الإيضاح في أصول‌الدين

    از ویکی‌نور
    الإيضاح في أصول‌الدين
    الإيضاح في أصول‌الدين
    پدیدآورانابن زاغوني، علي بن عبيدالله (نویسنده)

    مرزا، احسان عبدالغفار (مصحح)

    سايح، احمد عبدالرحيم (مصحح)
    عنوان‌های دیگرکتاب الايضاح في اصول‌الدين
    ناشرمکتبة الثقافةالدينية
    مکان نشرمصر - قاهره
    چاپ1
    شابک977-341-135-4
    موضوعاهل سنت - اصول دين

    اهل سنت - عقايد

    کلام اهل سنت - قرن6ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏205‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏الف‎‏9‎‏ ‎‏1383
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ‎الإيضاح في أصول‌الدين، نوشته علی بن عبیدالله بن زاغونی، کتابی است با موضوع کلامی که در یک جلد به نگارش درآمده است و توسط احمد عبدالرحیم سایح و احسان عبدالغفار مرزا تحقیق آن صورت گرفته است. موضوع خاص کلامی پرداخته‌شده در این کتاب، مباحثی است چون اثبات صفات حق تعالی، قرآن، قدر، نبوت و امامت و... این کتاب به زبان عربی و در زمان معاصر به نگارش درآمده است.

    ساختار

    کتاب، دارای یک مقدمه است و محتوای آن درهفت فصل مطرح شده است وهر فصل از ابواب و بخش‌های گوناگونی تشکیل شده است.

    گزارش محتوا

    کتاب، مشتمل بر مقدمه‌ای از محقق کتاب است که در آن از اهمیت علمی این نوشتار سخن گفته و پس از بیان موضوعات کلی مطرح‌شده در کتاب، در مورد ابوابی از آن مباحثی مرتبط را مطرح کرده است.

    فصل اول کتاب در باب اهمیت علم و اقسام آن است. علم اقسام عدیده‌ای دارد: قسم اول آن، علوم عقلی است که خود بر دو قسم است:

    1. آنکه با بداهت عقلی و بدون نیاز به تفکر و تحلیل درک می‌شود و از ضروریات عقلی محسوب می‌شود؛
    2. آنکه مستقیم درک نمی‌شود، بلکه به‌وسیله واسطه‌ها درک می‌شود و این وسائط گاهی واسطه‌های ضروریه هستند که از علوم ضروریه به حساب می‌آیند و گاهی از وسائط استدلالیه هستند که از علوم استدلالی محسوب می‌شوند.

    قسم دوم، علوم درک‎ شده به‌وسیله حواس پنج‎گانه (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه) هستند.

    قسم سوم، علوم اخباری هستند که خود بر دو قسمند:

    1. به‌دست‌آمده از اخبار متواتره؛
    2. به‌دست‌آمده از اخبار واحد و ظنی، که برخی موارد آن تلقی به قبول می‌شود و برخی از آنها مورد قبول نیست[۱].

    از جمله بخش‌های این فصل در باب تکالیف شرعیه است. تکالیف شرعیه بر دو قسم است: یکی واجبات و دیگری مستحبات. اما خود واجبات بر دو قسم است:

    1. واجبات عینی: آن واجباتی است که بر فردفرد مکلفین واجب گردیده است.
    2. واجبات کفایی: واجباتی است که اگر شخصی آن را به‌پا دارد، از دیگران ساقط می‌شود؛ مانند حل شبهات مخالفین دین و برخی واجبات دینی[۲].

    فصل بعدی، درباره اوصاف خداوند متعال است. اولین صفت، حی بودن خداوند است که به معنای حیات مطلقه ازلی و ابدی خداوند است. مؤلف برای استدلال بر این صفت این‌گونه دلیل آورده که: درباره صفت فاعلیت و عالمیت خداوند متعال سابقا دلایل قاطعی را ارائه کردیم؛ حال این مطلب قطعی است که حیات شرط اولی برای فاعلیت فاعل و عالمیت عالم است و الا کسی که حیات ندارد، فاعلیت و عالمیت او عقلا ممکن نیست.

    همچنین استدلال آورده شده بر عالمیت خداوند متعال به اینکه ثابت شد که خداوند، فاعل و خالق عالم هستی است و فعل او در کمال صحت و اتقان است؛ حال اگر خداوند متعال، عالم نبود، فاعلیت متقن او زیر سؤال می‌رفت و امکان وقوعی نداشت. درباره قدم علم الهی استدلال شده به اینکه: قدر متیقن در مورد علم این است که علم، صفتی ذاتی است و صفات ذاتیه برای ذات باری تعالی ثابت است و این موجب می‌شود ثبوت و موجودیت صفت علم از زمان وجود ذات خداوند از ازل، فلذا علم جاری مجرای حیات خداوند و قدیم است.[۳].

    در ادامه این فصل، مؤلف به ذکر اوصاف باری تعالی پرداخته و نظرات گوناگون مذاهب کلامی را در مورد آنها مطرح می‌کند، سپس به نقد و نظر درباره ادعای ایشان می‌پردازد.

    فصل بعدی در باب قرآن کریم است. اینکه آیا قرآن کلام الهی است یا خیر و اینکه کیفیت و ویژگی‌های قرآن چیست و منظور از تلاوت و قرائت قرآن چه چیزی است.

    از جمله فصول مهم این نوشتار، موضوع خلقت الهی است. اینکه خداوند متعال خالق جواهر و اجسام است، شکی در آن نیست؛ لکن در اینکه آیا خداوند خالق افعال عباد است، اختلاف زیادی وجود دارد. مذهب اهل حق و اهل سنت این است که خداوند متعال خالق افعال بندگان است؛ فلذا آنچه از حرکات و سکنات و امثال آن از عباد صادر می‌شود، خلقت آنها به خداوند برمی‌گردد.

    معتزلیان بر این باورند که افعال عباد، مخلوق هستند و در بین خود اختلاف دارند و به دو دسته تقسیم شده‌اند: گروهی بر این باورند که خالقی برای افعال مخلوقات نیست و عده‌ای بر این باورند که خود بندگان خالق افعال خود هستند و خداوند متعال دخالت در ایجاد آنها ندارد.

    نگارنده در ادامه، بحث در این مسئله را به چند فصل تقسیم می‌کند:

    1. اینکه ممکن نیست مخلوقی بدون خالق تصور شود؛
    2. اینکه ممکن نیست افعال بندگان مخلوق ایشان باشد؛
    3. اینکه ممکن نیست نسبت دادن خلقت به غیر خداوند متعال.

    در ادامه مؤلف به‌تفصیل برای هریک از این فصول، استدلالاتی را مطرح می‌کند[۴].

    از جمله موضوعات طرح‌شده، بحث امکان رؤیت خداوند متعال است. مؤلف بر این باور است که دیدن خداوند متعال ممکن است و برای بندگان مؤمنش واجب می‌باشد. در این باب گروهی از معتزله و جهمیه و امامیه بر این باورند که قطعا امکان چنین رؤیتی منتفی است و جماعتی از معتزله بر این باورند که امکان دیدن خداوند متعال وجود دارد، لکن نه با چشم مادی، بلکه با چشم دل امکان رؤیت حق تعالی وجود دارد. مؤلف، بحث و استدلال در این باب را در چهار بخش جداگانه مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد:

    1. امکان رؤیت حق تعالی اجمالا؛
    2. اینکه ذات حق تعالی خود را رؤیت می‌کند؛
    3. رؤیت حق تعالی برای مؤمنان در روز قیامت واجب است؛
    4. اینکه خداوند متعال با همین چشم مادی رؤیت می‌شود، نه با چشم دل و حس ششم[۵].

    فصل بعدی در موضوع وعید (وعده‌های عذاب الهی) است. اعتقاد مؤلف بر این است که انجام وعید‎های الهی در حق ارباب کبائر و ذنوب، بر خداوند متعال واجب نیست و اگر بخواهد می‌تواند ایشان را مورد عفو خویش و شفاعت شافعین قرار دهد و اگر بخواهد می‌تواند ایشان را عذاب کند. معتزلیان بر این باورند که وعید‎های الهی واجب الاجر است و شایسته نیست ترک آنها. خود معتزله دراین باب اختلاف دارند؛ گروه کمی از ایشان بر این باورند که واجب است بر خداوند متعال عذاب کردن مذنبین به‌قدر ذنوبشان و سپس خارج شدن آنها از عذاب الهی و اکثریت معتزله معتقدند کسی که داخل در عذاب الهی می‌شود، در آن مخلد می‌گردد و به‌هیچ‎وجه از آن خارج نمی‌شود. سپس مؤلف در ادامه بحث، مدعای خویش را با آیات قرآن کریم و روایات به‌تفصیل ثابت می‌کند[۶].

    شفاعت در روز قیامت، از مهم‎ترین مباحث این نوشتار است. مؤلف بیان می‌دارد که شفاعت امر حق و مسلمی است و اول کسی که در روز قیامت شفاعت‎کننده است، رسول اکرم(ص) است و پس از ایشان ملائکه هستند و انبیا و علما و شهدا و صالحین از بندگان الهی. معتزلیان بر این باورند که در روز قیامت برای هیچ‎کس امکان شفاعت وجود ندارد. مؤلف در ادامه بحث، مدعای خویش را با آیات قرآن کریم و روایات به‌تفصیل ثابت می‌کند[۷].

    فصل نهایی کتاب در باب نبوت و امامت است. مؤلف در باب نبوت، به ذکر اقوال در این باب و ذکر استدلالات بر ادعای خویش می‌پردازد. سپس وارد بحث امامت می‌شود. وی که شخصی سنی‌مذهب است، در مورد جانشینی پس از رسول اکرم(ص) بیان می‌دارد که مسئله امامت و خلافت پس از نبی مکرم اسلام(ص)، برای حفظ شریعت اسلام و اقامه عدل و حدود الهی و تدبیر امور بلاد و عباد، امری ضروری و حتمی است و تعیین امام به‌وسیله اجماع امت صورت می‌گیرد[۸].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.

    در پاورقی‌ها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها