منطق تفسیر قرآن (1)

    از ویکی‌نور
    منطق تفسیر قرآن (1)
    منطق تفسیر قرآن (1)
    پدیدآورانرضایی اصفهانی، محمدعلی (نویسنده) جامعة المصطفي العالمية. دفتر برنامه ريزي و تدوين متون درسی (مترجم)
    عنوان‌های دیگرمنطق تفسير قرآن (1): مباني و قواعد تفسير قرآن
    ناشرجامعة المصطفي العالمية
    مکان نشرايران - قم
    سال نشرمجلد1: 1387ش ,
    چاپ1
    شابک978-964-195-023-3
    موضوعتاويل

    تفسير - فن

    قرآن - بررسی و شناخت
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏91‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏6‎‏م‎‏8‎‏ ‎‏1387
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    منطق تفسیر قرآن (1) اثر محمدعلی رضایی اصفهانی، تلاشی است در ارائه مبانی و قواعد تفسیر.

    تفسیر قرآن کریم، دانشى است مستقل که همچون هر دانش دیگر داراى مباحث مقدماتى: تعریف، هدف، مبانى، روش و... است. مجموع این مباحث مقدماتى را مى‌توان «منطق تفسیر قرآن» نامید، چون در فهم و تفسیر قرآن کمک و از خطاى فهم مفسر جلوگیرى مى‌کند و ضوابط‍‌ تفسیر معتبر را روشن سازد. این مباحث چند محور عمده دارد:

    1. مبانى تفسیر؛ یعنى مبادى تصوری و تصدیقى تفسیر که آگاهى از آن‌ها و تعریف و انتخاب مبنا در مورد آن‌ها، قبل از تفسیر، براى مفسر لازم است؛ که شامل مباحثى همچون: مفهوم‌شناسى تفسیر، تأویل، بطن، منابع، شرایط‍‌ مفسر، پیش‌فرض‌ها و ضوابط‍‌ تفسیر معتبر مى‌شود.
    2. قواعد تفسیر؛ یعنى قوانین کلى که واسطه استنباط‍‌ از آیات قرآن قرار مى‌گیرد و مخصوص آیه یا سوره خاصى نیست و شامل قواعد مشترک تفسیر و علوم دیگر و قواعد اختصاصى تفسیر مى‌گردد.
    3. روش‌هاى تفسیر قرآن؛ که شیوه استناد مفسران و مستندات آنان در تفسیر را بیان مى‌کند و شامل روش‌هاى قرآن به قرآن، روایی، عقلى، علمى، اشارى و... مى‌شود.
    4. گرایش‌هاى تفسیرى؛ که به تأثیر تخصص، علاقه، باورها و عقاید مفسر در تفسیر مى‌پردازد[۱].

    نویسنده دو مبحث نخست را تحت عنوان «منطق تفسیر قرآن (1)» در اثر حاضر، مورد بحث و بررسی قرار داده است[۲].

    زبان و زمان نگارش

    کتاب به زبان فارسی و مقدمه آن، در سال 1386ش نوشته شده است[۳].

    اهمیت کتاب

    ازآنجاکه فهم صحیح قرآن کریم، متوقف بر منطق تفسیر است، دقت و مطالعه این مطالب از اهمیت ویژه‌اى برخوردار بوده و اقدام به تفسیر قرآن بدون توجه به آن‌ها، منتهى به تفسیر به رأى مى‌گردد که انحرافى بزرگ در تفسیر و گناه کبیره است و تفسیر مفسر را بى‌اعتبار مى‌سازد[۴].

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز و مطالب در دو بخش کلی سامان یافته است. بخش اول با نام مبانی تفسیر شامل تفسیر، تأویل و بطون قرآن است و بخش دوم با نام قواعد تفسیر نیز شامل سه بخش کلیات، قواعد مشترک تفسیر و علوم قرآن و قواعد خاص تفسیر است.

    در پایان هر بخش سؤالات مرتبط با آن و نیز ذکر منابعی جهت پژوهش و مطالعه بیشتر ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    مقدمات

    در مقدمه نخست، به این نکته اشاره شده است که اثر حاضر، برای دروس دوره کارشناسی تفسیر و علوم قرآن نگارش یافته[۵] و در مقدمه دوم، تحت عنوان «درآمد»، به مفهوم‌شناسی منطق تفسیر پرداخته شده، سپس اهداف کتاب و ویژگی‌های متن آن، توضیح داده شده است[۶].

    بخش اول

    در بخش اول، در سه قسمت زیر، به تبیین مبانی تفسیر، پرداخته شده است که به ترتیب عبارتند از:

    الف) تفسیر؛ که خود شامل هفت بخش زیر است:

    1. نظام‌شناسی دانش تفسیر؛ علم تفسير به دانشى گفته مى‌شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش‌ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى‌سازد. به‌عبارت‌دیگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى‌شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط‍‌ مفسر؛ 5) سنجه‌هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش‌هاى تفسيرى؛ 7) گرايش‌ها (مكاتب) تفسيرى[۷].
    2. مفهوم‌شناسی تفسیر؛ در این قسمت، به تفسیر از منظر واژه‌شناسان و دانشمندان تفسیر و علوم قرآنی نگریسته شده و واژه تفسیر در قرآن و حدیث، بررسی و در نهایت، چنین نتیجه‌گیری شده است که با استفاده از معناى لغوى و تعاريف صاحب‌نظران، مى‌توان تفسير را این‌گونه تعريف كرد: «تفسير، كشف و پرده‌بردارى از ابهامات كلمات و جمله‌هاى قرآن و توضيح مقاصد و اهداف آن‌هاست»؛ به‌عبارت‌دیگر، «مقصود از تفسير، تبيين معناى استعمالى آيات قرآن و آشكار كردن مراد جدى آن بر اساس قواعد ادبيات عرب و اصول عقلائى محاوره، با استمداد از منابع و قرائن معتبر است»[۸].
    3. علل و عوامل نیاز به تفسیر؛ قرآن كريم، در برخى آيات، خود را نور، كتاب مبين (روشن و روشنگر)، بيان، تبيان (بيان كننده همه‌چیز) و عربى مبين معرفى كرده است. پس به‌صورت طبيعى، بايد قرآن روشن و واضح بوده و نيازمند تفسير نباشد اما قرآن، در آيات ديگر، پيامبر(ص) را مبين و مفسر قرآن معرفى كرده است كه به نيازمندى قرآن به تفسير اشاره دارد. نيز مى‌بينيم كه در طول تاريخ، صدها تفسير در مورد قرآن نوشته شده و باز هم نوشته مى‌شود ولى نياز ما به تفسير هنوز پابرجاست. ازاين‌رو، در این قسمت، به بررسی عوامل و زمينه‌هاى نياز به تفسير قرآن، پرداخته شده است[۹].
    4. منابع تفسیر؛ مقصود از منابع تفسير، مستندات و اطلاعاتى است كه معانى و مقاصد آيات را روشن مى‌سازد و مفسر براى فهم آيات از آن‌ها استفاده مى‌كند. از اين منابع به‌عنوان مأخذ، قرائن، ابزارهاى فهم و مصادر تفسير ياد مى‌شود. منابع معرفی شده، عبارتند از: قرآن، سنت، عقل، علوم تجربی، منابع تاریخی و جغرافیایی، ادبیات عرب، علوم قرآن، شهود و مکاشفه، اجماع، اقوال مفسران و اجتهاد شخصی آنان و اقوال صحابه و تابعین[۱۰].
    5. شرایط مفسر قرآن؛ مفسر قرآن، كسى است كه بر اساس منابع، مستندات و قرائن معتبر و به‌وسیله روش صحيح، به استنباط‍‌ از متن قرآن مى‌پردازد تا معانى و مقاصد خداى متعال را روشن سازد. نویسنده معتقد است مفسر بايد داراى تخصص كافى و علوم و آگاهى‌هاى لازم و شرايط‍‌ روحى و اخلاقى متناسب باشد تا بتواند تفسير معتبرى ارائه كند؛ وگرنه گرفتار تفسير به رأى مى‌شود و تفسيرى غير معتبر ارائه مى‌كند و مفسران و صاحب‌نظران علوم قرآن از ديرباز به اين ضرورت پى برده و شرايط‍‌ مفسر قرآن را برشمرده‌اند[۱۱].
    6. پیش‌فرض‌های بنیادین فهم و تفسیر قرآن؛ به باور نویسنده، فهم و تفسير قرآن بر نهادهاى اساسى استوار است كه به‌عنوان پیش‌فرض در تفسير مطرح مى‌شود و مفسر قرآن هنگام تفسير، آن‌ها را مستقيماً مطرح و مستدل نمى‌سازد، بلكه قبل از ورود به تفسير، اين مطالب را پذيرفته است، چون در جاى خود مستدل شده و به‌صورت مقبولات ذهنى در آمده و مفسر ناخودآگاه به آن‌ها توجه دارد. گاهى مفسر هنگام تفسير از آن‌ها غفلت مى‌كند درحالی‌که تفسير قرآن در بسيارى از موارد بر اين نهادهاى اساسى بنيان گذاشته مى‌شود و گاهى فهم و تفسير قرآن بدون آن‌ها ممكن نيست، ازاين‌رو، مفسران قرآن لازم است آگاهانه يا ناخودآگاه به اين پیش‌فرض‌ها توجه كنند. این پیش‌فرض‌ها، عبارتند از: قرآن وحی الهی است؛ تحریف‌ناپذیری قرآن؛ حکیمانه بودن قرآن؛ هدفمندی و هدایت‌گری قرآن؛ هماهنگی آموزه‌های قرآن با فطرت انسان؛ قرآن دارای ساحت‌های فهم و بطون؛ حجیت ظواهر قرآن؛ امکان و جواز فهم و تفسیر قرآن؛ انسجام ساختاری قرآن؛ تعامل قرآن و فرهنگ زمانه؛ انتخاب مبانی علوم قرآنی؛ انتخاب نظریه در مورد زبان قرآن؛ وجود صنایع ادبی در قرآن؛ جامعیت قرآن جهانی و جاودانگی بودن آن؛ واقع‌نمایی و حجیت تفسیر و جدایی‌ناپذیری قرآن و سنت[۱۲].
    7. معیارها و ضوابط تفسیر معتبر؛ که مهم‌ترین آن، عبارتند از: تفسیر قرآن، بر اساس منابع و مستندات و قرائن معتبر؛ تفسیر قرآن بر اساس روش صحیح؛ تفسیر قرآن توسط مفسر دارای شرایط؛ پرهیز از پیش‌داوری و تفسیر به رأی[۱۳].

