پندنامه حضرت محمد غزالی به یکی از ملوک

    از ویکی‌نور
    پندنامه حضرت محمد غزالي به يکي از ملوک
    پندنامه حضرت محمد غزالی به یکی از ملوک
    پدیدآورانغزالی، محمد بن محمد (نویسنده)
    ناشرمطبعة طهران
    مکان نشرايران - تهران
    چاپ1
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    پندنامه حضرت محمد غزالی به یکی از ملوک، رساله‌ای است از امام محمد غزالی که به درخواست یکی از پادشاهان به شکل نصایح نگاشته شده و برای او فرستاده شده است. هویت این پادشاه که مخاطب اصلی این رساله است معلوم نیست. فقط این را می‌توان گفت که این رساله هنگامی نوشته شده که پادشاه، سنی حدود هفتاد سال داشته است[۱].

    پادشاه در آغاز نامه خویش، امام محمد غزالی را به صورت اغراق آمیزی چنین توصیف کرده است: «ای یگانه عصر و ای فرید دهر، ای قطب سالک و ای ‌هادی مسالک، ای نجم باهر و ای شمع زاهر، ای امام همام و ای حجت اسلام...»[۲].

    انگیزه مؤلف از نوشتن پندنامه، پاسخ به درخواست پادشاه بوده است[۳].

    ساختار

    کتاب، خالی از مقدمه و تقسیم بندی است، ولی می‌توان گفت که کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول، درخواست پادشاه از مؤلف، بخش دوم، پندنامه و بخش پایانی، کیفیت خواندن نماز تسبیح است.

    گزارش محتوا

    توصیه‌های مؤلف به پادشاه بر دو قسم تقسیم می‌شود: برخی به عمل و فعلی در خارج مربوط می‌شود و برخی دیگر مستقیما به فعل خارجی مربوط نمی‌شود، بلکه یک رفتار قلبی است.

    مؤلف در ابتدا برای اینکه نصایحی که به پادشاه می‌گوید تأثیرگذار باشد یک دستور عملی به او پیشنهاد می‌دهد و می‌گوید:

    شب آدینه نیت روزه کن و اگر روز پنج شنبه هم روزه باشی بهتر و خوب تر است و روز آدینه پیش از صبح برخیز و غسل کن و جامه پاک درپوش و نماز صبح را به اتفاق یکی دو نفر از صلحا بگزار و تا آفتاب برآید سخن دنیا با کس مگوی و روی از قبله مگردان و هزار بار «لا إله إلا الله و محمد رسول‌الله صلی الله علیه و علی آله و سلم» بگوی و چون آفتاب برآید کسی را بگوی که این اوراق بر تو بخواند و چون از استماع این اوراق فارغ شوی چهار رکعت نماز تسبیح بکن که ثواب آن بسیار عظیم است و در همه وقت خاصه در روز جمعه پس از نماز تسبیح هفتاد بار «أستغفر الله و أتوب إلیه» بگوی و بعد از آن هرجا نشینی «اللهم صل علی محمد و آله» بخوان. چندان که خواهی از صدقه هرچه از دست برآید تقصیر مکن و...[۴].

    مؤلف، پادشاه را با این سؤال مواجه می‌کند که آیا تو از معتقدین به خداوند و رسولش هستی یا از منکرین آنهایی؟

    آنگاه خود در جواب می‌گوید: اگر از منکرین هستی پس کافری و مرا با تو هیچ کار نیست و جای سخن با تو نمانده است[۵] و اگر از معتقدینی پس گوش به سخن خدای خود کن تا بدانی که تو را برای چه آفریده و سرانجام آفرینش تو چیست[۶]

    ایشان تفکر در آیات الهی را اولین قدم بعد از پذیرش خداوند می‌داند و خود راه‌های تفکر را به ایشان آموزش می‌دهد[۷] و می‌گوید که روی گردانیدن از سلطنت ابدی شیوه عقلا نیست[۸] بیا و شیوه انبیایی چون نوح، سلیمان، عیسی و... را پیشه خود قرار ده؛ مثل نوح باش که زندگی خود را به خانه دو در مثال زده که از یکی وارد شده و بعد مکثی کوتاه از دیگری خارج شده است[۹] هرچند این کار بسیار سخت است، ولی چه باید کرد که این بار به گردن تو نهاده‌اند[۱۰] و درصورتی که از عقل خویش پیروی نکنی و این همه پند، موعظه، آیات، احادیث، اخبار، آثار و... را نادیده بگیری به مقتضای آیه شریفه «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی أَحَدَکمُ الْمَوْتُ فَیقُولَ رَبّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکنْ مِنَ الصَّالِحِینَ» (منافقون: 10)، در آتش حسرت و ندامت گرفتار می‌شوی[۱۱].

    نویسنده در ادامه می‌گوید: ای پادشاه هر روز گوشه‌ای خلوت اختیار کن و در کار خود و آخرتت تفکر کن و به نفس اماره خویش رو کن و او را پند ده و توبیخ کن[۱۲] و اگر نفس به تو گفت که خداوند رحیم و کریم است و رحیم با کرمش تو را می‌بخشد، به او بگو: مگر خداوند، کریم نیست؟ پس چرا صدها هزار نفر به رنج و بیماری و گرسنگی و فقر و... دچارند. مگر خداوند کریم نیست؟ پس چرا به خداوند کریم اعتماد نمی‌کنی و نمی‌گویی که بدون کسب مرا رزق می‌دهد..[۱۳].

    مؤلف در ادامه مقصود از آفرینش انسان را چنین می‌داند: «مقصود از آفرینش عالم، وجود انسانی است و مقصود از وجود انسانی، معرفت و محبت خدا است که وصول به دولت ابدی بدان منوط و نیل به سعادت سرمدی بدان مربوط است و معرفت و محبت خدای تبارک و تعالی بی عمل صالح و عبادت خالص میسر نشود...»[۱۴].

    آخرین تذکری که مؤلف به پادشاه می‌دهد و سرفصل همه نصایح است، این است که درصورتی که مرگ فرا رسد، یک لحظه تو را امان نمی‌دهد و الآن که زنده‌ای چنان تصور کن که تو مهلت یک ساعته خواسته‌ای و تو را هزار ساعت مهلت داده‌اند، پس گذشته خود را تلافی کن[۱۵].

    در ادامه مؤلف چند داستان آموزنده از برخی از خلفا و بزرگان نقل می‌کند. پایان بخش کتاب، بیان کیفیت خواندن نماز تسبیح است.

    وضعیت کتاب

    کتاب خالی از فهارس است.

    پاورقی‌های کتاب به ترجمه برخی از لغات مشکل متن و نیز ترجمه آیات اختصاص یافته است.

    پانویس

    منابع مقاله

    متن کتاب.

    وابسته‌ها