السيرة الفلسفية

    از ویکی‌نور
    السیره الفلسفیه
    السيرة الفلسفية
    پدیدآوراناقبال آشتیانی، عباس (مترجم)

    کراوس، پل (مصحح)

    رازی، محمد بن زکریا‏ (نويسنده)

    محقق، مهدی (محقق)
    عنوان‌های دیگرشرح احوال و آثار و افکار رازي السيره الفلسفيه. فارسی - عربي
    ناشرسازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1371 هـ.ش
    چاپ2
    موضوعرازی، محمد بن زکریا، ۲۵۱ - ۳۱۳ق. - فلسفه

    فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14

    فیلسوفان اسلامی - سرگذشت‌نامه و کتاب‎شناسی

    فیلسوفان اسلامی - نگرش‏ها
    زبانفارسی عربي
    کد کنگره
    BBR‎‏ ‎‏204‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏3‎‏ ‎‏1371

    معرفى اجمالى

    السيرة الفلسفية، كتابى است به زبان عربى كه در قرن سوم هجرى توسط زكرياى رازى نوشته شده است. اين كتاب همراه با تصحيح و مقدمه پول كراوس و ترجمه فارسى آن توسط عباس اقبال و با انضمام «شرح احوال و آثار و افكار»، اثر دكتر مهدى محقق، به چاپ رسيده است.

    كتاب به سفارش آقاى على‌اصغر حكمت، رئيس كميسيون ملى يونسكو، به مناسبت جشن هزار و يك‌صدمين سال تولد محمد بن زكرياى رازى چاپ شده تا در هنگام انعقاد جشن، در دسترس جويندگان دانش قرار گيرد.[۱]

    ساختار

    كتاب با دو پيشگفتار تحت عنوان «پيشگفتار چاپ دوم» و «پيشگفتار چاپ اول» و يك ضميمه تحت عنوان «احوال و آثار و افكار رازى» (هر سه به قلم دكتر محقق) و يك مقدمه از پول كراوس آغاز شده است، سپس متن كتاب «السيرة الفلسفية» و آن‌گاه ترجمه آن آمده است.

    گزارش محتوا

    رازى در اين كتاب نه تنها از روش و سيرت علمى خود دفاع كرده، بلكه نشان داده است كه روش عادلانه و سيرت فاضلانه دانشمندان و فيلسوفان در برابر اربابان قدرت و خداوندان مال و مكنت چگونه بايد باشد و رساله سيرت فلسفى، پاسخى گوياست به كسانى كه بزرگان و دانشمندان بزرگ را فقط به‌خاطر آنكه از امكانات مادى اميران و حاكمان استفاده كرده و كتاب يا رساله‌اى را به نام آنان كرده‌اند، تشنيع مى‌كنند.[۲]

    رازى خود مى‌كوشد كه روش و سيرت زندگى شخصى و علمى خود را همگون با روش و زندگى سقراط قرار دهد، ولى نه آن سقراطى كه در هاله‌اى از برساخته‌هاى جاهلان قرار گرفته كه او از دنيا دورى كرده و غذاى لذيذ نخورده و نوشيدنى گوارا ننوشيده و جفت اختيار نكرده، بلكه جامه خشن پوشيده و خمى را مسكن و مأواى خود ساخته است، بلكه آن سقراطى كه شاگرد بزرگ او افلاطون در كتاب‌هايى نظير «احتجاج سقراط بر اهل آتن و فادن» از او ترسيم كرده كه گفته است كه آدمى نبايد زندگى و سلامتى همراه با جهل و سيرت زشت و گناه‌كارى را بر مرگ ترجيح دهد؛ زيرا ميان اين‌گونه زندگى و زندگى حيوانى و بهيمى، هيچ فرق نيست و اگر آدمى نااميد شد از اينكه در بازمانده عمر خود بتواند خود را بر سيرت فاضله و بر پايه فلسفه پايدار بدارد، بلكه بايد بر سيرت حيوانى زندگى كند و در نتيجه پست‌تر و فرومايه‌تر از حيوان‌ها بشود، چه بهتر كه مرگ را براى خود برگزيند؛ زيرا زندگى چنين آدمى زندگى انسانى به شمار نمى‌آيد، همچنان‌كه سقراط هنگامى كه دانست در آينده جز بر انديشه‌هاى دروغين و سيرت زشت نمى‌تواند زندگى كند، مرگ را بر زندگى برگزيد.[۳]

    موضوع كتاب، چنان‌كه ظاهر عنوان آن مى‌نمايد، تنها شرح آراى اخلاقى محمد بن زكرياى رازى نيست، بلكه اهميت خاص آن از اين بابت است كه رازى در آن از شخص خود گفتگو مى‌كند و از سيره خويش و پسنديده بودن آن مدافعه مى‌نمايد؛ چه اين دانشمند حكيم پس از رسيدن به مراحل شيخوخيت، كسانى را ديده است كه منكر مقام فلسفى او بوده و سيره اخلاقى او را مورد سرزنش و انتقاد قرار مى‌داده‌اند.[۴]

    رازى در اين رساله با ايمان كامل به مقام بلند خود، اعتراضات مخالفان را رد مى‌كند و عدم انحراف خود را از سيره اخلاقى كه اتخاذ كرده بوده و خدماتى را كه به‌وسيله دانش خويش به مردم نموده، يادآور مى‌شود و چون وى طبيبى بوده است دور از مشرب متزهدان و پيرو سيره اطباى قديم يونانى و طالب احراز مقامى نظير ايشان، كاملا اهميت درجه خدمت‌گزارى خود را به ابناى جنس خود درمى‌يافته است.[۵]

    رازى در اين كتاب، سيره اخلاقى خود را تعقيب سيره سقراط حكيم معرفى كرده و او را امام و قدوه خود شمرده و آرزوى او تشبه به اين حكيم است.[۶]

    در اين كتاب، از سيرت سقراط حكيم، دو تقرير، مذكور است: يكى آنكه مخالفان رازى، سقراط را به آن مى‌شناخته و به ديگران مى‌شناسانده‌اند؛ ديگرى سيرتى كه رازى از حكيم مزبور به دست داده است.[۷]

    خصوم رازى، سقراط را مردى ناسك و گوشه‌گير و دشمن انتظامات اجتماعى و مخالف توليد مثل و بقاى نسل معرفى مى‌كرده‌اند؛ درصورتى‌كه پيش رازى، سقراط مردى است وطن‌پرست و تا حدى شريك در امور اجتماعى هم‌وطنان خود و برخلاف تهمت مخالفان، دشمن بقاى نسل نبوده و خود نيز به توليد مثل پرداخته است.[۸]

    رازى سعى مى‌كند كه اين دو تقرير متضاد از سيرت سقراط را با هم وفق دهد و بگويد كه سقراط، دو دوره زندگانى داشته و اگر در دوره اول چنان مى‌زيسته است كه مخالفان گويند، برخلاف، در دوره دوم، آن سيره را داشته كه رازى مداح و پيرو آن است.[۹]

    اگرچه قسمت اول و آخر كتاب در مدافعه از سيرت خود رازى است، ليكن قسمت وسط، متضمن شرح سيرتى است كه هر فيلسوفى بايد به آن متصف باشد. رازى در اين كتاب، در ضمن شش دستور، اصولى را كه هر فيلسوفى بايد رعايت كند، توضيح مى‌دهد و در ميان اين اصول، آنكه بيش از همه رازى به آن اهميت مى‌نهد، مسئله لذت و ألم است.

    رازى در اين اثر، سيرت فلسفى لذت و ألم را از لحاظ اخلاقى تحت مطالعه آورده و مى‌گويد كه فيلسوف حقيقى كسى است كه از لذاتى كه مايه خسران عقل و اخلاق است، احتراز جويد و علم و عدل را كه سبب لذت واقعى بعد از مرگ است، بر لذايذ جسمانى ترجيح نهد، ليكن اختيار اين سيرت مستلزم آن نيست كه مرد شيوه مرتاضان هند را در سوختن جسد و افكندن خود بر آتش سوزان، يا سيره مانويه را در ترك جماع و گرسنه و تشنه و پليد نگاه‌داشتن خود، يا روش نصارى را در رهبانيت و انزواى در صوامع، يا طريقه جمعى از مسلمين را در اعتكاف در مساجد و ترك مكاسب و اقتصار بر كم‌خوراكى و درشت‌پوشاكى اختيار كند و از لذات فعلى چشم بپوشد، بلكه بايد به ديده عقل در لذايذ ببيند و آنها را پيشه كند كه به عواقبى مولم و تبعاتى وخيم نكشد.

    مرتاض ناسك به عقيده رازى با نفس خود ظالم است و راهى مى‌رود كه با سيره و اخلاق اسلاف سازش ندارد؛ چه اسلاف گفته‌اند كه فلسفه تشبه به خداوند عز و جل است تا آنجا كه ممكن شود و آن نسبت به نفس، عادل و رحيم بودن است. فيلسوف واقعى بايد سيرتى برگزيند كه از زهد و ريا دور و از تعيش و تفنن برى باشد و در هيچ‌يك از دو ورطه افراط و تفريط نيفتد.

    در بيان مسئله رياضت و تزهد، رازى داخل در بحث مسئله‌اى مى‌شود كه از قديم محل نزاع حكما بوده و آن مسئله رساندن ألم و درد است به موجودات ذى‌حس، از قبيل كشتن آن‌ها به شكار يا استفاده از آنها در باركشى و سوارى و غيره.

    وضعيت كتاب

    تصحيح كتاب، توسط پول كراوس صورت گرفته است.

    فهرست مطالب، در ابتداى كتاب و بعد از مقدمات مؤلف و فهرست منابع، قبل از مقدمه پول كراوس آمده است.


    پانويس

    1. متن كتاب، پيشگفتار چاپ اول، ص15
    2. متن كتاب، پيشگفتار چاپ دوم، ص11
    3. همان، ص12
    4. متن كتاب، مقدمه پول كراوس، ص62
    5. همان
    6. همان، ص63
    7. همان، ص65
    8. همان
    9. همان

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.