    ب) تأویل؛ در این قسمت، ابتدا به مفهوم‌شناسی تأویل پرداخته شده و سپس، جواز تأویل و ضوابط آن، به همراه رابطه تأویل و تفسیر، بررسی شده است[۱۴].

    ج) بطون قرآن؛ در این بخش، ضمن مفهوم‌شناسی «بطن»، دلایل وجود بطن قرآن و دیدگاهی اساسی در این زمینه، بررسی شده است[۱۵].

    بخش دوم

    در بخش دوم، قواعد تفسیر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. قواعد تفسیر، از شاخه‌هاى علوم قرآن بوده و منطق تفسیر یا شیوه صحیح استنباط‍‌ از قرآن را به ما مى‌آموزد جایگاه ویژه‌اى در میان علوم قرآنی دارد چون این قواعد چهارچوب و قوانین اساسى تفسیر را بیان مى‌کند که عدم توجه به آن‌ها موجب مى‌شود تفسیر به بیراهه رود و مفسر قرآن نتواند فهم و تفسیر درستى از متن قرآن داشته باشد و معناى آیات و مقاصد خداى متعال را به‌درستی درک و بیان کند. فهم متن قرآن، همچون هر متن دیگر داراى ضوابط‍‌ و قواعدى است که پایه‌هاى اساسى استنباط‍‌ از آن به شمار مى‌آید. این قواعد مى‌تواند ملاک و معیار انتخاب در موارد اختلاف‌نظرهای تفسیرى قرار گیرد و خطاهاى تفسیرى را کاهش دهد[۱۶].

    اهداف نگارش کتاب

    اهداف آموزشی کتاب که نویسنده به دنبال تحقق آن است، عبارتند از:

    1. تبیین مبانى و پیش‌فرض‌های تفسیر و شرایط‍‌ مفسر؛
    2. توضیح قواعد اختصاصى تفسیر و قواعد مشترک تفسیر و علوم دیگر؛
    3. نقد و بررسى مختصر دیدگاه‌ها در موارد فوق؛
    4. سامان‌دهى مبانى و قواعد تفسیر در قالب آموزشى[۱۷].

    ویژگی‌های کتاب

    ویژگی‌های ذکر شده برای کتاب، عبارتند از:

    1. تعریف و بررسى مبانى (مثل تفسیر، تأویل، بطن و...) و قواعد تفسیر و جداسازى آن‌ها و تبیین مرزهاى هر کدام؛
    2. بهره‌گیرى از مطالب جدید دانش تفسیر، مثل زبان قرآن و قرآن و فرهنگ زمانه و ساماندهى آن‌ها در قالب مبانى و قواعد تفسیر؛
    3. استفاده از قواعد تفسیرى که در کتاب‌هاى اهل سنت مطرح شده است و بومى‌سازى آن‌ها با توجه به مبانى فکرى مذهب اهل‌بیت(ع)؛
    4. ارائه مطالب متناسب با متن آموزشى؛
    5. تدریس مکرر متن در مراکز آموزشى، از جمله رشته تخصصى تفسیر حوزه علمیه قم و جامعة المصطفیٰ‌ العالمیة و آزمایش و بازخوردگیرى و اعمال آن‌ها در متن[۱۸].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و کتابنامه منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است.

    در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع[۱۹]، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است[۲۰].

    پانویس

    1. مقدمه، ص17- 18
    2. همان، ص18
    3. ر.ک: مقدمه، ص14
    4. متن کتاب، ص18
    5. مقدمه اول، ص6
    6. مقدمه دوم، همان، ص11- 14
    7. متن کتاب، ص20
    8. همان، ص28
    9. همان، ص29
    10. همان، ص36- 111
    11. همان، ص112
    12. همان، ص125- 173
    13. همان، ص174
    14. همان، ص177- 190
    15. همان، ص197- 239
    16. ر.ک: همان، ص247
    17. درآمد، ص12
    18. همان
    19. ر.ک: پاورقی، ص143
    20. ر.ک: همان، ص147

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها