ابو‌طالب یزدی؛ شهید مروه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'معرفى اجمالى' به '')
    جز (جایگزینی متن - '<references /> ' به '<references/> ')
    (۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR18477J1.jpg|بندانگشتی|ابوطالب یزدی: شهید مروه]]
    | تصویر =NUR18477J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =ابوطالب یزدی: شهید مروه
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =  
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|ابوطالب یزدی: شهید مروه
    [[قاضی عسکر، علی]] (نویسنده)
    |-
    | زبان =فارسی
    |نام‌های دیگر کتاب
    | کد کنگره =‏DSR‎‏ ‎‏1490‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏2‎‏الف‎‏2*
    |data-type='otherBookNames'|
    | موضوع =
    |-
    ایران - روابط خارجی - عربستان سعودی
    |پدیدآورندگان
    |data-type='authors'|[[قاضی عسکر، علی]] (نويسنده)
    |-
    |زبان  
    |data-type='language'|فارسی
    |-
    |کد کنگره  
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏DSR‎‏ ‎‏1490‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏2‎‏الف‎‏2*
    |-
    |موضوع  
    |data-type='subject'|ایران - روابط خارجی - عربستان سعودی


    حج
    حج


    یزدی، ابوطالب، 1300 - 1322 - سرگذشت‌نامه
    یزدی، ابوطالب، 1300 - 1322 - سرگذشت نامه
    |-
    | ناشر =
    |ناشر  
    مشعر
    |data-type='publisher'|مشعر
    | مکان نشر =تهران - ایران
    |-
    | سال نشر = 1388 ش  
    |مکان نشر  
    |data-type='publishPlace'|تهران - ایران
    |-
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1388 ش  
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE18477AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE18477AUTOMATIONCODE
    | چاپ =4
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}


    ==  ==
    '''ابوطالب يزدى: شهيد مروه'''، تأليف [[قاضی عسکر، علی|سيد‌‎على قاضى عسكر]]، سرگذشت جوان 22 ساله‌اى به نام میرزا ابوطالب يزدى، فرزند حاج حسین مهرعلى است كه در سال 1322ش، به هنگام انجام مناسك حج دستگير و به دست عمال سعودى اعدام مى‌شود.


    نویسنده، انگيزه خود از نگارش کتاب را عبرت‌گيرى از گذشته و بهره‌بردارى از آن در آينده دانسته است.<ref>مقدمه، ص11</ref>


    «ابوطالب يزدى: شهيد مروه»، تأليف [[قاضی عسکر، علی|سيد على قاضى عسكر]]، سرگذشت جوان 22 ساله‌اى به نام ميرزا ابوطالب يزدى، فرزند حاج حسين مهرعلى است كه در سال 1322ش، به هنگام انجام مناسك حج دستگير و به دست عمال سعودى اعدام مى‌شود.
    ==ساختار==
    کتاب، مشتمل بر یک مقدمه و دو بخش كلى است. در بخش اول، گزارش تفصيلى حادثه و موضع‌گيرى‌هاى سياسى پس از آن با ارائه تصاویر مستندات ذكر شده است. در بخش دوم نيز ماجرا به نقل از منابع مكتوب بيان شده است.


    نويسنده، انگيزه خود از نگارش کتاب را عبرت‌گيرى از گذشته و بهره‌بردارى از آن در آينده دانسته است.<ref>مقدمه، ص11</ref>
    ==گزارش محتوا==
    نویسنده در مقدمه کتاب به بخشى از آزار و اذيت‌هایى كه شیعیان از روزگار [[امام على(ع)|امیرمؤمنان على(ع)]] تا به امروز ديده‌اند، اشاره كرده است. وى تأكيد مى‌كند كه «بخش عظيمى از این دشمنى‌ها بدان جهت بود كه خلافت نزد [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] وسيله‌اى برای احياى حق و عدل در جامعه و میراندن و از میان برداشتن باطل بود و آن حضرت هرگز نمى‌خواست به دليل تداوم يافتن حكومت خود، عناصر ناصالح را در سمت‌هاى حساس نظام اسلامى حفظ كند و از ظلم و ستم آنان چشم‌پوشى نمايد و این سياست روشن و قاطع را از همان آغازين روزهاى پذيرش خلافت، صريح و روشن در خطابه‌هاى خویش بيان كرد و با مردم در میان گذاشت».<ref>مقدمه، ص9-10</ref>


    == ساختار ==
    «حركت به‌سوى مكه»، اولين عنوانى است كه نویسنده پس از مقدمه برگزيده است. وى در ذيل این عنوان، به سرگذشت جوان 22 ساله‌اى به نام میرزا ابوطالب يزدى، اشاره مى‌كند كه در سال 1322ش، با همسرش به قصد تشرف به حج، با پشت سر گذاشتن رنج‌ها و سختى‌هاى فراوان، وارد مكه مى‌شود و پس از انجام عمره تمتع، چند روزى را در مكه مى‌ماند و سپس برای حج تمتع محرم شده، پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا روز دهم ذى‌الحجه برای ادامه اعمال، به مكه بازمى‌گردد. سپس در یکى از قهوه‌خانه‌هاى كوچك مكه، از غذايى كه بعداً احتمال داده شده از گوشت فاسد تهيه شده باشد، استفاده كرده و پس از مدت كوتاهى، برای انجام اعمال وارد مسجد الحرام شده، مشغول طواف مى‌شود. لیکن در اثر گرمى هوا و خستگى راه و نيز استفاده از غذاى فاسد، حالت تهوع به او دست داده و برای اينكه با قى كردن، زمین مسجد الحرام را آلوده نسازد، در دامان احرام خود استفراغ كرده و بلافاصله اطراف آن را مى‌گيرد و مراقبت مى‌كند تا روى زمین نريزد.


    عده‌اى از حجاج كه برخى از آنها نيز مصرى بودند، وقتى این حاجى ایرانى را با آن حال مشاهده مى‌كنند، به وى حمله كرده، كتك سختى به او مى‌زنند، در این هنگام به‌ناچار دامن احرام از دست او رها مى‌شود و قى روى زمین حرم مى‌ريزد و عده‌اى شروع به جاروجنجال مى‌كنند. با جنجال‌آفرينى این افراد، شرطه‌هاى حرم، این حاجى مظلوم را بلافاصله دستگير كرده، به‌همراه برخى ديگر از طواف‌كنندگان در محكمه حاضر و عليه این حاجى ایرانى شهادت مى‌دهند كه او قصد داشت تا حرم و كعبه را آلوده كند. قاضى نيز بدون بررسى و تحقيق و استماع دلايل متهم، حكم اعدام او را صادر مى‌كند و سرانجام در محل صفا و مروه و در حضور حاجيانى كه از سراسر جهان اسلام به حج آمده بودند، وى را گردن مى‌زنند.<ref>متن کتاب، ص13-14</ref>


    کتاب، مشتمل بر يك مقدمه و دو بخش كلى است. در بخش اول، گزارش تفصيلى حادثه و موضع‌گيرى‌هاى سياسى پس از آن با ارائه تصاوير مستندات ذكر شده است. در بخش دوم نيز ماجرا به نقل از منابع مكتوب بيان شده است.
    در ادامه مباحث، گزارش روزنامه انگليسى و سفارت ایران از مصر، اطلاعيه دولت سعودى و تكذيبيه آن و موضع‌گيرى‌هاى مسئولين ایران و عربستان تشريح شده است.<ref>همان، ص15-119</ref>


    == گزارش محتوا ==
    نویسنده سپس برخى از گزارش‌هاى مكتوب از حادثه شهادت ابوطالب يزدى را ذكر كرده است. ابتدا به نامه على سپهرى اردكانى، مؤلف کتاب تاريخ اردكان اشاره كرده است. وى در این نامه، ابتدا ماجرا را از زبان همسر ابوطالب نقل كرده است.<ref>همان، ص122</ref>


    وى سپس با این عبارت: «یکى از جريانات سياسى مرموزى كه در سال 1322ش، اتفاق افتاد و علت واقعى آن هيچ‌گاه روشن نشد، ماجراى گردن زدن ابوطالب اردكانى بود»، به نقل ماجرا از کتاب تاريخ اردكان پرداخته است.<ref>همان، ص126</ref>در انتهاى این بخش مى‌خوانيم: «خبر شهادت ابوطالب، موجى از خشم و ناراحتى را در میان شیعیان جهان به وجود مى‌آورد. حضرت آيت‌الله [[اصفهانی، ابوالحسن|سيد‌‎ابوالحسن اصفهانى]]كه در كربلا مقيم بود واكنش شديد نشان داد و اهالى نجف و كربلا هریک به طريقى ابراز انزجار خود را از این عمل نشان دادند و در ایران عزاى عمومى اعلام و در اكثر شهرها مجالس ختم برگزار گرديد و رابطه ایران و سعودى قطع گرديد و مدت چهار سال دولت ایران از اعزام حجاج ایرانى به مكه خوددارى نمود».<ref>همان، ص131</ref>


    نويسنده در مقدمه کتاب به بخشى از آزار و اذيت‌هايى كه شيعيان از روزگار [[امام على(ع)|اميرمؤمنان على(ع)]] تا به امروز ديده‌اند، اشاره كرده است. وى تأكيد مى‌كند كه «بخش عظيمى از اين دشمنى‌ها بدان جهت بود كه خلافت نزد [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] وسيله‌اى براى احياى حق و عدل در جامعه و ميراندن و از ميان برداشتن باطل بود و آن حضرت هرگز نمى‌خواست به دليل تداوم يافتن حكومت خود، عناصر ناصالح را در سمت‌هاى حساس نظام اسلامى حفظ كند و از ظلم و ستم آنان چشم‌پوشى نمايد و اين سياست روشن و قاطع را از همان آغازين روزهاى پذيرش خلافت، صريح و روشن در خطابه‌هاى خويش بيان كرد و با مردم در ميان گذاشت».<ref>مقدمه، ص9-10</ref>
    سند مكتوب ديگرى كه نویسنده به آن مراجعه كرده، کتاب «با من به خانه خدا بياييد» است. نویسنده این اثر نيز این واقعه را سياسى دانسته و مى‌نویسد: «هيجده سال پيش؛ يعنى در سال 1322ش، واقعه جان‌خراشى را دست سياست ايجاد و با گردن‌زدن یک بى‌نواى ایرانى، روابط فى‌مابين كشور سعودى و ایران را قطع و برای چند سال مانع از حركت حجاج ایران به مكه گرديدند و...».<ref>همان، ص131</ref>


    «حركت به‌سوى مكه»، اولين عنوانى است كه نويسنده پس از مقدمه برگزيده است. وى در ذيل اين عنوان، به سرگذشت جوان 22 ساله‌اى به نام ميرزا ابوطالب يزدى، اشاره مى‌كند كه در سال 1322ش، با همسرش به قصد تشرف به حج، با پشت سر گذاشتن رنج‌ها و سختى‌هاى فراوان، وارد مكه مى‌شود و پس از انجام عمره تمتع، چند روزى را در مكه مى‌ماند و سپس براى حج تمتع محرم شده، پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا روز دهم ذى‌الحجه براى ادامه اعمال، به مكه بازمى‌گردد. سپس در يكى از قهوه‌خانه‌هاى كوچك مكه، از غذايى كه بعداً احتمال داده شده از گوشت فاسد تهيه شده باشد، استفاده كرده و پس از مدت كوتاهى، براى انجام اعمال وارد مسجد الحرام شده، مشغول طواف مى‌شود. ليكن در اثر گرمى هوا و خستگى راه و نيز استفاده از غذاى فاسد، حالت تهوع به او دست داده و براى اينكه با قى كردن، زمين مسجد الحرام را آلوده نسازد، در دامان احرام خود استفراغ كرده و بلافاصله اطراف آن را مى‌گيرد و مراقبت مى‌كند تا روى زمين نريزد.
    «گزارش حادثه از زبان مرحوم شيخ على نخودكى»، كه در نيمه دوم سال 1322ش، به‌همراه همسرش بى‌بى زهرا راهى سفر مكه شده بود و نيز «گزارش بخشى از مسائل در بيستمین سالنامه دنيا»، عناوین آخرين مطالب کتاب را تشكيل داده است.<ref>همان، ص139-143</ref>


    عده‌اى از حجاج كه برخى از آنها نيز مصرى بودند، وقتى اين حاجى ايرانى را با آن حال مشاهده مى‌كنند، به وى حمله كرده، كتك سختى به او مى‌زنند، در اين هنگام به‌ناچار دامن احرام از دست او رها مى‌شود و قى روى زمين حرم مى‌ريزد و عده‌اى شروع به جاروجنجال مى‌كنند. با جنجال‌آفرينى اين افراد، شرطه‌هاى حرم، اين حاجى مظلوم را بلافاصله دستگير كرده، به‌همراه برخى ديگر از طواف‌كنندگان در محكمه حاضر و عليه اين حاجى ايرانى شهادت مى‌دهند كه او قصد داشت تا حرم و كعبه را آلوده كند. قاضى نيز بدون بررسى و تحقيق و استماع دلايل متهم، حكم اعدام او را صادر مى‌كند و سرانجام در محل صفا و مروه و در حضور حاجيانى كه از سراسر جهان اسلام به حج آمده بودند، وى را گردن مى‌زنند.<ref>متن کتاب، ص13-14</ref>
    ==وضعيت کتاب==


    در ادامه مباحث، گزارش روزنامه انگليسى و سفارت ايران از مصر، اطلاعيه دولت سعودى و تكذيبيه آن و موضع‌گيرى‌هاى مسئولين ايران و عربستان تشريح شده است.<ref>همان، ص15-119</ref>


    نويسنده سپس برخى از گزارش‌هاى مكتوب از حادثه شهادت ابوطالب يزدى را ذكر كرده است. ابتدا به نامه على سپهرى اردكانى، مؤلف کتاب تاريخ اردكان اشاره كرده است. وى در اين نامه، ابتدا ماجرا را از زبان همسر ابوطالب نقل كرده است.<ref>همان، ص122</ref>
    فهرست مطالب در ابتداى کتاب آمده است. در پاورقى‌ها منابع مورد استفاده جهت مراجعه محققان و برخى توضيحات نویسنده و ترجمه آيات ذكر شده است.


    وى سپس با اين عبارت: «يكى از جريانات سياسى مرموزى كه در سال 1322ش، اتفاق افتاد و علت واقعى آن هيچ‌گاه روشن نشد، ماجراى گردن زدن ابوطالب اردكانى بود»، به نقل ماجرا از کتاب تاريخ اردكان پرداخته است.<ref>همان، ص126</ref>در انتهاى اين بخش مى‌خوانيم: «خبر شهادت ابوطالب، موجى از خشم و ناراحتى را در ميان شيعيان جهان به وجود مى‌آورد. حضرت آيت‌الله [[اصفهانی، ابوالحسن|سيد ابوالحسن اصفهانى]]كه در كربلا مقيم بود واكنش شديد نشان داد و اهالى نجف و كربلا هريك به طريقى ابراز انزجار خود را از اين عمل نشان دادند و در ايران عزاى عمومى اعلام و در اكثر شهرها مجالس ختم برگزار گرديد و رابطه ايران و سعودى قطع گرديد و مدت چهار سال دولت ايران از اعزام حجاج ايرانى به مكه خوددارى نمود».<ref>همان، ص131</ref>
    ==پانویس==
    <references/>
    ==منابع مقاله==


    سند مكتوب ديگرى كه نويسنده به آن مراجعه كرده، کتاب «با من به خانه خدا بياييد» است. نويسنده اين اثر نيز اين واقعه را سياسى دانسته و مى‌نويسد: «هيجده سال پيش؛ يعنى در سال 1322ش، واقعه جان‌خراشى را دست سياست ايجاد و با گردن‌زدن يك بى‌نواى ايرانى، روابط فى‌مابين كشور سعودى و ايران را قطع و براى چند سال مانع از حركت حجاج ايران به مكه گرديدند و...».<ref>همان، ص131</ref>
    مقدمه و متن کتاب.
     
    «گزارش حادثه از زبان مرحوم شيخ على نخودكى»، كه در نيمه دوم سال 1322ش، به‌همراه همسرش بى‌بى زهرا راهى سفر مكه شده بود و نيز «گزارش بخشى از مسائل در بيستمين سالنامه دنيا»، عناوين آخرين مطالب کتاب را تشكيل داده است.<ref>همان، ص139-143</ref>
     
    == وضعيت کتاب ==


    فهرست مطالب در ابتداى کتاب آمده است. در پاورقى‌ها منابع مورد استفاده جهت مراجعه محققان و برخى توضيحات نويسنده و ترجمه آيات ذكر شده است.
    ==پانويس ==
    <references />
    == منابع مقاله ==
    مقدمه و متن کتاب.




    == پیوندها ==


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده: تاریخ]]
    [[رده: تاریخ]]
    [[رده: تاریخ ایران]]
    [[رده: تاریخ ایران]]

    نسخهٔ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۳۱

    ابوطالب یزدی: شهید مروه
    ابو‌طالب یزدی؛ شهید مروه
    پدیدآورانقاضی عسکر، علی (نویسنده)
    ناشرمشعر
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1388 ش
    چاپ4
    موضوعایران - روابط خارجی - عربستان سعودی

    حج

    یزدی، ابوطالب، 1300 - 1322 - سرگذشت نامه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1490‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏2‎‏الف‎‏2*

    ابوطالب يزدى: شهيد مروه، تأليف سيد‌‎على قاضى عسكر، سرگذشت جوان 22 ساله‌اى به نام میرزا ابوطالب يزدى، فرزند حاج حسین مهرعلى است كه در سال 1322ش، به هنگام انجام مناسك حج دستگير و به دست عمال سعودى اعدام مى‌شود.

    نویسنده، انگيزه خود از نگارش کتاب را عبرت‌گيرى از گذشته و بهره‌بردارى از آن در آينده دانسته است.[۱]

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر یک مقدمه و دو بخش كلى است. در بخش اول، گزارش تفصيلى حادثه و موضع‌گيرى‌هاى سياسى پس از آن با ارائه تصاویر مستندات ذكر شده است. در بخش دوم نيز ماجرا به نقل از منابع مكتوب بيان شده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه کتاب به بخشى از آزار و اذيت‌هایى كه شیعیان از روزگار امیرمؤمنان على(ع) تا به امروز ديده‌اند، اشاره كرده است. وى تأكيد مى‌كند كه «بخش عظيمى از این دشمنى‌ها بدان جهت بود كه خلافت نزد على بن ابى‌طالب(ع) وسيله‌اى برای احياى حق و عدل در جامعه و میراندن و از میان برداشتن باطل بود و آن حضرت هرگز نمى‌خواست به دليل تداوم يافتن حكومت خود، عناصر ناصالح را در سمت‌هاى حساس نظام اسلامى حفظ كند و از ظلم و ستم آنان چشم‌پوشى نمايد و این سياست روشن و قاطع را از همان آغازين روزهاى پذيرش خلافت، صريح و روشن در خطابه‌هاى خویش بيان كرد و با مردم در میان گذاشت».[۲]

    «حركت به‌سوى مكه»، اولين عنوانى است كه نویسنده پس از مقدمه برگزيده است. وى در ذيل این عنوان، به سرگذشت جوان 22 ساله‌اى به نام میرزا ابوطالب يزدى، اشاره مى‌كند كه در سال 1322ش، با همسرش به قصد تشرف به حج، با پشت سر گذاشتن رنج‌ها و سختى‌هاى فراوان، وارد مكه مى‌شود و پس از انجام عمره تمتع، چند روزى را در مكه مى‌ماند و سپس برای حج تمتع محرم شده، پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا روز دهم ذى‌الحجه برای ادامه اعمال، به مكه بازمى‌گردد. سپس در یکى از قهوه‌خانه‌هاى كوچك مكه، از غذايى كه بعداً احتمال داده شده از گوشت فاسد تهيه شده باشد، استفاده كرده و پس از مدت كوتاهى، برای انجام اعمال وارد مسجد الحرام شده، مشغول طواف مى‌شود. لیکن در اثر گرمى هوا و خستگى راه و نيز استفاده از غذاى فاسد، حالت تهوع به او دست داده و برای اينكه با قى كردن، زمین مسجد الحرام را آلوده نسازد، در دامان احرام خود استفراغ كرده و بلافاصله اطراف آن را مى‌گيرد و مراقبت مى‌كند تا روى زمین نريزد.

    عده‌اى از حجاج كه برخى از آنها نيز مصرى بودند، وقتى این حاجى ایرانى را با آن حال مشاهده مى‌كنند، به وى حمله كرده، كتك سختى به او مى‌زنند، در این هنگام به‌ناچار دامن احرام از دست او رها مى‌شود و قى روى زمین حرم مى‌ريزد و عده‌اى شروع به جاروجنجال مى‌كنند. با جنجال‌آفرينى این افراد، شرطه‌هاى حرم، این حاجى مظلوم را بلافاصله دستگير كرده، به‌همراه برخى ديگر از طواف‌كنندگان در محكمه حاضر و عليه این حاجى ایرانى شهادت مى‌دهند كه او قصد داشت تا حرم و كعبه را آلوده كند. قاضى نيز بدون بررسى و تحقيق و استماع دلايل متهم، حكم اعدام او را صادر مى‌كند و سرانجام در محل صفا و مروه و در حضور حاجيانى كه از سراسر جهان اسلام به حج آمده بودند، وى را گردن مى‌زنند.[۳]

    در ادامه مباحث، گزارش روزنامه انگليسى و سفارت ایران از مصر، اطلاعيه دولت سعودى و تكذيبيه آن و موضع‌گيرى‌هاى مسئولين ایران و عربستان تشريح شده است.[۴]

    نویسنده سپس برخى از گزارش‌هاى مكتوب از حادثه شهادت ابوطالب يزدى را ذكر كرده است. ابتدا به نامه على سپهرى اردكانى، مؤلف کتاب تاريخ اردكان اشاره كرده است. وى در این نامه، ابتدا ماجرا را از زبان همسر ابوطالب نقل كرده است.[۵]

    وى سپس با این عبارت: «یکى از جريانات سياسى مرموزى كه در سال 1322ش، اتفاق افتاد و علت واقعى آن هيچ‌گاه روشن نشد، ماجراى گردن زدن ابوطالب اردكانى بود»، به نقل ماجرا از کتاب تاريخ اردكان پرداخته است.[۶]در انتهاى این بخش مى‌خوانيم: «خبر شهادت ابوطالب، موجى از خشم و ناراحتى را در میان شیعیان جهان به وجود مى‌آورد. حضرت آيت‌الله سيد‌‎ابوالحسن اصفهانىكه در كربلا مقيم بود واكنش شديد نشان داد و اهالى نجف و كربلا هریک به طريقى ابراز انزجار خود را از این عمل نشان دادند و در ایران عزاى عمومى اعلام و در اكثر شهرها مجالس ختم برگزار گرديد و رابطه ایران و سعودى قطع گرديد و مدت چهار سال دولت ایران از اعزام حجاج ایرانى به مكه خوددارى نمود».[۷]

    سند مكتوب ديگرى كه نویسنده به آن مراجعه كرده، کتاب «با من به خانه خدا بياييد» است. نویسنده این اثر نيز این واقعه را سياسى دانسته و مى‌نویسد: «هيجده سال پيش؛ يعنى در سال 1322ش، واقعه جان‌خراشى را دست سياست ايجاد و با گردن‌زدن یک بى‌نواى ایرانى، روابط فى‌مابين كشور سعودى و ایران را قطع و برای چند سال مانع از حركت حجاج ایران به مكه گرديدند و...».[۸]

    «گزارش حادثه از زبان مرحوم شيخ على نخودكى»، كه در نيمه دوم سال 1322ش، به‌همراه همسرش بى‌بى زهرا راهى سفر مكه شده بود و نيز «گزارش بخشى از مسائل در بيستمین سالنامه دنيا»، عناوین آخرين مطالب کتاب را تشكيل داده است.[۹]

    وضعيت کتاب

    فهرست مطالب در ابتداى کتاب آمده است. در پاورقى‌ها منابع مورد استفاده جهت مراجعه محققان و برخى توضيحات نویسنده و ترجمه آيات ذكر شده است.

    پانویس

    1. مقدمه، ص11
    2. مقدمه، ص9-10
    3. متن کتاب، ص13-14
    4. همان، ص15-119
    5. همان، ص122
    6. همان، ص126
    7. همان، ص131
    8. همان، ص131
    9. همان، ص139-143

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.