پرش به محتوا

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'کتابها' به 'کتاب‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
جز (جایگزینی متن - 'کتابها' به 'کتاب‌ها')
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
از جمله مناصب و وظايف او ايراد خطبه در مساجد مصر بود، از جمله در جامع الازهر و جامع عمرو بن العاص خطيب بود. وظيفۀ خطابت در جامع الازهر را محمد بن محمد بن رزين به او واگذار كرده بود.<ref>سخاوى، الضوء، 235/9</ref>در آخر رمضان 838 نيمى از وظيفۀ خطابت در الازهر را با نيمى از وظيفۀ خطابت در جامع عمرو بن العاص با شيخ شمس‌الدين محمد بن يحيى معاوضه كرد و در همين روز در جامع عمرو خطبه خواند.<ref>انباء، 353/8</ref>
از جمله مناصب و وظايف او ايراد خطبه در مساجد مصر بود، از جمله در جامع الازهر و جامع عمرو بن العاص خطيب بود. وظيفۀ خطابت در جامع الازهر را محمد بن محمد بن رزين به او واگذار كرده بود.<ref>سخاوى، الضوء، 235/9</ref>در آخر رمضان 838 نيمى از وظيفۀ خطابت در الازهر را با نيمى از وظيفۀ خطابت در جامع عمرو بن العاص با شيخ شمس‌الدين محمد بن يحيى معاوضه كرد و در همين روز در جامع عمرو خطبه خواند.<ref>انباء، 353/8</ref>


از جمله وظايف او کتابدارى کتابخانۀ مدرسۀ محموديه بود كه محتوى نفيس‌ترين کتابها بود، و اين کتابها را قاضى برهان‌ الدين ابراهيم بن عبدالرحيم ابن جماعة جمع كرده و در آن، كتب به خط مؤلفان فراوان بود. بيشتر اين کتابها را پس از او جمال‌الدين استادار گرفت و آن را وقف مدرسۀ خود كرد.<ref>انباء 293/20، 294</ref>ابن حجر پس از تصدّى کتابدارى کتابخانۀ مذكور دو فهرست برای آن تنظيم كرد: فهرستى موضوعى بر طبق علوم و فهرستى به ترتيب حروف الفباء برای اسامى كتب. ابن حجر هفته‌اى یک روز در اين کتابخانه كار می‎كرد و توانست کتابهايى را كه پيش از او از اين کتابخانه مفقود شده بود، باز گرداند.<ref>عز‌الدين، 172، به نقل از سخاوى، الجواهر و الدرر</ref>
از جمله وظايف او کتابدارى کتابخانۀ مدرسۀ محموديه بود كه محتوى نفيس‌ترين کتاب‌ها بود، و اين کتاب‌ها را قاضى برهان‌ الدين ابراهيم بن عبدالرحيم ابن جماعة جمع كرده و در آن، كتب به خط مؤلفان فراوان بود. بيشتر اين کتاب‌ها را پس از او جمال‌الدين استادار گرفت و آن را وقف مدرسۀ خود كرد.<ref>انباء 293/20، 294</ref>ابن حجر پس از تصدّى کتابدارى کتابخانۀ مذكور دو فهرست برای آن تنظيم كرد: فهرستى موضوعى بر طبق علوم و فهرستى به ترتيب حروف الفباء برای اسامى كتب. ابن حجر هفته‌اى یک روز در اين کتابخانه كار می‎كرد و توانست کتاب‌هايى را كه پيش از او از اين کتابخانه مفقود شده بود، باز گرداند.<ref>عز‌الدين، 172، به نقل از سخاوى، الجواهر و الدرر</ref>


==ابن حجر در مسند قضا==
==ابن حجر در مسند قضا==
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:
فهرست كامل تأليفات ابن حجر را شاگردش سخاوى در الجواهر و الدرر در 10 برگ آورده است. سخاوى مى‌گوید: او تصنيف را از 796ق آغاز كرد. بعضى از تأليفاتش را پيش از وفات تكميل كرد و بعضى از آنها همچنان به حال مسوده باقى ماند.
فهرست كامل تأليفات ابن حجر را شاگردش سخاوى در الجواهر و الدرر در 10 برگ آورده است. سخاوى مى‌گوید: او تصنيف را از 796ق آغاز كرد. بعضى از تأليفاتش را پيش از وفات تكميل كرد و بعضى از آنها همچنان به حال مسوده باقى ماند.


بعضى از آنها را فقط شروع به نوشتن كرد و بعضى از آنها را مى‌توان در مرحلۀ آمادگى گفت. خود او نام بيشتر مصنفات خود را در «كرّاسه» اى جمع كرده است. من از خودش شنيدم كه مى‌گفت: من از هيچ یک از تأليفات خود راضى نيستم، زيرا به اين اميد تأليف آنها را آغاز كردم كه كسى در تحرير آنها مرا يارى دهد، ولى كسى را نيافتم بجز در مورد کتابهاى شرح بخارى و المشتبه و التهذيب و لسان الميزان. در لسان الميزان مى‌گوید اگر پيش بينى كار را مى‌كردم در اين کتاب مقيد به [[ذهبى]] نمى‌شدم (زيرا لسان الميزان اختصار و تهذيب کتاب ميزان الاعتدال [[ذهبى]] است) و کتابى مستقل و ابتكارى در اين باب مى‌نوشتم. ساير کتابهاى من زياد است اما از لحاظ ماده و «عدّت»ضعيف است.<ref>بجاوى، 12/1</ref>
بعضى از آنها را فقط شروع به نوشتن كرد و بعضى از آنها را مى‌توان در مرحلۀ آمادگى گفت. خود او نام بيشتر مصنفات خود را در «كرّاسه» اى جمع كرده است. من از خودش شنيدم كه مى‌گفت: من از هيچ یک از تأليفات خود راضى نيستم، زيرا به اين اميد تأليف آنها را آغاز كردم كه كسى در تحرير آنها مرا يارى دهد، ولى كسى را نيافتم بجز در مورد کتاب‌هاى شرح بخارى و المشتبه و التهذيب و لسان الميزان. در لسان الميزان مى‌گوید اگر پيش بينى كار را مى‌كردم در اين کتاب مقيد به [[ذهبى]] نمى‌شدم (زيرا لسان الميزان اختصار و تهذيب کتاب ميزان الاعتدال [[ذهبى]] است) و کتابى مستقل و ابتكارى در اين باب مى‌نوشتم. ساير کتاب‌هاى من زياد است اما از لحاظ ماده و «عدّت»ضعيف است.<ref>بجاوى، 12/1</ref>


سخاوى مى‌گوید: من اوراقى را كه ابن حجر در فهرست تأليفات خود نوشته است، بررسى كردم و ديدم كه گاهى پس از ذكر اسم کتاب مى‌گوید «تبييض آن را كامل كردم» و يا «تبييض كردم» و يا «قسمتى از اوايل آن را تبييض كردم» و يا «به صورت مسوّده است».<ref>همانجا</ref>
سخاوى مى‌گوید: من اوراقى را كه ابن حجر در فهرست تأليفات خود نوشته است، بررسى كردم و ديدم كه گاهى پس از ذكر اسم کتاب مى‌گوید «تبييض آن را كامل كردم» و يا «تبييض كردم» و يا «قسمتى از اوايل آن را تبييض كردم» و يا «به صورت مسوّده است».<ref>همانجا</ref>
خط ۲۵۵: خط ۲۵۵:
طبيعى است كسى كه ساليان دراز عمر خود را در مسند قضا و نظارت اوقاف مدارس و جوامع گذرانده باشد، نمى‌تواند تمام صد و پنجاه تأليفى را كه از او ذكر كرده‌اند، به طور كامل در دست مردم قرار دهد. با اينهمه ابن حجر یکى از پركارترين مؤلفان جهان اسلام است.
طبيعى است كسى كه ساليان دراز عمر خود را در مسند قضا و نظارت اوقاف مدارس و جوامع گذرانده باشد، نمى‌تواند تمام صد و پنجاه تأليفى را كه از او ذكر كرده‌اند، به طور كامل در دست مردم قرار دهد. با اينهمه ابن حجر یکى از پركارترين مؤلفان جهان اسلام است.


تأليفات ابن حجر به طور عمده در حديث و رجال حديث و تاريخ است. مهم‌ترين کتاب او در حديث فتح البارى بشرح حديث البخارى است. چنانكه خود در پایان کتاب گفته مقدمۀ آن را در 813 ق1410/‌م نوشته است. اين مقدمه به نام «هدى السارى لمقدمة فتح البارى» است كه در 10 فصل است و در بيان موضوع کتاب بخارى و تحقيق دربارۀ شروط روات و تراجم آن (عناوین ابواب) است و نيز علت اينكه چرا بخارى گاهى احاديث را تقطيع و يا تكرار و اعاده كرده است و نيز اينكه بعضى احاديث را «معلق» و «موقوف» آورده است، نيز ضبط كلمات غريب، نامهاى مشكل، كنى و انساب، همچنين جواب انتقادات [[دارقطنی، علی بن عمر|دار قطنى]] و ديگران و مطالب ديگر است. اين مقدمه یکى از کتابهاى مهم در باب [[صحيح بخارى]] است. او در 817ق شروع به شرح متن [[صحيح بخارى]] كرد. مؤلف [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید: ابتدا به طريق املاء در تأليف آن آغاز كرد و بعد به تدريج شروع به نوشتن آن كرد. پس از آنكه «كرّاسه» اى (در حدود 8 ورق) را تمام مى‌كرد، جمعى از ائمۀ معتبر آن را مى‌نوشتند و با اصل مقابله و یک روز در هفته دربارۀ آن بحث مى‌كردند و علامه ابن خضر آن را مى‌خواند. تأليف کتاب با اين ترتيب ادامه يافت تا آنكه در اول رجب 842 به پایان رسيد. بعد مطالبى به آن الحاق مى‌كرد كه تا اندكى پيش از وفات او ادامه داشت. پس از آنكه تأليف کتاب در تاريخ مذكور به پایان رسيد، مجلسى بزرگ از علما و قضات در بيرون قاهره در محلى به نام «التّاج و السّبع وجوه» تشكيل داد و قسمت آخر کتاب خوانده شد. در اين مجلس وليمه‌اى داد كه هزينۀ آن 500 دينار شد (به تاريخ شنبه دوم شعبان 842). ملوك اطراف از جمله ابوفارس عبدالعزيز پادشاه مغرب از روى آن نسخه نویساندند و یک نسخه به 300 دينار فروخته شد.<ref>حاجى خليفه، 548/1</ref>مدتها پيش از اتمام کتاب شهرت آن به اطراف ممالك اسلامى رسيده بود و شاهرخ پسر تيمور در 833ق رسولى به دربار الملك الاشرف برسباى فرستاد و اين کتاب را خواست. ابن حجر سه جلد کتاب را كه تا آن تاريخ تمام كرده بود، فرستاد. شاهرخ در 839ق دوباره آن را خواست، ولى کتاب هنوز به پایان نرسيده بود.<ref>ابن حجر، انباء، 194/8</ref>ابن حجر دو کتاب ديگر هم دربارۀ [[صحيح بخارى]] دارد: یکى به نام تعليق التعليق كه در بيشتر فهارس تعليق التعليق نوشته شده است و آن اشتباه است، زيرا خود در مقدمۀ اين کتاب مى‌گوید: «و سمّيته تغليق التعليق لان اسانيده كانت كالابواب المفتوحة فغلقت».
تأليفات ابن حجر به طور عمده در حديث و رجال حديث و تاريخ است. مهم‌ترين کتاب او در حديث فتح البارى بشرح حديث البخارى است. چنانكه خود در پایان کتاب گفته مقدمۀ آن را در 813 ق1410/‌م نوشته است. اين مقدمه به نام «هدى السارى لمقدمة فتح البارى» است كه در 10 فصل است و در بيان موضوع کتاب بخارى و تحقيق دربارۀ شروط روات و تراجم آن (عناوین ابواب) است و نيز علت اينكه چرا بخارى گاهى احاديث را تقطيع و يا تكرار و اعاده كرده است و نيز اينكه بعضى احاديث را «معلق» و «موقوف» آورده است، نيز ضبط كلمات غريب، نامهاى مشكل، كنى و انساب، همچنين جواب انتقادات [[دارقطنی، علی بن عمر|دار قطنى]] و ديگران و مطالب ديگر است. اين مقدمه یکى از کتاب‌هاى مهم در باب [[صحيح بخارى]] است. او در 817ق شروع به شرح متن [[صحيح بخارى]] كرد. مؤلف [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید: ابتدا به طريق املاء در تأليف آن آغاز كرد و بعد به تدريج شروع به نوشتن آن كرد. پس از آنكه «كرّاسه» اى (در حدود 8 ورق) را تمام مى‌كرد، جمعى از ائمۀ معتبر آن را مى‌نوشتند و با اصل مقابله و یک روز در هفته دربارۀ آن بحث مى‌كردند و علامه ابن خضر آن را مى‌خواند. تأليف کتاب با اين ترتيب ادامه يافت تا آنكه در اول رجب 842 به پایان رسيد. بعد مطالبى به آن الحاق مى‌كرد كه تا اندكى پيش از وفات او ادامه داشت. پس از آنكه تأليف کتاب در تاريخ مذكور به پایان رسيد، مجلسى بزرگ از علما و قضات در بيرون قاهره در محلى به نام «التّاج و السّبع وجوه» تشكيل داد و قسمت آخر کتاب خوانده شد. در اين مجلس وليمه‌اى داد كه هزينۀ آن 500 دينار شد (به تاريخ شنبه دوم شعبان 842). ملوك اطراف از جمله ابوفارس عبدالعزيز پادشاه مغرب از روى آن نسخه نویساندند و یک نسخه به 300 دينار فروخته شد.<ref>حاجى خليفه، 548/1</ref>مدتها پيش از اتمام کتاب شهرت آن به اطراف ممالك اسلامى رسيده بود و شاهرخ پسر تيمور در 833ق رسولى به دربار الملك الاشرف برسباى فرستاد و اين کتاب را خواست. ابن حجر سه جلد کتاب را كه تا آن تاريخ تمام كرده بود، فرستاد. شاهرخ در 839ق دوباره آن را خواست، ولى کتاب هنوز به پایان نرسيده بود.<ref>ابن حجر، انباء، 194/8</ref>ابن حجر دو کتاب ديگر هم دربارۀ [[صحيح بخارى]] دارد: یکى به نام تعليق التعليق كه در بيشتر فهارس تعليق التعليق نوشته شده است و آن اشتباه است، زيرا خود در مقدمۀ اين کتاب مى‌گوید: «و سمّيته تغليق التعليق لان اسانيده كانت كالابواب المفتوحة فغلقت».


مؤلف [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید كه تأليف آن در 807ق به پایان رسيد، اما خود ابن حجر در کتاب انتقاض گفته است كه آن در 804ق تكميل شده است و شايد اين اخرى تاريخ کتابت باشد. انتقاض کتابى است كه نام كامل آن انتقاض الاعتراض است و در پاسخ اعتراضات بدر‌الدين عينى بر کتاب فتح البارى است. کتاب ديگر ابن حجر در بارۀ [[صحيح بخارى]] الاعلام بمن ذكر في البخارى من الاعلام است.<ref>حاجى خليفه، 551/1-552</ref>
مؤلف [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید كه تأليف آن در 807ق به پایان رسيد، اما خود ابن حجر در کتاب انتقاض گفته است كه آن در 804ق تكميل شده است و شايد اين اخرى تاريخ کتابت باشد. انتقاض کتابى است كه نام كامل آن انتقاض الاعتراض است و در پاسخ اعتراضات بدر‌الدين عينى بر کتاب فتح البارى است. کتاب ديگر ابن حجر در بارۀ [[صحيح بخارى]] الاعلام بمن ذكر في البخارى من الاعلام است.<ref>حاجى خليفه، 551/1-552</ref>
خط ۲۶۱: خط ۲۶۱:
از جمله كتب مهم ابن حجر کتاب لسان الميزان است كه اختصار و تكمله‌اى است بر کتاب ميزان الاعتدال [[ذهبى]] دربارۀ رجالى كه به قول اهل سنت از ضعفا و متروكين و مجهولين هستند. ابن حجر در لسان الميزان نام راویان كتب ستّه را كه مزّى در تهذيب الكمال ذكر كرده، در کتاب خویش نياورده است، زيرا حاجتى به تكرار آنها احساس نمى‌كرده است.<ref>لسان الميزان، 4/1</ref>[[ذهبى]] در ميزان الاعتدال تشيع و غلو در تشيع را جزء بدعت كوچك شمرده است و مى‌گوید اين گونه اشخاص در ميان تابعين و اصحاب تابعين زياد بوده‌اند و اگر حديث آنها رد شود، مقدار زيادى از احاديث نبوى از ميان مى‌رود، اما رفض را جزو بدعت كبرى شمرده است و آن عبارت از رد ابوبكر و عمر و نقص مقام آنان است و مى‌گوید در ميان اهل رفض آدم راستگو ديده نمى‌شود.<ref>همان، 9/1</ref>ابن حجر در مقدمۀ لسان الميزان پس از نقل قول [[ذهبى]] مى‌گوید: مالك و اصحاب او و ابوبكر باقلانى قول مبتدعه (مانند رافضه و خوارج) را مطلقا منع مى‌كنند. [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] و ابویوسف روايت آنها را مطلقا قبول كرده‌اند، مگر اينكه بدعت راوى موجب كفر باشد، يا اينكه راوى كذب را حلال شمرد و از شافعى نيز چنين روايت شده است. اما بيشتر اهل حديث قائل به تفصيل شده‌اند، مثلاًبرخى از ايشان گفته‌اند: اگر مبتدع راستگو باشد و مبلّغ (داعى) نباشد، حديث او مقبول است و فقط حديثى كه در تأييد بدعت خود نقل كند، مقبول نيست.<ref>همان، 10/1-11</ref>ابن حجر و [[ذهبى]] فراموش كرده‌اند كه در ميان اهل سنت هم راویانى هستند كه دشمنان سرسخت شيعه بوده‌اند و احاديثى دربارۀ شيعه و مذهب ايشان و نفى عقايد شيعه نقل كرده‌اند. اگر ميزان رد حديث، حديثى باشد كه مبلغ يا داعى در تأييد قول خود مى‌آورد، فرقى ميان شيعه و اهل سنت نبايد باشد.
از جمله كتب مهم ابن حجر کتاب لسان الميزان است كه اختصار و تكمله‌اى است بر کتاب ميزان الاعتدال [[ذهبى]] دربارۀ رجالى كه به قول اهل سنت از ضعفا و متروكين و مجهولين هستند. ابن حجر در لسان الميزان نام راویان كتب ستّه را كه مزّى در تهذيب الكمال ذكر كرده، در کتاب خویش نياورده است، زيرا حاجتى به تكرار آنها احساس نمى‌كرده است.<ref>لسان الميزان، 4/1</ref>[[ذهبى]] در ميزان الاعتدال تشيع و غلو در تشيع را جزء بدعت كوچك شمرده است و مى‌گوید اين گونه اشخاص در ميان تابعين و اصحاب تابعين زياد بوده‌اند و اگر حديث آنها رد شود، مقدار زيادى از احاديث نبوى از ميان مى‌رود، اما رفض را جزو بدعت كبرى شمرده است و آن عبارت از رد ابوبكر و عمر و نقص مقام آنان است و مى‌گوید در ميان اهل رفض آدم راستگو ديده نمى‌شود.<ref>همان، 9/1</ref>ابن حجر در مقدمۀ لسان الميزان پس از نقل قول [[ذهبى]] مى‌گوید: مالك و اصحاب او و ابوبكر باقلانى قول مبتدعه (مانند رافضه و خوارج) را مطلقا منع مى‌كنند. [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] و ابویوسف روايت آنها را مطلقا قبول كرده‌اند، مگر اينكه بدعت راوى موجب كفر باشد، يا اينكه راوى كذب را حلال شمرد و از شافعى نيز چنين روايت شده است. اما بيشتر اهل حديث قائل به تفصيل شده‌اند، مثلاًبرخى از ايشان گفته‌اند: اگر مبتدع راستگو باشد و مبلّغ (داعى) نباشد، حديث او مقبول است و فقط حديثى كه در تأييد بدعت خود نقل كند، مقبول نيست.<ref>همان، 10/1-11</ref>ابن حجر و [[ذهبى]] فراموش كرده‌اند كه در ميان اهل سنت هم راویانى هستند كه دشمنان سرسخت شيعه بوده‌اند و احاديثى دربارۀ شيعه و مذهب ايشان و نفى عقايد شيعه نقل كرده‌اند. اگر ميزان رد حديث، حديثى باشد كه مبلغ يا داعى در تأييد قول خود مى‌آورد، فرقى ميان شيعه و اهل سنت نبايد باشد.


