التاريخ العربي و المؤرخون

    از ویکی‌نور
    التاريخ العربي و المؤرخون
    التاريخ العربي و المؤرخون
    پدیدآورانمصطفي، شاکر (نویسنده)
    عنوان‌های دیگردراسة في تطور علم التاريخ و معرفة رجاله في الإسلام
    ناشردار العلم للملايين
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشر1983م
    چاپ3
    موضوعتاريخ نويسان - کشورهاي عربي

    تاريخ نويسان اسلامي

    تاريخ نويسي اسلامي
    تعداد جلد4
    کد کنگره
    ‏‏‎‏DS‎‏ ‎‏35‎‏/‎‏65‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ت‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    التاريخ العربي و المؤرخون، تألیف شاکر مصطفی، مطالعه‌ای در علم تاریخ و معرفی مورخین اسلامی و آثار آنهاست که در چهار جلد به زبان عربی تألیف شده است.

    ساختار

    این اثر مشتمل بر مقدمه در چهار عنوان و متن اثر در دو بخش و یازده فصل است که در بخش اول، شش فصل و در بخش دوم، پنج فصل ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه کتاب به علم تاریخ اسلامی و پیشینه تألیفات در این زمینه پرداخته است. کتاب «أقسام العلوم» ابوزید سهل بلخی (متوفی 322ق)، اولین کتاب در این‌باره است که البته از بین رفته است. اما کتب موجود پس از آن عبارتند از: «مفاتيح العلوم» خوارزمی (متوفی 387ق)، «إحصاء العلوم» فارابی (متوفی 388ق)، «رسائل أخوان‌الصفا» (از اواسط قرن چهارم)، «جوامع العلوم» ابن فریغون، «رسالة في أقسام العلوم العقلية» نوشته ابن سینا (متوفی 429ق) و «رسالة مراتب العلوم» تألیف ابن حزم اندلسی (متوفی 456ق)[۱]‏؛ اما مهم‌ترین و بزرگ‌ترین کتابی که در این موضوع نوشته شده، بدون شک کتاب سخاوی با نام «الإعلان بالتوبيخ» است. قبل و بعد از آن کتابی مانند آن، که علم تاریخ اسلامی را مانند یک دانش مورد تحقیق و بررسی قرار دهد، تألیف نشده است[۲]‏.

    نویسنده در بخش دیگری از مقدمه، به بررسی تألیفات جدید پرداخته و ابراز تأسف کرده که مطالعات وسیعی از محققین عرب در موضوع تاریخ اسلامی صورت نپذیرفته و کتاب واحدی که کامل و مشتمل بر همه مباحث علم تاریخ باشد، نیافتیم. سپس از «علم التاريخ عند العرب» محمد عبدالغنی حسن، «بحث في نشأة علم التاريخ عند العرب»، «تاريخ آداب اللغة العربية» جرجی زیدان و آثار دیگری در این زمینه یاد می‌کند[۳]‏. وی معتقد است که مستشرقین بیش از محققین عرب به علم تاریخ اسلامی اهتمام داشته‌اند. سپس با اشاره به برخی از آثار آنها در این زمینه، به‌اختصار محتوای این آثار را نیز مورد بررسی قرار داده و در آخر به «تاريخ الآداب العربية» کارل بروکلمان و «تاريخ التراث العربي» فؤاد سزگین اشاره کرده است[۴]‏.

    متن اثر با ذکر معانی دو واژه خبر و تاریخ آغاز شده است. نویسنده، تفاسیر لغویین را در رابطه با کلمه تاریخ مختلف دانسته، تا جایی ‌که برخی اصل آن را فارسی دانسته‌اند[۵]‏. نویسنده مبحث خود را با ذکر شمه‌ای از‌ تاریخ‌ و تاریخ‌نگاری نزد اعـراب قـبل از اسـلام آغاز می‌کند. شاکر کتیبه‌ها، نقاشی‌ها و اخبار‌ شفاهی‌ را شیوه‌های‌ تاریخ‌نگاری اعراب پیش از اسـلام‌ و داسـتان‌ها‌ و ایـام‌‌العرب‌ها را عناصر اصلی تاریخی عهد جاهلیت‌ اعراب‌ می‌داند. نویسنده‌ تاریخیت اسلام، نیازهای اندیشه‌ای (فـکری و روانـی)، نـیازهای‌ کاربردی و روزمره و عواملی دیگر‌ مانند‌ تأسیس تقویم هجری، اهمیت انساب‌، تشویق‌ خلفا، حرکت‌ نـهضت‌ شـعوبی‌ و پیدایش کاغذ را از عوامل اولیه‌ رویکرد‌ به تاریخ در دوره اسلامی می‌داند[۶]‏.

    عوامل و لوازمی که علم تاریخ را در اسلام ایجاد کرد در یک زمان جمع نبود، بلکه برخی زودتر ایجاد گردید و برخی با برخی دیگر در طول دو قرن از اواسط قرن اول تا اواسط قرن سوم هجری مشارکت کردند؛ همچنان‌که در تأثیر نیز یک‌نواخت نبوده و برخی در ناحیه‌ای از نواحی تاریخ و بعضی نیز در نواحی دیگری نقش بازی کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند[۷]‏.

    مباحث تاریخی، از قبیل کتب و رسائلی که در مقطع زمانی سه قرن اول نوشته شده، بیش از 600 بحث و رساله است و حدود دوسوم آن را چهار نفر (مدائنی، ابی‌مخنف، ابوعبیده و ابن کلبی) نوشتند؛ البته این اطلاعات به‌حسب مورخین و روات، از دقت و صحت و شمول مختلفی برخوردارند[۸]‏.

    بررسی مکاتب تاریخ‌نگاری شام، یمن و فارس بخشی از کتاب را به خود اختصاص داده است. در رابطه با تاریخ‌نگاری فارس، به دو کتاب «أخبار فرس» و «تاريخ العجم» هیثم بن عدی و «نهاية الأرب في أخبار الفرس و العرب» نوشته عبدالملک بن قریب اصمعی (متوفی 214ق) اشاره شده است[۹]‏.

    نویسنده، احصا و شمارش مورخین اسلامی را ممکن نمی‌داند؛ لکن به‌طور تقریبی مورخین بین قرن چهارم تا نهایت خلافت عباسی در سال 656ق را بیش از 1200 نفر دانسته است[۱۰]‏.

    بررسی شخصیت مورخین بزرگ، بخشی از مباحث کتاب را به خود اختصاص داده است. از جمله این شخصیت‌ها محمد بن جریر طبری (310-225ق) است. طبری، برخلاف روشی که در فقه و تفسیر دارد، در تاریخ تنها یک جمع‌آوری‌کننده است و معمولا از اظهار نظر خودداری می‌کند‌. این‌ رسم، یک رسم سودمند است و آن اینکه روایـات مـوجود در عصر او، دست‌نخورده و عیناً به آیندگان می‌رسد و ایشان در رد یا قبول آن آزاد خواهند بود و اما از یک‌ نظر،‌ اثر سوء‌ دارد و آن اینکه هر حدیث بی‌اعتبار با حدیث معتبر تاریخی هم‌دوش گشته و همه بـه یـک چوب رانده‌ شده و تاریخ، در نظر اکثریت مراجعه‌کنندگان آن که از قوه‌ اجتهاد‌ و قدرت‌ جرح و تعدیل عاری هستند، به شکلی خلاف حقیقت جلوه می‌کند؛ به‌خصوص کـه شخصیت طبری نیز پشتوانه ایـن ‌‌روایـات‌ شناخته شود. شاکر مصطفی در این رابطه مـی‌نویسد: «اطـلاعات تاریخی‌ که طبری در تـاریخ خـویش گرد می‌آورد، از موثق‌ترین روایات می‌باشد؛ زیرا وی‌ مانند محدثی دقیق در‌ انتخاب‌ و اختیار آنها - در حد توان - کوشش به‌کار برده و همه وقت آن روایات را با حفظ سلسله روایات نقل می‌کند». در صفحه بـعد اضـافه می‌کند: «طبری در تاریخ اسلامی دقیقاً آن‌‌طوری عمل کرد که بخاری و مسلم در حدیث عمل کردند؛ یعنی آنچه اطلاعات صحیح، بلکه از نظر صحت مورد اتفاق تا عهد او موجود بود را در کتاب خـویش جـمع‌آوری کرد». ایـن‌ سخنان درست با گفته خود طبری در مقدمه تاریخش که شاکر مصطفی آن را در چند خط بعد نقل می‌کند، تـعارض دارد. در آنجا طبری می‌گوید: «آنچه من آورده‌ام، روایات‌ دیگران‌ است. اگر چـیزی در آن، مـورد انـکار قرار گرفت، یا ناخوشایند شمرده شد، برعهده من، جز مسئولیت نقل نیست». از این گذشته ابن اثـیر ‌مـورخ بزرگ و پیرو‌ طبری‌، بعضی از روایات او را به دلیل اینکه با معیار عقل قابل قـبول نـبوده، اصـلاً نقل نمی‌کند و ابن خلدون به همین دلیل پاره‌ای از این‌گونه روایات را مورد‌ نقد‌ قرار مـی‌دهد[۱۱]‏.

    اگرچه برای تاریخ‌نگاری طبری امتیازاتی را برشمرده‌اند، اما بر آن ایراداتی نیز گرفته‌‌اند؛ از جمله اینکه: «توجه او بیشتر بـه امـور سیاسی و مشکلات داخلی حکومت معطوف است؛ ازاین‌رو عنایتی به فتوح و ارتباط با دولت‌ها و سرزمین‌هایی همانند انـدلس، بـیزانس‌، فـرنگ‌ و حالات‌ داخلی آنها ندارد»[۱۲]‏.

    در جلد دوم کتاب، مورخین مکاتب مصر، شام، یمن، فارس و مسیحیت به‌تفکیک معرفی شده‌اند. در جلدهای بعدی کتاب نیز دیگر مورخین اسلامی در مکاتب مختلف دسته‌بندی شده‌اند. در جلد سوم، عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری شامی (متوفی 654ق)، اولین مورخ و ابن ابی‌سرور مصری (متوفی 1028ق) آخرین شخصیتی است که ده اثر او معرفی شده است[۱۳]‏.

    در جلد چهارم نیز ابن سیرک، محمد بن سیرک حسنی (متوفی 1008ق) که ذیلی بر شقائق نعمانیه نوشته، آخرین مورخ ذکرشده، در کتاب است[۱۴]‏.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است. مصادر مطالب و نیز منابعی برای مراجعه، در پاورقی‌های کتاب معرفی شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص13-12
    2. ر.ک: همان، ص17
    3. ر.ک: همان، ص28-19
    4. ر.ک: همان، ص40-29
    5. ر.ک: متن کتاب، ج1، ص49
    6. ر.ک: مروار، محمد، ص39؛ کائیدی‌نژاد، محمد، ص77-76
    7. ر.ک: متن کتاب، ج1، ص74
    8. ر.ک: همان، ص83
    9. ر.ک: همان، ص145
    10. ر.ک: همان، ص272
    11. ر.ک: جاودان، محمد، ص15
    12. ر.ک: آیینه‌وند، صادق، ص30؛ متن کتاب، ج1، ص261
    13. ر.ک: متن کتاب، ج3، ص‌266-265
    14. ر.ک: همان، ج4، ص441

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. جاودان، محمد، «مسکویه و کتاب تجارب الأمم»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کیهان فرهنگی، فروردین 1367، شماره 49، صفحه 15 تا 18.
    3. آیینه‌وند، صادق، «مکتب تاریخ‌نگاری طبری»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کیهان اندیشه، مرداد و شهریور 1368، شماره 25، صفحه 22 تا 31.
    4. قایدان، اصغر، کیهان فرهنگی، «مکتب تاریخ‌نگاری شام»، آذر و دی 1374، شماره 124، ص‌24 تا 27.
    5. مروار، محمد، «نقد و نظری بر کتاب دانش تاریخ و تاریخ‌نگاری اسلامی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، آبان 1383، شماره 85، صفحه 37 تا 40.
    6. کائیدی‌نژاد، محمد، «تاریخ و عقلانیت»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، آبان و آذر 1386، شماره 114 و 115، صفحه 73 تا 79.



    وابسته‌ها