رسائل إخوان الصفاء و خلان الوفاء

    از ویکی‌نور
    ‏رسائل إخوان الصفاء و خلان الوفاء
    رسائل إخوان الصفاء و خلان الوفاء
    پدیدآوراناخوان الصفا (نویسنده)
    ناشرالدار الإسلامية
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1992م , 1412ق
    موضوعاخلاق اسلامی، دایرةالمعارف‏ها و واژه‌نامه‌های عربی، علوم طبیعی - متون قدیمی تا قرن 14، فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14، کلام - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد4
    کد کنگره
    ‏‏BBR‎‏ ‎‏182‎‏ ‎‏1371
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    رسائل إخوان الصفاء و خلان الوفاء، اثر جمعى از مؤلفين است. اين رسائل به زبان عربى است و پيرامون موضوعات مختلف از دين و هندسه و موسيقى و جغرافيا و علم حساب تا اخلاق و جادو و غيره است كه همگى با يك هدف اساسى نوشته شده‌اند كه مكرراً توسط نويسندگان اثر تأكيد شده‌است و آن اينكه علم‌آموزى رياضتى است براى نفس و آن را براى زندگى در عالم پس از مرگ آماده مى‌كند.

    ویژگی‌ها

    اين رسايل، بديع‌ترين و بى‌سابقه‌ترين آثارى است كه محصول كار گروهى و جمعى در فضاى اسلامى و شيعى مى‌باشد. بسيارى عقيده دارند كه رسايل إخوان الصفا از جمله نفيس‌ترين و گران‌بهاترين تأليفات فلسفى و ارزشمندترين سوغات علمى و قديمى‌ترين دائرةالمعارف فكرى است كه بداعت، ايجاز، روشنى بيان، بلاغت و حكمت را در خود جمع كرده و دربردارنده علوم فلكى، رياضيات، موسيقى، هندسه، طب، ادبيات، حيوان‌شناسى، تربيت، اخلاق، شعر و علوم ديگرى است كه عقل اسلامى، آن را در عصرى كه فلسفه، گونه‌اى از كفر و الحاد خوانده مى‌شد، ايجاد نموده است.[۱]

    درباره مؤلف اين رسائل اختلاف فراوانى وجود دارد: بعضى، آن را به امام جعفر صادق(ع)[۲]؛ برخى، به مسلمة بن قاسم اندلسى (م 353ق)[۳]و گروهى، به حكيم ابوالقاسم مجريطى (م 398ق)[۴]نسبت داده‌اند.

    حاجى خليفه معتقد است كه مجريطى رسائلى شبيه اين رسائل و با همين نام داشته كه از آن اثرى در دست نيست[۵]و بعضى ديگر عقيده دارند كه مجريطى اين كتاب را از سرزمين مشرق به اندلس برده و به شاگردان خود املا كرده است و به همين جهت، در انتساب كتاب به او اشتباه رخ داده و گروهى از پژوهشگران بر اين باورند كه آغاز تأليف اين كتاب، توسط عبدالله بن محمد بن اسماعيل بن جعفر، از فرزندان امام صادق(ع) و از بزرگان اسماعيليه بوده و پس از وى فرزندش، احمد بن عبدالله آن را تكميل كرده است.[۶]

    بعضى با توجيه و تكلّف به جمع اين اقوال پراكنده پرداخته‌اند، اما مشهورتر آن است كه اين رسائل، حاصل تلاش يك انجمن سرّى از بزرگان اسماعيليه است كه در تعداد اعضا و نام آنها ترديد فراوان وجود دارد. به احتمال قوى ابوحيان توحيدى يكى از اعضاى اين تشكل بوده است.[۷]

    إخوان الصفا، در رسائل خود كوشيده‌اند خوانندگان را با همه بخش‌هاى دانش و فنون نظرى و عملى دوران خود آشنا كنند و هدفشان از اين كوشش‌ها، راهنمايى گمراهان و ارشاد سرگشتگان و بيدار كردن غافلان بوده است.[۸]

    ساختار

    رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، دايرةالمعارفى بزرگ شامل چندين رساله است. تعداد اين رساله‌ها، پنجاه و دوتاست، ولى در متن، ده بار سخن از پنجاه و يك رساله آمده است. به نظر مى‌رسد علت اين اختلاف، يا اشتباه استنساخ‌كنندگان است يا به اين دليل مى‌باشد كه دو عنوان از رساله‌ها، در اصل يكى بوده، ولى بعد از آن مجزا شده‌اند.

    اين رسائل، در چهار بخش عمده جاى گرفته است و هر بخش، چندين رساله و هر رساله، چندين فصل دارد.

    اين رسائل، بيشتر، تحليلى و علمى و گاهى هم خطابى و اقناعى است. در اثبات يا تقويت مقاصد كتاب، از آيات بسيار و روايات و گفته‌هاى بزرگان بهره برده شده است. راه‌كارهاى تربيتى ارائه‌شده در كتاب، اكثراً شناختى است، ولى از راه‌كارهاى تربيتى - رفتارى نيز استفاده شده است.

    كتاب، با قلمى روان و زيبا نگاشته شده است. ادبيات به‌كاررفته در آن، كمتر از مأثورات نقلى تأثير پذيرفته است. اين قلم را نمى‌توان به‌طور مشخص، فلسفى، عرفانى يا كلامى دانست. كتاب، داراى ادبيات ابتكارى بديعى است كه شايد بتوان آن را ادبيات اهل باطن ناميد؛ به‌عنوان مثال، بر استعمال واژه «ناموس» اصرار شده و در ابتداى بيشتر فصول عبارت «إعلم يا أخى أيّدك الله و إيّانا بروح منه» يا شبيه آن به كار رفته است.

    گزارش محتوا

    رسائل اخوان الصفا، شباهت بسيارى به يك دايرةالمعارف فلسفى - علمى‌دارد. تمام مطالب آن بر اساس نوعى نظام و سيستم خاص گردآورى شده است. اين نظام را بايد از چند جنبه بررسى كرد: اول، شكل خالص فلسفى آن است كه در اين جنبه متأثر از آگاهى‌هاى مسلمانان از فلسفه فيثاغورثيان و افلاطونيان و ارسطو است كه بر همين اساس، كتاب به چهار بخش تقسيم مى‌شود:

    بخش اول، شامل چهارده رساله در شعب مختلف رياضيات (رسائل رياضيه تعليميه)؛ يعنى حساب و هندسه و فلك، هنرها و صنايع عملى و منطقى است. ابتداى اين بخش، متأثر از مكاتب فكرى فيثاغورثى و افلاطونى و در انتها متأثر از ارسطو است، زيرا در اينجا منطق ارسطويى با همان عناوين و به همان ترتيب بيان شده است.

    بخش دوم كه رنگ ارسطويى دارد، شامل تمام علوم طبيعى (رسائل جسمانیه طبیعیه) به همان صورتى است كه ارسطو بيان داشته است؛ از هيولى و صورت و زمان و مكان و حركت آغاز مى‌شود و به آثار «علويه» مى‌رسد، سپس از آن نيز گذشته به معادن و آن‌گاه نبات و پس از آن به حيوان و انسان مى‌رسد و با علم النفس خاتمه مى‌يابد.

    بخش سوم، شامل ده رساله در «مابعدالطبيعه» (رسائل نفسانيه عقليه) است. تأثير فلسفه يونانى براین سه بخش كاملاً هويدا است، زيرا آرا و اقوال گوناگون فيثاغورثيان و افلاطونيان و نوافلاطونيان و ارسطو در آن ديده مى‌شود. بدين ترتيب بخش چهارم (رسائل ناموسيه الهيه و شرعيه دينيه: يازده رساله) كه در «الهيات» و امور مربوط به اديان و مذاهب و تصوف است، مخلوطى است از تمام عوامل و عناصرى كه در فلسفه اسلامى تأثير گذارده‌اند.

    برخى عناوين اين رساله‌ها عبارتند از: «آرا و مذاهب»؛ «ماهيت وصول به خداوند»؛ «بيان اعتقاد اخوان الصفا و خلان الوفاء»؛ «چگونگى معاشرت اخوان الصفا»؛ «ماهيت ايمان و ويژگى‌هاى مؤمنان»؛ «ماهيت قانون الهى و شرع»؛ «شرايط نبوت»؛ «چگونگى دعوت به‌سوى پروردگار عز و جل»؛ «چگونگى افعال روحانیون و جن و فرشتگان»؛ «تعداد و انواع سياسات»؛ «چگونگى پيداش جهان»؛ «مراتب موجودات و نظام هستى» و «ماهيت سحر و جادو».

    اخوان الصفا، به دنبال اين رسائل، رساله ديگرى به نام رساله «جامعه» آورده‌اند و درباره آن چنين گفته‌اند: «و از پى آن رسائل، رساله جامعه مى‌آيد، حاوى هر آنچه در رساله‌هاى پيشين آورده شده و مشتمل بر همه حقايق آن‌ها».

    از آنجا كه در بخش چهارم، تنها رساله‌اى كه به بحث اخلاق پرداخته، رساله نهم است، درباره اين رساله بيشتر توضيح خواهيم داد.

    رساله نهم، از جهت اشتمال بر رئوس عناوينى كه به‌طور معمول در كتاب‌هاى اخلاقى مطرح مى‌شود، بيشتر به عناوين كلى پرداخته و در آن عنايت ويژه‌اى به شريعت به چشم مى‌خورد. در رساله، موضوعات متداول در كتب اخلاقى (توضيح و تفصيل فضائل و رذائل و راه‌هاى اكتساب فضائل و درمان رذائل) كمتر به چشم مى‌خورد.

    مباحث گوناگون رساله نهم بر اساس اهميتى كه نزد مصنفان آن داشته، حجم‌هاى گوناگونى دارد. عناوين حجيم‌تر رساله به مبادى انسان‌شناختى اخلاق (بر اساس طبیعیات قديم) مى‌پردازد.

    در آغاز رساله، بحث از چرايى تنوع اخلاقى موجود در بين انسان‌ها به ميان مى‌آيد. مصنفان رساله، توضيح مى‌دهند كه هدف متوسط، كسب آمادگى آدمى براى ابراز همه قابليت‌ها و كمالات حيوانى و انسانى است و هدف اعلى، تمكّن وى از تشبّه به خداى سبحان است؛ همو كه انسان به مقام خلافت از او منصوب شده است.

    از نگاه إخوان الصفا اختلاف طبايع و اخلاقيات مردمان، چهار منشأ دارد:

    1. اخلاط اجساد و مزاج حاصل از تركيب اين اخلاط؛
    2. منطقه جغرافيايى و آب و هوا؛
    3. تأثير احكام نجوم؛
    4. تربيت‌ها و عادت‌ها و اعتقادهاست.

    قسمت بعدى رساله نهم، به بحث از مراتب نفس اختصاص دارد. إخوان الصفا بر اين باورند كه جمعاً پانزده مرتبه براى نفس وجود دارد، ولى تنها پنج مرتبه از آنها را مى‌شناسیم. اين پنج مرتبه، از پست‌تر به عالى‌تر به ترتيب عبارتند از:

    1. مرتبه نباتى؛
    2. مرتبه حيوانى؛
    3. مرتبه انسانى؛
    4. مرتبه حكمى ملكى؛
    5. مرتبه ناموسى قدسى.

    در اين ميان، مرتبه چهارم به مؤمنان مخلص و علماى راسخ و مرتبه پنجم به نفوس شريفه انبيا و اوصيا اختصاص دارد.

    مصنفان، طى صفحات بعدى به قوا و ابزارها و نيز وظايف و مختصّات هريك از نفوس پنج‌گانه مى‌پردازند و پس از آن به ترسيم سلسله علل و عوامل كنش‌هاى آدمى توجه كرده، بنيادى‌ترين عامل براى همه فعاليت‌ها را «شهوت بقا بر اتمّ حالات و دورى و گريز از فنا و نقص» مى‌دانند و علّت به وديعت نهاده شدن اين ميل عميق فطرى در آدمى را نشانه‌دار بودن خليفه از مخلّف‌عنه و رقيقه نفخه الهيه از حقيقت ذات سبحانى مى‌دانند.

    إخوان الصفا، سعادت را همان خير محض مى‌شمارند كه تنها براى خودش مورد طلب واقع مى‌شود و اين سعادت، به دنيوى و اخروى انقسام مى‌يابد.

    در رساله نهم، مخاطب با هفت صنف از مردمان آشنا مى‌شود و از آن پس، بدين نكته رهنمون مى‌شود كه «ناموس» يا همان قانون شريعت، هشت ركن دارد كه از قرّاء و حفّاظ الفاظ تنزيل عزيز شروع و به علماى تأويل و عارفان اسرار باطنه ناموسيه ختم مى‌شوند، آن‌گاه به تفصيل صفات و خصائلى كه هريك از اين هشت ركن بايد بدان‌ها آراسته باشند، ذكر مى‌شود.

    در فراز بعدى رابطه ميان انسان با هريك از نشآت دنيا و آخرت به روشنى ترسيم مى‌شود و مقدّم بودن رابطه نخست و اصالى بودن ارتباط دوم مورد تأكيد قرار مى‌گيرد.

    انسان‌ها نيز به چهار گروه تقسيم مى‌شوند: يا در هر دو نشئه سعيدند يا شقى و يا در دنيا سعيد و در آخرت شقى‌اند و يا بالعكس. اخلاق دنياپرستان، غير اكتسابى و بهيمى است و اخلاق آخرت‌گرايان، اكتسابى و به موجب عقل و رويه است. بايد دانست كه در اين نگاه، اوامر و نواهى در شرع و ناموس غالباً ً برخلاف اميال مرتكز در نهاد ماست.

    إخوان الصفا، بخشى از فضائل را ممدوح به عقل و بخش ديگر را ممدوح به شرع مى‌دانند و در حكم به مذموميت رذائل نيز چنين قضاوت مى‌كنند.

    در رساله تاسعه با چند حكايت روبه‌رو مى‌شويم كه جهت تفهيم بهتر آموزه‌هاى اخلاقى و ملموس ساختن پيام مؤلفان، به‌نحو مناسبى در جاى جاى اين اثر گنجانده شده‌اند؛ از جمله، حكايت راهب مسيحى و عارف مسلمان كه اوّلى از سخت‌گيرى‌هاى شريعت و صاحب آن شكايت مى‌كند و دومى در مقام رضا، به تبيين ديدگاه ژرف يك مسلمان راستين مى‌پردازد.

    در ادامه، محورهاى سرّ بعثت انبياء و ارتباط آن با رشد معنوى انسان و معاملات ويژه حضرت حق سبحانه و تعالى با دو گروه مؤمنان و كافران مورد بحث قرار مى‌گيرد.

    فضيلت علم و اخلاق متعلّمان و آفات اخلاق علما، محور بعدى را تشكيل مى‌دهد كه در پايان اين مبحث، بر اين نكته پافشارى مى‌شود كه هر علمى كه صاحبش را به طلب آخرت برنيانگيزد، در آخرت وبال فرد و حجت بر وى خواهد بود.

    در فراز بعدى با سيماى تابناك اولياى خدا آشنا مى‌شويم و بدين مقصود به تفصيل از هشت خصلت ايشان ياد مى‌شود و با تعظيم از دو خصلت فرشته‌شناسى و شيطان‌شناسى، بر اهميت اين دو محور تأكيد مى‌رود.

    بخش بعدى رساله، به محور توبه و استغفار و دعا اختصاص يافته است و در ضمن تأكيد بر ترويج فرهنگ دعا، از يك حديث نبوى ياد مى‌شود كه حضرت، طى آن فرموده است: «همواره در امت من، چهل نفر بر سنت ابراهيم وجود دارند كه اينان أبدى‌اند و از ميان چهار هزار نفر مؤمن متقى، گلچين شده‌اند و هم اينان ورثه انبيايند در علم و ايمان و تعبدو الهام و زهد و در واقع ملائكه بالقوه‌اند كه با مرگ به ملائكه بالفعل تبديل مى‌شوند».

    در ادامه، حديث اميرمؤمنان(ع) خطاب به كميل و حديث رسول خدا خطاب به اسامة بن زيد و نيز اباذر بازگو مى‌شود.

    در واپسين قسمت رساله به مانعة الجمع بودن دنيا و آخرت اشاره مى‌شود و با روايت حديثى قدسى، به آدمى گوشزد مى‌شود كه آنچه خدا براى آدمى برگزيده، «آخرت» است و روا نيست كه آدمى چيزى جز آنچه خداى كريم و بنده‌نواز پسنديده، برگزيند.

    در پايان، فصلى به موعظه‌هاى متنوع و كوتاه در موضوعات مختلف اختصاص يافته است.

    وضعيت كتاب

    كتاب ديگر إخوان الصفا، «الرسالة الجامعة» است كه تلخيص همين مجموعه رسائل محسوب مى‌شود[۹]

    ترجمه‌گونه‌اى كهن از رسائل إخوان الصفا با عنوان «مجمل الحكمة» به زبان فارسى به كوشش محمدتقى دانش‌پژوه و ايرج افشار توسط پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، در سال 1375ش به چاپ رسيده كه ظاهراً ترجمه بخش‌هاى برگزيده‌اى از كتاب است.

    همچنين گزيده‌هايى از اين كتاب به زبان‌هاى اروپايى (فرانسه، انگليسى، آلمانى و...) ترجمه و چاپ شده است و در منابع، از ترجمه تركى و هندى اين رسائل ياد مى‌شود[۱۰]

    گزيده‌هاى مختلفى از اين رسائل، چاپ شده كه نشان از اهتمام انديشوران به محتواى آن است (از جمله انتخاب إخوان الصفا به همت جمس ميخاييل در لندن، سال 1830؛ خلاصة الوفاء فى اختصار رسائل إخوان الصفا به همّت فريدريك ديتريش در برلين، 1886 و تحفة إخوان الصفا توسط احمد بن محمد شروان يمنى).


    پانويس

    1. رسائل إخوان الصفا، مقدمه عارف تامر، ج 1، ص 9
    2. صابر عبده ابازيد محمد، فكرة الزمان عند إخوان الصفا، ص 70، به نقل از ابن حجر عسقلانى، لسان الميزان، ج 2، ص 63
    3. احمد زكى پاشا، مقدمه رسائل اخوان الصفا، ص 31
    4. مقدمه ابن خلدون، ص 480
    5. ملا كاتب چلبى (حاجى خليفه)، كشف الظنون، ج 1، ص 904
    6. عارف تامر، حقيقة إخوان الصفا و خلان الوفاء، ص 10
    7. دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، ج 7، ص 245
    8. رسائل إخوان الصفا، ج 4، ص 242
    9. دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 7، ص 242
    10. صابر عبده ابازيد محمد، فكرة الزمان عند إخوان الصفا، ص 85

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب رسائل إخوان الصفا، اعداد و تحقيق عارف تامر، بيروت / پاريس: منشورات عويدات، 1995م / 1415ق، چ 1، 5 ج وزيرى.

    وابسته‌ها