أصول‌الدين (جمال‌الدین غزنوی)

    از ویکی‌نور
    أصول‌الدين (جمال‎الدین غزنوی)
    أصول‌الدين (جمال‌الدین غزنوی)
    پدیدآورانغزنوی، احمد بن محمد(نویسنده) داعوق، عمر وفيق (محقق)
    ناشردار البشائر الإسلامیة
    مکان نشرلبنان - بيروت
    چاپ1
    زبانعربي
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    أصول‌الدين، تألیف عالم حنفی قرن ششم، جمال‎الدین احمد بن محمد غزنوی، کتابی است که در موضوع اصول و برخی از مسائل و فروعات مذهب ماتریدیه است که توسط استاد دانشگاه مطالعات اسلامی - عربی دبی، عمر وفیق داعوق مورد تحقیق قرار گرفته است.

    ماتریدیه، یکی‎ از‎ مذاهب‎ مهم کلامی اهل سنت است که نگرش و گفتمان خاصی در حوزه مسائل کلامی، از جمله‎ امامت‎ و امام دارد. این مذهب کلامی توسط ابومنصور ماتریدی در ماوراءالنهر‎ تکوین‎ یافته‎ و امروزه، تقریباً نیمی از جمعیت اهل سنت را در بر می‎گیرد[۱].

    ساختار

    ابتدای این اثر دو مقدمه از محقق و مؤلف آمده است‎.

    این اثر که در اصل فاقد باب‎بندی بوده، توسط محقق کتاب عنوان‎بندی شده است. تعداد این عناوین به پانزده عنوان می‎رسد. در ذیل هرکدام از این عناوین تعدادی فصول ذکر شده است. مجموع این فصول به یک‎صدوهفتاد فصل می‎رسد.

    نویسنده از آثاری، چون: «العقيدة الطحاویة»، «التمهيد لقواعد التوحيد»، «شرح العقائد النسفية» و «الأربعين في أصول‌الدين للغزالي» برای تألیف کتابش استفاده برده است.[۲].

    گزارش محتوا

    مقدمه محقق شامل بررسی عصر غزنوی از حیث سیاسی، اجتماعی و علمی، زندگی‎نامه نویسنده و روش تحقیق کتاب است.

    مطالب کتاب با بحث صفات خداوند آغاز شده است. نویسنده در این بخش از کتاب به توضیح برخی از صفات ثبوتیه و سلبیه پرداخته و در ضمن آن دست به تأویل برخی از مفاهیم همچون «استواء»، «نزول»، «ید» و «وجه» زده است.[۳].

    ایشان در این فصل با نفی برخی از صفات به نام صفات سلبیه، به اثبات صفاتی، همچون: حیات، علم، قدرت و... برای خداوند پرداخته است. او در این‎باره می‎گوید: زمانی که ثابت شد که خداوند حی، عالم، قادر، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است، ثابت می‎شود که برای خداوند حیات، علم، قدرت، اراده، شنیدن، دیدن و تکلم وجود دارد؛ زیرا عالم، بدون علم و قادر بدون قدرت، همچون متحرک بدون حرکت و ساکن بدون سکون است و نیز مثل این است که گفته شود خداوند هیچ علمی و قدرتی بر ما ندارد و این محال است.[۴].

    درباره علم خداوند نیز این مطلب گفتنی است که علم او نه کسبی و نه ضروری است؛ زیرا این دو قسم از نشانه‎های حدوث است.[۵].

    ایشان راجع به اسماء الهی می‎گوید: اسماء الهی توقیفی است و جایز نیست از راه قیاس آن‎ها را به دست آورد. صفات خداوند ذاتی است و عرضی نیست؛ زیرا عرض فناپذیر است؛ درحالی‎که صفات خداوند ابدی هستند[۶].

    نویسنده درباره رؤیت خداوند می‎گوید: رؤیت خداوند در این دنیا محال و در آخرت امری ممکن است و دلیل آن موجود بودن خداوند می‎‎باشد[۷].

    نظر ایشان درباره عصمت انبیاء با توجه به آیاتی که در قرآن درباره عصیان و خطای پیامبران آمده، این است که با توجه به اینکه در تأویل نمودن این آیات، احتمال خطا وجود دارد، بنابراین ما آن‎ها را به معنای ظاهری خویش اخذ می‎کنیم[۸].

    احمد‎ غزنوی‎ حنفی، درباره ادخال جمیع خلایق‎ بدون معصیت در آتش‎ عذاب‎، پاسخ صریحی ارائه نمی‎دهد و به این سخن اکتفا می‎کند که بعضی از اهل سنت آن را نیکو دانسته‎اند و بعضی از مشایخ ما آن را نیکو ندانسته‎اند؛ زیرا در این صورت جمع بین دشمن و دوست خداوند در آتش جهنم اتفاق افتاده است.[۹].

    در تعلیقه همین بخش از کتاب نیز چنین می‎خوانیم: الله تعالی در افعال و اقوالش، به کمال حکمت متصف می‎شود و در ملکش به‎نحو کامل تصرف می‎کند‎. خلق‎ و امر و حکم از آن اوست و بازگشت به‎سوی اوست و اگر خلق را نیافریند، از حکمت خارج نمی‎شود... و اگر حق ‎تعالی کافران را خلق کند و مؤمنان را نیافریند، یا بالعکس‎، جایز‎ است... همه این چیزها برای او صواب و عدل و حکمت است.[۱۰].

    غزنوی حنفی درباره ایمان و کفر می‎گوید: اعتقاد ما این است که ایمان در حقیقت همان تصدیق قلبی است و آن همان ایمانی است که بر بنده واجب است آن را بر زبان جاری کنند تا بر مردم نیت‎های قلبی او روشن شود و اگر چنین کرد، احکام اسلام بر او جاری می‎شود. پس اگر کسی قلباً ایمان آورد مؤمن است بین خود او و خداوند و اگر کسی ایمان آورد و بر زبان نیز جاری کرد، از دیدگاه خداوند و از دیدگاه مردم مؤمن است.[۱۱].

    سپس می‎گوید: «لا نكفّر أحداً من أهل القبلة بذنب ما لم تستحّله و لا نُخرجُ العبدَ من الإيمان إلا بجحود ما أدخله فيه و الإيمان واحد و أهله في أصله سواء و التفاضل بينهم بالتقوی»؛ یعنی: «ما احدی از اهل قبله را که مرتکب گناهی شده، تا زمانی ‎که آن را حلال نشمرده است، تکفیر نمی‎کنیم و فردی را از دایره ایمان بیرون نمی‎بریم، مگر اینکه به انکار چیزی برخیزد که باعث ایمان او گشته است. ایمان حقیقت واحد است و مؤمنان در آن یکسانند؛ تفاوت آن‎ها در تقواست»[۱۲].

    جمال‎الدین‎ غزنوی‎ حنفی، فلسفه امامت را اجرای احکام‎ و حدود‎ الهی‎، فرماندهی سپاه و مجهز ساختن لشکریان اسلام، گرفتن مالیات‎های شرعی و دادن آن به مستحقان و در یک‎کلام، تأمین‎ مصالح مسلمانان دانسته است.[۱۳].

    او قرشی بودن را یکی از شروط امام می‎داند و می‎گوید: بهتر است که امام، هاشمی‎ باشد؛ لکن معصوم بودن، افضل بودن از همه انسان‎ها و مجتهد بودن در اصول و فروع، از شرایطش نیست[۱۴].

    شیخ جمال‎الدین غزنوی حنفی، خروج بر امام را اگرچه ظلم نماید، جایز نمی‎داند و معتقد به عدم عزل امام در صورت ارتکاب کبیره است و در صورت ارتکاب کبیره، فقط دعوت به صلاح و عدل بر شما لازم می‎آید[۱۵].

    ایشان، افضل امت پیامبر را به‎ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، تمام عشره مبشره [در روایتی جعلی از پیامبر(ص) نقل شده که ده نفر اهل بهشت هستند...]، بقیه صحابه (به‎حسب مراتبشان)، تابعین، تابعین تابعین، علمای سلف و ائمه دین می‎داند[۱۶].

    وی، درباره اتفاقاتی که بین امیرالمؤمنین علی(ع) و معاویه واقع شده، می‎گوید: وقایعی که بین آن دو رخ داده، بر مبنای اجتهاد آنها بوده و در این میان، علی(ع) در همه آنچه انجام داده، مصیب بوده است..[۱۷].

    وضعیت کتاب

    فهرست محتویات و فهارس فنی در پایان کتاب آمده است.

    محقق کتاب، تحقیقات ارزشمندی را در پاورقی‎ها آورده است. این تحقیقات، شامل بحث‎های لغوی و اصطلاحی یک واژه، متن روایات، نظرات عالمان (مرتبط با مباحث کتاب) و... است.

    محقق، عناوینی را که برای مباحث کتاب برگزیده، در پرانتز قرار داده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمات و متن کتاب.
    2. ربانی گلپایگانی، علی، «فلسفه امامت از دیدگاه متکلمان اسلامی»، مجله انتظار موعود، زمستان 1381، شماره 6، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز).
    3. اخلاقی، حسنعلی و فکوری، محمدعلی، «امامت و امام در گفتمان امامیه و ماتریدیه»، پژوهشنامه کلام، پاییز و زمستان 1383، شماره 1، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز).
    4. سلیمانی کیاسری، جمال‎الدین، «مصلحت در افعال الهی بررسی دیدگاه علامه طباطبایی»، مجله معرفت، تیر 1394، شماره 211، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز).

    وابسته‌ها

    أصول‌الدين (تمیمی بغدادی)

    أصول‌الدين (بزدوی)