پرش به محتوا

اعتصامی، پروین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۱: خط ۵۱:
پروین در تیر 1313 با پسرعموی پدرش، فضل‌الله آرتا (همایون‌فال) که رئیس نظمیه کرمانشاه بود، ازدواج کرد و 4 ماه بعد، همراه او راهی کرمانشاه شد. این پیوند چندان نپایید و پروین در بازگشت به تهران، در مرداد 1314، رسماً از همسر خود جدا شد. واکنش پروین در برابر این جدایی، سرودن قطعه‌ای بود که با این بیت آغاز می‌شود:
پروین در تیر 1313 با پسرعموی پدرش، فضل‌الله آرتا (همایون‌فال) که رئیس نظمیه کرمانشاه بود، ازدواج کرد و 4 ماه بعد، همراه او راهی کرمانشاه شد. این پیوند چندان نپایید و پروین در بازگشت به تهران، در مرداد 1314، رسماً از همسر خود جدا شد. واکنش پروین در برابر این جدایی، سرودن قطعه‌ای بود که با این بیت آغاز می‌شود:


'''ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟'''
{{شعر}}
جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟
{{ب|'' ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟''|2='' جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟''}}
{{پایان شعر}}


پس از این واقعه، ظاهراً یوسف اعتصامی به قصد تسلای خاطر پروین و برای شناساندن او در سطحی گسترده‌تر از پیش، اقدام به چاپ دیوان وی کرد. چاپ دیوان پروین با مقدمه بهار در 1314ش، حادثه‌ای ادبی تلقی شد، تا جایی که [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] به معرفی آن در روزنامه ایران پرداخت و وزارت معارف هم به‌عنوان تقدیر، نشانی «علمی» به پروین اهدا کرد. این استقبال سبب گردید تا پروین از انزوای خانه خارج گردد و نخستین حضور خود را در فضایی غیر زنانه تجربه کند. پس محیط دانش‌سرای عالی و کتابخانه آن را که با روحیه خود سازگارتر می‌یافت، برگزید و از خرداد 1315، در آنجا به‌عنوان کتابدار مشغول به کار شد، اما انزواطلبی پروین و حجب و حیایی که خاص او بود در این محیط نیز نمود پیدا کرد و سبب گردید او حضور خود را در دانش‌سرای عالی چندان استمرار نبخشد و پس از 9 ماه و از آغاز سال 1316ش، به خدمت خود در آنجا پایان دهد. یوسف اعتصامی در زمستان همین سال در تهران درگذشت و با مرگ خویش، تأثیری عمیق بر پروین نهاد، تا جایی که به گفته داوران، او را به سرودن تنها شعر شخصی خود با این مطلع واداشت:  
پس از این واقعه، ظاهراً یوسف اعتصامی به قصد تسلای خاطر پروین و برای شناساندن او در سطحی گسترده‌تر از پیش، اقدام به چاپ دیوان وی کرد. چاپ دیوان پروین با مقدمه بهار در 1314ش، حادثه‌ای ادبی تلقی شد، تا جایی که [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] به معرفی آن در روزنامه ایران پرداخت و وزارت معارف هم به‌عنوان تقدیر، نشانی «علمی» به پروین اهدا کرد. این استقبال سبب گردید تا پروین از انزوای خانه خارج گردد و نخستین حضور خود را در فضایی غیر زنانه تجربه کند. پس محیط دانش‌سرای عالی و کتابخانه آن را که با روحیه خود سازگارتر می‌یافت، برگزید و از خرداد 1315، در آنجا به‌عنوان کتابدار مشغول به کار شد، اما انزواطلبی پروین و حجب و حیایی که خاص او بود در این محیط نیز نمود پیدا کرد و سبب گردید او حضور خود را در دانش‌سرای عالی چندان استمرار نبخشد و پس از 9 ماه و از آغاز سال 1316ش، به خدمت خود در آنجا پایان دهد. یوسف اعتصامی در زمستان همین سال در تهران درگذشت و با مرگ خویش، تأثیری عمیق بر پروین نهاد، تا جایی که به گفته داوران، او را به سرودن تنها شعر شخصی خود با این مطلع واداشت:  


'''پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل'''
{{شعر}}
 
{{ب|'' پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل''|2='' تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من''}}
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من'''.'''
{{پایان شعر}}


==پس از فوت پدر==
==پس از فوت پدر==
خط ۹۸: خط ۹۹:


[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:مقالات جدید]]
[[رده:تیر (99)]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش