دفاع از حسین شهید(ع) رد بر کتاب شهید جاوید

دفاع از حسین شهید(ع) رد بر کتاب شهید جاوید، اثر محمدعلی انصاری، کتابی است در نقد کتاب «شهید جاوید»، اثر نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی که درباره قیام امام حسین(ع) و واقعه عاشورا، نوشته شده است. این کتاب، بدون تبویب و فصل‌بندی خاصی نوشته شده و نویسنده در آن، با لحنی شدید، کتاب «شهید جاوید» را نقد و رد کرده است.

دفاع از حسين شهيد رد بر کتاب شهيد جاويد
دفاع از حسین شهید(ع) رد بر کتاب شهید جاوید
پدیدآورانانصاری، محمدعلی (قمی)(نویسنده)
عنوان‌های دیگررد بر کتاب شهيد جاويد
ناشر[بي نا]
مکان نشرايران - قم
موضوع1.حسين بن علي(ع)، امام سوم، 4 - 61ق. - نقد و تفسير

2.صالحي نجف آبادي، نعمت‌الله، 1302 - 1385. شهيد جاويد: حسين بن علي‌عليه‌السلام - نقد و تفسير

3.واقعه کربلا، 61ق.
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏ BP‎‏ ‎‏41‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ص‎‏2‎‏ ‎‏ش‎‏9082
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب با مقدمه مفصلی از نویسنده آغاز و مطالب بدون تبویب و فصل‌بندی خاصی، در عناوین مختلف و متعددی، تنظیم شده است.

گزارش محتوا

در مقدمه به پس‌زمینه کتاب «شهید جاوید»‌ و انگیزه‌خوانی آن پرداخته شده است. به‌ گفته نویسنده، قبل از نشر این‌ کتاب،‌ ناشر آن اطلاعیه‌ای مبنی بر آنکه‌ به‌زودی این کتاب منتشر خواهد شد، پخش و در آن طی ده ماده به‌اجمال‌ محتوای کتاب را گزارش کرده بود؛ اما: «آن‌ ده‌ ماده‌ مخالف با مطالبی‌ که‌ در کتب شیعی راجع به‌ قیام‌ و اقدام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در مقابل ظلم و ستم» بود. در نتیجه: «احساسات به جوش و امواجی از‌ نارضایتی در محافل دینی و روحانی‌ و مجالس خطبای‌ عظام به‌ وجود‌ آمد» و سه تن از‌ مراجع، کتاب «شهید جاوید» را خواندند و به نویسنده آن توصیه کردند که از نشر آن‌ خودداری‌ کند، ولی به گفته نویسنده: «آتش درونی و عقده قلبی» بر‌ توصیه‌های‌ آنان‌ چربید‌ و او کتاب خود را‌ منتشر‌ ساخت. وی در این باره می‌نویسد: «آری برای یک فرد معتقد به افکار نواصب و ضد شیعی که در کتابش مانند یک نفر‌ رئیس‌ دادگاهی‌ که پشت میز محکمه نشسته، پسر پیغمبر(ص) و فرزند‌ زهرای‌ اطهر(س) را‌ با‌ کمال تندی و خشونت به محاکمه کشیده و صدها اشکال بر حضرتش می‌تراشد [...]، چه باک دارد که به علمای اسلام دهن کجی کند و نصیحت آنان را نپذیرد. کسی که با حسین‌ مظلوم(ع) آن‌طور کند و علمای بزرگ و رؤسای مذهب مانند علامه مجلسی و سید بن طاوس را ساده‌لوح و سطحی و بی‌تقوا و بی‌ایمان به قیامت معرفی کند، دیگر پیداست برای علمای فعلی تا‌ چه‌ اندازه ارزش و احترام قائل است». آن‌گاه وی به سخنان صالحی پرداخته، آن‌ها را نقل و نقد می‌کند، تا: «مردم وی را شناخته و به افکار وی پی برده و گمان نکنند که خدای نخواسته ما‌ روی‌ اغراض شخصی یا جهات دیگر، بی‌مدرک عرایضی می‌نماییم»[۱]

به‌منظور آشنایی با محتوای کتاب، به برخی از اشکلاتی که نویسنده بر کتاب «شهید جاوید» وارد نموده، اشاره می‌شود:

