التفسير البياني للقرآن الكريم

    از ویکی‌نور
    التفسير البياني للقرآن الكريم‏
    التفسير البياني للقرآن الكريم
    پدیدآورانبنت‌الشاطی، عایشه (نويسنده)
    ناشردار المعارف
    مکان نشرمصر - قاهره
    سال نشرمجلد1: 1425ق, مجلد2: 1425ق,
    موضوعتفاسير (جزء 30)

    تفاسير اهل سنت - قرن 14

    قرآن -- مسائل ادبي
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏‏‎‏BP‎‏ ‎‏102‎‏/‎‏94‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏9‎‏ت‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    التفسير البياني للقرآن الكريم، اثر عایشه عبدالرحمن بنت‌الشاطی، تفسیر ادبی برخی از سوره‌های قرآن کریم بوده که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است.

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از نویسنده آغاز و مطالب در دو جلد، سامان یافته است.

    روش نویسنده بنا به تصریح خودش، همان روشی است که استادش امین خولی با عنوان شیوه تفسیر در روزگار ما‌، یعنی «تفسیر ادبی» معرفی کرده است‌[۱].

    گزارش محتوا

    بنت‌الشاطی‌ دو مقدمه بر جلد اول تفسیرش نگاشته، یکی برای چاپ نخست کتاب و دیگری برای چاپ پنجم. او در هر دو مقدمه، انگیزه و شیوه خود را در تفسیر توضیح داده است[۲].

    وی در جلد نخست به تفسیر هفت سوره از سوره‌های کوتاه جزء آخر قرآن کریم پرداخته است. این سوره‌ها به‌ترتیب عبارتند از: ضحی، شرح، زلزله، عادیات، نازعات، بلد و تکاثر که از میان آنها چهار سوره ضحی، عادیات، نازعات و بلد با قسم شروع می‌شود. ذکر این نکته از این جهت لازم است که مؤلف در باب این قسم‌ها دیدگاه ویژه ای دارد. در جلد دوم نیز هفت سوره کوتاه دیگر به این شرح تفسیر شده‌اند‌: علق‌، قلم، عصر، لیل، فجر، همزه و ماعون. باز چهار سوره از اینها، یعنی سوره‌های قلم و عصر و لیل و فجر، با واو قسم آغاز شده است‌[۳].

    بنت‌الشاطی اصول و ضوابط منهج تفسیر بیانی خود را به‌اختصار و به نقل از کتاب «مناهج تجدید» در اصول زیر خلاصه کرده و کوشیده در طول تفسیر آیات و سور، به آن پایبند باشد:

    1. اصل نخست آن است که آیات قرآن باید به‌صورت موضوعی مورد بحث قرار گیرند و تفسیر شوند. برای این کار باید ابتدا همه آیات و سوره‌های مربوط به موضوع مورد بحث، گردآوری شوند.
    2. در مرحله بعد باید آیات و سوره‌های گردآمده به‌ترتیب نزول تنظیم شوند تا ظروف و فضاهای زمانی و مکانی نزول آیه شناخته شوند. درباره این قاعده باید گفت تردیدی نیست که تنظیم آیات به‌ترتیب نزول در بسیاری موارد نقش ‌تعیین‌کننده‌ای در فهم صحیح معنای واژگان و تفسیر درست آیات دارد. بنت‌الشاطی نیز تقریباً در تفسیر هیچ آیه‌ای از بهره‌گیری از شواهد و قرائن مختلف برای بازسازی و ترسیم فضای نزول آیات و استفاده از آن در فهم دقیق‌تر آیات غفلت نورزیده است، اما بااین‌حال، در هیچ جای تفسیرش، به تفسیر آیات شریفه بر اساس ترتیب نزول مبادرت نکرده و عملاً تأثیر و نقش ترتیب نزول بر تفسیر را به خواننده نشان نمی‌دهد‌. با‌اینکه وی در تفسیر واژگان هر آیه و سوره همه آیات مشتمل بر واژه مورد بحث را در قرآن کریم جمع و استقصا کرده و از قرائن مختلف سعی در فهم فضای نزول آن آیه و واژه مورد بحث می‌کند، اما هرگز آن آیات را به‌ترتیب نزول مرتب نمی‌نماید و تقریباً هیچ نکته‌ای را از ترتیب نزول آیات مطابق روایات ترتیب نزول به هر ترتیب دیگری برنمی‌گیرد، بلکه آن آیات را با توجه به معناهای مختلف احتمالی‌ا‌شان دسته‌بندی و هر دسته‌ای را مرتبط با دسته دیگر بررسی و تحلیل می‌کند.
    3. قاعده سوم در تفسیر بیانی دقت در فهم معنا و دلالت الفاظ قرآن کریم مطابق فهم مردمان عصر نزول است. بنت‌الشاطی در این‌باره می‌گوید: فرض ما این است که همان روحیه و زبان عربی، زبان قرآن است؛ بنابراین برای فهم دلالت الفاظ قرآن لازم است همان دلالت لغوی اصیلی را که حس عربی به ما می‌بخشد، ‌پی‌جویی کنیم و از طریق به‌دست‌آوردن کاربردهای مادی و مجازی لفظ، به معنای اصلی واژه برسیم؛ برای طی این مرحله در به‌دست‌آوردن معنای قرآنی یک واژه، لازم است تمام کاربردهای آن واژه در قرآن را با صبغه‌های مختلفی که دارد، بررسی و در سیاق خاص آن‌ها در آیه و سوره تدبر کنیم؛ به‌علاوه اینکه لازم است در سیاق عام آن واژه در تمام قرآن نیز تأمل کنیم تا به معنای حقیقی و اصلی آن واژه دست یابیم.
    4. چهارمین قاعده در فهم نصوص قرآن، داور قرار دادن سیاق آیات است. بنت‌الشاطی می‌گوید: برای فهم اسرار یک تعبیر در قرآن کریم از طریق سیاق خود را متعهد می‌دانیم که به آنچه نص آیه و روح آیه آن را احتمال می‌دهد، پایبند بمانیم، پس آنگاه اقوال مفسران را بر معنای برآمده از نص عرضه می‌داریم و تنها دیدگاه‌هایی را می‌پذیریم که نص آیه پذیرای آنها می‌باشد و از اسرائیلیات و آرای نادرست و تأویل‌های بدعت‌آمیز که از روی دسیسه در لابه‌لای کتب تفسیر جا داده شده، دوری می‌کنیم.
    5. بنت‌الشاطی معتقد است در مباحث نحوی و اعرابی و بلاغی آیات خود متن قرآن کریم باید معیار و داور باشد و قواعد نحوی و بلاغی بر آیات قرآن عرضه شود تا هرکدام از این قواعد با آیات ناسازگار بود‌، مردود شود؛ نه آنکه آیات قرآن بر قواعد ادبی عرضه شود و آنگاه برای مطابقت قواعد صنعت نحو و علوم بلاغت با آیات‌، به تأویل آیات رو آوریم؛ بنابراین هرگز نباید تأویلات علمای گذشته در باب اعراب و بلاغت آیات را اخذ کنیم و آن را بر صریح آیات و سیاق آنها ترجیح دهیم؛ زیرا قرآن کریم در اصالت ادبی و اعجاز بیانی‌اش در اوج قله است و نص محکمی است که کمترین شائبه تحریف و جعل در آن راه ندارد و همانند شواهد شعری نیست که دچار تنگناهای ضرورت شعری شده باشد تا همانند شعر راه تأویل به روی آن باز باشد.
