البحر المديد في تفسير القرآن المجيد

    از ویکی‌نور
    نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
    البحر المدید في تفسیر القرآن المجید
    البحر المديد في تفسير القرآن المجيد
    پدیدآورانمهدی، جوده محمد (مقدمه‌نويس)

    قرشی رسلان، احمد عبدالله (محقق)

    ابن عجیبه، احمد (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرتفسیر ابن عجیبه
    ناشرحسن عباس زکي
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر1419 ‌‎ق
    چاپ1
    موضوعتفاسیر اهل سنت - قرن 13ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏97‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ب‎‏3
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    البحر المديد في تفسير القرآن المجيد، به زبان عربى، تأليف احمد بن محمد بن عجيبه (م 1224ق)، از جمله تفاسير اشارى است كه با مشى صوفيه نگارش يافته و با تحقيق و تعليقات احمد عبدالله قرشى رسلان منتشر شده است. نویسنده خود از علماى صوفيه و اهل سلوك بوده است كه اين تفسير را در پنج سال به رشته تحرير درآورده است.[۱]

    ساختار

    كتاب در هشت جلد تدوين شده است. در ابتداى جلد اول، دو مقدمه ديده مى‌شود كه به ترتيب به قلم حسن عباس زكى و محمد ابواليزيد المهدى نوشته شده‌اند. پس از آن مقدمه تحقيق نسبتاً مفصلى درباره نسخ و شيوه تحقيق كتاب به قلم محقق اثر آمده است.

    مؤلف در آغاز هر سوره پيش از پرداختن به تفسير، مكى يا مدنى بودن آن، تعداد آيات آن، نام‌هاى ديگر آن، مضامين كلى آن و گاه فضيلت آن را خاطرنشان مى‌كند.

    گزارش محتوا

    كتاب حاضر در گروه تفاسير اشارى جاى مى‌گیرد. «تفسير اشارى»؛ يعنى تأويل آيات قرآن كريم برخلاف ظاهر آن‌ها به دليل اقتضاى اشاراتى خفى كه برای ارباب سلوك آشكار است؛ به بيان ديگر، تفسيرى است دربرگیرنده تأملات و نكاتى كه به ذهن مفسر عارف خطور كرده است. اين تأملات عبارتند از نكات لطيفى كه با ظواهر آيات ناسازگارند. در اين نوع تفسير، آيات برخلاف ظاهرشان تأويل و تفسير مى‌شوند.

    علما در جواز اين‌گونه تفسير اختلاف نظر دارند؛ دسته‌اى آن را جايز شمرده و عده‌اى با آن مخالفت كرده‌اند. به نظر دسته اوّل اين تفسير با عقل و شرع مخالفتى ندارد، بلكه تلاشى است عقلى به‌منظور تعمق در آيات قرآن كه برای رشد قوه ايمان و صفاى باطن به انسان كمك مى‌كند. البته برای جواز آن شرايطى ذكر شده است، مانند:

    1. تفسير، منافى نظم و سياق آيات قرآن نباشد؛
    2. شاهد شرعى، اين تفسير را تأييد كند؛
    3. شاهدى شرعى، معارض تفسير نباشد؛
    4. ادعا نشود كه تنها همين معناى باطنى مراد آيه است، نه ظاهر آن.[۲]

    ذهبى، تفسير اشارى را نوعى تفسير صوفيانه مى‌داند و در تفاوت آن با تفسير صوفيانه‌ى نظرى مى‌گويد: تفاوت تفسير صوفى اشارى و تفسير صوفى نظرى از دو نظر است:

    1. تفسير صوفى نظرى بر مقدماتى علمى استوار است كه ابتدا در ذهن صوفى نقش بسته است و تفسير قرآن بر آن‌ها بنا مى‌شود؛ درحالى‌كه تفسير اشارى مقدمات علمى ندارد، بلكه بر نوعى رياضت روحى استوار است.
    2. در تفسير صوفى نظرى، مفسر اعتقاد دارد كه هرچه آيه مى‌گويد، همان معنايى است كه او فهميده و آيه بيشتر از اين چيزى در خود ندارد، اما تفسير اشارى چنين نيست و مفسر آنچه را كه خود فهميده، همه مراد آيه نمى‌داند، بلكه اعتقاد دارد در آيه، معناى ظاهرى نيز هست كه پيش از هر چيز، آن معنا مراد است.[۳]

    محقق كتاب از جمله مهم‌ترين ويژگى‌هاى اين تفسير را بيان آداب سلوك و مقامات معنوى و عرفانى مانند: اخلاص، صدق، صبر، ورع، زهد، رضا، توكل، شكر و الهام و كرامات مى‌داند كه ابن‌ عجيبه از ميان اين اشارات، شيوه تربيتى تصوف اسلامى را ارائه كرده است.[۴]

    حسن عباس زكى در مقدمه‌اش بر كتاب به تشريح عقائد صوفيه و ذكر ادله آن‌ها در قرآن و سنت و شيوه تفسير مؤلف پرداخته است.[۵]

    محمد ابويزيد المهدى نيز در مقدمه‌اش به تشريح تفسير اشارى و تبيين مبانى آن پرداخته است. وى در انتهاى مقاله‌اش به اين نكته اشاره مى‌كند كه تفسير ابن عجيبه را جمع بين تفسير اهل ظاهر و تفسير اشارى و اهل باطن مى‌داند.

    پس از مقدمات كتاب، مقاله تحقيقى ديگرى به قلم قرشى رسلان ديده مى‌شود كه در آن شرح حال مؤلف، رشد علمى او، اساتيد، تأليفات، شيوه او و مصادرش در تفسير، نسخه‌هاى كتاب و شيوه او در تحقيق ذكر شده است.

    محقق، راه و روشى را كه در تحقيق اين كتاب در پيش گرفته است، بدين‌گونه شرح داده است:

    1. از اشاره به فرق‌هاى ساير نسخ مانند افتادگى و تصحيف چشم‌پوشى كرده است تا كتاب با ذكر پاورقى‌هایى كه ضرورتى ندارند سنگین نشود و حجم كتاب زياد نشود، اما به فرق‌هاى اساسى كه اندك نيز هست اشاره كرده است.
    2. با كمك اصول و مصادرى كه مؤلف در تفسير خويش به كار گرفته، متن كتاب را مورد تدبر قرار داده و هركجا نقل به معنا صورت گرفته يا اختلافى در عبارات رخ داده، در پاورقى خاطرنشان كرده است.
    3. در هركجا كه قرائت در آن بر غير قرائت حفص آمده است، در پاورقى قرائت حفص را ثبت كرده است.
    4. آيات قرآنى را با ارجاع به سور مربوطه و ذكر شماره، استخراج كرده است. همچنين نص آياتى را كه مفسر در ضمن تفسير به آنها اشاره كرده، همراه با آدرس در پاورقى ثبت نموده است.
    5. احاديث نبوى را با ارجاع به مصادرش استخراج كرده است؛ اگر حديث مورد نظر در «صحيحين» يا يكى از آنها بوده، به همان اكتفا كرده و در غير اين صورت تا آنجا كه مى‌توانسته در تخريج آن كوشيده و در مواردى كه مفسر، حديث را نقل به معنا نموده، متن اصلى حديث را ذكر كرده است.
    6. الفاظ و اسامى و غير آن كه احتمال اشتباه در آنها وجود دارد با شكل ضبط شده است.
    7. برخى الفاظ با رجوع به معاجم لغت مشهور شرح شده است.
    8. بعضى مسائلى كه نيازمند به تعليق است با اختصار پاورقى زده شده است.
    9. در بالاى هر صفحه اسم سوره و شماره آيه و جزء، برای استفاده آسان‌تر و استفاده كامل خواننده از وقت ذكر شده است.[۶]

    وضعيت كتاب

    محقق در تصحيح كتاب از سه نسخه استفاده كرده، اما يك نسخه را مبناى كار خود قرار داده است؛ چرا كه از ديدگاه او همان نسخه مؤلف است و نيز به لحاظ ضبط و دقت و وضوح بر ساير نسخ ارجحيت دارد.[۷]

    فهرست مطالب هريك از جلدهاى كتاب در انتهاى همان جلد آمده است. در پاورقى‌هاى كتاب، آدرس آيات و روايات و توضيح برخى الفاظ و عبارات ذكر شده است.


    پانويس

    منابع مقاله

    1. مقدمات و متن كتاب.
    2. http://islamicdoc.org/wiki/index.php، مركز مطالعات و مدارک اسلامى، ويكى علوم اسلامى.

    وابسته‌ها