از کتابهاى مهم ابن حجر در تاريخ، الدرر الكامنة في اعيان المائة الثامنة است. در مقدمۀ کتاب مى‌گوید: در اين کتاب ترجمۀ احوال اعيان و ملوك و امرا و نویسندگان و وزرا و ادبا و شعرا و روات حديث نبوى را در قرن 8ق گرد آورده است و در آن از اعيان العصر و اعوان النصر صفدى و مجانى العصر ابوحيان محمد بن يوسف اندلسى (د 745 ق) و ذهبية العصر شهاب‌الدينبن فضل‌الله العمرى و ذيل سير النّبلاى [[ذهبى]] و ديگران استفاده كرده است. تأليف کتاب در 830ق تمام شده ولى تا 837ق آن را تكميل مى‌كرده، با اين حال كامل نشده است. از مطالعۀ متن کتاب و تراجم اشخاص برمى‌آيد كه کتاب به طور كامل از سواد به بياض نيامده است. بعضى از نواقص کتاب را سخاوى تكميل كرده است. اصل کتاب شامل 4500 ترجمه است و سخاوى 900 ترجمه بر آن افزوده است. چاپى كه در مصر با مقدمۀ محمد سيد‌‎جاد الحق منتشر شده، در پنج جلد است و شامل 204، 5 ترجمه است.<ref>الدرر الكامنة، 2/1-3، نك‍: عز‌الدين، 475-476</ref>کتاب مهم ديگر ابن حجر در تاريخ انباء الغمر بابناء العمر است. ابن حجر در اين کتاب حوادث زمان خود را از 773ق تا 850ق آورده و در آن تاريخ پادشاهان و امرا و بزرگان و روات حديث و مشايخ خود را ذكر كرده است. و در تأليف آن از کتابهاى ناصر‌ الدين ابن الفرات و صارم‌ الدين ابن دقماق و ابن حجّى دمشقى و [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] و تقى‌الدين محمد بن احمد فاسى و اقفهسى و بدر‌الدين محمد عينى استفاده كرده، ولى کتاب عينى را سخت مورد انتقاد قرار داده و گفته است: عينى گاهى یک ورقۀ كامل را از روى تاريخ ابن دقماق استنساخ و حتى اغلاط او را تكرار كرده است. و در بعضى موارد نيز مدعى شده كه شاهد وقوع حادثه‌اى بوده است كه در مصر رخ داده، در حالى كه او در شهر خود عينتاب بوده است.<ref>انباء، 2/1-3</ref>
از کتاب‌هاى مهم ابن حجر در تاريخ، الدرر الكامنة في اعيان المائة الثامنة است. در مقدمۀ کتاب مى‌گوید: در اين کتاب ترجمۀ احوال اعيان و ملوك و امرا و نویسندگان و وزرا و ادبا و شعرا و روات حديث نبوى را در قرن 8ق گرد آورده است و در آن از اعيان العصر و اعوان النصر صفدى و مجانى العصر ابوحيان محمد بن يوسف اندلسى (د 745 ق) و ذهبية العصر شهاب‌الدينبن فضل‌الله العمرى و ذيل سير النّبلاى [[ذهبى]] و ديگران استفاده كرده است. تأليف کتاب در 830ق تمام شده ولى تا 837ق آن را تكميل مى‌كرده، با اين حال كامل نشده است. از مطالعۀ متن کتاب و تراجم اشخاص برمى‌آيد كه کتاب به طور كامل از سواد به بياض نيامده است. بعضى از نواقص کتاب را سخاوى تكميل كرده است. اصل کتاب شامل 4500 ترجمه است و سخاوى 900 ترجمه بر آن افزوده است. چاپى كه در مصر با مقدمۀ محمد سيد‌‎جاد الحق منتشر شده، در پنج جلد است و شامل 204، 5 ترجمه است.<ref>الدرر الكامنة، 2/1-3، نك‍: عز‌الدين، 475-476</ref>کتاب مهم ديگر ابن حجر در تاريخ انباء الغمر بابناء العمر است. ابن حجر در اين کتاب حوادث زمان خود را از 773ق تا 850ق آورده و در آن تاريخ پادشاهان و امرا و بزرگان و روات حديث و مشايخ خود را ذكر كرده است. و در تأليف آن از کتاب‌هاى ناصر‌ الدين ابن الفرات و صارم‌ الدين ابن دقماق و ابن حجّى دمشقى و [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] و تقى‌الدين محمد بن احمد فاسى و اقفهسى و بدر‌الدين محمد عينى استفاده كرده، ولى کتاب عينى را سخت مورد انتقاد قرار داده و گفته است: عينى گاهى یک ورقۀ كامل را از روى تاريخ ابن دقماق استنساخ و حتى اغلاط او را تكرار كرده است. و در بعضى موارد نيز مدعى شده كه شاهد وقوع حادثه‌اى بوده است كه در مصر رخ داده، در حالى كه او در شهر خود عينتاب بوده است.<ref>انباء، 2/1-3</ref>


کتاب انباء الغمر از کتابهاى مهم تاريخ ممالیک در اواخر قرن 8 و نيمه اول سدۀ 9ق است و در آن مؤلف نه تنها به حوادث سياسى و نظامى زمان خود توجه كرده، بلكه اوضاع مالى و اقتصادى و كشاورزى مصر را نيز از نظر دور نداشته است و به جزئياتى از قبيل وضع هوا و باران و قحطيها و بيماريهاى مسرى مخصوصا طاعون كه در آن زمان در سالهاى مختلف در مصر و شام كشتار وحشتناك مى‌كرده، پرداخته است. در شرح حال علما و امرا به خصوصيات اخلاقى آنها اشاره كرده و از انتقاد بسيارى از معاصران غفلت نكرده است. ابن حجر اين کتاب را كاملا به بياض نياورده است، لذا در آن نقص و تكرار بسيار ديده مى‌شود.
کتاب انباء الغمر از کتاب‌هاى مهم تاريخ ممالیک در اواخر قرن 8 و نيمه اول سدۀ 9ق است و در آن مؤلف نه تنها به حوادث سياسى و نظامى زمان خود توجه كرده، بلكه اوضاع مالى و اقتصادى و كشاورزى مصر را نيز از نظر دور نداشته است و به جزئياتى از قبيل وضع هوا و باران و قحطيها و بيماريهاى مسرى مخصوصا طاعون كه در آن زمان در سالهاى مختلف در مصر و شام كشتار وحشتناك مى‌كرده، پرداخته است. در شرح حال علما و امرا به خصوصيات اخلاقى آنها اشاره كرده و از انتقاد بسيارى از معاصران غفلت نكرده است. ابن حجر اين کتاب را كاملا به بياض نياورده است، لذا در آن نقص و تكرار بسيار ديده مى‌شود.


در اينجا بايد افزود كه بعضى ابن حجر را به عدم رعايت اصول بى طرفى در شرح حال معاصران خود متهم داشته‌اند، مثلاًگفته‌اند: ابن حجر به سبب اشتغال به شعر و ادب و مدح و هجا از جوانى به جست و جوى خطاها در تراجم رجال پرداخته و گاه آنان را حتى اگر از اصحاب و شيوخ او بوده‌اند، انتقاد كرده است. و بقاعى گفته است: او كسانى را كه واقعا شايستۀ اكرام بوده‌اند، چنانكه بايست وصف نكرده است. ابن شحنۀ حنفى نيز در مقدمۀ شرح هدايه دربارۀ ابن حجر گفته است كه او بر مشايخ و احباب و اصحاب خود سخت حمله كرده است و مخصوصا بر حنفيان سخت تاخته است، همچنانكه [[ذهبى]] نيز دربارۀ شافعيه و حنفيه چنين كرده است و بهمين جهت سبکىگفته است نبايد در ترجمۀ حال شافعيان و حنفيان از [[ذهبى]] نقل كرد، همچنانكه نبايد در ترجمۀ حال هيچ حنفى اعم از متقدم و متأخر به ابن حجر مراجعه كرد.<ref>نك‍: طهطاوى، 327-328</ref>
در اينجا بايد افزود كه بعضى ابن حجر را به عدم رعايت اصول بى طرفى در شرح حال معاصران خود متهم داشته‌اند، مثلاًگفته‌اند: ابن حجر به سبب اشتغال به شعر و ادب و مدح و هجا از جوانى به جست و جوى خطاها در تراجم رجال پرداخته و گاه آنان را حتى اگر از اصحاب و شيوخ او بوده‌اند، انتقاد كرده است. و بقاعى گفته است: او كسانى را كه واقعا شايستۀ اكرام بوده‌اند، چنانكه بايست وصف نكرده است. ابن شحنۀ حنفى نيز در مقدمۀ شرح هدايه دربارۀ ابن حجر گفته است كه او بر مشايخ و احباب و اصحاب خود سخت حمله كرده است و مخصوصا بر حنفيان سخت تاخته است، همچنانكه [[ذهبى]] نيز دربارۀ شافعيه و حنفيه چنين كرده است و بهمين جهت سبکىگفته است نبايد در ترجمۀ حال شافعيان و حنفيان از [[ذهبى]] نقل كرد، همچنانكه نبايد در ترجمۀ حال هيچ حنفى اعم از متقدم و متأخر به ابن حجر مراجعه كرد.<ref>نك‍: طهطاوى، 327-328</ref>
خط ۲۶۹: خط ۲۶۹:
از جمله مواردى كه ابن حجر جانب عناد و تعصب را گرفته و جانب حق و ايمان و عدالت و تقوا را رها كرده، شرح حالى است كه از [[شهيد اول]] در انباء الغمر آورده است و در آنجا مى‌گوید: «در اين سال محمد بن مكى رافضى در دمشق كشته شد و اين به جهت آن بود كه بر ضدّ او به الحاد و اعتقاد به مذهب نصرانيت و حلال شمردن شراب و قبايح ديگر[! ]گواهى دادند و اين در جمادى الاول 781 بود و بعضى از اصحاب ما آن را در 786ق نوشته‌اند» (311/1). و در حوادث سال 786ق نوشته است: محمد بن مكى عراقى داناى اصول و عربیت بود.او را به جهت مذهب رفض و نصيرى در جمادى الاول كشتند.<ref>همان، 181/2</ref>از دو قطعۀ مذكور كه در شرح حال یکى از پارساترين و بزرگ‌ترين فقهاى شيعه است، مقدار تعصب و بى دقتى ابن حجر معلوم مى‌شود كه گاهى او را به مذهب نصرانيت و گاهى به نصيريت متهم داشته است و اگر نصيريت درست باشد و نصرانيت تحريف آن باشد، باز از شدت اتّهام نمى‌كاهد زيرا نصيريّت در نظر فقهاى شيعه و همين [[شهيد اول]] از نصرانيت بدتر بوده است، زيرا نصرانيها را اهل کتاب مى‌دانند ولى نصيريها را به غلو و الحاد متهم مى‌دارند.
از جمله مواردى كه ابن حجر جانب عناد و تعصب را گرفته و جانب حق و ايمان و عدالت و تقوا را رها كرده، شرح حالى است كه از [[شهيد اول]] در انباء الغمر آورده است و در آنجا مى‌گوید: «در اين سال محمد بن مكى رافضى در دمشق كشته شد و اين به جهت آن بود كه بر ضدّ او به الحاد و اعتقاد به مذهب نصرانيت و حلال شمردن شراب و قبايح ديگر[! ]گواهى دادند و اين در جمادى الاول 781 بود و بعضى از اصحاب ما آن را در 786ق نوشته‌اند» (311/1). و در حوادث سال 786ق نوشته است: محمد بن مكى عراقى داناى اصول و عربیت بود.او را به جهت مذهب رفض و نصيرى در جمادى الاول كشتند.<ref>همان، 181/2</ref>از دو قطعۀ مذكور كه در شرح حال یکى از پارساترين و بزرگ‌ترين فقهاى شيعه است، مقدار تعصب و بى دقتى ابن حجر معلوم مى‌شود كه گاهى او را به مذهب نصرانيت و گاهى به نصيريت متهم داشته است و اگر نصيريت درست باشد و نصرانيت تحريف آن باشد، باز از شدت اتّهام نمى‌كاهد زيرا نصيريّت در نظر فقهاى شيعه و همين [[شهيد اول]] از نصرانيت بدتر بوده است، زيرا نصرانيها را اهل کتاب مى‌دانند ولى نصيريها را به غلو و الحاد متهم مى‌دارند.


از کتابهاى مهم و مشهور ابن حجر الاصابة في تمييز الصحابة است كه شايد از مهم‌ترين کتابها در علم رجال باشد. تأليفات ابن حجر زياد است و بسيارى از آنها به چاپ رسيده است و فهرست آن در کتابهاى سخاوى و در شذرات الذهب و ديگر كتب شرح حال او آمده است.
از کتاب‌هاى مهم و مشهور ابن حجر الاصابة في تمييز الصحابة است كه شايد از مهم‌ترين کتاب‌ها در علم رجال باشد. تأليفات ابن حجر زياد است و بسيارى از آنها به چاپ رسيده است و فهرست آن در کتاب‌هاى سخاوى و در شذرات الذهب و ديگر كتب شرح حال او آمده است.


==پانویس==
==پانویس==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش