مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن

    از ویکی‌نور
    ‏مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن
    مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن
    پدیدآورانفهيم‌نيا، محمدحسين (نويسنده)
    عنوان‌های دیگرمباني و مفاهيم اخلاق اسلامى در قرآن
    ناشربوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم)
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1389ش,
    شابک978-964-09-0507-4
    زبانفارسی عربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی در قرآن، اثر محمدحسین فهیم‌نیا (معاصر)، کتابی است که با رویکرد قرآنی، برخی از مفاهیم اخلاقی را شرح کرده است. در ابتدای کتاب مقدمه‌ای توسط احمد عابدی نوشته شده است.

    ساختار

    کتاب از دو مقدمه و سه بخش تشکیل شده است. بخش اول در سه فصل، بخش دوم در شش فصل، بخش سوم در چهار فصل آمده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه، اهمیت کتاب و توضیح مختصری از مباحث آن را ارائه داده است[۱].

    مقدمه احمد عابدی، حاوی دو بحث «حضور خداوند» و «حب خداوند» است. ایشان این دو بحث را به دلیل اینکه نویسنده کتاب کمتر به این دو مبحث پرداخته، مورد تأکید قرار داده است[۲].

    احمد عابدی در بحث توجه به «حضور خداوند» می‌گوید: اگر کسی هنگام گناه معتقد باشد که خداوند او را نمی‌بیند، در این صورت کافر شده است و اگر بر این باور است که خداوند او را می‌بیند، اما اهمیت نمی‌دهد، در این صورت خدا را کمتر از بندگان خدا دانسته است و چنانچه واقعاً به حضور و دیدن خدا باور دارد، قهرا آنچه را که موجب خشم و غضب خدای شود، انجام نخواهد داد[۳].

    ایشان در باب «حب خداوند»، می‌گوید: بدون علم و معرفت هرگز محبت حاصل نمی‌شود، همچنان‌که مجالست و معاشرت باعث ازدیاد محبت می‌شود؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد حب خداوند داشته باشد، باید از راه علم و معرفت، شناخت خود را به خداوند متعال و اسما و صفات الهی تقویت کند و سپس با ذکر، دعا و توجه به خداوند، به این محبت بیفزاید[۴].

    کتاب، شامل سه بخش است: بخش اول شامل دو فصل است که در فصل اول به مفاهیم و کلیات اخلاق و در فصل دوم به اخلاق فضیلت‌مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است[۵].

    نویسنده در تعریف اخلاق، پس از ذکر مطالبی، آنچه را فیض کاشانی در معنای اخلاق گفته پسندیده و آن را به‌عنوان نظر منتخب بیان می‌کند. او می‌گوید: لازم است اخلاق را طوری تعریف کنیم که از سایر علوم متمایز شود. قانون (حقوق)، فقه و به‌خصوص مستحبات آن، سیاست، آداب‌ورسوم اجتماعی، سیر و سلوک، عرفان عملی، پند و موعظه و... گرچه به اخلاق نزدیکند، هیچ‎کدام از آن‌ها اخلاق نیستند... فیض کاشانی در معنای اخلاق می‌نویسد: خُلق که از آن در زبان پارسی، «خوی» تعبیر می‌کنند، عبارت از هیئت خاصی است که در ما ظهور و رسوخ می‌نماید و به کمک آن، افعال را به‌آسانی انجام می‌دهیم و نیازمند اندیشه و فکر نمی‌شویم و هرگاه هیئت مزبور به‌طوری ظهور پیدا کند که افعال پسندیده از آن ناشی شود – چنان‌که مورد رضایت عقل و شرع باشد – آن را «خوی نیک» نامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند آن را «خوی زشت» می‌گویند[۶].

    ایشان در ادامه مباحث این بخش به بررسی و شناسایی مفاهیمی چون «آداب»، «سیر و سلوک»، «عرفان» و «روان‌شناسی تربیتی» می‌پردازد، سپس می‌گوید: موضوع اخلاق، شناسایی فضایل و رذایل اخلاقی است و تلاش دارد صورت باطنی انسان را زیبا و جذاب و آن را اصلاح کند. در مرتبه پس از اخلاق، «سیر و سلوک» قرار دارد که راهکارهای لازم برای رسیدن به فضایل و دور شدن از زشتی‌های اخلاقی را ارائه می‌دهد... تفاوت آداب با اخلاق، سیر و سلوک و عرفان، عمدتا این است که آداب، مربوط به امور ظاهری و بدنی انسان است؛ اگرچه نیاز به زمینه‌های درونی و فرهنگی دارد و «روان‌شناسی تربیتی» در پی ایجاد زمینه لازم برای امور آموزشی و تربیتی است و تلاش دارد تا شرایط لازم را برای یادگیری بیشتر، فراهم و موانعی را که احیاناً وجود دارد، برطرف کند[۷].

    در فصل دوم این بخش، به اخلاق فضیلت‌مدار ارسطو و اخلاق اسلامی پرداخته شده است. افلاطون، فیلسوف برجسته یونان باستان، رویکردی معنوی و ماورای طبیعی به اخلاق داشت و در مقابل او، شاگردش ارسطو، رویکردی طبیعت‌گرا در پیش گرفته بود. ازاین‌رو در تاریخ فلسفه، فلاسفه‌ای که در ارزش‎گذاری به منبعی مافوق طبیعت مثل خدا یا عقل محض توجه کرده‌اند تحت تأثیر افلاطون بوده‌اند. فیلسوفانی که معیارهای اخلاقی را در نیازهای اساسی انسان و تمایلات و استعدادهای او جستجو کرده‌اند، متأثر از ارسطو بوده‌اند[۸].

