بهارستان

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از بهارستان جامی)
    نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
    بهارستان جامی
    بهارستان
    پدیدآورانجامی، عبدالرحمن بن احمد (نویسنده)

    ایرانی، خود آرام (مترجم)

    میرزایی، مسعود (مصحح)
    ناشرپیک فرهنگ
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1382 ش
    چاپ1
    موضوعنثر فارسی - قرن 9ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏PIR‎‏ ‎‏5694‎‏ ‎‏1382
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    بهارستان ياروضة الأخبار و تحفة الأبرار، اثر عبدالرحمان جامى (817 - 898ق / 1414 - 1493م)، كتابى در حكايات و اندرزهاى اخلاقى به نثر ساده و مسجع آميخته با نظم مى‌باشد كه به زبان فارسی و در سال 892ق، نوشته شده است.[۱]

    جامى اين كتاب را براى فرزندش، ضياء‌الدين يوسف كه به «آموختن مقدمات كلام عرب و اندوختن قواعد فنون ادب» اشتغال داشت، گردآورى نموده و آن را به پادشاه تيمورى سلطان حسین بايقرا (سل 873 - 911ق / 1468 - 1505م) تقديم داشته است.[۲]

    ساختار

    كتاب، شامل يك مقدمه، هشت روضه و يك خاتمه بوده و به شيوه گلستان سعدى و به تقليد از آن تأليف شده است.

    اين تقليد، در موضوع، قالب‌بندى و شيو نگارش كتاب آشكار است؛ بااين‌همه، تفاوت‌هایى هم ميان اين دو اثر ديده مى‌شود. صفا و سادات ناصرى، اين تفاوت‌ها را در عين تمايل به سادگى، در غلبه سخن منظوم، فراوانى سجع و تكلف در بهارستان دانسته‌اند. افصح‌زاد، مشابهت اين دو اثر را در شكل و صورت و تفاوت‌هاى آن‌ها را در نگرش دو مؤلف مى‌داند و مى‌افزايد كه سعدى، براى بيان و تفهيم افكار و عقايد خود به حكايات تاريخى، روايات و مطايبات توسل جسته؛ درحالى‌كه جامى تنها به بيان تجربه، دانش، بينش و آمال خود پرداخته است.

    ابراهیم حريرى تفاوت ميان اين دو اثر را در شمار اشعار و چگونگى به كاربردن آن‌ها مى‌داند و معتقد است كه در بهارستان، اشعار بيشترى ديده مى‌شود و شعر در اين كتاب، ترجمه كاملى است از نثر ماقبل خود؛ درحالى‌كه در گلستان، شعر در خدمت تأييد، تكميل و يا تزيين‌بخش منثور هر داستان است. او همچنين مى‌افزايد كه جامى به جاى نوشتن يك كتاب اجتماعى و ادبى كه براى متكلم و مترسل مفيد باشد، كتابى در تصوف، عرفان، هزل، نقد شعر و اخلاقيات نوشته و به اثر خود، جنبه علمى و درسى داده است.

    بهارستان، نثرى ساده و درعين‌حال مسجع دارد كه گاهى به تكلف مى‌گرايد. در نثر بهارستان، صنايع بديعى فراوان به چشم مى‌آيند كه برخى از آنها عبارتند از: جناس، تشبيه، تضاد و مراعات نظير. افزون بر صنايع ادبى، از ديگر ويژگى‌هاى نثر بهارستان، به كار گرفتن آيات قرآنى، احاديث، امثال و حكم، اشعار فارسی و عربى و لغات و اصطلاحات عرفانى است.[۳]

    بهارستان در مقايسه با گلستان، سخنان منظوم بيشترى دارد؛ نثر آن مسجّع و در برخى موارد كمى متكلّفانه است، اما در مجموع، شيوه انشاى بهارستان از گلستان، حتى در قسمت‌هایى كه رنگ ادبى بيشترى دارد، ساده‌تر است.

    نثر بهارستان، به پختگى و انسجام گلستان نيست و حجم آن به‌تقريب، برابر حجم گلستان است؛ اگرچه احتمالاً اين امر، تقليدى آگاهانه نبوده و بيشتر به حجم آثارى از اين نوع برمى‌گردد. روى‌هم‌رفته جامى توانسته است شيوه نثرنويسان باذوق پيشين را در دوران كم‌ذوقى‌هاى معاصرانش دنبال كند.[۴]

