خوانساری، سید محمدتقی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '</div> '''' به '</div> '''')
    جز (جایگزینی متن - 'صدر، صدرالدین' به 'صدر، سید صدرالدین')
    (۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    <div class="wikiInfo">
    [[پرونده:NUR00117.jpg|بندانگشتی|خوانساری، محمدتقی]]
    [[پرونده:NUR00117.jpg|بندانگشتی|خوانساری، سید محمدتقی]]
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
    |-
    |-
    ! نام!! data-type='authorName'|خوانساری، محمدتقی
    ! نام!! data-type="authorName" |خوانساری، سید محمدتقی
    |-
    |-
    |نام‎های دیگر  
    |نام‎های دیگر  
    |data-type='authorOtherNames'| خوانساری، محمدتقی بن اسد الله
    | data-type="authorOtherNames" | خوانساری، سید محمدتقی بن اسدالله
    |-
    |-
    |نام پدر  
    |نام پدر  
    |data-type='authorfatherName'|
    | data-type="authorfatherName" |سید اسدالله
    |-
    |-
    |متولد  
    |متولد  
    |data-type='authorbirthDate'|1267 ش یا 1888 م
    | data-type="authorbirthDate" |1267 ش یا 1888 م
    |-
    |-
    |محل تولد
    |محل تولد
    |data-type='authorBirthPlace'|
    | data-type="authorBirthPlace" |خوانسار
    |-
    |-
    |رحلت  
    |رحلت  
    |data-type='authorDeathDate'|1331 ش یا 1371 ق یا 1952 م
    | data-type="authorDeathDate" |1331 ش یا 1371 ق یا 1952 م
    |-
    |-
    |اساتید
    |اساتید
    |data-type='authorTeachers'|
    | data-type="authorTeachers" |[[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانی]]
     
    [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سید محمد كاظم طباطبایى یزدى]]
     
    [[عراقی، ضیاءالدین|آقا ضیاءالدین عراقی]]
     
    [[شریعت اصفهانی، فتح‌‎الله بن محمدجواد|شیخ الشریعه اصفهانى]]
     
    [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیت‌الله حائری]]
    |-
    |-
    |برخی آثار
    |برخی آثار
    |data-type='authorWritings'|
    | data-type="authorWritings" |[[رسالة في الدماء الثلاثه و احکام الاموات و التیمم|رسالة فی الدماء الثلاثه و احکام الاموات و التیمم]]
    |-class='articleCode'
    |- class="articleCode"
    |کد مؤلف  
    |کد مؤلف  
    |data-type='authorCode'|AUTHORCODE117AUTHORCODE
    | data-type="authorCode" |AUTHORCODE00117AUTHORCODE
    |}
    |}
    </div>
    </div>


    '''سید محمدتقی خوانساری''' فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم
    {{کاربردهای دیگر|خوانساری (ابهام زدایی)}}
    ==ولادت ==




    در يكى از روزهاى ارديبهشت سال 1267ش كه بهار با ماه رمضان توأمان گشته بود و غنچه‌هاى ياد در آن مى شكفتند، در خوانسار شهرى كه جاى جايش چشمه‌اى سر به بيرون آورده و چون نگينى سبز و بلند با دستهايى گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مى كشد، در خانه سيد اسدالله، عالم بزرگ شهر، نورسيده‌اى پاى در حيات نهاد كه نام او را محمدتقى گزاردند.
    '''سید محمدتقی خوانساری''' (۱۳۰۵-۱۳۷۱ق)، فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم، او بعد از درگذشت [[حائری یزدی، عبدالکریم|شیخ عبدالکریم حائری]] و قبل از ورود [[بروجردی، سید حسین|آیت‌الله بروجردی]] از مراجع تقلید بود.  


    '''سيد محمدتقى''' جوانه‌اى بود روييده بر شاخه‌سار تبارى كه در عرصه علم و زندگى درخت تناورى را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويى براى او به شمار مى آمد. سلسله نسب او چنين بود سيد محمدتقى خوانسارى فرزند علامه سيد اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزا ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزا ابوالقاسم....  
    سید محمدتقی خوانساری داماد [[اراکی، محمدعلی|آیت‌الله اراکی]] بوده است.
    ==ولادت ==


    و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسى بن جعفر عليه‌السلام قرار دارد.
    آیت‌الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری فرزند آقا اسدالله در سال 1267 شمسی رمضان سال 1305 قمری در خوانسار و در خانواده‌ای که به علم و فضل و ادب اشتهار داشت پا به عرصه وجود نهاد.


    سلسله نسب او چنین بود سید محمدتقى خوانسارى فرزند علامه سید اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سید حسین و او فرزند عالم بزرگوار سید ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم....


    ==نشأت==
    و در پایان سلسله نیز سرچشمه دانش و عصمت امام موسى بن جعفر علیه‌السلام قرار دارد.
    ==تحصیلات==


    ايام مكتب آمد، سيد محمدتقى در تيزهوشى گوى سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه‌هاى معنوى را در خود احساس می‎كرد. او كه در مكتب خط را بخوبى آموخت و قرآنى را به خط خود نشوت و آن را وقف مسجد كرد.
     تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف اشرف در دروس آیات عظام: [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانی]] و آیت‌الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سید محمد كاظم طباطبایى یزدى]] صاحب [[العروة الوثقی و بهامشها تعليقات أعلام العصر و مراجع الشيعة الإمامية|العروة الوثقی]] شرکت ورزید پس از درگذشت آن بزرگان در دروس آیات عظام و بزرگوار [[شریعت اصفهانی، فتح‌‎الله بن محمدجواد|شیخ الشریعه اصفهانى]]، [[عراقی، ضیاءالدین|آقا ضیاءالدین عراقی]] و آقا شیخ علی قوچانی حضور یافت، تا واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|حضرت آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی(میرزای دوم)]] پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند تا در سال 1333 از طرف مزدوران به هندوستان مستعمره وسیع بریتانیا تبعید گردید پس از سپری ساختن چهارسال دوران تبعید و گرفتاری در سال 1337 به زادگاه خود بازگشت، و پس از اندکی توقف به اراک منتقل، و در دروس مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیت‌الله حائری]] شرکت جست و همراه آن مرحوم بنا به دعوت مردم نیکوکار قم به حوزه علمیه قم مهاجرت و در تشکیل حوزه وحفظ و نگهداری آن تشریک مساعی نمود.پس از درگذشت زعیم و مؤسس حوزه، همراه دو بزرگوار عالیقدر، [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] و [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] در دوران فترت، تا آمدن [[بروجردی، سید حسین|آیت‌الله بروجردی]]، در نگهداری و سرپرستی حوزویان و تربیت طلاب و محصلین کمال سعی و کوشش خود را به کار گرفتند و چه بسیار از افاضل و مراجعی که از حوزه تربیت و سرپرستی آن مرجع عالیقدر فارغ التحصیل گردیده اند.


    حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سيد محمدتقى و ديگر فرزانه‌هاى علمى‌اش رونقى داشت، دومين جايى بود كه سيد محمدتقى در دامنش استوارى يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيرى سيد محمدتقى چنان بود كه به هفده سالگى نرسيده، ادبيات عرب و ديگر پايه‌هاى مقدماتى علوم اسلامى را فراگرفت. او در همين مدت قسمتهايى هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.
    در آن موقعیت خطیر [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] و [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] و همچنین آیت‌الله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیت‌الله حائرى]] بودند، براى تصدى مسؤولیت حوزه و عهده‌دارى رهبرى دینى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیت‌الله خوانسارى با شایستگى‌هاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقى و شیخ [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] و تنى چند از دوستانشان در پاگیرى مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج براى ایشان تدارک گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطى به ایشان از طرف [[اصفهانی، سید ابوالحسن|آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانى]] دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او، [[صدر، سید صدرالدین|آیت‌الله صدر]] و [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آیت‌الله حجت]] براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دینى مردم و زدودن شائبه‌هاى تفرقه، [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند.


    سالهاى طولانى تدریس آیت‌الله خوانسارى كه از حوزه نجف آغاز گشت، جمع زیادى از آموختگان فضل با او همراه شدند. در سالهاى آخر تدریس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مى‌شد كه تنها شایستگانى چند یاراى حضور در آن را یافتند. آثار علمى ایشان غیر از آن رساله‌هاى فتوایى كه نظریات فقهى ایشان را در بر داشت، تقریرات درسهاى خارجى بود كه شاگردانش جمع‌آورى كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ایشان بود كه به همت شاگرد برجسته‌اش آیت‌الله محمد على اراكى و درس صلاة كه از سوى شاگرد فرزانه دیگرشان آقا [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] نگارش یافت.


    ==پاى درس بزرگان==
    - حاشیه بر ذخیرة العباد لیوم المعاد [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|میرزا محمدتقى شیرازى]]
     
    خوانسارى جوان پس از مشورتهايى كه با پدر كرد براى تكميل اندوخته‌ها رهسپار حوزه ديرپاى نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود. او در نجف پس از تكميل درسهاى ناتمام، در درس محققان بزرگ اين رشته‌ها حاضر شد تا جوانه‌هاى اجتهاد كه از توانايى در تحقيق ريشه مى گيرد در او برويند. خوانسارى جوان چهار سال در درس فقه و محقق بزرگ اصولى آيت‌الله [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانى]] شركت كرد. در كنار اين درس به درس فقيه برجسته آيت‌الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم طباطبايى يزدى]] هم حاضر گشت. بعد از ارتحال اين دو او از درسهاى اصول آيت‌الله نائينى، آيت‌الله آقا ضياءالدين عراقى و از درس فقه آيت‌الله [[شریعت اصفهانی، فتح‌‎الله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]] استفاده نمود. او در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوشش نكرد اما آقا [[عراقی، ضیاءالدین|ضياء عراقى]] - كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود: «حفظ مقام و نگهدارى شؤونات آقاى خوانسارى را مانند علماى متأخر بر خود فرض مى دانم» هنگامى كه او بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامه وى را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاى خوانسارى از اين استاد خود اجازه روايى نيز يافته بود.
     
    ==بر بلنداى حماسه==
     
    با شروع جنگ جهانى اول كه حكومت عثمانى به نفع آلمان درگير اين جنگ شد و در صف متحدين قرار گرفت، قلمرو عثمانيها در حيطه جنگ واقع گرديد. در 28 آبان 1293ق بصره و حوالى آن به تصرف قواى انگليس درآمد. موقعيتى حساس بود، دولت عثمانى از روحانیون كمك طلبيد علماى شيعه با آنكه با استبداد گسترده آن دولت بر جامعه اكثريت شيعى عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنين هنگامه‌اى ناظر پايمال شدن سرزمين مقدس عراق شوند. اين بود كه جمع بسيارى از مراجع فتواى جهاد دادند و چون خود در سنين پيرى بودند فرزندانشان را به نيابت خويش رهسپار نبرد كردند و گروه ديگرى از مجتهدان نيز خود راهى صحنه جهاد گشتند. در ايام محرم فتواهاى شورانگيز جهاد شراره حماسه را بويژه در جان طلايه‌داران دانش برانگيخت و در اين ميان آقاى خوانسارى نيز كرسى درس و تحقيق را رها كرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت. او به گروه مجاهدانى كه به همراه آيت‌الله سيد مصطفى كاشانى عازم نبرد بودند، پيوست. اين گروه سوار بر كشتى در رود دجله و فرات پيش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالى بصره رسانيدند.
     
    آقاى خوانسارى در سنگرهاى جلو جبهه همراه با همدرسان خود آقاى سيد ابوالقاسم كاشانى و آقاى بختيارى زاده مستقر گشت. او در نبرد با هزار تيرى كه داشت و با مهارتى كه در تيراندازى يافته بود سينه سپاهيان دشمن را آماج خشم ساخت و آنگاه كه دشمن براى درهم شكستن مقاومت جنوب هجومى سخت را آغاز كرد او پر نشاط بود و خنده‌هاى بلندش تعجب دوستان را بر مى انگيخت و وقتى هم كه سايه رخوت بر گروهى از جنگاوران افتاد باز فرياد او كه حرام بودن عقب نشينى در برابر دشمن را اعلام می‎كرد، پرطنين بود، و شگفت‌تر زمانى بود كه با تنگ‌تر شدن حلقه محاصره دشمن مجاهدان مهياى مرگ مى شدند و او شور نماز داشت و همگان را به آن مى خواند. گويى نماز عاشورايى حسين‌ عليه‌السلام در ذهنش زندگى يافته بود.
     
    قواى دشمن پيروزيهاى شايانى در جبهه فرات به دست آورد. ولى شكست در كوت العماره پاى رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغيير يافت.
     
    با اشغال بغداد كه مقارن با پيروزيهاى ديگر متفقين بود، پايان جهاد فرارسيد. از آن سو اشغالگران در تعقيب نيروهاى مقاومت برآمدند. دستگيريهاى وسيعى آغاز گشت و سرانجام خوانسارى جوان هم كه در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگير شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدى آزاد گشتند اما برخورد با مجاهدان ديگر متفاوت بود. انگليسى‌ها از آزادى آنان اجتناب ورزيدند. در اين ميان وساطتهايى نيز براى آزادى آقاى خوانسارى صورت گرفت ولى بى ثمر بود. اشغالگران اسراى جنگى را در بندر بصره جمع نموده، آنها را با كشتى‌هايى به اسرارتگاههاى خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاى خوانسارى و قريب چهارصد تن ديگر از اسراء به جزيره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول كشيد تا كشتى آنان در آن سرزمين پهلو گرفت. در سنگاپور، اسرا در زندانى صحرايى قرار داده شدند. در اين زندان گروهى از مردمان وحشى جزيره نيز به نام كوكا به چشم مى خوردند. آنها به آدمخوارى معروف بودند از آن رو هر روز صبح كه شيفت زندانبانان عوض مى شد اسرا سرشمارى مى شدند. در آن محيط آقاى خوانسارى به تلاش علمى روى آورد. او علاوه بر تدريس منطق و حكمت، خود نيز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگليسى را از يك راجه هندى بياموزد. رئيس زندان كه متوجه مقام علمى او شده بود با توجه به آشنايى او به زبان انگليسى از او خواست كتابى گمراه ساز را ترجمه كند. او با آنكه روزهاى سختى را پيش روى خود داشت با اين درخواست مخالفت نمود. و شايد هم براى انتقام از اين سرسختى بود كه زندانبانان قصد جان او را كردند. او خود در اين باره گفته است:
     
    «روزى همه به بيرون رفته بودند و من تنها بودم. زندانبانان حيوانى وحشى را از آن دم در درون زندان ول كردند. حيوان جستى زد و بسرعت به طرف من آمد. خيلى نزدیک  شد اما كارى به من نداشت. به دم در رفت و دو مرتبه برگشت. چند دفعه اين كار را انجام داد ولى كارى با من نكرد.»
     
    بعدها كه راجه هندى آزاد شد در آزادى آقاى خوانسارى كوشيد. در نتيجه آقاى خوانسارى نيز پس از گذشت چهار سال تحمل رنج اسارت، آزاد گشت.
     
    ==مرجعيت==
     
    آيت‌الله خوانسارى بعد از رهايى از اسارت به زادگاهش خوانسار بازگشت. پس از آن، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك، در او شيفتگى نخستين را زنده ساخت و از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آيت‌الله حائرى در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه، اصول و حكمت پرداخت. ديرى نگذشت كه او توجه آيت‌الله حائرى را به خود برانگيخت. آقاى خوانسارى در سلك ياران نزدیک  و مشاوران برجسته (هيأت استفتايى) آيت‌الله حائرى قرار گرفت. وى در پى اين نزدیکیها نقش برجسته‌اى در شكل گيرى حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقى در هجرت آيت‌الله حائرى به قم بود. در سال 1315‌ش حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست. در آن موقعيت خطير آيت‌الله صدر و آيت‌الله حجت و همچنين آيت‌الله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و ياران برجسته آيت‌الله حائرى بودند، براى تصدى مسؤوليت حوزه و عهده‌دارى رهبرى دينى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آيت‌الله خوانسارى با شايستگى‌هاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پيشگام نگشت، اما شيخ محمد صدوقى و شيخ [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] و تنى چند از دوستانشان در پاگيرى مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براى ايشان تدارکگرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطى به ايشان از طرف آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهانى دامنه مرجعيت او گسترش يافت. اما با اين همه او، آيت‌الله صدر و آيت‌الله حجت براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دينى مردم و زدودن شائبه‌هاى تفرقه، [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]] را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين مسند نشاندند.
     
    سالهاى طولانى تدريس آيت‌الله خوانسارى كه از حوزه نجف آغاز گشت، جمع زيادى از آموختگان فضل با او همراه شدند. در سالهاى آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مى شد كه تنها شايستگانى چند ياراى حضور در آن را يافتند. آثار علمى ايشان غير از آن رساله‌هاى فتوايى كه نظريات فقهى ايشان را در بر داشت، تقريرات درسهاى خارجى بود كه شاگردانش جمع آورى كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته‌اش آيت‌الله محمد على اراكى و درس صلاة كه از سوى شاگرد فرزانه ديگرشان آقا [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] نگارش يافت.
     
    ==نماز==
     
    نماز آيت‌الله خوانسارى حديث شگفتى داشت. در او چنان باور خدا تجلى كرده بود كه در نماز حجاب بر مى كشيد و روحش به بهشت ياد در مى آمد. او خود در اين باره چنين گفته بود: در نماز كه مى ايستم مثل اين است كه با خدا شفاهى صحبت مى كنم و انگار رخ به رخ هستم. در پى نماياندن اين چهره معنوى او بود كه با درخواست جمعى از دل باوران، آيت‌الله [[موسوی خوانساری، احمد|سيد احمد خوانسارى]]، برقرارى نماز جماعت فيضيه را به او واگذاشت. در اين نماز پرشكوه حتى مقدسانى كه ترديدشان در عدالت امامان جماعت بسيار بود و به هر كس اقتدا نمی‎كردند، بى هيچ واهمه‌اى با او به نماز مى‌ايستادند. بعضى از شبها هم كه آقاى خوانسارى نمى آمد حضرت [[خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] كه از اساتيد بنام حوزه بود اقامه نماز می‎كرد.
     
    نماز جمعه نيز كه در نظرگاه فقهى آيت‌الله خوانسارى واجب احتياطى بود در حوالى سال 1320، بعد از ساليان سال كه اين نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوى آن فقيه بزرگ در مدرسه فيضيه بپا شد. بعدها فيضيه هم گنجايش خيل آن همه مشتاقان را نداشت. براى همين، مكان نماز به مسجد [[امام حسن عسکری(ع)|امام حسن عسكری‌ عليه‌السلام]] انتقال يافت. برگزارى اين نماز چنان پر تأثير شد كه به دنبال آن در بيشتر شهرها نماز جمعه جانى تازه گرفت.
     
    ==نماز باران==
     
    يكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دينى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونه‌اى ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقين در منطقه خاکفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمينهاى مساعد و وسيع شهر قم - كه به صورت ديم كشت مى‌شد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالى موقعيت غذايى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانه‌هاى آقايان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه‌هاى شرعى خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همين علت اطلاعيه‌هايى در سطح شهر نصب گرديد كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ايشان را از پايان بد كار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده، خواندن اين نماز بر من تكليفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک  شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه‌هاى اين حركت بدبين نمودند تا جايى كه اين نيروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نيم كيلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب مى شد بروند. آيت‌الله خوانسارى هم با طمأنينه و آرامش مخصوص و در حالى كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‌اى از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و دو سوم ساكنان شهر را در بر مى گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‌هاى ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت ديده نشد. آيت‌الله خوانسارى كه بارها عطوفت و مهربانى پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبى مى دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است. او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاى او باز به كوى خواهش روند و نماز بارانى ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نو بپاگشت. غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بى تكه ابرى سرخ گونگى خورشيد را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربى كه در پادگان خاکفرج بودند گوياى اين بود كه بارشى روى نخواهد داد.
     
    دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود مى گويد: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آيت‌الله خوانسارى در مدرسه فيضيه رفتيم. اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوايل سخنرانى ايشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.»
     
    اين باران چنان گسترده و بى امان بود كه تا آن وقت چنين بارشى را كسى سراغ نداشت. بى سيم‌هاى پادگان خاکفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتى كوتاه پس از تأييد آن از طرف مقامهاى رسمى لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهانى يافت.
     
    ==حج نمونه==
     
    تا شهريور 1328‌ش هفت سال مى گذشت كه ايران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنه‌تر از همه مى نمودند در اين حج، حضورى پرجلوه بود. حضورى آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما ناميدند. روحانیان بزرگى چون آيت‌الله ميرزا محمد فيض و تنى چند از علماى برجسته در اين حركت به چشم مى خوردند. آيت‌الله خوانسارى هم به دعوت يكى از بازاريان تهران به اين كاروان پيوست. در همان روزهاى نخست، ورود ايشان به مكه وحدت آفرين شد و با اعلام ثبوت رؤيت ماه از طرف ايشان اختلاف رخت بربست و وقتى هم كه جمعى از شيعيان از او تقاضاى برپايى جماعت نمودند، او بى اعتنا به درخواست ايشان، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت. چه آنكه اين حج براى همبستگى بود و دلبستگى و دميدن روح برادرى، تا در سايه وحدتى ظاهرى روحها به وحدت رسند. در مدينه محل اقامت آيت‌الله خوانسارى جاى آمد و شد هيأت‌ها و كاروانهاى مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هيأت علماى مصر به سرپرستى شيخ حسن البناء، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين بود. گفتگوهاى دوستانه‌اش آغاز گشت و تلاش آيت‌الله خوانسارى در نزدیک ى و ايجاد تفاهم هر چه بيشتر بود. در پاسخ به اين خبر اخوان وحدت، خطباى مصرى هم با او، همصدا گرديدند.
     
    ==فتواهاى شورآفرين==
     
    آيت‌الله خوانسارى همگام با آيت‌الله حاج آقا حسين قمى، پيشگام مبارزه عليه كشف حجاب، در اين مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواى روشنگرانه بر ضرورى بودن حجاب پاى فشرد.
     
    با شروع شكل گيرى توطئه اشغال فلسطين، آيت‌الله خوانسارى با فرياد آيت‌الله كاشانى همنوا بود. او در فتوايى فداكارى و كمك مسلمانان را در قضيه فلسطين و جنگ صهيونيسم واجب شمرد سرانجام فريادها كارساز شد و هزاران فدايى اسلام آماده عزيمت به فلسطين گرديدند اما با سنگ اندازى‌هاى دولت وقت اين اعزام چشمگير انجام نپذيرفت.
     
    همگامى آيت‌الله خوانسارى با آيت‌الله كاشانى مرزهاى فراترى پيموده است. او با فتوايى سرنوشت ساز ملى شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از اين سرمايه خداداد خواهان گرديد. در هنگام برگزارى انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پيروزى نهضت ملى انجام گرفت، ايشان بار ديگر به يارى رهبرى نهضت آيت‌الله كاشانى شتافت و در فتوايى مهم شركت در انتخابات را اداى وظيفه شرعى دانست و سستى در اين راه را عملى مسؤوليت آفرين در پيشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار اين فتوا، تأثير بسزايى در انتخابات مزبور گذاشت. و در تهران تأثير آن شگفت آورتر بود.
     
    ==تأليفات==
     
     
    - حاشيه بر ال[[العروة الوثقی]]
     
    - رساله عمليه منتخب الأحكام
     
    - حاشيه بر مناسك حج [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ انصارى]]
     
    - حاشيه بر ذخيرة العباد ليوم المعاد [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|ميرزا محمدتقى شيرازى]]  
     
    ==شاگردان ==
    ==شاگردان ==


    {{ستون-شروع|2}}


    - آيت‌الله حاج شيخ محمد على اراكى  
    - آيت‌الله حاج شيخ محمد على اراكى  
    خط ۱۵۲: خط ۱۰۵:


    - آيت‌الله سيد هادى روحانى  
    - آيت‌الله سيد هادى روحانى  
    {{پایان}}


    ==وفات==
    ==نماز==


    نماز آیت‌الله خوانسارى حدیث شگفتى داشت. در او چنان باور خدا تجلى كرده بود كه در نماز حجاب بر مى كشید و روحش به بهشت یاد در مى آمد. او خود در این باره چنین گفته بود: در نماز كه مى ایستم مثل این است كه با خدا شفاهى صحبت مى كنم و انگار رخ به رخ هستم. در پى نمایاندن این چهره معنوى او بود كه با درخواست جمعى از دل باوران، آیت‌الله [[موسوی خوانساری، احمد|سید احمد خوانسارى]]، برقرارى نماز جماعت فیضیه را به او واگذاشت. در این نماز پرشكوه حتى مقدسانى كه تردیدشان در عدالت امامان جماعت بسیار بود و به هر كس اقتدا نمی‎كردند، بى هیچ واهمه‌اى با او به نماز مى‌ایستادند. بعضى از شبها هم كه آقاى خوانسارى نمى آمد حضرت [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینى]] كه از اساتید بنام حوزه بود اقامه نماز می‎كرد.


    سال 1331‌ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آيت‌الله خوانسارى با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواى ييلاقى همدان سپرى كند. با قبول اين درخواست، آيت‌الله خوانسارى با همراهانش آيت‌الله اراكى، آيت‌الله آخوند ملاعلى همدانى، [[خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] و فرزند بزرگشان سيد محمدباقر، مؤلف محترم آقاى [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] راهى آنجا گرديد.
    نماز جمعه نیز كه در نظرگاه فقهى آیت‌الله خوانسارى واجب احتیاطى بود در حوالى سال 1320، بعد از سالیان سال كه این نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوى آن فقیه بزرگ در مدرسه فیضیه بپا شد. بعدها فیضیه هم گنجایش خیل آن همه مشتاقان را نداشت. براى همین، مكان نماز به مسجد [[امام حسن عسکری(ع)|امام حسن عسكری‌ علیه‌السلام]] انتقال یافت. برگزارى این نماز چنان پر تأثیر شد كه به دنبال آن در بیشتر شهرها نماز جمعه جانى تازه گرفت.


    آيت‌الله خوانسارى در استقبالى پرشور وارد شهر شد. در پى اغتنام از انفاس قدسى او مردم شهر از وى تقاضاى اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در يكى از آن روزها كه او براى برپايى نماز به مسجد مى رفت، در بين راه دچار حمله قلبى گشت و سرانجام نزدیکیهاى ظهر هفتم ذيحجه 1371ق به احرام جانان در آمد و لبيك گويان به سراى او شتافت. و چنين شد كه رؤياى [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]] نيز تعبير گشت. او در شب فوت آن مرحوم در عالم رؤيا مى‌بيند كه سيد بزرگوار سيد مرتضى علم الهدى از دنيا رفته است و جنازه او را به قم حمل مى‌كنند. وى‌از مشاهده اين رؤيا بسيار متاسف و اندوهناك مى‌گردد و با اضطراب و وحشت از خواب بيدار مى‌شود و انتظار وقوع حادثه‌اى را مى‌كشد كه ناگاه تلفنى به بيت او اطلاع مى‌دهند كه مرحوم آيت‌الله سيد محمدتقى خوانسارى در همدان به رحمت ايزدى پيوسته است و جنازه او را به قم حمل مى‌كنند. مرحوم [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]] عموم‌علماى اعلام و محصلين و طلاب حوزه علميه قم را براى استقبال و تشييع جنازه آن مرحوم آماده و به استقبال اعزام مى‌دهند و خود نيز به استقبال و تشييع مى‌شتابد و با عظمت و احترام خاصى در بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام نازل مى‌نمايند ودفنش مى‌كنند.
    ==نماز باران==


    ==منابع مقاله==
    یكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونه‌اى ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت مى‌شد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانه‌هاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه‌هاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه‌هایى در سطح شهر نصب گردید كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد كار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه‌هاى این حركت بدبین نمودند تا جایى كه این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نیم كیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب مى شد بروند. آیت‌الله خوانسارى هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالى كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‌اى از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و دو سوم ساكنان شهر را در بر مى گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‌هاى تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت دیده نشد. آیت‌الله خوانسارى كه بارها عطوفت و مهربانى پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبى مى دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاى او باز به كوى خواهش روند و نماز بارانى دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نو بپاگشت. غروب یكشنبه فرا رسید و آسمان بى تكه ابرى سرخ گونگى خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربى كه در پادگان خاکفرج بودند گویاى این بود كه بارشى روى نخواهد داد.
    - مجله مجموعه حكمت، سال اول،‌ش 12، ص 9، 12 - 35، ص 43 - 46، 49 - 51


    - آثار الحجه، محمد شريف رازى، ج 1، ص 15، 16، 143، 146، 153، 154، 155، ج 2 ص 152
    دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود می‌گوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیت‌الله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.»


    - نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 226، شماره 534، ج 1، ص 246
    این باران چنان گسترده و بى امان بود كه تا آن وقت چنین بارشى را كسى سراغ نداشت. بى سیم‌هاى پادگان خاکفرج به كار افتاد و خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتى كوتاه پس از تأیید آن از طرف مقامهاى رسمى لندن و آمریكا، از طریق رادیو انعكاس جهانى یافت.


    - مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص 98-101، شماره 6، ص 152
    ==حج نمونه==


    - علماء معاصرين، واعظ خيابانى تبريزى، ص 211، 311، 312
    تا شهریور 1328‌ش هفت سال مى گذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنه‌تر از همه می‌نمودند در این حج، حضورى پرجلوه بود. حضورى آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما نامیدند. روحانیان بزرگى چون آیت‌الله میرزا محمد فیض و تنى چند از علماى برجسته در این حركت به چشم مى خوردند. آیت‌الله خوانسارى هم به دعوت یكى از بازاریان تهران به این كاروان پیوست. در همان روزهاى نخست، ورود ایشان به مكه وحدت آفرین شد و با اعلام ثبوت رؤیت ماه از طرف ایشان اختلاف رخت بربست و وقتى هم كه جمعى از شیعیان از او تقاضاى برپایى جماعت نمودند، او بى اعتنا به درخواست ایشان، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت. چه آنكه این حج براى همبستگى بود و دلبستگى و دمیدن روح برادرى، تا در سایه وحدتى ظاهرى روحها به وحدت رسند. در مدینه محل اقامت آیت‌الله خوانسارى جاى آمد و شد هیأت‌ها و كاروانهاى مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هیأت علماى مصر به سرپرستى شیخ حسن البناء، مرشد عام جمعیت اخوان المسلمین بود. گفتگوهاى دوستانه‌اش آغاز گشت و تلاش آیت‌الله خوانسارى در نزدیکى و ایجاد تفاهم هر چه بیشتر بود. در پاسخ به این خبر اخوان وحدت، خطباى مصرى هم با او، همصدا گردیدند.


    - تاريخ قم، ص 252
    ==فتواهاى شورآفرین==


    - الشيعه و الدولة القومية في العراق، حسن العلوى ص 52 - 75
    آیت‌الله خوانسارى همگام با آیت‌الله حاج آقا حسین قمى، پیشگام مبارزه علیه كشف حجاب، در این مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواى روشنگرانه بر ضرورى بودن حجاب پاى فشرد.


    - نگاهى به انقلاب 1920 عراق، محمد صادقى تهرانى، ص 7 و 8
    با شروع شكل گیرى توطئه اشغال فلسطین، آیت‌الله خوانسارى با فریاد آیت‌الله كاشانى همنوا بود. او در فتوایى فداكارى و كمك مسلمانان را در قضیه فلسطین و جنگ صهیونیسم واجب شمرد سرانجام فریادها كارساز شد و هزاران فدایى اسلام آماده عزیمت به فلسطین گردیدند اما با سنگ اندازى‌هاى دولت وقت این اعزام چشمگیر انجام نپذیرفت.


    - ايران در جنگ 1918 - 1912، مورخ‌الدوله سپهر، ص 70
    همگامى آیت‌الله خوانسارى با آیت‌الله كاشانى مرزهاى فراترى پیموده است. او با فتوایى سرنوشت ساز ملى شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از این سرمایه خداداد خواهان گردید. در هنگام برگزارى انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پیروزى نهضت ملى انجام گرفت، ایشان بار دیگر به یارى رهبرى نهضت آیت‌الله كاشانى شتافت و در فتوایى مهم شركت در انتخابات را اداى وظیفه شرعى دانست و سستى در این راه را عملى مسؤولیت آفرین در پیشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار این فتوا، تأثیر بسزایى در انتخابات مزبور گذاشت. و در تهران تأثیر آن شگفت آورتر بود.


    - نهضت روحانیون ايران، [[دوانی، علی|على دوانى]]، ج 1، ص 212
    ==وفات==


    - نهضت شيعيان در انقلاب اسلامى عراق، عبدالله فهد نفيسى، ترجمه كاظم چايچيان، ص 76
    سال 1331‌ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آیت‌الله خوانسارى با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواى ییلاقى همدان سپرى كند. با قبول این درخواست، آیت‌الله خوانسارى با همراهانش آیت‌الله اراكى، آیت‌الله آخوند ملاعلى همدانى، [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینى]] و فرزند بزرگشان سید محمدباقر، مؤلف محترم آقاى [[عراقی، مجتبی|مجتبى عراقى]] راهى آنجا گردید.


    - لمعات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث، على الوردى، ج 4، ص 350 - 352
    آیت‌الله خوانسارى در استقبالى پرشور وارد شهر شد. در پى اغتنام از انفاس قدسى او مردم شهر از وى تقاضاى اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در یكى از آن روزها كه او براى برپایى نماز به مسجد مى رفت، در بین راه دچار حمله قلبى گشت و سرانجام نزدیکیهاى ظهر هفتم ذیحجه 1371ق به احرام جانان در آمد و لبیك گویان به سراى او شتافت. و چنین شد كه رؤیاى [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] نیز تعبیر گشت. او در شب فوت آن مرحوم در عالم رؤیا مى‌بیند كه سید بزرگوار سید مرتضى علم الهدى از دنیا رفته است و جنازه او را به قم حمل مى‌كنند. وى‌از مشاهده این رؤیا بسیار متاسف و اندوهناك مى‌گردد و با اضطراب و وحشت از خواب بیدار مى‌شود و انتظار وقوع حادثه‌اى را مى‌كشد كه ناگاه تلفنى به بیت او اطلاع مى‌دهند كه مرحوم آیت‌الله سید محمدتقى خوانسارى در همدان به رحمت ایزدى پیوسته است و جنازه او را به قم حمل مى‌كنند. مرحوم [[بروجردی، حسین|آیت‌الله بروجردى]] عموم‌علماى اعلام و محصلین و طلاب حوزه علمیه قم را براى استقبال و تشییع جنازه آن مرحوم آماده و به استقبال اعزام مى‌دهند و خود نیز به استقبال و تشییع مى‌شتابد و با عظمت و احترام خاصى در بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نازل مى‌نمایند ودفنش مى‌كنند.


    - مجله حوزه، شماره 36، علماء معاصرين، ص 312، شماره 12، ص 28 و‌ش 36، ص 37، 43
    ==آثار==


    - مجله كيهان فرهنگى، سال سوم،‌ش 12، ص 7


    - روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص 88 - 90
    - حاشیه بر العروة الوثقی


    - مجله تاريخ و فرهنگ معاصر،‌ش 5
    - رساله عملیه منتخب الأحكام


    - مجموعه‌اى از مكتوبات، سخنرانيها و پيامهاى آيت‌الله كاشانى، ج 3، ص 56
    - حاشیه بر مناسك حج شیخ انصارى


    - گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 1، ص 326
    ==منابع مقاله==
     
    - آئينه دانشوران، چاپ اول، ج 1، ص 25
     
    - يكصد سال مبارزه روحانیت، ج3، ص 58-70، چاپ 1358 ه‍.ش


    - ادوار فقه و كيفيت بيان آن، ص 267، 275
    {{ستون-شروع|2}}
    # - مجله مجموعه حكمت، سال اول،‌ش 12، ص 9، 12 - 35، ص 43 - 46، 49 - 51
    # - آثار الحجه، محمد شريف رازى، ج 1، ص 15، 16، 143، 146، 153، 154، 155، ج 2 ص 152
    # - نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 226، شماره 534، ج 1، ص 246
    # - مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص 98-101، شماره 6، ص 152
    # - علماء معاصرين، واعظ خيابانى تبريزى، ص 211، 311، 312
    # - تاريخ قم، ص 252
    # - الشيعه و الدولة القومية في العراق، حسن العلوى ص 52 - 75
    # - نگاهى به انقلاب 1920 عراق، محمد صادقى تهرانى، ص 7 و 8
    # - ايران در جنگ 1918 - 1912، مورخ‌الدوله سپهر، ص 70
    # - نهضت روحانیون ايران، [[دوانی، علی|على دوانى]]، ج 1، ص 212
    # - نهضت شیعیان در انقلاب اسلامى عراق، عبدالله فهد نفيسى، ترجمه كاظم چايچيان، ص 76
    # - لمعات اجتماعیة من تاريخ العراق الحديث، على الوردى، ج 4، ص 350 - 352
    # - مجله حوزه، شماره 36، علماء معاصرين، ص 312، شماره 12، ص 28 و‌ش 36، ص 37، 43
    # - مجله كيهان فرهنگى، سال سوم،‌ش 12، ص 7
    # - روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص 88 - 90
    # - مجله تاريخ و فرهنگ معاصر،‌ش 5
    # - مجموعه‌اى از مكتوبات، سخنرانيها و پيامهاى آيت‌الله كاشانى، ج 3، ص 56
    # - گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 1، ص 326
    # - آئينه دانشوران، چاپ اول، ج 1، ص 25
    # - يكصد سال مبارزه روحانیت، ج3، ص 58-70، چاپ 1358 ه‍.ش
    # - ادوار فقه و کیفیت بيان آن، ص 267، 275
    # - تاريخ فقه و فقها، ص 291
    # - گلشن ابرار، ج 2، ص 617
    {{پایان}}


    - تاريخ فقه و فقها، ص 291
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    - گلشن ابرار، ج 2، ص 617
    == وابسته‌ها ==
    [[رسالة في الدماء الثلاثه و احکام الاموات و التیمم]]  
    [[رسالة في الدماء الثلاثه و احکام الاموات و التیمم]]  


    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:زندگی‌نامه]]
    [[رده:تیر (99)]]

    نسخهٔ ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۲۷

    خوانساری، سید محمدتقی
    نام خوانساری، سید محمدتقی
    نام‎های دیگر خوانساری، سید محمدتقی بن اسدالله
    نام پدر سید اسدالله
    متولد 1267 ش یا 1888 م
    محل تولد خوانسار
    رحلت 1331 ش یا 1371 ق یا 1952 م
    اساتید آخوند خراسانی

    سید محمد كاظم طباطبایى یزدى

    آقا ضیاءالدین عراقی

    شیخ الشریعه اصفهانى

    آیت‌الله حائری

    برخی آثار رسالة فی الدماء الثلاثه و احکام الاموات و التیمم
    کد مؤلف AUTHORCODE00117AUTHORCODE


    سید محمدتقی خوانساری (۱۳۰۵-۱۳۷۱ق)، فقیه، مرجع تقلید، قرن چهاردهم، او بعد از درگذشت شیخ عبدالکریم حائری و قبل از ورود آیت‌الله بروجردی از مراجع تقلید بود.

    سید محمدتقی خوانساری داماد آیت‌الله اراکی بوده است.

    ولادت

    آیت‌الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری فرزند آقا اسدالله در سال 1267 شمسی رمضان سال 1305 قمری در خوانسار و در خانواده‌ای که به علم و فضل و ادب اشتهار داشت پا به عرصه وجود نهاد.

    سلسله نسب او چنین بود سید محمدتقى خوانسارى فرزند علامه سید اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سید حسین و او فرزند عالم بزرگوار سید ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم، فرزند دانشمند گرانمایه علامه سید حسین و او فرزند عالم فرزانه حاج میرزا ابوالقاسم....

    و در پایان سلسله نیز سرچشمه دانش و عصمت امام موسى بن جعفر علیه‌السلام قرار دارد.

    تحصیلات

     تحصیلات مقدماتی رادر زادگاه خویش به انجام رسانید تا اینکه در سال 1322 در سنین نوجوانی به عتبات عالیات رهسپار و در نجف اشرف در دروس آیات عظام: آخوند خراسانی و آیت‌الله سید محمد كاظم طباطبایى یزدى صاحب العروة الوثقی شرکت ورزید پس از درگذشت آن بزرگان در دروس آیات عظام و بزرگوار شیخ الشریعه اصفهانى، آقا ضیاءالدین عراقی و آقا شیخ علی قوچانی حضور یافت، تا واقعه ثوره عشرین عراق پیش آمد و او نیز همانند دیگر روحانیان مبارز به امر مطاع مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی(میرزای دوم) پاسخ گفتند و با نیروهای مهاجم به مقابله و مدافعه پرداختند تا در سال 1333 از طرف مزدوران به هندوستان مستعمره وسیع بریتانیا تبعید گردید پس از سپری ساختن چهارسال دوران تبعید و گرفتاری در سال 1337 به زادگاه خود بازگشت، و پس از اندکی توقف به اراک منتقل، و در دروس مرحوم آیت‌الله حائری شرکت جست و همراه آن مرحوم بنا به دعوت مردم نیکوکار قم به حوزه علمیه قم مهاجرت و در تشکیل حوزه وحفظ و نگهداری آن تشریک مساعی نمود.پس از درگذشت زعیم و مؤسس حوزه، همراه دو بزرگوار عالیقدر، آیت‌الله حجت و آیت‌الله صدر در دوران فترت، تا آمدن آیت‌الله بروجردی، در نگهداری و سرپرستی حوزویان و تربیت طلاب و محصلین کمال سعی و کوشش خود را به کار گرفتند و چه بسیار از افاضل و مراجعی که از حوزه تربیت و سرپرستی آن مرجع عالیقدر فارغ التحصیل گردیده اند.

    در آن موقعیت خطیر آیت‌الله صدر و آیت‌الله حجت و همچنین آیت‌الله خوانسارى كه سه تن از شاگردان و یاران برجسته آیت‌الله حائرى بودند، براى تصدى مسؤولیت حوزه و عهده‌دارى رهبرى دینى مردم مورد توجه قرار گرفتند. در این میان آیت‌الله خوانسارى با شایستگى‌هاى فراوان اخلاقى و علمى كه داشت پیشگام نگشت، اما شیخ محمد صدوقى و شیخ مجتبى عراقى و تنى چند از دوستانشان در پاگیرى مرجعیت ایشان تلاش ورزیدند. درس خارج براى ایشان تدارک گردید و قرار شد ادامه درس استادش حائرى را بگوید. رفته رفته این شخصیت برجسته مورد اقبال جامعه ایرانى قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتیاطى به ایشان از طرف آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانى دامنه مرجعیت او گسترش یافت. اما با این همه او، آیت‌الله صدر و آیت‌الله حجت براى حاكم نمودن وحدت رهبرى دینى مردم و زدودن شائبه‌هاى تفرقه، آیت‌الله بروجردى را به قم خواندند و با اصرار زیاد او را بر این مسند نشاندند.

    سالهاى طولانى تدریس آیت‌الله خوانسارى كه از حوزه نجف آغاز گشت، جمع زیادى از آموختگان فضل با او همراه شدند. در سالهاى آخر تدریس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مى‌شد كه تنها شایستگانى چند یاراى حضور در آن را یافتند. آثار علمى ایشان غیر از آن رساله‌هاى فتوایى كه نظریات فقهى ایشان را در بر داشت، تقریرات درسهاى خارجى بود كه شاگردانش جمع‌آورى كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ایشان بود كه به همت شاگرد برجسته‌اش آیت‌الله محمد على اراكى و درس صلاة كه از سوى شاگرد فرزانه دیگرشان آقا مجتبى عراقى نگارش یافت.

    - حاشیه بر ذخیرة العباد لیوم المعاد میرزا محمدتقى شیرازى

    شاگردان

    - آيت‌الله حاج شيخ محمد على اراكى

    - آيت‌الله حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى

    - آيت‌الله حاج شيخ راضى تبريزى

    - آيت‌الله حاج ميرزا ابوالقاسم دانش آشتيانى

    - آيت‌الله حاج سيد احمد خسرو شاهى تبريزى

    - آيت‌الله حاج سيد جلال شهيدى محلاتى

    - آيت‌الله حاج ميرزا رضى تبريزى

    - آيت‌الله ميرزا عبدالرحيم مدرسى تبريزى

    - آيت‌الله سيد محمدباقرسلطانى

    - آيت‌الله شيخ ابوالمكارم رشتى

    - آيت‌الله سيد احمد خرم آبادى

    - آيت‌الله سيد حسين رسولى شميرانى

    - آيت‌الله سيد عيسى رسولى شميرانى

    - آيت‌الله حاج آقا عطاء الله اصفهانى

    - آيت‌الله حاج شيخ غلامرضا اصفهانى

    - آيت‌الله شيخ محمد ولى هرسينى

    - آيت‌الله شهيد صدوقى يزدى

    - آيت‌الله شيخ مهدى صادقى تبريزى

    - آيت‌الله سيد مصطفى خوانسارى

    - آيت‌الله سيد هادى روحانى

    نماز

    نماز آیت‌الله خوانسارى حدیث شگفتى داشت. در او چنان باور خدا تجلى كرده بود كه در نماز حجاب بر مى كشید و روحش به بهشت یاد در مى آمد. او خود در این باره چنین گفته بود: در نماز كه مى ایستم مثل این است كه با خدا شفاهى صحبت مى كنم و انگار رخ به رخ هستم. در پى نمایاندن این چهره معنوى او بود كه با درخواست جمعى از دل باوران، آیت‌الله سید احمد خوانسارى، برقرارى نماز جماعت فیضیه را به او واگذاشت. در این نماز پرشكوه حتى مقدسانى كه تردیدشان در عدالت امامان جماعت بسیار بود و به هر كس اقتدا نمی‎كردند، بى هیچ واهمه‌اى با او به نماز مى‌ایستادند. بعضى از شبها هم كه آقاى خوانسارى نمى آمد حضرت امام خمینى كه از اساتید بنام حوزه بود اقامه نماز می‎كرد.

    نماز جمعه نیز كه در نظرگاه فقهى آیت‌الله خوانسارى واجب احتیاطى بود در حوالى سال 1320، بعد از سالیان سال كه این نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوى آن فقیه بزرگ در مدرسه فیضیه بپا شد. بعدها فیضیه هم گنجایش خیل آن همه مشتاقان را نداشت. براى همین، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكری‌ علیه‌السلام انتقال یافت. برگزارى این نماز چنان پر تأثیر شد كه به دنبال آن در بیشتر شهرها نماز جمعه جانى تازه گرفت.

    نماز باران

    یكى از حوادث مهم كه از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى به شمار مى آمد، نماز بارانى است كه او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونه‌اى ملموس آشكار كند. در شهریور 1320 كه متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در كشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت كه زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم - كه به صورت دیم كشت مى‌شد - با گذشت دو ماه بهارى از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشكسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشد. مردم راهى خانه‌هاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه‌هاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه‌هایى در سطح شهر نصب گردید كه آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد كار بیم دادند اما او گفت حالا كه چنین شده، خواندن این نماز بر من تكلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه‌هاى این حركت بدبین نمودند تا جایى كه این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج كه در نیم كیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب مى شد بروند. آیت‌الله خوانسارى هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالى كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده‌اى از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و دو سوم ساكنان شهر را در بر مى گرفت. با عبور آرام مردم از كنار پادگان، شائبه‌هاى تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت دیده نشد. آیت‌الله خوانسارى كه بارها عطوفت و مهربانى پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبى مى دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاى او باز به كوى خواهش روند و نماز بارانى دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نو بپاگشت. غروب یكشنبه فرا رسید و آسمان بى تكه ابرى سرخ گونگى خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربى كه در پادگان خاکفرج بودند گویاى این بود كه بارشى روى نخواهد داد.

    دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود می‌گوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیت‌الله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم. اكنون یادم نیست كه به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمدتقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلى آمد.»

    این باران چنان گسترده و بى امان بود كه تا آن وقت چنین بارشى را كسى سراغ نداشت. بى سیم‌هاى پادگان خاکفرج به كار افتاد و خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتى كوتاه پس از تأیید آن از طرف مقامهاى رسمى لندن و آمریكا، از طریق رادیو انعكاس جهانى یافت.

    حج نمونه

    تا شهریور 1328‌ش هفت سال مى گذشت كه ایران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانیان كه تشنه‌تر از همه می‌نمودند در این حج، حضورى پرجلوه بود. حضورى آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما نامیدند. روحانیان بزرگى چون آیت‌الله میرزا محمد فیض و تنى چند از علماى برجسته در این حركت به چشم مى خوردند. آیت‌الله خوانسارى هم به دعوت یكى از بازاریان تهران به این كاروان پیوست. در همان روزهاى نخست، ورود ایشان به مكه وحدت آفرین شد و با اعلام ثبوت رؤیت ماه از طرف ایشان اختلاف رخت بربست و وقتى هم كه جمعى از شیعیان از او تقاضاى برپایى جماعت نمودند، او بى اعتنا به درخواست ایشان، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت. چه آنكه این حج براى همبستگى بود و دلبستگى و دمیدن روح برادرى، تا در سایه وحدتى ظاهرى روحها به وحدت رسند. در مدینه محل اقامت آیت‌الله خوانسارى جاى آمد و شد هیأت‌ها و كاروانهاى مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هیأت علماى مصر به سرپرستى شیخ حسن البناء، مرشد عام جمعیت اخوان المسلمین بود. گفتگوهاى دوستانه‌اش آغاز گشت و تلاش آیت‌الله خوانسارى در نزدیکى و ایجاد تفاهم هر چه بیشتر بود. در پاسخ به این خبر اخوان وحدت، خطباى مصرى هم با او، همصدا گردیدند.

    فتواهاى شورآفرین

    آیت‌الله خوانسارى همگام با آیت‌الله حاج آقا حسین قمى، پیشگام مبارزه علیه كشف حجاب، در این مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواى روشنگرانه بر ضرورى بودن حجاب پاى فشرد.

    با شروع شكل گیرى توطئه اشغال فلسطین، آیت‌الله خوانسارى با فریاد آیت‌الله كاشانى همنوا بود. او در فتوایى فداكارى و كمك مسلمانان را در قضیه فلسطین و جنگ صهیونیسم واجب شمرد سرانجام فریادها كارساز شد و هزاران فدایى اسلام آماده عزیمت به فلسطین گردیدند اما با سنگ اندازى‌هاى دولت وقت این اعزام چشمگیر انجام نپذیرفت.

    همگامى آیت‌الله خوانسارى با آیت‌الله كاشانى مرزهاى فراترى پیموده است. او با فتوایى سرنوشت ساز ملى شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از این سرمایه خداداد خواهان گردید. در هنگام برگزارى انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پیروزى نهضت ملى انجام گرفت، ایشان بار دیگر به یارى رهبرى نهضت آیت‌الله كاشانى شتافت و در فتوایى مهم شركت در انتخابات را اداى وظیفه شرعى دانست و سستى در این راه را عملى مسؤولیت آفرین در پیشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار این فتوا، تأثیر بسزایى در انتخابات مزبور گذاشت. و در تهران تأثیر آن شگفت آورتر بود.

    وفات

    سال 1331‌ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آیت‌الله خوانسارى با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواى ییلاقى همدان سپرى كند. با قبول این درخواست، آیت‌الله خوانسارى با همراهانش آیت‌الله اراكى، آیت‌الله آخوند ملاعلى همدانى، امام خمینى و فرزند بزرگشان سید محمدباقر، مؤلف محترم آقاى مجتبى عراقى راهى آنجا گردید.

    آیت‌الله خوانسارى در استقبالى پرشور وارد شهر شد. در پى اغتنام از انفاس قدسى او مردم شهر از وى تقاضاى اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در یكى از آن روزها كه او براى برپایى نماز به مسجد مى رفت، در بین راه دچار حمله قلبى گشت و سرانجام نزدیکیهاى ظهر هفتم ذیحجه 1371ق به احرام جانان در آمد و لبیك گویان به سراى او شتافت. و چنین شد كه رؤیاى آیت‌الله بروجردى نیز تعبیر گشت. او در شب فوت آن مرحوم در عالم رؤیا مى‌بیند كه سید بزرگوار سید مرتضى علم الهدى از دنیا رفته است و جنازه او را به قم حمل مى‌كنند. وى‌از مشاهده این رؤیا بسیار متاسف و اندوهناك مى‌گردد و با اضطراب و وحشت از خواب بیدار مى‌شود و انتظار وقوع حادثه‌اى را مى‌كشد كه ناگاه تلفنى به بیت او اطلاع مى‌دهند كه مرحوم آیت‌الله سید محمدتقى خوانسارى در همدان به رحمت ایزدى پیوسته است و جنازه او را به قم حمل مى‌كنند. مرحوم آیت‌الله بروجردى عموم‌علماى اعلام و محصلین و طلاب حوزه علمیه قم را براى استقبال و تشییع جنازه آن مرحوم آماده و به استقبال اعزام مى‌دهند و خود نیز به استقبال و تشییع مى‌شتابد و با عظمت و احترام خاصى در بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نازل مى‌نمایند ودفنش مى‌كنند.

    آثار

    - حاشیه بر العروة الوثقی

    - رساله عملیه منتخب الأحكام

    - حاشیه بر مناسك حج شیخ انصارى

    منابع مقاله

    1. - مجله مجموعه حكمت، سال اول،‌ش 12، ص 9، 12 - 35، ص 43 - 46، 49 - 51
    2. - آثار الحجه، محمد شريف رازى، ج 1، ص 15، 16، 143، 146، 153، 154، 155، ج 2 ص 152
    3. - نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 226، شماره 534، ج 1، ص 246
    4. - مجله نور علم، شماره اول، دوره دوم، ص 98-101، شماره 6، ص 152
    5. - علماء معاصرين، واعظ خيابانى تبريزى، ص 211، 311، 312
    6. - تاريخ قم، ص 252
    7. - الشيعه و الدولة القومية في العراق، حسن العلوى ص 52 - 75
    8. - نگاهى به انقلاب 1920 عراق، محمد صادقى تهرانى، ص 7 و 8
    9. - ايران در جنگ 1918 - 1912، مورخ‌الدوله سپهر، ص 70
    10. - نهضت روحانیون ايران، على دوانى، ج 1، ص 212
    11. - نهضت شیعیان در انقلاب اسلامى عراق، عبدالله فهد نفيسى، ترجمه كاظم چايچيان، ص 76
    12. - لمعات اجتماعیة من تاريخ العراق الحديث، على الوردى، ج 4، ص 350 - 352
    13. - مجله حوزه، شماره 36، علماء معاصرين، ص 312، شماره 12، ص 28 و‌ش 36، ص 37، 43
    14. - مجله كيهان فرهنگى، سال سوم،‌ش 12، ص 7
    15. - روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، ص 88 - 90
    16. - مجله تاريخ و فرهنگ معاصر،‌ش 5
    17. - مجموعه‌اى از مكتوبات، سخنرانيها و پيامهاى آيت‌الله كاشانى، ج 3، ص 56
    18. - گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 1، ص 326
    19. - آئينه دانشوران، چاپ اول، ج 1، ص 25
    20. - يكصد سال مبارزه روحانیت، ج3، ص 58-70، چاپ 1358 ه‍.ش
    21. - ادوار فقه و کیفیت بيان آن، ص 267، 275
    22. - تاريخ فقه و فقها، ص 291
    23. - گلشن ابرار، ج 2، ص 617

    وابسته‌ها