    معیار سنجش سعادت در رویکرد اخلاقی ارسطو، اعتدال است؛ اما این معیار در مواردی قابل‌نقض است. مهم‎ترین اشکال در نقض این نظریه آن است که میان وفای به وعده و تخلف از آن حد وسطی وجود ندارد؛ همان ‎طور که بین «راست گفتن و دروغ گفتن» نیز اعتدال و حد وسط وجود ندارد... از اشکالات مهم بر نظریه ارسطو، رویکرد مادی و این دنیایی اوست. ارسطو سه عنصر را در سعادت شرط می‌داند: لذت، دوام لذت و فراگیری آن؛ اما مثال‎های او برای این شروط، مثل زن و خانه، همه خاص این دنیاست و از آخرت و سعادت قصوا غفلت کرده است[۹].

    نویسنده در ادامه، طرح و نظریه اسلام در اخلاق را به معرض نمایش می‌گذارد.

    در بخش دوم، به مبانی قرآنی اخلاق اشاره شده است. اخلاق قرآنی بر پایه‌هایی مثل تصحیح اعتقادات یا مباحث سازنده و مؤثر معاد استوار است، یا مبتنی بر پذیرش چند اصل قرآنی دیگر مانند اختیار انسان، اصالت روح، تجرد روح و حسن و قبح عقلی... است[۱۰].

    این بخش، شامل شش فصل می‌شود. فصل پایانی آن درباره الهی بودن انگیزه‌هاست. نویسنده، معتقد است: قرآن برای ایجاد و تقویت الهی بودن انگیزه‌ها علاوه بر فراهم کردن بنیانی نیرومند (توحید خالص)، به‎ تحقیر سایر انگیزه‌ها پرداخته است. در این راستا قرآن حیات دنیا را مجازی و حیات آخرت را حقیقی می‌داند. همچنین این زندگی مادی را «زینت» و جاذبه آن را غیر واقعی، «عَرَض» و زودگذر، کالایی فریبنده و تلاشی که جز بازی و بیهودگی نیست، معرفی می‌کند؛ اما در مقابل، اگر انسان با «انگیزه‌ای الهی» در این دنیا زندگی کند، همه نعمات و امکانات دنیا، معنا و مفهوم والایی برایش پیدا خواهد کرد[۱۱].

    در بخش سوم، روابط انسان با خدا، مردم، خویشتن و طبیعت بررسی شده است. هریک از این ارتباطات، یا مثبت هستند یا منفی (بنابراین، این بخش به تبیین هشت نوع رابطه می‌پردازد). اکثر مفاهیم و واژه‌های شناخته‌شده اخلاقی بر اساس همین دسته‌بندی و با تکیه ‎بر آیات قرآن ارزیابی و بررسی شده‌اند[۱۲]. بخش اول، به مفاهیم مربوط به رابطه بنده با خداوند اختصاص یافته است. مفاهیمی که در اخلاق قرآنی رابطه انسان با خدا را بیان می‌کند، دو قسمت است: مفاهیم مثبت و ارزشی، شامل اخلاص، اخبات، تقوا، توکل، خوف ‎و رجا، خشوع، تضرع، استکانت، خشیت، شکر، صبر؛ و مفاهیم منفی شامل فسق، فجور، سوء ظن به خدا، بی‌توجهی به مواخذه الهی و ریا می‌شوند که نویسنده به بیان آنها پرداخته است.

    ایشان در فصل دوم، به مفاهیم مثبت و منفی ارتباط انسان با انسان دیگر پرداخته است؛ مفاهیمی چون انفاق، ایثار، صله‌رحم، وفا، برّ، احسان و عدل، تواضع، نفاق، حسد، سوء ظن به دیگران، غیبت، بخل، کذب و کبر را مورد بررسی قرار داده است[۱۳].

    نویسنده، واژگانی چون تکبر، استنکاف، عالی و علو، بغی، بَطَر، عُتُوّ، طَغَو، استغنی، جبار، استهزاء و مجادله را نظیر و هم‌معنای کبر دانسته است[۱۴].

    ایشان در ارتباط انسان با خودش مفاهیمی همچون تفکر، اعتدل، غفلت، عجب، نادیده گرفتن حق را مورد بررسی قرار داده است[۱۵].

    فصل پایانی کتاب به مفاهیمی در ارتباط انسان با طبیعت اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به مفاهیمی چون استفاده بهینه از طبیعت، نظافت و اسراف پرداخته و با استفاده از آیات قرآن مطالبی را در این موضوعات ارائه داده است[۱۶].

    وضعیت کتاب

    فهرست محتویات در ابتدای کتاب و کتاب‌نامه و فهرست آیات و روایات در انتهای آن آمده است.

    پاورقی‌ها به بیان مستندات مطالب کتاب اختصاص یافته است. نویسنده در ارجاع‎نویسی، ابتدا نام نویسنده، سپس نام کتاب، شماره جلد و صفحه را ذکر کرده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها