كتاب منجم العمران في المستدرك علی معجم البلدان

    از ویکی‌نور
    کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان
    كتاب منجم العمران في المستدرك علی معجم البلدان
    پدیدآورانخانجی، محمد امین (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرمعجم البلدان کتاب منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان
    ناشرمطبعة السعادة
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر1325 ق
    چاپ1
    موضوعایران - جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14

    جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14

    کشورهای اسلامی - جغرافیا - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏G‎‏ ‎‏93‎‏ ‎‏/‎‏ی‎‏2‎‏ ‎‏م‎‏601‎‏3‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    كتاب منجم العمران في المستدرك على معجم البلدان، اثر نویسنده معاصر مصرى سيد محمدامين خانجى، در تكمله «معجم البلدان» ياقوت حموى (626-574ق) است كه به زبان عربى و در دو جلد تأليف شده است. كتاب در موضوع جغرافيا و معرفى بلاد مختلف است.

    ساختار

    كتاب با مقدمه نویسنده و شرح حال ياقوت حموى آغاز شده است. پس از آن اسامى بلاد بر اساس حروف الفبا دسته‌بندى شده است.

    از جمله آثار متقدمين كه از آنها در تأليف كتاب استفاده شده، «جزيرة العرب» همدانى، «معجم ما استعجم» بكرى، «نزهة المشتاق في إختراق الآفاق» ادريسى، «الإشراف» مسعودى و البلدان ابن فقيه است. همچنين از بيش از سى اثر جديد استفاده شده كه از آن جمله‌اند: دائرةالمعارف بستانى، بخش چاپ‌شده از كتاب آثار الأدهار، النخبة الأزهرية و التحفة النصوحية[۱]

    گزارش محتوا

    براى آشنايى با محتواى اين كتاب، توجه به نكات زير مفيد است:

    1. ياقوت حموى در كتاب «معجم البلدان» نهايت تلاش خود را براى ذكر بلاد به كار گرفته و هيچ راهى براى اعتراض باز نگذاشته، لذا نویسنده اين كتاب (كتاب منجم العمران) در صدد استدراك مطالب كتاب معجم البلدان به معناى ذكر شهرها و آثار جغرافيايى كه در زمان ياقوت حموى وجود داشته و از وى فوت گرديده، نيست، بلكه مقصود نویسنده ذكر امورى است كه يا براى مردم فايده‌اى دارد (همچون حادثه‌اى تاريخى، اثرى زيبا و چيزى غريب) يا حاجتى از حوائج دنيوى مردم را برآورده مى‌سازد يا باعث شادى و تفريح آنان مى‌گردد[۲]
    2. گاه نویسنده نام سرزمينى را كه مؤلف معجم البلدان ذكر كرده، در كتاب خويش تكرار مى‌كند؛ چون فوائدى تاريخى يا امورى ديگر را در مورد آن سرزمين در نظر دارد[۳]
    3. نویسنده افزون بر اينها، از شهرهایى ياد كرده كه مؤلف معجم به آن‌ها دست نيافته؛ چراكه در زمان او محل آن‌ها مجهول بوده يا اساسا بعد از زمان وى پديد آمده است[۴]
    4. نویسنده در عبارتى جالب نسبت اين مستدرك به اصل آن را چنين بيان مى‌كند: هركس به كتاب معجم البلدان حموى مراجعه كند، بى‌نياز از مراجعه به اين كتاب نخواهد بود؛ چراكه نسبت اين كتاب به معجم البلدان، نسبت جزء به كل يا فرع به اصل نيست، بلكه نسبت نور به چشم و روح به جسد است[۵]
    5. تمامى جلد اول كتاب به حرف همزه اختصاص يافته است.
    6. از جمله كوه‌هايى كه در باب همزه معرفى شده «البرز» است كه به امتداد آن در شمال ايران به موازارت درياى خزر و اطلاعات مختصر ديگرى اشاره شده است[۶]
    7. معرفى رودها نيز بخش مهمى از كتاب را به خود اختصاص داده، از جمله آريوس كه اكنون معروف به هرى‌رود است و از كوه‌هاى افغانستان سرچشمه مى‌گيرد[۷]
    8. در انتهاى همين جلد به رودهايى چون «امازون» اشاره شده كه بزرگ‌ترين رود دنياست[۸]
    9. «آمل» از جمله شهرهایى است كه از آن ياد شده است. در معرفى اين شهر علاوه بر اينكه از شهرهاى طبرستان بلاد فارس دانسته شده، فاصله آن تا سارى 18 فرسخ و تا رويان 12 فرسخ ذكر شده است. همچنين فاصله آن تا «سالوس» 40 فرسخ دانسته شده است. سالوس يا شالوس نام قديمى چالوس كنونى است[۹]
    10. همچنين درباره شهر اردبيل علاوه بر ذكر فاصله 110 ميلى آن از تبريز و 35 ميلى از درياى خزر، حتى به جمعيت 4000 نفرى و جايگاه تاريخى آن در عصر صفويه و پيشينه تاريخى اردبيل اشاره شده است[۱۰]
    11. در جلد دوم، تتمه باب همزه و باقى حروف ذكر شده است. در تتمه باب همزه، ابتدا سرزمين‌هاى آمريكاى شمالى، ميانه و جنوبى و كشورهایى چون بوليوى، شيلى و آرژانتين معرفى شده‌اند. آنچه درباره اندلس مى‌خوانيم مفصل‌تر با ذكر اشعار متعدد و توصيف عادات، اخلاق و معارف مردم اين كشور است. در خصوص ايران نيز باز به تفصيل سخن رفته و اعداد و آمار متعددى از جمعيت ايران و شهرهاى مختلف ذكر شده است. وى معتقد است كه تاريخ ايران قديم به جهت خرافات فراوانش نمى‌تواند مورد اعتماد خواننده باشد و لذا بايد به ذكر تاريخ جديد بسنده نمود. سپس به‌اختصار تاريخ ايران از زمان ورود آريايى‌ها تا زمان مظفرالدين شاه؛ يعنى زمان نویسنده، ادامه مى‌يابد[۱۱]
    12. گاه اشتباهاتى در كتاب ديده مى‌شود كه ناشى از اشتباه منبع يا نویسنده كتاب است؛ مثلاً در معرفى خوزستان به نقل از بستانى نام قديم آن «شوشته» ذكر شده كه دو اشكال بر آن وارد است: اول آنكه آنچه در منابع داريم شوشتر است نه شوشته (با جستجو در نرم‌افزار قاموس النور كه حاوى معتبرترين معاجم لغوى و موضوعى زبان عربى مى‌باشد) و ظاهراً اشتباه يا تصحيفى رخ داده است؛ ديگر آنكه خوزستان از قديم به همين نام مشهور بوده و شايد به جهت اينكه شوشتر يكى از شهرهاى خوش‌آب‌وهوا و داراى باغات و نخلستان‌هاى فراوان بوده، خوزستان را همان شوشتر معرفى كرده‌اند[۱۲]

    وضعيت كتاب

    كتاب به چاپ سنگى در سال 1325ق، براى اولين بار در مصر بدون پاورقى انتشار يافته است.

    پانويس

    1. ر.ک: مقدمه، ص3
    2. ر.ک: مقدمه كتاب، ج1، ص2
    3. ر.ک: همان، ص3
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: همان، ص4
    6. ر.ک: متن كتاب، ج1، ص357
    7. ر.ک: همان، ص24
    8. ر.ک: همان، ص388
    9. ر.ک: همان، ص92
    10. ر.ک: همان، ص209-208
    11. ر.ک: همان، ج2، ص107
    12. ر.ک: همان، ص183

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.