پرش به محتوا

رسولی، سید هاشم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام '
جز (جایگزینی متن - ']]]]' به ']]')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام ')
خط ۳۹: خط ۳۹:
'''سيّد هاشم رسولى محلّاتى'''، از نويسندگان و مترجمين معاصر است كه خود در شرح زندگانيش چنين مى‌گويد: «در رمضان سال در محلات متولد شدم. دوران كودكى تا دوازده سالگى را در محلّات سپرى كردم و تحصيلات ابتدايى را در آن جا نزد برادران مجد كه هر دو معلّم بودند، فرا گرفتم. پس از آن به همراه مرحوم پدرم كه از عالمان محلّات و از شاگردان حاج شيخ [[حائری یزدی، عبدالکریم|عبدالكريم حائرى]](ره) بود، به قم آمدم و تا كلاس ششم ابتدايى در مدرسه باقريّه كه در جنوب مدرسه فيضيّه قرار داشت و تحت نظر مرحوم برقعى اداره مى‌شد، تحصيل كردم.
'''سيّد هاشم رسولى محلّاتى'''، از نويسندگان و مترجمين معاصر است كه خود در شرح زندگانيش چنين مى‌گويد: «در رمضان سال در محلات متولد شدم. دوران كودكى تا دوازده سالگى را در محلّات سپرى كردم و تحصيلات ابتدايى را در آن جا نزد برادران مجد كه هر دو معلّم بودند، فرا گرفتم. پس از آن به همراه مرحوم پدرم كه از عالمان محلّات و از شاگردان حاج شيخ [[حائری یزدی، عبدالکریم|عبدالكريم حائرى]](ره) بود، به قم آمدم و تا كلاس ششم ابتدايى در مدرسه باقريّه كه در جنوب مدرسه فيضيّه قرار داشت و تحت نظر مرحوم برقعى اداره مى‌شد، تحصيل كردم.


سپس در اثر تشويق مرحوم پدرش به تحصيل علوم اسلامى پرداختم. قسمت‌هاى زيادى از دو جلد شرح لمعه را نزد حضرات آيةاللّه شهيد صدوقى و حجّة الاسلام شيخ اسداللّه نوراللّهى اصفهانى خواندم. قسمت عمده معالم‌الاصول را نيز نزد پدرم خواندم و بخشى از مطوّل را نزد آيةاللّه [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهّرى]] فرا گرفتم و نيز قسمت‌هايى از قوانين را از آيةاللّه شيخ عبدالجواد اصفهانى و قسمتى از كفايۀ‌الاصول را از آيةاللّه مجاهدى تبريزى و قسمت ديگر آن را نزد حضرت آيةاللّه سيّد محمد باقر طباطبائى بروجردى بهره بردم. سپس در درس خارج فقه و اصول حضرت امام(ره) حاضر شدم و بيش‌ترين استفاده درس خارج من، از ايشان بود؛ به طورى كه اغلب درس‌هاى ايشان را مى‌نوشتم كه الآن نسخه‌هاى دست‌نويس آن‌ها موجود است.
سپس در اثر تشويق مرحوم پدرش به تحصيل علوم اسلامى پرداختم. قسمت‌هاى زيادى از دو جلد شرح لمعه را نزد حضرات آيةاللّه شهيد صدوقى و حجّة الاسلام شيخ اسداللّه نوراللّهى اصفهانى خواندم. قسمت عمده معالم‌الاصول را نيز نزد پدرم خواندم و بخشى از مطوّل را نزد آيةاللّه [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهّرى]] فرا گرفتم و نيز قسمت‌هايى از قوانين را از آيةاللّه شيخ عبدالجواد اصفهانى و قسمتى از كفايۀ‌الاصول را از آيةاللّه مجاهدى تبريزى و قسمت ديگر آن را نزد حضرت آيةاللّه سيّد محمد باقر طباطبائى بروجردى بهره بردم. سپس در درس خارج فقه و اصول [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]] (ره) حاضر شدم و بيش‌ترين استفاده درس خارج من، از ايشان بود؛ به طورى كه اغلب درس‌هاى ايشان را مى‌نوشتم كه الآن نسخه‌هاى دست‌نويس آن‌ها موجود است.


