مجمع الآداب في معجم الألقاب

    از ویکی‌نور
    مجمع الآداب في معجم الألقاب
    مجمع الآداب في معجم الألقاب
    پدیدآورانکاظم، محمد (محقق) ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد (نویسنده)
    ناشروزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. سازمان چاپ و انتشارات
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1416ق. = 1374ش.
    چاپچاپ اول
    موضوعدانشمندان اسلامي - سرگذشت‌نامه و کتاب شناسي
    زبانعربی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‎‏/‎‏ع‎‏4‎‏ ‎‏الف‎‏25 / 203 ‏CT‎‏ ‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مجمع الآداب في معجم الألقاب، تألیف ابوالفضل‌ کمال‌الدین‌ عبدالرزاق بن احمد‌ معروف به ابن فوطى‌ شیبانى‌حنبلى (متوفی‌ 723ق)، مورخ‌، ادیب‌ و کاتب‌ بغدادی است. وی در این اثر شرح‌ حال دانشمندان و هنرمندان و حکما و به‌ویژه اعلام قرن ششم، هفتم و هشتم را ذکر کرده است. این اثر کامل نیست و بخش‌هایی از آن از بین رفته است. کتاب خلاصه‌ای از «مجمع الآداب المرتب علی معجم الأسماء في معجم الألقاب» به قلم خود نویسنده است.

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه به قلم محمد الکاظم و مصطفی جواد علی آغاز شده است. مطالب کتاب تا حرف عین از بین رفته و بخشی از تتمه حرف عین در جلد اول کتاب ارائه شده است. پس از آن، حروف دیگر کتاب در سایر جلدها ذکر شده و به حرف میم در جلد پنجم ختم شده است.

    گزارش محتوا

    تلخیص‌ «مجمع‌ الآداب‌ في‌ معجم‌ الألقاب»، از جمله آثار ابن فوطی است که‌ ذهبى‌ از اصل‌ آن‌ با نام‌ «مجمع‌ الآداب‌ في‌ معجم‌ الأسماء على‌ معجم‌ الألقاب»‌، به‌عنوان‌ تاریخ‌ در 50 مجلد یاد کرده‌ است‌. ذهبى‌ تاریخ‌ بزرگ‌ ناتمام‌ ابن‌ فوطى‌ و مجمع‌ الآداب‌ را دو اثر جدا وانموده‌ است؛ درحالى‌که‌ ابن‌ حجر مجمع‌ الآداب‌ 50 جلدی‌ را مختصر شده همان‌ تاریخ‌ عظیم‌ مى‌داند[۱].

    نویسنده، «مجمع الآداب المترتب علی معجم الأسماء في معجم الألقاب» را به جهت وسعت و کثرت اجزائش نتوانست به اتمام برساند، ولذا تصمیم به تألیف تلخیص گرفت[۲]. کتاب حاضر در حقیقت دو جزء چهارم و پنجم یافت‌شده از تلخیص مجمع الآداب است که ابتدای جزء چهارم آن نیز ناقص است[۳].

    البته در هیچ‌ مأخذ کهن، از ذهبى‌ تا بغدادی، از این‌ اثر با عنوان‌ تلخیص‌ یاد نشده، اما دو جزء از تلخیص‌ که‌ به‌ روزگار ما رسیده، به‌ خط خود ابن‌ فوطى‌ است‌. قسمتی از آن‌ که‌ جزء چهارم‌ تلخیص‌ است، در کتابخانه ظاهریه دمشق‌ وجود دارد و در 712ق‌/1312م‌، تحریر شده‌ است‌ و جزء بعدی‌ آن‌ مشتمل‌ بر القاب‌ آغاز شونده‌ با حروف‌ ک، ل، م‌ که‌ به‌عنوان‌ جلد پنجم‌ تلخیص‌ تلقى‌ مى‌شود، در لاهور موجود است. روزنتال‌ این‌ دو جزء را در حدود دو‌سوم‌ مجموع‌ تلخیص‌ مى‌داند و به‌ تخمین‌ شبیبى تلخیص‌ کامل‌ باید 6 یا 8 جزء و بالغ‌ بر 20 هزار ترجمه احوال‌ بوده‌ باشد. جزء چهارم‌ را جواد در 4 مجلد در دمشق‌ منتشر کرده‌ و جزء پنجم‌ به‌ اهتمام‌ عبدالقدوس‌ در پاکستان‌ به‌ طبع‌ رسیده است. چنان‌که‌ از نسخه دست‌نویس‌ جزء چهارم‌ برمى‌آید، ابن‌ فوطى‌ پس‌ از تحریر آن‌ در 712ق‌، بعدها تا 721ق‌، در تصحیح‌ و تکمیل‌ آن‌ کوشیده‌ و در 80 سالگى‌ خط او در کمال‌ خوبى‌ بوده است. در تلخیص‌، تراجم‌ بزرگان‌ علم‌ و سیاست‌ اعصار اسلامى‌ تا زمان‌ ابن‌ فوطى‌ آمده‌ است‌. تفصیل‌ تراجم‌ بسیار متفاوت‌ و معمولاً مشتمل‌ بر اطلاعاتى‌ در مورد تولد و وفات‌ صاحب‌ ترجمه‌ و نمونه‌ای‌ از سخنان‌ یا نظم‌ و نثر اوست[۴].

    ابن‌ فوطى‌ برای‌ رجال‌ ادوار پیش‌ از خود از نوشته‌های‌ دیگران‌ بهره‌ جسته‌ و در هر مورد مأخذ خود را ذکر کرده‌ است‌. کتاب‌های‌ تاریخ‌ پیشینیان‌ و استادان‌ ابن‌ فوطى‌ و دیوان‌ها و مجموعه‌های‌ بسیار مورد استفاده او در تألیف‌ بوده‌ است‌. به‌ گفته عزاوی‌ اگر این‌ اثر به‌‌صورت‌ کامل‌ به‌ دست‌ ما مى‌رسید، از بسیاری‌ نوشته‌های‌ دیگر بى‌نیازمان‌ مى‌کرد. مى‌توان‌ گفت‌ مهم‌ترین‌ و سودمندترین‌ قسمت‌ تلخیص‌، تراجم‌ معاصرانى‌ است‌ که‌ ابن‌ فوطى‌ بسیاری‌ از آنان‌ را خود دیده‌ و با آنان‌ گفتگو کرده‌ و نیز بعضى‌ را با یک‌ واسطه‌ نقل‌ کرده‌ است‌. با توجه‌ به‌ اینکه‌ زندگى‌ ابن‌ فوطى‌ بیشتر در دایره اهل‌ علم‌ و کتاب‌ و در دستگاه‌ حاکمان‌ زمان‌ گذشته‌ است، در تراجم‌ معاصران‌ او آگاهی‌های‌ بسیار ارزشمندی‌ درباره دانشمندان‌ و هنرمندان‌ و آثارشان‌ قید شده‌ است‌. به‌ علت‌ ارتباط نزدیک‌ ابن‌ فوطى‌ با ایران‌ و به‌‌ویژه‌ آذربایجان، تلخیص‌ او منبع‌ سودمندی‌ برای‌ آگاهى‌ در مورد زندگى‌ فکری‌ و فرهنگى‌ این‌ سرزمین‌ در آن‌ روزگار است‌. به‌مناسبت‌ بعضى‌ تراجم‌ چند بیت‌ شعر فارسى‌ در تلخیص‌ نقل‌ شده‌ است‌. به‌ نظر نمى‌رسد که‌ تلخیص‌ مختصر منقحى‌ از یک‌ اصل‌ مفصل‌تر بوده‌ باشد. چه، القاب‌ و عناوین‌ کسانى‌ در آن‌ دیده‌ مى‌شود که‌ هیچ‌ شرحى‌ به‌ دنبال‌ ندارد و ظاهراً ابن‌ فوطى‌ مى‌خواسته‌ است‌ آنها را تکمیل‌ کند. بیان‌ ابن‌ فوطى‌ در تلخیص‌ ساده‌ و بى‌تصنع‌ است[۵].

    بخشی از اطلاعات شخصی ابن فوطی به‌عنوان تنها یا مهم‌ترین منبع برای شناخت اوضاع و رجال عهد ایلخانی مغولی و به‌ویژه آنچه که مرتبط به ایران و عراق است محسوب می‌شود [۶].

    از ویژگی‌های مهم کتاب آن است که نویسنده حقایق و اوضاع را بدون دشواری و پیچیدگی حکایت می‌کند. البته در رابطه با اطلاعات شخصی او فراوانی اوهام و خلط کردن و تصحیف در اسامی و اوصاف و القاب و نسب از جمله اموری است که به‌وضوح ضعف در ضبط مطالب و عدم دقت او را آشکار می‌کند[۷].

    از جمله شخصیت‌هایی که ابن فوطی از او یاد کرده کمال‌الدین ابوعبدالله احمد بن عمر مراغی، معروف به بیبیان است که از اعیان متصوفه بوده است. وی در سال 685ق، درگذشته است[۸]. درباره مرکزیت علمی مراغه، مروری بر برخی از داده‌های موجود در کتاب بهترین راه‌گشاست. این آگاهی‌ها غالباً نشانگر آن است که در عهد خواجه و پس از آن تا سال‌ها، مراغه شهری است که عالمان شهرهای مختلف، برای مدتی هم که شده در آن اقامت کرده و از مزایای آن بهره‌مند می‌شدند. خود ابن فوطی، سال‌ها در مراغه سکونت داشت و حتی زمانی که خبر از حضورش در بغداد می‌دهد، عیالش در مراغه بوده است[۹].

    نویسنده پس از سقوط بغداد در سال 656ق، به دست مغولان به اهر از بلاد آذربایجان به اسارت رفت. وی در انتهای کتاب اتفاقات و آنچه را که دیده و شنیده و قابل ذکر دانسته تا سال 678ق و رجوع او به عراق و پس از آن تا سال 722ق را ذکر کرده است[۱۰].

    وضعیت کتاب

    اختلاف نسخه‌ها، معرفی اعلام و توضیحات محقق کتاب در پاورقی‌های کتاب ذکر شده است. متأسفانه کتاب، فاقد فهرست است.

    پانويس

    1. رحیم‌لو، یوسف، ص‌425
    2. ر.ک: مقدمه محقق، ج1، ص‌50
    3. ر.ک: همان، ص‌58
    4. ر.ک: رحیم‌لو، یوسف، ص‌425
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: مقدمه محقق، ص‌7
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: جعفریان، رسول، ص‌49
    9. ر.ک: همان، ص‌51
    10. ر.ک: متن کتاب، ج5، ص‌689-656


    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. رحیم‌لو، یوسف، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، جلد 4، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.
    3. جعفریان، رسول، «مراغه، کانون تمدنی عصر ایلخانی (پژوهشی بر پایه کتاب مجمع الآداب في معجم الألقاب ابن فوطی)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، پژوهش‌های علوم تاریخی، زمستان 1388، شماره 2، ص‌39 تا 70.


    وابسته‌ها