    6. حمل آیات بر اطلاق: گرچه مؤلف در مقدمه تفسیر بالخصوص از این ویژگی و قاعده به یکی از محورهای تفسیر یاد نکرده است، اما به‌شدت گرایش دارد به اینکه الفاظ و آیات را از چنبره تفاسیر محدود و جزئی و موردی رها سازد و آنها را بر اطلاقی که دارند حمل کند. این یکی از مشخصه‌های بارز این تفسیر است که بخشی از نوآوری‌های تفسیری بنت‌الشاطی را به خود معطوف کرده است.
    7. ارائه تحلیل‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی از قرآن: از دیگر ویژگی‌های برجسته و بارز تفسیر بیانی، بهره‌گیری از تحلیل‌های روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه در تفسیر آیات است‌. امین خولی بر بهره گرفتن از این دو نوع تحلیل در تفسیر آیات قرآن در طرح تفسیر ادبی‌اش تأکید کرده و در برخی مقالاتش مقصود خود را به‌روشنی از آن بیان کرده است. خولی معتقد است مفسر باید شناخت خوبی از روحیات و عواطف و احساسات انسانی، به‌ویژه مردم عصر نزول داشته باشد و با پشتوانه این آگاهی، به تفسیر و تحلیل آیات روی آورد. بنت‌الشاطی‌ گاه با تصریح و گاه بدون تصریح، به همین شیوه، آیات قرآن را تحلیل می‌کند. در تفسیر سوره زلزال می‌گوید: پدیده تکرار در سخن مقتضای جایگاه‌هایی است که باید در آنجا با اطناب سخن گفت، اما در جایگاه‌هایی که باید به ایجاز سخن گفته شود استفاده از تکرار تأثیری روان‌شناسانه داشته، موجب جلب نظر مخاطب شده و برانگیزاننده‌تر خواهد بود‌؛ ازاین‌رو در سوره زلزال با همه ایجاز و کوتاهی آیاتی که دارد، اما با غرض استوار ساختن و فرونشاندن پیام سوره در جان مخاطب و اقناع او، در هشت موضع آن از تکرار بهره گرفته شده است.
    8. یکی دیگر از ویژگی‌های تفسیر بیانی بنت‌الشاطی، اجتناب از پرداختن به امور جزئی و فرعی و کم‌اهمیت در فهم و تفسیر آیات است. مؤلف سخت اهتمام دارد از اموری که آیات شریفه از طرح آنها سکوت کرده، بپرهیزد و ازاین‌رو به شخصیت داستان‌ها، مکان‌هایی که حوادث در آنها رخ می‌دهد و نظیر اینها نمی‌پردازد؛ چه اینکه این امور در فهم آیات شریفه و مقاصد عالیه قرآن و هدایت‌بخشی آن نقشی ندارد. در ذیل آیه شریفه فأراه الآية الكبری (نازعات: 20) درباره اشاره این آیه به معجزه بزرگ حضرت موسی(ع) می‌گوید: ترجیح می‌دهیم مادام که خود قرآن، آن را معرفی نکرده ما هم آن را تعیین نکنیم و صرفاً به وصف کبری بودن آن اکتفا کنیم. در ذیل ما ودعك ربك و ما قلی (ضحی: 3) می‌گوید: لازم نمی‌بینم در اینجا همچون دیگر مفسران به علل انقطاع وحی بپردازم؛ اموری که هیچ ارتباطی با نظم قرآنی ندارد که اگر می‌داشت قرآن کریم از بیان آنها سکوت نمی‌کرد. در ذیل ثُمَّ لَتُسْأَ لُنَّ يَوْمَئِذ عَنِ النَّعِيمِ (تکاثر: 8) می‌گوید: مفسران درباره «نعیم» در این آیه اختلاف کرده‌اند که چه کسی سؤال می‌کند و از چه کسانی سؤال می‌شود و در کدام موقف سؤال می‌شود و نظیر اینها، اما بسیار مایه شگفتی است که قرآن کریم ترجیح داده در این‌باره سکوت کند تا آیه شریفه بر اصل سؤال متمرکز باشد و به مسئله بازخواست اهتمام ورزد، اما مفسران رضایت ندادند به این مسائل جزئی غیر مهم نپردازند[۴].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع، توضیحات مختصری پیرامون برخی از مطالب متن، ارائه شده است.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. طیب حسینی، سید محمود، «نقد و معرفی کتاب: با بنت‌الشاطی در التفسير البياني»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: آینه پژوهش، آذر و دی 1387، ‌شماره 113 ‏(10 صفحه، ‌از 16 تا 25).

    وابسته‌ها