هم‌چنين حدود هفت سال در درس خارج آيۀ‌اللّه بروجردى(ره) حاضر شدم. در اين بين مدّتى در درس تفسير مرحوم استاد علّامه طباطبائى هم حاضر شدم و به كمك جمعى از دوستان در استنساخ [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] نيز شركت داشتم. همين مسئله سبب شد تا گاه‌گاهى برخى از مسائل پيچيده و غامض تفسيرى را در جلسات خصوصى از ايشان پرسيده، استفاده‌هايى ببرم. تا سالى كه امام(ره) به تركيه تبعيد شد، در جلسات درس فقه و اصول ايشان حضور مى‌يافتم و از آن پس در سال 1344ش و پس از تبعيد حضرت امام به تركيه، ناچار به تهران هجرت كردم و در محلّه درخونگاه تهران اقامت گزيدم و در مسجد امام صادق(ع) كه تازه بنا شده بود، به اقامه نماز جماعت و بيان احكام الهى و تشكيل كلاس‌هاى درس براى برادران و خواهران و دانش‌جويان پرداختم. متأسّفانه اين برنامه‌ها با اين‌كه بسيار سودمند و مورد علاقه اهالى محلّ بود، بيش از حدود چهار ماه ادامه نداشت و با فوت پدرم پايان يافت. در اين سال‌ها، سفرهاى مكرّرى هم به كشور عراق داشتم و چند ماهى هم در نجف اشرف از درس‌هاى خارج آيةاللّه حكيم و آيةاللّه سيّد محمود شاهرودى و اساتيد ديگر استفاده كردم.
هم‌چنين حدود هفت سال در درس خارج آيۀ‌اللّه بروجردى(ره) حاضر شدم. در اين بين مدّتى در درس تفسير مرحوم استاد علّامه طباطبائى هم حاضر شدم و به كمك جمعى از دوستان در استنساخ [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]] نيز شركت داشتم. همين مسئله سبب شد تا گاه‌گاهى برخى از مسائل پيچيده و غامض تفسيرى را در جلسات خصوصى از ايشان پرسيده، استفاده‌هايى ببرم. تا سالى كه امام(ره) به تركيه تبعيد شد، در جلسات درس فقه و اصول ايشان حضور مى‌يافتم و از آن پس در سال 1344ش و پس از تبعيد [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]]  به تركيه، ناچار به تهران هجرت كردم و در محلّه درخونگاه تهران اقامت گزيدم و در مسجد امام صادق(ع) كه تازه بنا شده بود، به اقامه نماز جماعت و بيان احكام الهى و تشكيل كلاس‌هاى درس براى برادران و خواهران و دانش‌جويان پرداختم. متأسّفانه اين برنامه‌ها با اين‌كه بسيار سودمند و مورد علاقه اهالى محلّ بود، بيش از حدود چهار ماه ادامه نداشت و با فوت پدرم پايان يافت. در اين سال‌ها، سفرهاى مكرّرى هم به كشور عراق داشتم و چند ماهى هم در نجف اشرف از درس‌هاى خارج آيةاللّه حكيم و آيةاللّه سيّد محمود شاهرودى و اساتيد ديگر استفاده كردم.


پدرم سال‌ها در محلّات و قم سكونت داشت. او ايّام تحصيل را در قم و ايّام تعطيل را در محلّات به ارشاد و تبليغ مى‌پرداخت.
پدرم سال‌ها در محلّات و قم سكونت داشت. او ايّام تحصيل را در قم و ايّام تعطيل را در محلّات به ارشاد و تبليغ مى‌پرداخت.


حدود سال‌هاى 1330ش بود كه جمعى از اهالى امام‌زاده قاسم شميران خدمت [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] آمده، درخواست اعزام عالمى به امام‌زاده شميران كردند و اتّفاقاً پدرم نيز همان روز براى انجام كارى خدمت وى رفته بود و اين تقارن موجب شد كه مهاجرت به امام‌زاده قاسم شميران به ايشان پيشنهاد شود كه با اصرار [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] و پس از استخاره، مرحوم پدرم موافقت كرد و سرانجام به تهران مهاجرت كرد و در امام‌زاده قاسم سكونت يافت. من نيز تا زمانى كه در قم بودم، در ايّام تعطيل و به‌خصوص در تابستان به جاى مرحوم پدرم به محلّات مى‌رفتم؛ امّا وقتى كه حضرت امام(ره) را به تركيه تبعيد كردند، بنده نيز به سبب گرفتارى‌هاى داخلى و محدوديّتى كه از سوى ساواك برايم فراهم شده بود، نتوانستم در قم بمانم و ناچار به تهران هجرت كردم و در مسجد امام صادق(ع) - واقع در محلّه درخونگاه - به اقامه نماز و نشر احكام مشغول شدم. هنوز برنامه‌هاى تبليغى‌ام سر و سامانى نيافته بود كه متأسّفانه فوت پدرم پيش آمد و اين برنامه ناتمام ماند.
حدود سال‌هاى 1330ش بود كه جمعى از اهالى امام‌زاده قاسم شميران خدمت [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] آمده، درخواست اعزام عالمى به امام‌زاده شميران كردند و اتّفاقاً پدرم نيز همان روز براى انجام كارى خدمت وى رفته بود و اين تقارن موجب شد كه مهاجرت به امام‌زاده قاسم شميران به ايشان پيشنهاد شود كه با اصرار [[بروجردی، حسین|آيةاللّه بروجردى]] و پس از استخاره، مرحوم پدرم موافقت كرد و سرانجام به تهران مهاجرت كرد و در امام‌زاده قاسم سكونت يافت. من نيز تا زمانى كه در قم بودم، در ايّام تعطيل و به‌خصوص در تابستان به جاى مرحوم پدرم به محلّات مى‌رفتم؛ امّا وقتى كه [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]] (ره) را به تركيه تبعيد كردند، بنده نيز به سبب گرفتارى‌هاى داخلى و محدوديّتى كه از سوى ساواك برايم فراهم شده بود، نتوانستم در قم بمانم و ناچار به تهران هجرت كردم و در مسجد امام صادق(ع) - واقع در محلّه درخونگاه - به اقامه نماز و نشر احكام مشغول شدم. هنوز برنامه‌هاى تبليغى‌ام سر و سامانى نيافته بود كه متأسّفانه فوت پدرم پيش آمد و اين برنامه ناتمام ماند.


پس از فوت وى، اهالى امام‌زاده قاسم نزد آيةاللّه سيّد احمد خوانسارى(ره) رفتند و از ايشان خواستند كه مرا به جاى پدرم به آن جا بفرستد. من نيز به سبب سرپرستى مادر و خواهرانم ناچار به پذيرش اين پيشنهاد شدم و به همان برنامه‌هايى كه داشتم، ادامه دادم. قبل از پيروزى انقلاب، توفيق بسيارى در تأليف، ترجمه و ساير امور علمى داشتم؛ زيرا اين جا محيطى آرام و بى‌سر و صدا است و براى تحقيقات علمى، مطالعه، تأليف و ترجمه جاى بسيار مناسبى است.
پس از فوت وى، اهالى امام‌زاده قاسم نزد آيةاللّه سيّد احمد خوانسارى(ره) رفتند و از ايشان خواستند كه مرا به جاى پدرم به آن جا بفرستد. من نيز به سبب سرپرستى مادر و خواهرانم ناچار به پذيرش اين پيشنهاد شدم و به همان برنامه‌هايى كه داشتم، ادامه دادم. قبل از پيروزى انقلاب، توفيق بسيارى در تأليف، ترجمه و ساير امور علمى داشتم؛ زيرا اين جا محيطى آرام و بى‌سر و صدا است و براى تحقيقات علمى، مطالعه، تأليف و ترجمه جاى بسيار مناسبى است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش