تفسیر سوره حمد

تفسير سوره حمد، به زبان فارسى، مجموعه‌اى از آثار گفتارى و نوشتارى امام خمينى(رض) و موضوعش تفسير اخلاقى و عرفانى سوره مبارکه فاتحه است كه در زمان‌ها و مكان‌هاى گوناگون پديد آمده است.

تفسیر سوره حمد
تفسیر سوره حمد
پدیدآورانموسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) (محقق) خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (نويسنده)
ناشرموسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی(س)
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1392 ش
چاپ13
موضوعتفاسیر (سوره فاتحه) تفاسیر شیعه - قرن ۱۴
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏102‎‏/‎‏12‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏8‎‏ت‎‏7‎‏ ‎‏1300
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

كتاب، از چهار بخش تشكيل شده است:

  1. تفسير سوره حمد از كتاب «سرّ الصلاة»: اين بخش، بسيار مختصر (ده صفحه) است. نگارش«سرّ الصلاة»، در 19 خرداد 1318ش، پايان يافته است .[۱]؛
  2. تفسير سوره حمد از كتاب «آداب الصلاة»: اين بخش، شامل بيش از هفتاد صفحه مى‌شود. تأليف «آداب الصلاة»، در 30 فروردين سال 1321ش، به پايان رسيده است .[۲]؛
  3. دروس تفسير سوره حمد: اين درس‌ها متن گفتارهاى امام خمينى است كه در پى درخواست‌هاى مكرر مردم حقيقت‌جوى ايران، به‌صورت پنج جلسه سخنرانى در سال 1358ش، از تلويزيون پخش شد، ولى با كمال تأسف به سبب بيمارى ايشان و هم‌چنين مخالفت برخى از جاهلان و ساده‌لوحان مقدس‌نما إدامه نيافت .[۳]؛

اين درس‌ها، مشتمل بر بيش از صد صفحه است.

  1. إشارات تفسيرى درباره سوره حمد از ساير آثار حضرت امام(س): در اين بخش، نكته‌هايى از «صحيفه نور»، «شرح چهل حديث»، «شرح دعاى سحر»، «شرح حديث جنود عقل و جهل» و «طلب و إراده» گردآورى شده و 60 صفحه است.

«صحيفه نور»، در زمان و مكان‌هاى گوناگون، «شرح چهل حديث»، در چهارم محرم 1358ق.[۴]؛ «شرح دعاى سحر»، در 1347ق .[۵]؛ «شرح حديث جنود عقل و جهل»، در دوم رمضان 1363ق، در محلات .[۶]و «طلب و إراده»، در 25 رمضان 1371ق، در همدان .[۷]به انجام رسيده است.

برخى از مطالب اين بخش، از آثار مكتوب امام به زبان عربى انتخاب شده و براى رعايت امانت، اصل عربى با حروف تيره و ترجمه آن با حروف معمولى آمده و ترجمه فارسى اين موارد را مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره) انجام داده است .[۸]

گزارش محتوا

گزارش تفصيلى يكايك مطالب كتاب، نيازمند مجالى وسيع‌تر است و لذا در اينجا گزيده‌اى از مهم‌ترين نكته‌هاى هر بخش، به ترتيب مورد بحث، به‌صورت اجمالى گزارش مى‌شود:

بخش يك:

نكته اول: اهل معرفت، بسم الله هر سوره را متعلق به خود آن سوره مى‌دانند و لذا معناى بسم الله هر سوره، غير از سوره ديگر است و بلكه بسم الله هر گوينده‌اى در هر قول و فعلى با بسم الله ديگرش فرق دارد .[۹]؛

نكته دوم: اسم الله به حسب اصل تحقق، مقدم بر مظاهر و مقوم و قيوم آنهاست و از اين لحاظ، در سوره‌هاى قرآن، اسمى جامع‌تر و محيطتر از بسم الله در سوره مبارکه حمد نيست .[۱۰]؛

نكته سوم: با ظهور اسم الله كه مقام مشيت مطلقه و اسم أعظم إلهى است، حمد مطلق و مقام ربوبيت براى او ثابت است. ربوبيت إلهى با رحمانيت و رحيميت آشكار مى‌گردد و به مواد مستعد فيض مى‌دهد .[۱۱]؛

نكته چهارم: براى رسيدن به مقام قرب، بايد از خود و إنيت و انانيت گذشت و فقط خدا را عبادت كرد .[۱۲]؛

نكته پنجم: نماز، وسيله عروج مؤمن و مظهر معراج نبوت است .[۱۳]

بخش دوم:

نكته اول: اسم، در بسم الله عبارت از نفسِ تجلى فعلى است كه همه دار تحقق به‌وسيله آن، متحقق است. سالك إلى الله بايد به قلب خود در وقت «تسميه» بفهماند كه تمام موجودات ظاهر و باطن و همه عوالِم غيب و شهادت، در تحت تربيت أسماء الله هستند، بلكه به ظهور أسماء الله ظاهرند و جميع حركات و سكنات او و تمام عالَم، به قيوميت اسم الله الأعظم است، پس حمد و عبادت او نيز همه به قيوميت اسم الله است .[۱۴]؛

نكته دوم: اگر كسى لطايف و حقايق جمله شريف «الحمد لله» را به‌درستى درك كرده و حق تعالى را با آن ستايش كند، حق حمد را به‌قدرى كه در طاقت انسان است، به‌جا آورده است، زيرا «الحمد لله»، جامع توحيد نيز هست؛ چنان‌كه رسول‌الله(ص)، فرمود: «لا إله إلا الله» نصف ميزان است و «الحمد لله» پُر كند ميزان را .[۱۵]؛

نكته سوم: عالم محقِّق وعارف مدقِّق بايد به ظاهر و باطن هر دو قيام كند و به ادب‌هاى صورى و معنوى متأدب گردد؛ همان‌طور كه ظاهر را به نور قرآن منور مى‌كند، باطن را نيز به أنوار معارف و توحيد و تجريد آن نورانى سازد .[۱۶]

بخش سوم:

دروس تفسير سوره حمد:

جلسه اول: تفسير به رأى ممنوع است و ميدان، چنان باز نيست كه هر كسى هر چه به نظرش رسيد، به قرآن نسبت بدهد. من هم به‌صورت احتمال مطالبى مى‌گويم و مقصودم تفسير جزمى نيست .[۱۷]؛

جلسه دوم: «الحمد لله»؛ يعنى تمام أقسام حمد و تمام حيثيت حمد از خداست. اگر انسان باورش بيايد كه همه حمدها مال اوست، تمام شرك‌ها از قلب انسان مى‌رود. همه پيامبران إلهى براى اين آمده‌اند كه انسان را از چاه عميق نفسانيت خارج كنند و جلوه حق را به او نشان دهند .[۱۸]؛

جلسه سوم: دور كردن مردم از كتب أدعيه أهل بيت(ع)، جهالت است؛ همان‌طور كه كسروىِ خبيث چون تأثير دعا را در نفوس نمى‌فهميد، روزِ آتش‌سوزى داشت و كتاب‌هاى عرفانى و أدعيه را آتش مى‌زد! .[۱۹]؛

جلسه چهارم: فاعليت حق از باب عليت نيست. بهترين تعبير، همان است كه در قرآن آمده؛ يعنى ظهور: «هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن» .[۲۰]؛ و تجلى: «فلما تجلى ربه للجبل جعله دكاً...»، .[۲۱]؛ پس بر خلاف آنچه اديبان مى‌گويند، باى بسم الله، باى سببيت نيست؛ مگر آنكه سببيت را شامل تجلى و ظهور هم بدانيم .[۲۲]؛

جلسه پنجم: گاهى اختلاف فقيهان، حكيمان و عارفان به جهت آن است كه با زبان و اصطلاحِ يك‌ديگر آشنا نيستند، در حالى كه مقصودشان يكى است، .[۲۳]؛ ولى برخى از أفراد، مطالب عرفانى را إنكار مى‌كنند، چون درس نخوانده و قدرت درك انديشه‌هاى ژرف را ندارند. كسروى، تاريخ‌نويس بود و اطلاعات تاريخى و قلمش بد نبود، ولى جاهل بود و گرفتار غرور شد و از حد خودش تجاوز كرد، پس كارش به آنجا رسيد كه إدعاى پيامبرى كرد! قرآن را قبول داشت، لكن أدعيه را كنار گذاشت! منزلت پيامبرى را تا اندازه خودش پايين آورده بود! به آن مقام بالا نمى‌توانست برسد، آن را پايين آورده بود! در حالى كه قرآن و عترت و أدعيه با هم هستند و جدايى ندارند؛ هرگز نبايد مردم را از اين بركات الهى دور كرد  .[۲۴]

بخش چهارم:

نكته اول: همه معارف، در سوره حمد وجود دارد، ولى بايد شخص نكته‌سنجى باشد تا در آن تأمل كند و دريابد. اگر همين سوره حمد فهميده شود، تمام مشكلات حل مى‌شود. ما كه از قدرت‌ها مى‌ترسيم براى آن است كه خيال مى‌كنيم آنها قدرتى دارند. اگر انسان بداند كه همه چيز از خداست و هر قدرتى از اوست، ديگر از هيچ قدرتى نمى‌ترسد .[۲۵]؛

نكته دوم: سالك إلى الله اگر متوجه عالَم وحدت شود، جميع أفعال و موجودات را ظهور مشيت مطلقه و فانى در آن مى‌بيند و بسم الله را در جميع سوره‌ها و در همه أعمال، به يك معنا مى‌داند و اگر متوجه عالَم كثرت گردد، براى هر بسم الله در اول هر سوره و در آغاز هر عملى، معنايى جداگانه مشاهده مى‌كند  .[۲۶]؛

نكته سوم: مجاهده كن كه دل را به خدا بسپارى و جز او را مؤثر ندانى. نماز، سرشار از توحيد و معارف إلهى است و همه مسلمانان متعبدهر شبانه روز چند بار نماز مى‌خوانند و«إياك نعبدو إياك نستعين» مى‌گويند و إعانت و إستعانت را مخصوص خدا مى‌شمارند، ولى جز مؤمنان واقعى، ديگران از هر كسى إستمداد مى‌كنند و إستعانت مى‌جويند و در برابر هر قدرت‌مندى سر خم مى‌كنند و از قدرت حق غافلند. البته از فعاليت هرگز دست نكش و لكن همه چيز را از خدا بدان و هيچ‌كس را مستقل نشمار! .[۲۷]

پانویس


منابع مقاله

  1. امام خمينى، «صحيفه امام»، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى؛
  2. امام خمينى، «شرح چهل حديث»، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى؛
  3. امام خمينى، «شرح دعاء السحر»، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى؛
  4. امام خمينى، «شرح حديث جنود عقل و جهل»، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1377ش؛
  5. امام خمينى، «الطلب و الإرادة»، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، طبع اول، 1421ق؛
  6. امام خمينى، «تفسير سوره حمد»، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ هفتم، 1381ش؛
  7. امام خمينى، «سرّ الصلاة»، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ ششم، 1378ش.

وابسته‌ها