ميراث ماندگار ادب شيعی تاريخ و تحليل اشعار شاعران برجسته‌ شيعه

    از ویکی‌نور
    ميراث ماندگار ادب شيعی تاريخ و تحليل اشعار شاعران برجسته‌ شيعه
    ميراث ماندگار ادب شيعی تاريخ و تحليل اشعار شاعران برجسته‌ شيعه
    پدیدآورانمختاری، قاسم (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرتاریخ و تحلیل اشعار شاعران برجسته شیعه تاریخ و تحلیل اشعار شاعران برجسته‏ شیعه
    ناشردانشگاه اراک
    مکان نشراراک - ایران
    سال نشر1384 ش
    چاپ1
    موضوعادبیات شیعه - تاریخ و نقد ادبیات عربی - تاریخ و نقد
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏PJA‎‏ ‎‏2085‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏3‎‏م‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ميراث ماندگار ادب شيعى، تاريخ و تحليل اشعار شاعران برجسته‌ شيعه، از آثار دكتر قاسم مختارى است كه در آن، زندگى و آثار جمعى از شاعران شيعى را -از آغاز اسلام تاكنون- با نظم تاريخى و به صورت مختصر معرفى كرده است.

    ساختار

    مطالب كتاب بدون ذكر فصل در هشت عنوان ارائه شده است.

    نویسنده در اين كتاب، گلچينى از شرح حال سرايندگان متعهد شيعه از صدر اسلام تا عصر حاضر به ترتيب سال وفاتشان بيان كرده است. تلاش نویسنده بر آن بوده تا در نگارش شرح حال و نقد و بررسى جايگاه ادبى شاعران شيعه، به سرچشمه اصلى، يعنى منابع و مراجع اصيل عربى مراجعه شود تا تحقيق از استحكام لازم بهره‌مند باشد و شرح حال اين سرايندگان از زبان نويسندگانى بازگو شود كه به زمان زندگى آنان نزديكتر بوده باشند.[۱]

    شيوه نگارش نویسنده بدين‌ترتيب است كه پس از ذكر شرح حال مختصر و منزلت معرفتى و ادبى هر شاعر به نمونه‌هايى از اشعار وى اشاره كرده است. كتاب با نام نعمان بن يزيد انصارى آغاز شده و با شاعرانى مانند: فرزدق، كميت، ابن سكيت، دعبل و شيخ كاظم اُزرى ادامه يافته و با احمد الوائلى پايان يافته است.

    گزارش محتوا

    درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:

    1. نویسنده در مقدمه‌اش يادآور شده است كه ادبيات شيعه پيوسته مورد بى‌مهرى ناقدان ادب عربى واقع گشته است؛ آنان تا آنجا كه مى‌توانستند از ذكر نام اديبان و سرايندگان متعهد شيعه در کتاب‌هايشان چشم‌پوشى نمودند و اگر به دليل شاخص‌بودن سرايندگان شيعه، ناچار بودند نامى از ايشان به ميان آورند، همواره تلاش در زشت جلوه دادن چهره اين سرايندگان داشتند تا چهره واقعى و متعهد آنان را در هاله‌اى از ابهام نهند. به عنوان نمونه اگر به كتاب «تاريخ الأدب العربي» عمر فرّوخ مراجعه شود، هرگاه از يك سراينده‌ى شيعه سخن گفته، در آغاز گلچين اشعارش، شعرى از آن شاعر با مضمون وصف شراب و امثال آن آورده است. وى تلويحاً مى‌خواهد ذهن خواننده را بدين‌سو بكشاند كه شاعران شيعه پيوسته به وصف شراب و امثال آن مى‌پرداختند. اين در حالى است كه استناد بسيارى از اين اشعار سست و نادرست مى‌باشد.[۲]
    2. نویسنده يادآور شده است كه فداكارى حُجر بن عدى در پيشبرد امر اسلام و حمايت از اهل‌بيت(ع) و انقلاب بزرگى كه پس از جنگ صفين بر ضد دشمنان على(ع) برپا كرد، بر همگان آشكار است. حجر از ياران با وفاى على(ع) بود كه در زمان حيات على(ع) در جنگ جمل و صفين او را يارى نمود و پس از شهادت آن حضرت نيز پيوسته با زبان قاطع و شمشير برانش ايشان را يارى رساند و از حريم اهل‌بيت(ع) دفاع نمود و سرانجام پس از انقلاب بزرگش بر ضد معاويه، در «مرج عذراء» نزديكى دمشق در سال 51ق به شهادت رسيد. حجر از چهره‌هاى شاخص شيعه و نيز از سرايندگان برجسته شيعه مى‌باشد.[۳]
    3. از ديگر شعرايى از آنها ياد شده أبوفراس همام بن غالب مجاشعى دارمى، مشهور به فرزدق است در سال 19ق ديده به جهان گشود. او از مشهورترين سرايندگان شيعه‌ى در عصر اموى است كه با مدحها و مرثيه‌هايش در خصوص اهل‌بيت پيامبر(ص)، شيعه را يارى رساند. البته دست روزگار و شايد دست مغرضان، بسيارى از اشعار متعهد مذهبى‌اش را تباه كرد و اينك اشعار مذهبى چندانى از وى بر جاى نمانده است. وى در سال 110ق، در شهر بصره درگذشت. قصيده ميميه او در مدح امام زين‌العابدين(ع) مشهور است كه با اين بيت شروع مى‌شود:
      هذا الذي تعرف البطحاء وطأته و البيت يعرفه و الحلّ و الحرم[۴]
      1. نویسنده همچنين در مورد يكى ديگر از شاعران شيعى به نام ابويوسف يعقوب بن اسحاق سكيت، نوشته است كه او در سال 185ق به دنيا آمد. در علم لغت، نحو، ادبيات و شعر چيره‌دست بود. متون ادبى را نخست نزد پدرش آموخت. سپس نحو را از ابوعمرو شيبانى و فرّاء و محمد بن زياد اعرابى فراگرفت. در بغداد پدرش را در آموزش كودكان بغداد يارى مى‌رساند. پس از چندى به سامرا رفت و آموزش فرزندان محمد بن عبداللّه بن طاهر را به عهده گرفت. ديرى نپاييد كه شهرتش در تعليم و تربيت كودكان بالا گرفت و متوكل او را براى تعليم و تربيت دو پسرش «معتز» و «مؤيّد» برگزيد. ابن سكيت مدتى آموزش دو پسر متوكل را عهده‌دار بود و از مقربان خليفه گرديد؛ ولى عشق و علاقه وافر شاعر به على(ع) و خاندانش منجر به شهادتش به دست متوكل گرديد. از اين عالم و سراينده‌ى بى‌پرواى شيعه، اشعار حكمت‌آميز فراوانى بر جاى مانده است.[۵]
      2. نویسنده در مورد يكى ديگر از شاعران شيعى نوشته است: أبوالقاسم على بن حسين بن موسى، مشهور به سيد مرتضى و شريف مرتضى در سال 335ق در محله «كرخ» بغداد ديده به جهان گشود. او برادر سراينده‌ى بلند آوازه‌ى شيعه، سيد رضى است. شعر و ادبيات را از «مرزبانى» و سراينده‌ى برجسته‌ى عرب، ابن نباته سعدى و فقه و اصول را از شيخ مفيد و حديث را از شيخ صدوق فراگرفت. شريف مرتضى و ابوالعلاء معرى نشست‌هاى ادبى و شعرى بسيارى با يكديگر داشتند كه در منابع معتبر آمده است. از ابوالعلاء معرى درباره‌ى سيد مرتضى پرسيدند در پاسخ سؤال‌كننده دو بيت ذيل را سرود: «اى كسى كه درباره‌ى سيد مرتضى از من مى‌پرسى! بدان كه او از هرعيب و نقصى پيراسته است. اگر او را بينى، درمى‌يابى كه آگاهى‌هاى همه‌ى مردان در مردى و روزگار در يك ساعت و جهان در يك خانه جاى گرفته است. وى پرچم هدايت را در دست داشت و همراه برادرش سيد رضى، مذهب تشيع و ادب و فرهنگ عربى را جلاء و رونقى ويژه بخشيدند و کتاب‌ها و رساله‌هاى بى‌شمارى از خود برجاى نهادند كه همواره هدايت‌گر رهروان ادب عربى و مذهب تشيع مى‌باشد». شريف مرتضى در 25 ربيع‌الاول سال 436، در شهر بغداد درگذشت[۶]
      3. بر طبق پژوهش نویسنده: شيخ كاظم أزرى (1143- 1212ق) سراينده‌اى ژرف‌نگر، نكته‌سنج، حاضرجواب و داراى حافظه‌اى قوى بود. چيرگى او در فن مناظره و آگاهى ژرفش بر فنون كلام و علوم تاريخ، تفسير و حديث و نيز توانمنديش در بكارگيرى اين علوم براى بيان مقاصدش، بسيار شگفت‌انگيز است. اين ويژگى‌ها، او را از پيشگامان ادبيات و شعر معاصر عربى در عراق قرار داده است. گويند در مجالس درس علامه‌ى بحرالعلوم شركت مى‌كرد و علامه او را در صدر مجلس جاى مى‌داد و با ديده‌اى به شيخ أزرى نظر مى‌كرد كه امام صادق(ع) به شاگرد برجسته‌اش، هشام بن حكم مى‌نگريست. در روزگار شيخ أزرى، سرايندگان زيادى در ميدان شعر قامت برافراشتند؛ سرايندگانى همچون احمد النحوى الحلى، سيد صادق الفحّام، حسن عبدالباقى موصلى ولى هيچ يك از آنان به رتبه‌ى شعرى شيخ أزرى دست نيافتند[۷]

      وضعيت كتاب

      اين اثر از نظر كميت و کیفیت منابع مورد استفاده، قابل توجه و بلكه ستودنى است. فهرست مطالب در ابتداى كتاب و در پايان كتاب نيز بعد از فهرست منابع، فهرست‌هاى اعلام، جايها و خاندان‌ها ذكر شده است.

      در پاورقى‌هاى كتاب، معانى برخى الفاظ و منابع اشعار با ذكر جلد و صفحه قيد شده است.

      پانويس

      1. مقدمه مؤلف، ص 10
      2. همان، ص 9
      3. متن كتاب، ص 44- 45
      4. همان، ص 71- 72
      5. همان، ص 113- 114
      6. همان، ص 185- 186
      7. همان، 228

      منابع مقاله

      مقدمه و متن كتاب.