مسافرت به ایران بمعیت سفیر کبیر روسیه در سال 1817

    از ویکی‌نور
    ‏مسافرت به ایران بمعیت سفیر کبیر روسیه در سال 1817
    مسافرت به ایران بمعیت سفیر کبیر روسیه در سال 1817
    پدیدآورانکوتزبویه، موریس دو (نویسنده) هدایت، محمود (مترجم)
    ناشرامير کبير
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1385 ش
    چاپ1
    موضوعایران - تاریخ - قاجاریان، 1193 - 1344ق.

    ایران - روابط خارجی - روسیه

    ایران - سیر و سیاحت - قرن 12ق.

    روسیه - روابط خارجی - ایران

    سفر نامه‌ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1347‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏9‎‏ن‎‏4
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مسافرت به ایران بمعیت سفیر کبیر روسیه در سال 1817، نوشته موريس دو كوتز بوئه نویسنده آلمانى، به قلم محمود هدايت به فارسى ترجمه شده است. نویسنده در اين كتاب در ضمن سفرى كه يك سال به طول مى‌انجامد، دوران فتحعلى‌شاه و حوادث و اتفاقاتى را كه مشاهده كرده است، ثبت كرده است.

    ساختار

    كتاب در سى فصل تنظيم شده است كه فصول اوليه به شرح اتفاقات روسيه، قفقاز و گرجستان اختصاص دارد. پس از آن با نثرى متوسط به تشريح سرزمين ايران و ديدارها و مشاهداتش پرداخته است.

    گزارش محتوا

    در مطلع كتاب مطلبى به قلم اگوست فرزند نویسنده آمده است: «نویسنده اين كتاب جوانى است كه اخيراً شرح اسارت خود را به دست فرانسویان منتشر ساخته، پس از مراجعت از ايران هم براى نقشه‌بردارى گروزينى(گرجستان روس) انتخاب شده است.

    اخيراً نسخه خطى اين كتاب را با تقاضاى طبع آن تسليم پدر خود نموده و به طورى كه عموم ملاحظه خواهند نمود، به سبک پيشينيان خود شاردن و ملكم داخل تعريف و توصيف جزئيات وضعيت ايران نشده، بلكه فقط با اجازه سفير كبير روسيه مشاهدات خود را نگاشته است. چون از بدو شباب در خدمات نظام برّى و بحرى بوده، شايد سبک انشائش قدرى خشن باشد؛ ولى مدعى است كه نگارشاتش مفيد و مطابق حقايقى كه به چشم خود ديده است».

    برخى از عناوين سفرنامه عبارت است از: استقبال عسگرخان از گروه، در خانه سردار ايروان، در ساحل رود ارس، قصر اوجان، قلعه زينجيل آباد، ميرزا شفيع صدراعظم، هداياى امپراتور روس، آتش‌بازى شاهانه، فرمان فتحعلى‌شاه.

    در كتاب تصاوير فراوانى از شهرها، ابنيه و اماكن مختلف، فرهنگ، رسوم و پوشش مردم، شخصيت‌هاى مذهبى و سياسى در قالب طراحى و گاه ديده مى‌شود كه مطالب گاه خسته‌كننده و خشك كتاب را در مذاق خواننده گواراتر مى‌كند.

    در بخشى از كتاب در باب احترام سادات و خاندان پيامبر(ص) در نزد مسلمانان و به تبع در دربار فتحعلى‌شاه مى‌نويسد: «اما در موضوع لفظ سيد: سادات مردمانى هستن از اعقاب محمد كه مسلمانان احترامات مخصوصى براى آنان قائلند. يك سيد مختار است كه هر چه مى‌خواهد به شاه بگويد، بدون اين كه هيچ گونه خطرى متوجه او شود. ورود اعضاى اين خاندان در تمام منازل آزاد است، به علاوه بايد به خوبى با آنان رفتار كرده، هديه‌اى تقديمشان كنند. سيد گر چه از طبقه پست باشد؛ ولى حق دارد كه نزد وزراء رفته، حتى سر سفره آنان بنشيند، خصوص وقتى كه وزير هم سيد باشد».

    گزارشاتى كه نویسنده از شهرهاى اوضاع شهرهاى ايران در زمان خود مى‌دهد، به لحاظ تاريخى حائز اهميت است. او در توصيف يكى از شهرهاى ايران مى‌نويسد: «شهر سلطانيه در زمان شاردن خيلى آباد و پرجمعيت بود؛ ولى فعلاً از خرابه‌هاى آن جز سه مسجد قديمى چيزى باقى نيست كه يكى از آنها از حيث عظمت و قشنگى متمايز است و آن عبارت از برجى هشت ضلعيست كه به گنبدى ختم شده و از شاهکارهاى معمارى به شمار مى‌آيد. اين بنا چهل پا عرض و دويست پا ارتفاع دارد. ديوارهاى داخلى آن به اشكال هى‌ير گليفى مزين و داراى عده زيادى دالان و اطاق‌هاى كوچك است. در اطراف گنبد اين مسجد سابقا چهار مناره به شكل چهار ستون وجود داشته، ولى فعلاً يكى از آنها باقيست و در داخل آن پلكان مارپيچى است كه چون شخص از آن بنوك مناره مى‌رسد، خود را با گنبد در يك سطح مى‌بيند».

    بايد متذكر شد كه اگر چه نویسنده تلاش كرده است كه مطالب را صحيح گزارش كند؛ اما در اين بين همچون ساير سفرنامه‌نويسان غربى برخى الفاظ و اصطلاحات را اشتباه ثبت كرده است؛ به عنوان نمونه در صفحه 154 اشتباه بسيار فاحشى كه حكايت از اطلاعات ضعيف او از تاريخ ايران دارد، را به قلم مى‌آورد. او بناى «صوفيان» را به غلط «صفيان» ذكر كرده و آن را به شاه اسمعيل صفوى نسبت مى‌دهد. مترجم كتاب كه از اين اشتباهات به تنگ آمده است، در صفحه 218 عقده از كلام مى‌گشايد و مى‌نويسد: «معلومات تاريخى مسافر ما بدتر از تحقيقات او راجع به آداب و اخلاق ايرانيان است، چه عراق عجم را كه مورخين قسمتى از مدى قديم دانسته‌اند، مملكت پارتها مى‌نامد و حال آنكه مملكت پارتها خراسان كنونى و مردمش از نژادهاى آريانهاى ايرانى بوده‌اند».

    ظاهراً نویسنده حتى به خود اين زحمت را هم نداده كه از زبان محلى و رسمى در حد تلفظ «نان» پرسش كند. او در صفحه 118 لفظ آذرى «چورك» را كلمه‌اى فارسى قلمداد مى‌كند: «بدواً نان زيادى كه ايرانيان چورك گويند و هر يك سه پا طول دارد روى ميزى نهادند».

    وى در بخشى از كتاب(ص 77) به تشريح بخشى از جنگ ايران و روسيه در سال 1805م مى‌پردازد و كشته شدن «سى زييانوف» فرمانده گروزينى[گرجستان روس] به‌دست ايرانيان را «بدنامى» براى ايرانيان مى‌نامد. وى فرار فرماندهاى روسى را حيله جنگى و متجاوزين روس را «يك مشت پهلوان جنگجو» ناميده و شكست و كشته‌شدن فرمانده روس را «مايه افتخار روسيه» مى‌داند.

    اين تملق‌گويى‌هاى نویسنده هم داستانى دارد كه محمود هدايت متذكر آن شده است: «پدر نویسنده اين كتاب به‌علت خيانت‌هايى كه به‌وطن خود كرد منفور ملت آلمان شد و در روسيه توطن اختيار كرد اولادش نيز در خدمت دولت روسيه بسر مى‌بردند و مجبور بوده‌اند، براى چاپلوسى از اين قبيل تملق‌ها بگويند كه لااقل رانده نشوند».

    وضعيت كتاب

    اصل اين كتاب به زبان آلمانى بوده كه مسيو برتون آن را به فرانسه ترجمه كرده و حواشى چندى بر آن نوشته است. در ابتداى سفرنامه فهرست مطالب و در آخر نيز فهرست اعلام و اماكن آمده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها