الأسس المنهجية في تفسير النص القرآني

    از ویکی‌نور
    الأسس المنهجية في تفسير النص القرآني
    الأسس المنهجية في تفسير النص القرآني
    پدیدآورانحجار، عدي (نویسنده) عتبة الحسينية المقدسة. قسم الشؤون الفکرية و الثقافية (تهيه کننده)
    ناشرالعتبة الحسينية المقدسة، قسم الشؤون الفکرية و الثقافية
    مکان نشرعراق - کربلای معلی
    چاپ1
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    الأسس المنهجية في تفسير النص القرآني اثر عُدی جواد علی حجّار، کتابی است پیرامون روش و اصول ضروری در علم تفسیر قرآن کریم.

    ساختار

    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهار فصل، تنظیم شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، ضمن تعریف موضوع کتاب و اهمیت پرداختن به آن، به تشریح تمایز میان تفسیر و تأویل پرداخته شده و سپس، واژگان «أسس»، «منهجیة»، «تفسیر» و در ضمن آن برخی الفاظ دیگر از لحاظ لغت و اصطلاح، مورد بررسی قرار گرفته و در انتها به موضوع کتاب پرداخته شده است.[۱].

    در فصل اول، به بحث پیرامون مسیر تاریخی و تطور روش‌های تفسیری، پرداخته شده است. در این فصل، ابتدا، از مشکلات روش نقلی تفسیر سخن به میان آمده است، سپس مصادر روش عقلی تفسیر (روشی که در آن، به کمک مقدمات علمی و غیرعلمی مدرک به‌وسیله عقل و حکم عقلا، به تفسیر قرآن پرداخته می‌شود) تشریح گردیده است. نویسنده در ادامه به تعریف لغوی و اصطلاحی تأویل پرداخته و از ارتباط و اختلاف تفسیر با تأویل سخن گفته است. در ادامه، به معرفی برخی از کتبی که پیرامون تأسیس قواعد تفسیر، به رشته تحریر درآمده، پرداخته است که از جمله آن‌ها «النكات القرآنية» راغب اصفهانی و «الإكسير في علم التفسير» طوفی بغدادی است.[۲].

    فصل دوم، به بررسی منشأ اختلافات مفسرین، اختصاص یافته است. نویسنده معتقد است این اختلافات، از چهار منشأ اساسی زیر است:

    1. مباحث قرآنی؛ که اساس اختلاف در آن، به خاطر اختلاف در قرائات، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید و مجمل و مبین است.
    2. ظواهر لغوی؛ به علت اختلاف در وجه اعراب، ترادف و اشتراک و مفرد، مثنی و جمع.
    3. مباحث صرفی؛ که از اختلاف در تصریف، اشتقاق و دلالت صیغ سرچشمه می‌گیرد.
    4. مباحث بلاغی؛ که اختلاف در آن، به دلیل اختلافات موجود در علم معانی، بیان و بدیع است.[۳].

    فصل سوم، به اصول روشمند در تفسیر لغوی و بلاغی اختصاص یافته است. این اصول عبارتند از:

    1. استفاده از الگوهای قانونی برای تعامل در معنای مفرد کلمات در سه بخش مطابقی، تضمنی و التزامی؛
    2. به‌کارگیری مباحث نحوی و شناخت مرفوعات، منصوبات، مجرورات و مجزومات.
    3. استفاده از شواهد ادبی از جمله شعر، نثر و امثال.
    4. به‌کارگیری از مباحث معانی و بیان مانند مجاز، تشبیه، استعاره، کنایه، خیر و انشاء، تقدیم‌وتأخیر و فصل و وصل[۴].

    نویسنده به این نکته تأکید دارد که اصل اولی در تفسیر قرآن کریم، خود قرآن و پس‌ازآن، سنت نبوی است، زیرا برخی از آیات قرآن، مفسر برخی دیگر بوده و پیامبر(ص) نیز مفسر اصلی قرآن است و لذا آگاهی از مباحث قرآنی به‌منظور شناخت آیات و تفسیر آن‌ها، ضروری است. بدین منظور، ایشان در فصل آخر، به معرفی و شناخت مباحث قرآنی ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید و مجمل و مبین، پرداخته است. سپس مطالبی درباره تفسیر نقلی نقل نموده است.[۵].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، به همراه فهرست مصادر و منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع، به توضیح برخی از مطالب متن، از جمله معرفی اعلام، پرداخته شده است.[۶].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها