خلاصة التواريخ

    از ویکی‌نور
    نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
    خلاصه التواریخ
    خلاصة التواريخ
    پدیدآوراناشراقی‏، احسان (مصحح) منشی قمی، احمد بن حسین‏ (نویسنده)
    ناشردانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1383 ش
    چاپ2
    شابک964-03-9378-9
    موضوعایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏1176‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏8‎‏خ‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    خلاصة التواريخ اثر قاضى احمد بن شرف‌الدين حسين حسينى منشى قمى از دانشمندان اواخر قرن دهم هجرى است. كتابى درباره تاريخ دوره صفويه از روزگار شيخ صفى‌الدين اردبيلى (نيمه اول سده 8 هجرى قمرى) تا نخستين سال‌هاى پادشاهى شاه عباس يكم (اواخر سده 10 ه.ق.) است.

    ساختار

    كتاب با پيش‌گفتارى از مصحح كتاب آقاى احسان اشرقى و ديباچه از مول آغاز گرديده و عنوان گذارى و تقسيم مطالب كتاب از اول تا پايان سلطنت شاه اسماعيل اول بر اساس نام مشايخ سلسله و يا اتفاقات مهم قرار گرفته و از دوران شاه تهماسب، به بعد بر اساس سال‌هاى پادشاهى است. هر سال با فصل بهار و عيد نوروز آغاز مى‌شود و معمولا نام تركى سال‌ها نيز آمده است. بين دو نوروز يك رشته رويدادهاى مهم به صورت فصل‌هاى فرعى وجود دارد و اتفاقات با اهميت با ذكر روز و ماه و سال همراه است.

    گزارش محتوا

    پس از مرگ شاه تهماسب يكم، قاضى احمد از سوى شاه اسماعيل دوم مأمور شد كه تاريخ صفويه را از شاه اسماعيل يكم تا شاه اسماعيل را دوم بنويسد. اما اين كار به دليل مرگ شاه به تعويق افتاد و بعداً او تاريخ دوره صفويه از روزگار شيخ صفى‌الدين اردبيلى (نيمه اول سده هجرى قمرى) تا نخستين سال‌هاى پادشاهى شاه عباس يكم (اواخر سده ق.) را با نام خلاصة التواريخ به پايان رساند.

    خلاصة التواريخ، رخدادهاى سال‌هاى سده هشتم تا اواخر سده دهم هجرى قمرى در ايران است. وقايع مربوط به مشايخ صفويه به اختصار بيان شده است؛ ولى از هنگام تشكيل حكومت صفوى وقايع بيشتر با شرح و بسط آمده است. از ويژگى‌هاى اين كتاب اشاره‌هاى بسيار به شاعران و هنرمندان و ذكر آثار و اشعار آنان است كه اين كتاب را از ساير كتاب‌هاى تاريخى متمايز كرده است.

    احمد منشى قمى ادعا كرده است كه تاريخ عالم را از هبوط آدم تا زمان خود (يعنى روزگار صفويه) در جلد نوشته است؛ ولى در هر صورت فقط جلد پنجم آن يعنى تاريخ صفويان موجود است.

    قاضى احمد در مقدمه كتاب نام چند تن از مورخين را كه از پيشروان او بوده‌اند، آورده واين اشخاص عبارتند از امير سلطان ابراهیم امينى هروى و مير يحيى سيفى قزوينى و مير محمود ولد ميرخواند هروى و مولانا حياتى تبريزى، قاضى احمد غفارى، حسن بيگ روملو و مى‌نويسد، بعد از مرگ اين جماعت كسى پيرامون تحرير وقايع زمان نگشته است و ناگزير خود براى تألیف چنين تاريخ اقدام به نوشتن مجلد پنجم خلاصه التواريخ كرده است. و از همين مقدمه بر مى‌آيد كه مؤلف پس از اتمام مجلدات چهارگانه كه دوازده سال به طول انجاميده، ظاهرا در سال 984 به تشويق شاه اسماعيل دوم تصميم گرفته است، به سبک كتاب مطلع السعدين كمال‌الدين عبدالرزاق سمرقندى كه شامل وقايع دوران ابوسعيد مغول تا ابوسعيد گوركانى است، كتابى در تاريخ صفويه از شاه اسماعيل اول تا شاه اسماعيل ثانى تألیف كند. اما حوادث زمان و گرفتارى‌هاى ناشى از همراهى او با اردوهاى نظامى و مشكلات فراوان ديگر و مهم‌تر از همه نبودن يك صاحب‌دولت كه او را در انجام مقصود يارى دهد، تصميم وى را با موانعى روبرو ساخته است. بااين همه به سعى و همت خود موفق شده است، تألیف كتاب را در سال 999ق به اتمام رساند و آن را به شاه عباس هديه كند. مؤلف در آغاز و پايان كتاب وعده داده است، نسخه ديگرى در حوادث سال به سال دوران شاه عباس بنويسد و به درستى نمى‌دانيم، در اين كار توفيق يافته است يا نه. شايد مطالب اضافى خلاصه التواريخ نسخه برلين مربوط به وقايع بين سال‌هاى 999 تا 1001 آغاز همان بخشى باشد كه مؤلف وعده نوشتن آن را داده است.

    قاضى احمد در سال فوت شاه 984ق تهماسب 20 ساله بوده و با توجه به اشتغال او در رشته‌هاى مختلف ديوانى و علاقه‌اش به علم و هنر و تاريخ‌نويسى و دسترسى به منابع تاريخ معاصر، حوادث نزدیک به زمان خود را مفصل‌تر نوشته و آنجا كه خود در متن حوادث بوده، اين تفصيل بيشتر به چشم مى‌خورد. اما براى نوشتن تاريخ زمان‌هاى دورتر از همان مداركى استفاده كرده است كه مورخين متقدم از آن‌ها بهره گرفته‌اند و به همين دليل بخش نخستين كتاب او كه تاريخ پيشوايان صفويه است، به اختصار برگزار شده و از تشكيل حكومت صفوى به بعد وقايع با جزئيات و تفصيل بيشترى آمده است.

    در حقيقت اين كتاب يك واقع نكارى است و حوادث و تحولات سيصد سال تاريخ ايران از سده هشتم تا يازدهم بيان مى‌كند. حوادثى كه منجر به تاسيس دولت صفوى و استقرار آن به عنوان يك قدرت سياسى و نظامى متمركز بر اساس مذهب شيعه اثنی‌عشر ى گرديد. استقرار تشيع به عنوان يك مذهب رسمى كه آرمان ديرين شیعیان ايران بود، به وحدت ملى و سياسى اقوام ايرانى كمك كرد و مقررات ادارى و اجتماعى خاصى را به وجود آورد.

    قاضى احمد بى‌آنكه تحليلى از ماهيت قضايا بدست دهد، شرح جنگ‌هاى خارجى صفويه را به تفصيل بيان كرده است؛ اما او نه تنها به عنوان يك واقعه نگار، بلكه نظر به اعتقادات مذهبى و اطلاعاتش در زمينه ادبى و هنرى مباحث گوناگونى را در كتاب تاريخ خود آورده است.

    البته تنظيم اين مطالب با روش معينى دنبال نشده، بلكه نویسنده هر چه به خاطرش آمده و آنچه را كه ديده يادداشت كرده است. در چنين شيوه تاريخ نويسى آن قسمت از وقايع كه در زمان خود مؤلف اتفاق افتاده از اهميت بيشترى برخوردار است.

    در اين كتاب نام و شرح حال مختصر علماى شيعه كه در تحكيم مبانى مذهب و اسقرار آن در ايران نقش بسيار مؤثرى داشتند، همراه با آثار و تأليفات آنان ديده مى‌شود و كمتر اثر تاريخى از دوران صفويه داراى چنين خصوصيتى است.

    در بسيارى از بخش‌هاى كتاب درباره علما و هنرمندان گزارش مفصلى دارد. اين گزارش‌ها معمولا به مناسبت مرگ يك شخصيت مى‌آيد. متن كتاب داراى اشعار فراوانى است كه بعضى داراى ارزش ادبى هستند، مانند اشعار هلالى جغتابى و محتشم كاشانى و ميرزا شرف جهان و خان احمد گيلانى و سام ميرزا و ابراهیم ميرزا و مانند آن و بسيارى نيز فاقد ارزشند و به احتمال قوى اشعار بسيارى ازاين دست كه نام گوينده آن‌ها معلوم نيست، بايد از خود مؤلف باشد.

    نویسنده تعداد زيادى نامه و منشور به فارسى و تركى و عربى از پادشاهان و شخصيت‌هاى علمى و ادبى آورده كه اغلب آن‌ها داراى اعتبار سنديت تاريخى هستند و برخى ديگر نيز جز لفاظى عبارت پردازى‌هاى منشيانه ارزش ديگرى ندارند. از نامه‌هاى مفصل يكى نامه پند آميزى است، به عربى كه امير عبدالوهاب نقيب سفير شاه اسماعيل كه براى تهنيت و تعزيت سلطان سليمان پادشاه عثمانى و جانشينى پسرش سليم دوم، به استانبول رفته بود. براى اولاد خود نوشته و جوابى است كه فرزندان براى وى فرستاده‌اند و ديگرى نامه تملق آميز و مفصلى است، از سوى شاه تهماسب به سلطان سليم مذكور پادشاه عثمانى واين همان نامه ايست كه قاضى احمد و پدرش به اتفاق گروهى از ادبا و منشيان بر طبق سليقه شاه تهماسب تنظيم كردند و براى نشان دادن ميزان تملق‌گويى و ترس شاه تهماسب در برابر سلطان عثمانى قاضى احمد كارى بهتر از اين نمى‌توانست، انجام دهد. با اين همه نامه مفصل جنبه‌هاى مثبتى نيز در معرفى اوضاع و احوال اجتماعى و فرهنگى زمان دارد كه نمونه‌اى از آن وصف پديده‌هاى هنرى ايوان چهل ستون قزوين و ذكر بازار و اصناف اين شهر و كالاهاى اين بازار است.

    با اين كه قاضى احمد، همچون بسيارى از وقايع نگاران متملق و خوش آمدگو تابع حاكم وقت بوده است؛ ولى لحن صريح و انتقادى و او در برابر تبهكارى‌ها و جنايات حكومت و عمال آن گهگاه در خلال وقايع نگارى او به چشم مى‌خورد و آوردن عناوين پر طمطراق مانع از آن نشده است تا نویسنده بر خشونت‌هاى شاه اسماعيل و شاه تهماسب و شاه اسماعيل دوم و حمزه ميرزا و شاه عباس و سرگردگان قزلباش سرپوش بگذارد.

    منابعى كه در كتاب خلاصه التواريخ از آن‌ها استفاده شده است، به قرار زير است:

    صفوه الصفاى ابن بزاز، فتوحات شاهى، تاريخ حبيب السير، تاريخ جهان آرا، لب التواريخ، تكمله الاخبار، تاريخ شاه اسماعيل و شاه تهماسب، احسن التواريخ و جواهر الاخبار و ساير كتبى به آن‌ها دسترسى داشته است.

    وضعيت كتاب

    خلاصة التواريخ توسط احسان اشراقى تصحيح شده است و در دو جلد به چاپ رسيده است. جلد اول وقايع مربوط به زمان شيخ صفى تا مرگ شاه تهماسب يكم را بيان مى‌كند و جلد دوم وقايع زمان شاه اسماعيل دوم تا اوايل حكومت شاه عباس يكم (999 قمرى) را به شرح آورده است.

    منابع مقاله

    متن مقدمه كتاب