معاشرت

    از ویکی‌نور
    معاشرت
    معاشرت
    پدیدآورانمردانی‌پور، آرش (مصحح)

    صابریان، محمدجواد (مصحح)

    انصاریان، حسین (نویسنده)
    ناشردار العرفان
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1388 ش
    چاپ4
    شابک964-94738-8-2
    موضوعاحادیث اخلاقی

    اخلاق اجتماعی

    اخلاق اسلامی
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏3351*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    معاشرت، اثر شيخ حسين انصاريان (متولد خوانسار 1323ش)، كه نگارش آن را در سال 1383ش به پايان رسانده است.وى در اين كتاب، موضوع مهم معاشرت را از ابعاد گوناگون با استفاده از آيات و روايات توضيح داده و آثار مثبت همنشينى با صالحان و همچنين آثار منفى معاشرت با ناصالحان را ذكر كرده و حقوق معاشرت و مسئوليت بزرگ مربيان را يادآور شده است. نویسنده، اين اثر را با زبان و ادبياتى رسا و شيوا و متناسب با فرهنگ امروز نوشته است.

    ساختار

    كتاب حاضر، از مقدمه ناشر و نویسنده و متن اصلى (شامل ده مبحث اصلى و ده‌ها بحث فرعى) تشكيل شده است. نویسنده در اين اثر، از شيوه موعظه، بيان داستان، خاطره، تمثيل و نيز اشعار فارسى براى تسهيل مطلب و جذابيت مباحث استفاده كرده است[۱]نویسنده در مقدمه كتاب تأكيد كرده است: اسلام به دليل اثرگذارى و اثرپذيرى بسيار شديد معاشرت و رفاقت، پرونده ويژه‌اى در قرآن و روايات براى آن باز كرده و به آثار مثبت و منفى اين حقيقت اشاره نموده، جامعه را به سوى معاشرت مثبت و سازنده هدايت كرده و از معاشرت منفى و مخرّب بازداشته است. نوشتارى كه پيش‌رو داريد مباحثى است كه اينجانب درباره معاشرت از ديدگاه اسلام به توفيق و لطف حضرت حق براساس آيات قرآن و روايات، به رشته تحرير درآورده‌ام و تا جايى كه امكان داشته به همه جوانب اين حقيقت سترگ پرداخته‌ام[۲]

    گزارش محتوا

    هر چند درباره محتواى اين اثر سودمند گفتنى‌ها فراوان است ولى به جهت رعايت اختصار، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:

    1. نویسنده در مورد تأثير مثبت معاشرت با صالحان از جمله چنين نوشته است: در محل زندگیم در تهران جوانى را مى‌شناختم كه از هيچ فسادى خوددارى نمى‌كرد و در ميان آشنايان او نيز كسى نبود كه بتواند او را از منجلاب فساد نجات دهد.... روزى او را ديدم در حالى‌كه تغيير حال داده و از جاده انحراف به صراط مستقيم وارد شده است. از او پرسيدم چه شده؟ گفت: شب جمعه‌اى مست و لايعقل از كاباره‌اى به خانه مى‌رفتم، در مسير راه بر اثر خوردن زياد مشروب و مستى بيش از اندازه كنار پياده‌روى خيابان به زمين افتادم. هوا گرگ‌وميش بود، كم‌كم داشتم از مستى و بيهوشى خارج مى‌شدم، ديده باز كردم، ديدم روحانى با محبّتى سرم را به دامن گرفته و مرا نوازش مى‌كند، مرا بلند كرد و دست در دستم نهاد و مرا به مسجد برد، با محبت از من خواست وضو بگيرم و نماز بخوانم، پس از نماز مرا به دفتر مسجد برد و با دست خود برایم صبحانه آورد و بر اثر دلسوزى و هدايت آن روحانى وارسته، نجات پيدا كردم و با دخترى مؤمن ازدواج كردم و آن روحانى، مرحوم حجةالاسلام مصطفى مسجدجامعى بود[۳]
    2. نویسنده درباره آسيه همسر فرعون، تأكيد كرده است: او با عقل و درايت و بصيرت و بينشش، بر حق بودن موسى(ع) و فرهنگ پاکش را يافت و از جان و دل به موسى(ع) ايمان آورد و او را به عنوان دلسوزترين راهنما در زندگى خود انتخاب كرد و با صبر و استقامت و پايدارى و استوارى در راه حق و تحمل انواع شكنجه‌ها از دست ظالمان به مقامات عالى انسانى و ملكوتى رسيد. او با آراسته شدن به باورهاى صحيح و روى آوردن به اعمال صالحه و زينت يافتن به اخلاق حسنه، آن هم در دربارى كه كفر و شرك و زور و ستم و ريا و تزوير بر آن حاكم بود، روى زن را در تاريخ بشريت سپيد كرد و به همجنسان خود آبرو داد و خويش را تا قيامت براى آنان، حجت خدا و دليلى به سوى صراط مستقيم قرار داد و راه هرگونه عذرى را بر اهل فساد و فسق و فجور بست. از جمله كسانى كه در قرآن مورد ستايش حق قرار گرفته‌اند، آسيه همسر فرعون است[۴]
    3. نویسنده يادآور شده است: دو مسلمان و دو انسان، هنگامى كه با يكديگر رابطه دوستى و رفاقت برقرار كردند، واجب است شخصيت يكديگر را با پرهيز از امورى چون: مكر و حيله، سخن‌چينى، غيبت، تهمت و مانند آن حفظ نمايند[۵]
    4. نویسنده چنين نوشته است: از امورى كه بسيار بسيار محبوب حق است، تضرع و زارى به هنگام سحر است تا جايى كه خداى مهربان به آن فرمان داده: ادْعُوا رَبَّكُم تضرعاً و خفيةً يعنى پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفيانه بخوانيد. پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «إذَا أحَبَّ اللَّهُ تَعالى عَبْداً ابْتَلَاهُ حَتّى يَسْمَعَ تَضَرُّعَهُ» يعنى هرگاه خداى بزرگ بنده‌اى را دوست بدارد، او را مبتلا مى‌كند تا جايى كه صداى زارى و ناله‌اش را بشنود.در دعاى چهل‌وهشتم «صحيفه سجاديه» آمده: «وَ لا يُنْجيني مِنكَ إلّا التَّضَرُّعُ إلَيكَ» يعنى مرا از عذاب و انتقام تو نجات نمى‌دهد مگر ناله و زارى به درگاهت[۶]
    5. نویسنده در بخش ديگرى از كتاب اين واقعه جالب را يادآور شده است: پس از رحلت ميرزاى شيرازى صاحب فتواى حرمت تنباكو، براى قبول پرچمدارى و رياست و مرجعيت بر شيعه به آيت‌الله سيد محمد فشاركى رجوع شد. ايشان با اين‌كه مورد توجه اعاظم از علما بودند، در پاسخ درخواست مراجعه‌كنندگان فرمود: من شايسته مرجعيت و رياست و پرچمدارى و حكومت دينى بر شيعه نيستم؛ زيرا رياست دينى و امر مرجعيت به غير از علم و دانش فقه امور ديگرى لازم دارد؛ از قبيل اطلاع و آگاهى بر مسائل سياسى و شهامت موضع‌گيرى‌هاى درست در هر كار، من در اين امور دچار وسواس هستم، اگر رياست و مرجعيت را بپذيرم، امور دينى و نظام تشيع به تباهى و فساد كشيده مى‌شود، براى من جز تدريس كار ديگرى روا نيست! بدين‌صورت است كه اين انسان آزاد از هوا و هوس و متخلّق به اخلاق اولياى خاص حق و جهادگر با نفس و شيطان، مردم را به ميرزا محمدتقى شيرازى كه از كياست در سياست و مديريت برخوردار بود، ارجاع داد[۷]
    6. نویسنده با بيان پنج دوره لعب، لهو، زينت، تفاخر و تكاثر، براى زندگى دنيا متذكر شده است: در هر صورت اگر اين پنج دوره از زندگى با تكيه بر هدايت حق و راهنمايى مربيان دلسوز رخ بنمايد، در آخرت موجب آمرزش و خشنودى حق است و اگر بى‌مهار و بى‌كنترل جلوه كند، در ابتدا چونان دشت سرسبزى است كه انسان را شگفت‌زده مى‌كند و در پايان علف زرد و خشكى مى‌شود كه جز سوزانيدنش چاره‌اى نيست[۸]

    وضعيت كتاب

    براى كتاب حاضر، فهرست مطالب و فهرست‌هاى فنى -آيات، روايات، انبياء و معصومين(ع)، اعلام، اديان، مذاهب، قبايل و فرق، کتاب‌ها، مكانها، اشعار- و نيز فهرست منابع فراهم شده است. كتاب حاضر مستند است و نویسنده، ارجاعات را به صورت پاورقى آورده: در اين پاورقى‌ها نام و نشان آيات را مشخص كرده[۹]و منابعش را با ذكر نام نویسنده و كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده[۱۰]و گاه مطلبى را توضيح داده است[۱۱]و البته با بررسى اجمالى اين اثر، هيچ اثرى از پاورقى انتقادى در آن مشاهده نشد.

    پانويس

    1. ر.ک: متن كتاب، ص41، 51، 58، 60، 66، 72، 78، 94، 97 و 99
    2. ر.ک: مقدمه كتاب، ص19
    3. متن كتاب، ص58- 60
    4. ر.ک: همان، ص133- 135
    5. ر.ک: همان، ص256
    6. ر.ک: همان، ص272
    7. همان، ص298- 299
    8. ر.ک: همان، ص357
    9. متن كتاب، ص85، پاورقى1- 2 و...
    10. همان، ص68، پاورقى1 و...
    11. همان، ص60، پاورقى2

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.