ابن اثیر، علی بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
    جز (جایگزینی متن - '؛ت' به '؛ ت')
    خط ۵۷: خط ۵۷:
    ابن طقطقى در آداب السلطانيه علت راهيابى او به دستگاه سلطان و خليفه را اينگونه شرح مى‌دهد: «صاحب موصل كه گمان مى‌كنم نور‌الدين بوده به مجد‌الدين برادر ابن اثير گفت: شخصى امين و متدين برايم پيدا كن كه راز نگهدار باشد و پيام شفاهى مرا به خليفه برساند. مجد‌الدين، برادرش عز‌الدين را معرفى كرد. سلطان او را خواست و پيغام‌هايى را به او داد و به او گفت هم اكنون عازم شو. ابن اثير نزد برادر آمد تا با او وداع كند. مجد از او پرسيد سلطان دربارۀ چه با تو سخن گفت؟
    ابن طقطقى در آداب السلطانيه علت راهيابى او به دستگاه سلطان و خليفه را اينگونه شرح مى‌دهد: «صاحب موصل كه گمان مى‌كنم نور‌الدين بوده به مجد‌الدين برادر ابن اثير گفت: شخصى امين و متدين برايم پيدا كن كه راز نگهدار باشد و پيام شفاهى مرا به خليفه برساند. مجد‌الدين، برادرش عز‌الدين را معرفى كرد. سلطان او را خواست و پيغام‌هايى را به او داد و به او گفت هم اكنون عازم شو. ابن اثير نزد برادر آمد تا با او وداع كند. مجد از او پرسيد سلطان دربارۀ چه با تو سخن گفت؟


    عز‌الدين گفت اى برادر؛تو لحظاتى پيش دربارۀ دين و امانت و راز دارى من پيش سلطان گواهى داده‌اى و درست نيست تو را تكذيب نمايم. پس مجد‌الدين گريست و برادرش را دعا كرد. اين حادثه اخلاق ابن اثير را براى ما روشن مى‌سازد.
    عز‌الدين گفت اى برادر؛ تو لحظاتى پيش دربارۀ دين و امانت و راز دارى من پيش سلطان گواهى داده‌اى و درست نيست تو را تكذيب نمايم. پس مجد‌الدين گريست و برادرش را دعا كرد. اين حادثه اخلاق ابن اثير را براى ما روشن مى‌سازد.


    به جهت موقعيتى كه بغداد در آن زمان داشت ابن اثير به آنجا رفت ولى محل سكونت خود را نيز رها نكرده و هر از چند گاهى به موصل برمى‌گشت و شاگردان از او استفاده مى‌بردند.
    به جهت موقعيتى كه بغداد در آن زمان داشت ابن اثير به آنجا رفت ولى محل سكونت خود را نيز رها نكرده و هر از چند گاهى به موصل برمى‌گشت و شاگردان از او استفاده مى‌بردند.

    نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۵۵

    ابن اثیر، علی بن محمد
    نام ابن اثیر، علی بن محمد
    نام‌های دیگر اب‍ن‌ اث‍ی‍ر، اب‍وال‍ح‍س‍ن‌ ع‍ز ال‍دی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌

    ابن اثیر جزری

    ابـوالحسن علی بن محمد بن اثیر جوزی

    اب‍ن‌ اث‍ی‍ر، ع‍ز ال‍دی‍ن‌ ع‍ل‍ی

    اب‍ن‌ اث‍ی‍ر ج‍زری‌، ع‍ز ال‍دی‍ن‌

    اب‍ن‌ الاث‍ی‍ر، ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ م‍ح‍م‍د

    نام پدر
    متولد
    محل تولد
    رحلت 630 هـ.ق
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE440AUTHORCODE


    ابوالحسن على بن محمد بن محمد بن عبدالكريم شيبانى جزرى مشهور به عز‌الدين ابن اثير (555-630) مورخ، اديب، و محدث، صاحب دو کتاب تاريخى الكامل و أسد الغابة في معرفة الصحابة است.

    پدرش در دستگاه سلاطين آن زنگى موقعيت ويژه‌اى داشت و مناصبى را از سوى آنان بر عهده داشت. او به جهت دارايى و ثروت زيادش، از مالكان و تجار مشهور جزيره بود و بين موصل و شام سفرهاى تجارى متعدد كرد و بارها از سوى فرنگيان به اموال و كاروانهاى تجارى او تعرض شد. سه فرزند او از عالمان و مؤلفان مشهورند. مجد‌الدين مبارك فرزند بزرگتر به علوم حديث پرداخت و دو کتاب جامع الاصول في احاديث الرسول و النهاية في غريب الحديث را نوشت. برادر كوچكتر ضياء‌الدين نصر اللّه به ادبيات روى آورد و کتابهاى المثل السائر في ادب الكاتب و الشاعر، ديوان ترسل و الجامع الكبير في صناعة المنظوم را تأليف كرد.

    عز‌الدين على برادر وسطى در اوايل سال 555 در جزيرۀ ابن عمر از منطقۀ جزيره در شمال رود فرات متولد شد. از كودكى و جوانى او اطلاع چندانى در دست نيست جز آنكه خود ذيل رويدادهاى سال 571 در الكامل مى‌نويسد: در ماه رمضان كسوف رخ داد و من آن هنگام 16 سال داشتم و نزد استادم حساب مى‌خواندم كه از ترس به او پناه بردم چون از علم نجوم نيز بهره‌مند بود. همچنين ذيل حوادث سال 575 نوشته است: نزد يكى از علماء رفتم تا حديث پيامبر را از او بشنوم.

