غزالی‌شناسی (گزیده مقالات)

    از ویکی‌نور
    غزالی‌شناسی (گزیده مقالات)
    غزالی‌شناسی (گزیده مقالات)
    پدیدآورانکرمي، ميثم (گردآورنده)
    ناشرمؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1389ش.
    چاپچاپ يکم
    شابک978-964-244-0030-0
    موضوعغزالي، محمد بن محمد، 450 - 505ق. - نقد وتفسير

    غزالي، محمد بن محمد، 450 - 505ق. - مقاله‌‏ها و خطابه‌‏ها

    فیلسوفان اسلامی - سرگذشت‌نامه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏ک‎‏4‎‏غ‎‏4 / 783 ‏‎‏BBR‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    غزالی‌شناسی (گزیده مقالات)، مجموعه‌ای است از مقالات ممتاز غزالی‌شناسی که توسط افراد مختلف تألیف و به اهتمام میثم کرمی، گردآوری شده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه گردآورنده آغاز و مطالب دربردارنده مجموعا چهارده مقاله می‌باشد که موضوع واحدی نداشته و همگی ناظر به جنبه‌های مختلف غزالی‌شناسی است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، شرح حال نسبتا مفصلی از غزالی ارائه شده است[۱].

    عنوان مقاله اول «غزالی‌ طوسی» است که به قلم مجتبی مینوی نوشته شده است. وی در این مقاله، علاوه بر دوران زندگی، آثار‌ و برهه‌ تاریخی زندگی غزالی، به ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی او نیز پرداخته است[۲]. او همچنین قطعاتی از بعضی نامه‌های غزالی را که از آنها مطالبی مربوط به تاریخ زندگانی او و مقام و مرتبه وی نزد خلایق و ارباب قدرت به ‌دست می‌آید، نقل کرده که از این طریق، به نمونه‌ای از سبک انشای او در نامه‌نویسی، اشاره کرده باشد[۳].

    مقاله دوم، «فخر رازی و مشكاة‌ الأنوار‌ غزالی» به قلم نصراللّه پورجوادی است. این مقاله چند بخش را‌ در بر می‌گیرد‌ که‌ عبارت است از: نظر فخر رازی نسبت به ابوحامد، تحلیل رساله، مأخذ رساله[۴].

    مقاله سوم نیز با عنوان «عین‌القضات‌ و امام‌ محمد‌ غزالی» از نصراللّه پورجوادی است. او‌ در‌ این مقاله، به بررسی دیدگاه عین‌القضات همدانی درباره غزالی، رابطه آن‌ها باهم و مسائل دیگر، پرداخته است[۵]. عین‌القضات، صوفی و عارف شهید قرن ششم هجری و یکی از نخستین متفکرانی است که پس از فوت غزالی، آرای او را مورد بحث قرار داده‌اند[۶]. اگرچه وی در زمان حیات غزالی به دنیا آمد (492ق)، اما هرگز توفیق دیدار او را نیافت؛ چه، وقتی غزالی در سال 505ق فوت کرد، از سن قاضی فقط سیزده سال گذشته و فعالیت علمی او، تازه آغاز شده بود[۷]. ولی عین‌القضات پس از فوت ابوحامد، در ضمن ده سال مطالعه کتاب‌های بزرگان، چهار سال تمام به خواندن آثار غزالی پرداخت و با آراء و افکار و احوال او، عمیقا آشنایی پیدا کرد[۸]. به‌طوری‌که می‌توان به‌جرئت گفت یکی از بهترین شاگردان و تربیت‌شدگان مکتب ابوحامد در همه اعصار، قاضی همدانی بوده است[۹]. اگرچه عین‌القضات پس از یک انقلاب روحی در عنفوان جوانی، دست از مطالعه کتاب فلاسفه و متکلمان، از جمله کتاب‌های ابوحامد شست، اما تا آخر عمر، تحت تأثیر افکار غزالی باقی ماند و در ضمن آثار خود، در هر فرصتی، به عقاید وی اشاره می‌کرد[۱۰].

    نویسنده مقاله حاضر معتقد است که عین‌القضات در برابر آراء غزالی، یک مقلد صرف نبوده و نه‌تنها با نگاه تحسین و تمجید و با احترام تمام، به ابوحامد می‌نگریست، بلکه به‌عنوان یک متفکر مستقل، هرجا که نظرش با غزالی مخالف و مغایر بود، از انتقاد کردن خودداری نمی‌کرد؛ هرچند که لحن او در این انتقادها، غالبا ملایم بود[۱۱]. به اعتقاد وی، تحقیق و شناخت تأثیر غزالی در عین‌القضات و بررسی مواردی که قاضی در آثار خود به ابوحامد و عقاید او اشاره کرده و مواردی که از او به‌صراحت، انتقاد کرده است، به ما کمک خواهد کرد تا هم با جنبه‌هایی از تفکر غزالی بهتر آشنا شویم و از روی نفوذ و تأثیری که وی در یکی از معاصرانش داشته است، به شخصیت تاریخی او بهتر پی بریم و هم این بررسی و تحقیق، دریچه‌ای خواهد بود که از طریق آن می‌توان خود عین‌القضات را بهتر بشناسیم و با عقاید وی، آشنا شویم[۱۲].

    مقاله چهارم را‌ محمد‌تقی دانش‌پژوه با عنوان «ستیهندگی غزالی یا دوگونه ستیزه‌نامه او» نگاشته‌ است‌[۱۳]. وی در این مقاله، ابتدا به سرگذشت غزالی پرداخته[۱۴] و سپس، نگارش‌های او را مورد بحث و بررسی قرار داده[۱۵] و از منطق غزالی[۱۶]، جدل و مناظره غزالی[۱۷]، ستیزه او با فیلسوفان[۱۸]، ترسایان[۱۹] و باطنیان[۲۰]، رد باطنی در کلام معتزلی[۲۱] و دفترهای رد باطنی او[۲۲]، سخن گفته است.

    عباس زریاب خویی در مقاله پنجم، به بررسی رابطه «غزالی و ابن‌ تیمیه»‌ پرداخته است[۲۳]. وی معقتد است که شرح و تفصیل عقاید ابن‌ تیمیه (متوفی 728ق) درباره غزالی، بحث مفصل و مبسوطی را شامل می‌شود که در ابعاد گسترده آن، از شخص ابن‌ تیمیه و غزالی تجاوز می‌کند و به اختلاف میان عقاید حنابله با اشاعره و مخالفان تصوف با اهل تصوف، بسط می‌یابد[۲۴]. به باور وی، اگرچه غزالی با فلاسفه مخالفت ورزیده و ایشان را تکفیر کرده است، اما منطق ارسطو را قبول داشته و اصطلاحات آن را به‌کار بسته است و ابن‌ تیمیه از مخالفان سرسخت منطق یونانی و اصطلاحات آن است[۲۵]. وی بررسی این موضوع را در این مقاله، به کتاب «الرد علی المنطقيين» ابن ‌تیمیه، محدود کرده است[۲۶].

    مقاله ششم با عنوان «غزالی و ابن رشد»، نوشته عبدالحسین زرین‌کوب می‌باشد. وی کشمکش ابن رشد با غزالی را همان اندازه که از اختلاف در مشرب فلسفی و عقلی حاکی است، ناشی از تشابه و توافقی دانسته که حکیم اندلس را با عارف خراسان، تا حدی هماورد می‌کرده است[۲۷]. وی معتقد است اینکه بعضی از محققان ادعا کرده‌اند توافق و همانندی در بین این دو مرد بزرگ فرهنگ اسلامی، بیش از اختلاف آنهاست، شاید خالی از مبالغه نباشد، اما به‌هرحال موارد تشابه و توافق بین افکار و حتی احوال نویسنده «تهافت الفلاسفة» و مصنف «تهافت التهافت» که آن را نقد و نقض می‌کند، کم نیست و از پاره‌ای جهات، درخور تأمل هم هست[۲۸].

    محمد خوانساری در مقاله هفتم، به بررسی «موقف‌ غزالی‌ در‌ برابر فلسفه و منطق» پرداخته است[۲۹]. غزالی و علوم ریاضی[۳۰]، غزالی و منطق[۳۱] و اعجاب غزالی درباره منطق[۳۲]، از جمله موضوعات مطرح‌شده در این مقاله می‌باشد.

    ذبیح‌اللّه صفا در مقاله هشتم، به بحث پیرامون «مخالفت عالمان شرع با دانش‌های‌ عقلی‌ و سهم غزالی و هم‌اندیشگانش در واپسین سده‌های‌ تاریخ اسلامی در این‌ ستیزندگی‌ها‌«پرداخته است[۳۳].

    عنوان مقاله نهم «مقدمه‌ای بر آراء کلامی امام حجةالاسلام ابوحامد محمد غزالی طوسی» است که توسط محمود فاضل (یزدی مطلق) نوشته شده است[۳۴].

    ابوالقاسم گرجی، مقاله دهم را با عنوان «آراء‌ غزالی در علم اصول فقه‌: نگاهی‌ به‌ کتاب المستصفی» نگاشته و در آن، در سه بخش، ابتدا موقعیت تاریخی کتاب «المستصفی من علم الأصول» غزالی را مورد بحث و بررسی قرار داده و سپس، ضمن بحث پیرامون علت تدوین این کتاب و نیز بیان کلیاتی در روش غزالی در تدوین آن، از پاره‌ای از آراء و نظرات غزالی در علم اصول، سخن گفته است[۳۵].

    «غزالی‌ و اسماعیلیان‌: مروری بر فضائح الباطنية، مهم‌ترین کتاب وی در این زمینه» عنوان یازدهمین مقاله کتاب می‌باشد که به قلم محمدجعفر‌ محجوب به رشته تحریر درآمده است[۳۶]. وی در این مقاله، به بحث درباره جدال غزالی با باطنیان و آثار او در این زمینه پرداخته و از محیط تاریخی و سیاسی و اجتماعی و دینی زندگانی وی، تنها بدان بخش‌ها اشاره کرده است که با موضوع مقاله، رابطه مستقیم دارد[۳۷].

    مقاله دوازدهم، با عنوان «فضائح الباطنية غزالی و دامغ الباطل علی‌ بن‌ الولید» نوشته مهدی‌ محقق می‌باشد[۳۸]. از میان کتاب‌های مستقلی که غزالی در رد باطنیه نوشته، کتاب «المستظهري في الرد علی الباطنية» است که تحت عنوان «فضائح الباطنية» چاپ شده است[۳۹]. غزالی کتاب خود را در زمانی تألیف کرد که فرهنگ فکری و عقلی اسماعیلیان، در نهایت درجه درخشندگی و اوج قدرت خود بوده است و مسلما چنین کتابی بر متفکران اسماعیلیه، بسیار گران آمده و می‌باید مورد رد و نقض قرار گیرد؛ ازاین‌روی، داعی مطلق علی بن محمد بن الولید الانف القرشی (متوفی 612ق) که از دعات بزرگ یمن و پس از داعی مطلق علی بن حاتم حامدی متقلد ریاست دعوت اسماعیلیه در آن نواحی گردیده بود، در کتابی به نام «دامغ الباطل و حتف المنضل»، فصل‌به‌فصل، به رد و نقض «فضائح الباطنية» پرداخت[۴۰].

    «غزالی حکیم معاند‌ فلسفه»، عنوان سیزدهمین مقاله کتاب می‌باشد که به قلم سید حسین نصر نوشته شده است[۴۱]. وی در این مقاله، به این نکته اشاره دارد که هرکه اندک آشنایی با تفکر اسلامی و توسعه و تحول تاریخ آن داشته باشد، از نقد غزالی از فلسفه ابن سینا و مخالفت شدید او با فلسفه مشایی اسلامی و نیز یونانی، آگاه بوده و بر این امر واقف است که غزالی پس از تلخیص تفکر ابن سینا و مکتب مشایی در کتاب «مقاصد»، به نقد این آراء پرداخت و در «تهافت الفلاسفة» کوشید تا اساس و بنیان فلسفه بوعلی و فارابی را درهم ریزد[۴۲].

    «از کیمیای سعادت» آخرین مقاله کتاب است که به قلم‌ غلامحسین‌ یوسفی به رشته تحریر درآمده است و در آن، به معرفی کتاب «کیمیای سعادت» غزالی، پرداخته شده است[۴۳].

    وضعیت کتاب

    فهرست مقالات، در ابتدای کتاب و نمایه نام افراد و کتاب‌های مذکور در متن، در انتهای آن آمده است.

    حواشی هر مقاله، با عنوان «یادداشت‌ها» در انتهای همان مقاله آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۴۴]، به توضیح برخی از مطالب مربوط به متن، پرداخته شده است[۴۵].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص9-‌18
    2. ر.ک: بی‌نام، ص68
    3. ر.ک: متن کتاب، ص35
    4. ر.ک: بی‌نام، ص68
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: متن کتاب، ص67-‌68
    7. ر.ک: همان، ص68
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان
    10. ر.ک: همان
    11. ر.ک: همان
    12. ر.ک: همان
    13. ر.ک: بی‌نام، ص68
    14. ر.ک: همان، ص110
    15. ر.ک: همان، 115
    16. ر.ک: همان، ص116
    17. ر.ک: همان، ص117
    18. ر.ک: همان
    19. ر.ک: همان
    20. ر.ک: همان، ص123
    21. ر.ک: همان، ص127
    22. ر.ک: همان، ص128
    23. ر.ک: متن کتاب، ص147
    24. ر.ک: همان
    25. ر.ک: همان
    26. ر.ک: همان
    27. ر.ک: همان، ص163
    28. ر.ک: همان
    29. ر.ک: همان، ص191
    30. ر.ک: همان، ص204
    31. ر.ک: همان، ص206
    32. ر.ک: همان، ص209
    33. ر.ک: همان، ص221
    34. ر.ک: همان، ص235
    35. ر.ک: همان، ص256
    36. ر.ک: همان، ص301
    37. ر.ک: همان
    38. ر.ک: همان، ص377
    39. ر.ک: همان، ص378
    40. ر.ک: همان، ص380-‌381
    41. ر.ک: همان، ص389
    42. ر.ک: همان، ص189
    43. ر.ک: همان، ص403
    44. ر.ک: پاورقی، ص235
    45. ر.ک: همان، ص378

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. بی‌نام، «معرفی کتاب»، پایگاه مجلات تخصصی نور، اطلاعات حکمت و معرفت، سال پنجم، مرداد 1389-‌ شماره 5 (از صفحه 67 تا 75).


    وابسته‌ها