    با آنكه گلستان سعدى به لحاظ قالب و محتواى آن از منابع اصلى جامى در تأليف بهارستان بوده است، به نظر مى‌رسد منابع ديگرى از جمله تذكره‌هاى فارسی، مقامات عرفانى و تواريخ گوناگون نيز در شمار مآخذ او بوده‌اند. حاكمى، «المستجاد من فَعَلات الاجواد» و «الفرج بعد الشدّة» تنوخى و ترجمه فارسی آن را از منابع بهارستان برشمرده است و ابراهیمى حريرى «كليلة و دمنة»، «مرزبان‌نامه»، «حدائق السحر»، «چهار مقاله»، «المعجم في معايير اشعار العجم» و آثار عبيد زاكانى را از جمله اين مآخذ مى‌داند.[۵]

    با تمام اين تفاصيل، تنها چند سالى پس از تأليف بهارستان، اين اثر مورد توجه و التفات از مؤلفان، مترجمان، شارحان و كاتبان آثار ادبى و عرفانى قرار گرفت. اين توجه و التفات از طريق تقليد، تلخيص، شرح، ترجمه، كتابت و بعدها چاپ بهارستان به ظهور رسيد. از ميان آثارى كه بهارستان را جزو منابع خود قرار داده و يا به تقليد از آن نوشته شده است، مى‌توان به اين كتاب‌ها اشاره كرد: «ترجمه مجالس النفائس» امير على‌شير نوايى از حكيم شاه محمد قزوينى، «مجمع الخواص» از صادقى كتاب‌دار، «منتخب الاشعار»، «شمع انجمن» از محمد صديق و «بلبلستان» از فوزى موستارى.[۶]

    گزارش محتوا

    مقدمه، به بيان انگيزه مؤلف از نگارش كتاب اختصاص يافته است. هشت روضه بهارستان، به تقليد از هشت باب گلستان، به ترتيب زير مى‌باشند:

    روضه نخستين، در ذكر حكاياتى است درباره مشايخ صوفيه و بعضى از اسرار احوال آنان و روضه دوم، متضمّن حكم و مواعظ و مشتمل است بر چند حكمت و حكايات مناسب مقام.

    روضه سوم درباره اسرار حكومت و ذكر حكاياتى از پادشاهان بوده و روضه چهارم، درباره بخشش و بخشندگان است. روضه پنجم، در تقرير حال عشق و عاشقان نگاشته شده و روضه ششم، حاوى مطايبات و لطايف و ظرايف است. روضه هفتم، در شعر و بيان احوال شاعران تنظيم شده و آخرين روضه، در بيان حكايتى چند از زبان و احوال جانوران است.

    با آنكه نویسنده قسمتى از كتاب را به پيروى از گلستان سعدى نوشته، ولى مسلّم است كه قصد او در اين كار، ساده‌تر كردن شيوه انشاى سعدى بوده و به همين سبب، انشاى بهارستان حتّى در آن قسمت كه رنگ ادبى آن بيشتر است، بيش از آنچه انتظار مى‌رود، متمايل به سادگى است و شايد يكى از علل اين تمايل، اختصاص كتاب به تعليم فرزند نوآموزش بوده است.[۷]

    با آنكه جامى روضه هفتم را كه در شرح‌حال گروهى از شاعران برگزيده فارسی تا عهد اوست، به اختصار تمام پرداخته است، ليكن همان اشارات كوتاه كه در اين روضه آورده، حاوى نكات سودمندى است كه در تحقيق احوال شاعران مى‌تواند محل استفاده باشد.[۸]

    عبارات كتاب، روى‌هم‌رفته، ساده و شيرين است و در ميان آثار منثور، مقامى شامخ دارد. اين كتاب غالباً مشتمل بر مطالب اخلاقى عالى و دستورهاى سودمند براى زندگانى است. قطعه‌هاى تاريخى آن نيز قسمت‌هاى مفيدى دارد كه به روشن شدن احوال شعرا و عرفا كمك مى‌كند. در مقام مقايسه بهارستان با گلستان سعدى، سخن منظوم بهارستان بيشتر است و سجع و تكلّف به‌وفور در آن راه يافته و در روضه ششم آن، پاره‌اى از مطايبات فراهم آمده است كه خواننده را از سليقه تربيتى نویسنده به شگفتى و شك مى‌آورد.[۹]

    در خاتمه كتاب، جامى را مقالتى است كه در آنجا پس از اعتذار از طول كلام باز به تقليد از سعدى اشاره به اين نكته كرده است كه اشعار و منظومات وارده در كتاب، همه از خود اوست و مستعار نيست و اين رباعى را نظم كرده است:

    جامى هر جا كه نامه انشا آراستاز گفته كس به عاريت هيچ نخواست
    آن را كه وضع خود دكان پركالاستدلالى كالاى كسانش نه سزاست

    [۱۰]برخى از ويژگى‌هاى ادبى بهارستان به‌اختصار از اين قرار است:

    1. استشهاد به آيات قرآن كريم، مانند: «و كلاّ نقصّ عليك من انباء الرسل نثبّت به فؤادك...».[۱۱]
    2. استفاده از احاديث و مأثورات مذهبى، مانند: «قيمة كلّ امرئ ما يحسنه»، «من عشق و عفّ و كتم فمات مات شهيدا».
    3. استفاده از امثال و حكم، مانند:
      دلا گر آيدت روزى غمى پيشچو يارى باشدت غمخوار غم نيست
      براى روز محنت يار بايدوگرنه روز راحت يار كم نيست
      «مردان، بار را به نيروى همت و بازوى حميّت كشند، نه به قوّت تن و ضخامت بدن».
    4. استفاده از صنايع بديعى گوناگون از قبيل:
      - جناس: «هركه را خلق با خلق نه نكوست، پوست بر بدن زندان اوست».
      - تشبيه: «افريدون كه در زمين شفقت جز تخم نصيحت نكشت، به فرزندان خود اين توقيع نوشت».
      - تضادّ (طباق): «بسيار بود كه در دوستى خلل افتد و به دشمنى بدل گردد».
      - مراعات النظير (تناسب): «گفت در اين بيابان با جمعى از سرهنگان از گرگان و پلنگان آشنايى دارم، احرام زيارت ايشان بسته‌ام».
    5. ويژگى‌هاى دستورى، از قبيل:
      - كاربرد مصدر «ماندن» در معنى متعدى:
      آنچه اندوخت سفله مرد لئيمبعد مرگ از براى دشمن ماند
      - تقديم صفت بر موصوف:
      از سرّ سربه‌مهر پشيمان نشد كسىبس فاش‌گشته سرّ كه پشيمانى آورد
    6. حذف فعل به قرينه: «مرا دهان خاموش، تو را زبان پرخروش».
    7. استناد به اشعار فارسی و عربى به جهت تأكيد:
      أبكى و ما يدريك ما يبكينىأبكى حذار ان تفارقينى
      چو ميزبان بنهد خوان مكرمت آن بهكه از ملاحظه ميهمان كنار كند
    8. آوردن لغات و اصطلاحات عرفان و تصوّف، مانند: «مريد، صوفى، دلق، خرقه، پير، خانقاه، فقر، مقامات، وصول و...».
    9. آوردن لغات و اصطلاحات زيباى فارسی، مانند: افسوس‌پيشه، بزه‌مند، جفاكيش، ستيزه‌سنج، گران‌جان، بارگى و...:

    - «جز علمى را فرانگيرى كه به ترك آن بزه‌مندى ميرى».

    - «حسود هميشه در رنج است و با پروردگار خويش ستيزه‌سنج».[۱۲]

    ضمنا به اين نكته بايد اشاره كرد كه بهارستان، در مجموع داراى مطالب و حكايات متنوعى در موضوعات مختلف است، از قبيل: حكايات تاريخى، ادبى، عاشقانه، مطايبات، احوال و اقوال مجانين عقلا از قبيل: بهلول و جوحى، احوال و اقوال كريمان و بخشندگان، مانند: حاتم طائى و معن بن زائده و ذكر احوال و اقوال دانشمندان و شاعران و قصّه‌هاى جانوران.

    اين نكته نيز قابل ذكر است كه جامى در روضه هفتم، شرح احوال و برخى از آثار شاعران معروف فارسی‌گوى را از زمان رودكى تا روزگار مؤلف به‌اختصار نقل كرده و به نقد آن‌ها پرداخته است.

    وى در ديباچه بهارستان، درباره آن كتاب چنين آورده است:

    گذرى كن بر اين بهارستانتا ببينى در او گلستان‌ها
    وز لطافت به هر گلستانىرسته گل‌ها، دميده ريحان‌ها

    و ترتيب اين بهارستان بر هشت روضه اتّفاق افتادست، هر روضه بهشت‌آيين مشتمل بر رنگ ديگر از شقايق و بوى ديگر از رياحين؛ نه شقايقش را از پايمال باد خزان پژمردگى و نه رياحينش را از دستبرد برد دى افسردگى... التماس از تماشائيان اين رياض خالى از خار ملاحظه اغراض و خاشاك مطالبه اعواض، آنكه چون به قدم اهتمام بر اينان بگذرند و به نظر اعتبار در اين‌ها بنگرند، باغبان را كه در تربيتشان خون جگر خورده است و در تنميتشان جان شيرين بر لب آورده به دعایى ياد كنند و به ثنايى شاد گردانند...».

    نویسنده همچنان‌كه در شعر، سرآمد گويندگان تيمورى است، در نثر، توانا و صاحب قلمى شيواست. انشايش ساده و روان و درست است و آنچه را كه ضرورى بود گفته و حتّى در بعضى موارد به درجه و مقام نثرنويسان بزرگ قرن پنجم و ششم هجرى رسيده و بر اثر آنان گام نهاده است.[۱۳]

    در پايان، به‌عنوان نمونه حكايت كوتاهى از باب هشتم نقل مى‌شود:

    «روباه‌بچه‌اى با مادر خود گفت: مرا حيله‌اى بياموز كه چون به كشاكش سگ درمانم خود را از او برهانم. گفت: آن را حيله فراوان است، اما بهترين همه آن است كه در خانه خود بنشينى، نه او تو را بيند و نه تو او را بينى؛ قطعه:

    چو با تو خصم شود سفله‌اى نه از خرد استكه در خصومت او مكر و حيله ساز كنى
    هزار حيله توان ساخت وز همه آن بهكه هم ز صلح و هم از جنگش احتراز كنى

    [۱۴]

    خاتمه كتاب، شامل سال تأليف اثر و ذكر اين نكته از سوى جامى است كه تمامى محتويات كتاب از خود اوست و از منبع ديگرى به عاريت گرفته نشده است.

    وضعيت كتاب

    از بهارستان تلخيص و يا گزيده‌هایى نيز تهيه شده است كه مهم‌ترين آنها «خزينة الفوائد» از محمدحسين قادرى است. اين كتاب در حيدرآباد دكن به همراه گزيد برخى از متون عرفانى ديگر در 1294ق تأليف شده است. گزيده ديگرى از بهارستان (بدون نام انتخاب كننده و زمان انتخاب) وجود دارد كه دست‌نويس آن موجود است.

    بهارستان داراى چند شرح به زبان تركى است. قديم‌ترين آن‌ها در كمتر از 100 سال پس از تأليف بهارستان در قلمرو عثمانى توسط شمع الله پرزرينى، معروف به شمعى، در ميان سال‌هاى 982 - 987ق صورت گرفته است. دست‌نويسى از اين شرح در دارالكتب قاهره موجود است.

    از ديگر شروح بهارستان، «هداية العرفان» است كه در 1252ق / 1836م در استانبول به چاپ رسيده است. نام شارح اين كتاب معلوم نيست. شاكر افندى از ديگر شارحان بهارستان، اثر خود را در 1294ق / 1877م در استانبول به چاپ رسانده است.

    بهارستان تاكنون به چند زبان ترجمه شده است. قديم‌ترين آن‌ها به زبان آلمانى است كه توسط «شلشتا وسرد» صورت گرفته و در 1846م در وين به چاپ رسيده است.

    ترجمه بعدى آن به زبان انگليسى است كه توسط انجمن «كاما شاسترا» در هند انجام و در 1887م چاپ شد. پس از آن ترجمه ديگرى از روضه ششم بهارستان توسط «ويلسن» به زبان انگليسى انجام شد. ترجمه فرانسه بهارستان توسط «هانرى ماسه» صورت پذيرفت و در پاريس به چاپ رسيد و ترجمه روسى آن هم در 1935م در مسكو چاپ شد.

    از بهارستان دست‌نويس‌هاى بسيارى باقى است كه به‌وفور در بسيارى از كتابخانه‌هاى دنيا يافت مى‌شود. برخى از اين دست‌نويس‌ها، تنها چند سال پس از تأليف بهارستان، كتابت شده است. بر پاى همين دست‌نويس‌ها، تاكنون چاپ‌هاى متنوع و بسيارى از اين اثر در آسياى صغير، شبه قاره هند و ایران صورت گرفته است. قديم‌ترين چاپ‌هاى آن مربوط است به سال‌هاى 1252ق (استانبول)، 1329ق (كانپور) و 1308ق (تهران).[۱۵]

    پانويس

    1. دانش‌نامه جهان اسلام، ص705
    2. دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ص95
    3. دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ص95
    4. دانش‌نامه جهان اسلام، ص706
    5. دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ص95
    6. همان
    7. حاكمى، اسماعيل، ص2
    8. همان، ص3
    9. همان، ص3
    10. همان، ص3
    11. سوره هود، آيه 121
    12. همان، ص4
    13. همان، ص5
    14. همان، ص6
    15. دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، ص96

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. بجنوردى، سيد كاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران: مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 13، ص94، نویسنده مقاله: على ميرانصارى.
    3. حدادعادل، غلامعلى و همكاران (1377)، دانش‌نامه جهان اسلام (چاپ اول)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج 4، ص705، نویسنده مقاله: اسماعيل حاكمى.
    4. حاكمى، اسماعيل، «نكاتى درباره سبک كتاب بهارستان جامى»، مجله دانشكده ادبيات و علوم اسلامى دانشگاه تهران، زمستان 1377 و بهار 1378، شماره 148 و 149 (از صفحه 1 تا 6).

    وابسته‌ها