    ابن اثير در سال 579 همراه پدر و برادرانش به موصل نقل مكان كردند و چون اين شهر در آن زمان مركز علم و ادب بود عز‌الدين شروع به استفاده از عالمان آن ديار كرد. اولين ارتباطش با اديب و مقرئى، ابوالحرم مكى بن ريان نحوى بود كه ذيل حوادث سال 603 از او تجليل كرده است. او در موصل، شام و بغداد نزد استادانى چون عبداللّه بن سويده، ابن فضل الزمان، يعيش بن صدقه، عبدالمنعم بن كليب، ابن ريان بن شعبه، عمر بن طبرزد، عبدالمحسن بن عبداللّه و ابن غنايم حلبى دانش آموخت. وى برخى از اين استادان را در الكامل معرفى كرده است.

    ابن اثير در علوم و فنون مختلف از جمله حديث، قراءت، خطاب به، لغت، مغازى و سير پيش رفت و در زمرۀ مشاهير و فقهاى موصل قرار گرفت و كم كم به دربار سلطان راه يافت.

    ابن طقطقى در آداب السلطانيه علت راهيابى او به دستگاه سلطان و خليفه را اينگونه شرح مى‌دهد: «صاحب موصل كه گمان مى‌كنم نور‌الدين بوده به مجد‌الدين برادر ابن اثير گفت: شخصى امين و متدين برايم پيدا كن كه راز نگهدار باشد و پيام شفاهى مرا به خليفه برساند. مجد‌الدين، برادرش عز‌الدين را معرفى كرد. سلطان او را خواست و پيغام‌هايى را به او داد و به او گفت هم اكنون عازم شو. ابن اثير نزد برادر آمد تا با او وداع كند. مجد از او پرسيد سلطان دربارۀ چه با تو سخن گفت؟

    عز‌الدين گفت اى برادر؛ تو لحظاتى پيش دربارۀ دين و امانت و راز دارى من پيش سلطان گواهى داده‌اى و درست نيست تو را تكذيب نمايم. پس مجد‌الدين گريست و برادرش را دعا كرد. اين حادثه اخلاق ابن اثير را براى ما روشن مى‌سازد.

    به جهت موقعيتى كه بغداد در آن زمان داشت ابن اثير به آنجا رفت ولى محل سكونت خود را نيز رها نكرده و هر از چند گاهى به موصل برمى‌گشت و شاگردان از او استفاده مى‌بردند.

    مؤلف الكامل به دار الاماره زياد رفت و آمد داشت و براى نور‌الدين، حديث و تاريخ مى‌گفت. بخصوص در شبهاى ماه رمضان كه مجلس دربار به شب نشينى و فكاهت و داستان گويى و رقص و آوازه خوانى مى‌گذشت!

    ابن اثير مدتى را نيز در حلب و دمشق و قدس گذرانيد و نزد بزرگان آنجا ميهمان بود.

    در حلب همراه پدر ابن خلكان و ياقوت حموى مجالس علمى داشت و ياقوت به او وصيت كرد نوشته‌هايش را به بغداد ببرد و به محل وقف مخصوص بسپارد. قفطى در انباه الرواة ذيل ترجمۀ ياقوت مى‌نويسد: ابن اثير در آن نوشته‌ها تصرف كرد و آنها را به محل تعيين شده نرساند بلكه نزد گروهى پخش كرد تا از آن بهره برند! اگر اين گفتۀ قفطى درست باشد اتهام صريحى بر تدّين و امانتدارى ابن اثير خواهد بود.

    ابن اثير در سال 628 به خانه‌اش در موصل بازگشت و تا هنگام مرگ در آنجا مشغول تدريس و تأليف بود. ابن خلكان كه وى را در حلب ملاقات كرده او را ستوده و مى‌گويد:

    ابن اثير حافظ حديث و تاريخ و آگاه به انساب و اخبار عرب بود. ابن جوزى از او به عنوان استاد ياد كرده و ابن كثير و ابن عمار حنبلى او را ستوده‌اند.

    ابن اثير از لحاظ سياسى با حكّام عصر خود هماهنگ و همراه بود و به خلفاى عباسى تمايل داشت مگر دربارۀ الناصر‌الدين اللّه كه به خاطر لغزش‌هايش از او انتقاد كرده است. وى در موضوع نبرد با فرنگيان صليبى و مغولان، بسيار متعصب بود. حاكمان اتابكى و ايوبى را مى‌ستود كه نمونه‌اى از ستايش او نسبت به اتابكيان بخصوص هم عصر خود نور‌الدين ارسلان شاه در مقدمۀ کتاب التاريخ الباهر آمده است.

    وى در 25 شعبان سال 630 در حلب وفات كرد. تاريخ مرگ او را سال 631 يا 633 هم گفته‌اند. با آنكه ابن اثير از علوم مختلف بهره‌مند بود در تاريخ و حديث شهرت بيشترى دارد.

    تأليفات مهم وى عبارتند از: الكامل في التاريخ، اسد الغابه في معرفة الصحابه، التاريخ الباهر في الدولة الاتابكية و اللباب في تهذيب الانساب.


    وابسته‌ها