنبال گشتن آراء و مبانی مذاهب اسلامی پرداخت. سرانجام توانست در مقطع کارشناسی رشته اقتصاد اسلامی فارغ‌التحصیل شود[۳]‏.

    علت عدم گرایش به وهابیت

    از مهم‌ترین اموری که سبب می‌شد معتصم در فکر وهابیت ذوب نشود، این بود که وی این مذهب را عبارت از قواعد و قوانین دارای جمود می‌دانست که انعکاس‌های روشنی در زندگی انسان و تعاملش با این دنیا و حتی در چگونگی ارتباط با خداوند متعال نداشت. از نظر او قوانین وهابیت انسان را در عزلت اجتماع قرار می‌دهد و این سندی است که همه‌ی بخش‌های وهابیت را حمل بر تکفیر می‌کند. او همچنین می‌گوید: «از وهابیت حس غرور و خودبزرگ‌بینی را احساس نمودم؛ زیرا آنها مردم را از یک جای بلند می‌نگرند، با آنها تعامل ندارند و در زندگی‌ا‌شان مشارکت نمی‌کنند».

    آشنایی با تشیع

    معتصم بر این منوال ادامه داد، تااینکه روزی با یکی از خویشاوندش به نام عبدالمنعم برخورد کرد. او فارغ‌التحصیل دانشکده‌ قانون بود. این ملاقات در منزل پسرعمویش در شهر عطبره صورت گرفت. در آن هنگام، گفتگویی میان عبدالمنعم و یکی از میهمان‌ها پیرامون برخی از مسائل اعتقادی رخ داد. معتصم به‌خاطر اشتیاقش به مباحث دینی نزدیک آنها شد و عبدالمنعم علی‌رغم تحریکات طرف مقابل و هجوم‌هایش با آرامش کامل برخورد کرد. معتصم می‌گوید: «حقیقت مناظره را تماماً نفهمیدم، تااینکه آن میهمان گفت: شیعیان کافر و زندیق هستند...!! در اینجا متوجه شدم و در ذهنم این سؤال ایجاد شد که شیعه چه کسانی هستند؟! و چرا کافرند؟ گفتگو به همین منوال ادامه یافت و عبدالمنعم، در هر مسئله‌ای که در مناظره مطرح می‌کرد، طرف مقابل را زبان‌بند می‌کرد و این امر به دلیل منطق و قوت دلایلش بود». بعد از پایان یافتن گفتگو، معتصم با عبدالمنعم به گفتگو پرداخت و شروع به سؤال پرسیدن درباره‌ تشیع کرد؛ بنابراین عبدالمنعم تجربه‌اش را در انتقال از مذهب اهل سنت به مذهب اهل‌بیت(ع)، برای او شرح داد و اسبابی که او را به بینایی و شیعه شدن دعوت کرد، ذکر نمود. سپس او را به پژوهش و کنکاش در کتابخانه‌ دانشگاه دعوت کرد. معتصم از او پرسید که کتابخانه‌ ما سنی است، چگونه در آن درباره شیعه جستجو کنم؟ عبدالمنعم در پاسخ به او چنین می‌گوید: «از دلایل درستی تشیع، امکان استدلال بر مبانی آنها از طریق کتب و روایات علمای اهل سنت است». سپس او شروع به ثبت اسم‌های کتب سنی که به او املا کرده بود، پرداخت؛ خصوصاً صحاح سته با ذکر جلد و صفحه، تا به آنها رجوع کند. در نزدیک‌ترین فرصت، معتصم، خودش را به کتابخانه‌ی دانشگاهش رساند و شروع به یافتن آن احادیث در کتب صحاح ستّه و غیره... کرد. معتصم می‌گوید: «بعد از یافتن آن احادیث در صحیح بخاری، مسلم و ترمذی، درستی سخنش برایم مشخص شد. همچنین با احادیث دیگری روبه‌رو شدم که بیشتر آنها دلالت بر وجوب پیروی اهل‌بیت(ع) می‌کرد»[۴]‏.

    علل گرایش به تشیع

    برخورد با یکی از استادانش که علی‌رغم گرایشش به مذهب مالکیه، نسبت به اهل‌بیت(ع) انعطاف‌پذیر بود و آنها را دوست می‌داشت، او را به کتاب «اصول کافی» رهنمون شد[۵]‏. ازآن‌پس بود که به گفتگو با هم‌کلاسی‌ها و استادانش پرداخت. بنابراین از میان دلایل و هجوم‌هایی که بر شیعه داشتند، آنچه او را از پیوستن به مذهب اهل‌بیت(ع) بازمی‌داشت، نیافت. وی پس از اینکه به کتبی همچون کتاب «المراجعات» و «معالم المدرستين»، دسترسی پیدا کرد، با تأمل در آنها بینش و آگاهی‌اش بیشتر شد؛ زیرا در این دو کتاب، دلایل و برهان‌هایی وجود داشت که حق بودن مذهب اهل‌بیت(ع) را ثابت می‌کرد. از آنجا بود که معتصم، توانست تصمیم نهایی را با تمام قدرت و متانت برای شیعه شدن و پیوستنش به مذهب اهل‌بیت(ع) بگیرد[۶]‏.

    آثار

    1. الحقيقه الضائعة (رحلتي نحو مذهب أهل‌البيت)؛
    2. حوار؛

    و...[۷]‏.

    پانویس

    1. ر.ک: سایت اطلاع‌رسانی مجمع‌ جهانی شیعه‌شناسی
    2. ر.ک: سید احمد، معتصم، ص24
    3. ر.ک: سایت اطلاع‌رسانی مجمع‌ جهانی شیعه‌شناسی
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: سید احمد، معتصم، ص30
    6. ر.ک: همان، ص34
    7. ر.ک: سایت اطلاع‌رسانی مجمع ‌جهانی شیعه‌شناسی؛ ویکی‌نور

    منابع مقاله

    1. سایت اطلاع‌رسانی مجمع‌ جهانی شیعه‌شناسی، به تاریخ 19/9/1399
    2. سید احمد، معتصم، «حقیقت گمشده: داستان گرایشم به مذهب اهل‌بیت(ع)»، ترجمه سید محمدرضا مهری، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ چهارم، اسفند 1386.
    3. حقیقت گمشده؛ داستان گرایشم به مذهب اهل‌بیت(ع)

    وابسته‌ها