  1. بنا به گفته نویسنده، در صفحه 6 کتاب «شهید جاوید» نوشته شده است: «حضرت امام حسین(ع) طبق روایاتی که از پیامبر(ص) شنیده بود، می‌دانست سرانجام کشته می‌شود». نویسنده سپس به این نکته اشاره می‌کند که: «ایشان (صالحی) در این صفحه این حرف را می‌زند، لکن در تمام کتاب منکر این حرف است و در ص273-290 حضرت را یک نفر متحیر و سرگردان معرفی کرده است که نمی‌دانسته است امرش به کجا منتهی می‌گردد و یا چشمش به دهان فرزندان عقیل بوده است؛ اگر می‌گفتند برویم می‌رفت و اگر می‌گفتند برگردیم، برمی‌گشت و در ص300 گفته است بر فرض که علی(ع) در پیشگویی خود به حسین(ع) گفته باشد تو در کربلا کشته می‌شوی، از کجا که این، آن سفر و این سرزمین آن کربلا باشد»[۲]
  2. به گفته نویسنده، در خلال صفحات 43-70 «شهید جاوید»، هیچ ‌جا سخن از امر الهی و قیام خدایی در کار نیست، اما می‌گوید بر امام ثابت شد که صدهزار نیرو دارد، لذا به اتکای نامه‌های کوفیان و نامه مسلم، حرکت کرد و انقلاب نمود تا قدرت را به دست بیاورد و بعدا به اسلام خدمت نماید که ورق برگشت و نشد[۳]
  3. نویسنده معتقد است اگر به‌دقت شماره کنیم، از نزدیک یک‌صد حدیث معتبر و تاریخ موثق به دست می‌آید که امام حسین(ع)، عالما و عامدا برای اجرای امر الهی و کشته شدن و اسلام را به‌وسیله این فداکاری زنده نمودن، قیام فرموده است و کتب بی‌شماری از سنی و شیعه این مطالب را مشروحا مرقوم داشته‌اند؛ از جمله کتاب «سيرتنا و سنتنا» علامه امینی که بیست حدیث را در آن ذکر و برای هر حدیثی، نزدیک سی مدرک ذکر کرده است. اما به نظر او، نویسنده «شهید جاوید» در فصل ام‌سلمه و خاک، خواسته است ثابت کند ام‌سلمه در سال 59 از دنیا رفته است و به کتاب «سيرتنا» ارجاع داده، ولی در آن کتاب، عکس مطلب ایشان مشهود است.[۴]
  4. نویسنده معتقد است نویسنده «شهید جاوید» برای پیشبرد عقیده نادرست خود، مرتکب خیانت شده و اقوال علمای دو فرقه اسلامی را تا هر جا که مخالف عقیده خود پنداشته، به هر طریقی بوده است، متنا و سندا در آنها خدشه کرده و هفت حدیث و خطبه مسلم را که ابدا خدشه بردار نیست، دروغ پنداشته و آن‌ها را تخطئه و تضعیف نموده است؛ از قبیل حدیث خواب امام که پیامبر(ص) به وی فرمود: «يا حسين اخرج إلی العراق»، حدیث «لاتحزنیبفراقك»، داستان نزول فرشتگان در مکه بر امام(ع)، خطبه «خط الموت علی ولد آدم» و خطبه «لا أری الموت إلا سعادة». نویسنده در این باره چنین نوشته است: «این شخص این مطالب را از صفحه 94 کتاب الی 164 قریب هفتاد صحفه قلمفرسایی و چیزهایی نوشته است که واقعا خواننده تعجب می‌کند که یک فردی که لااقل کتب تاریخ و حدیث را همین‌قدر اگر دیده باشد، چگونه حاضر می‌شود آن حرف‌ها را بزند؛ مثلاًاین خطبه «خط الموت علی ولد آدم» که تمام آن هشت سطر است، عقیده دارد این خطبه در چندین جا در طول راه از مکه تا کربلا به تناسب مقام در هر جا یک جمله آن در مقابل اقلا شش‌صد نفر انسان خوانده شده است؛ ایشان هر سطری از این خطبه را مغایر با مقصدی که ذکر می‌کند می‌یابد، می‌گوید: این خطبه تقطیع شده و این کمال بی‌انصافی... است»[۵]
  5. نویسنده معتقد است آقای صالحی، به‌خلاف گفته خودش در ص6 کتاب، نه‌تنها منکر علم و معجزات امام حسین(ع) است، بلکه از قرائنی که پیداست از قدر و مقام آن حضرت کاسته و او را از افراد عادی هم بی‌هوش‌تر فرض کرده است. در این باره چنین نوشته شده است: «در ص273 شورای صحرا، چشمش به دهان فرزندان عقیل بوده است. در برخورد به حر بن یزید[۶]به وی التماس می‌کرده است بگذارید بروم دستم را در دست یزید بگذارم، خودم می‌دانم با او. در صفحه 291 گوید: اگر اصحاب به وی می‌گفتند این کوره راه و این رشته سردرگم آخرش به کجا منتهی می‌شود می‌فرمود: «لا ندري علام تنصرف بنا و بهم الأمور»؛ «نمی‌دانم پایان این کار به کجا منتهی می‌شود». بااینکه ثابت کرده‌ایم این سخن مال جای دیگری است یا اینکه حضرت وقتی که به کربلا رسید و نام پرسید فرمود: هان، حالا به خاطرم آمد 25 سال قبل که با پدرم به صفین می‌رفتم، آن حضرت به‌عنوان پیشگویی فرمود: «هذا مناخ ركابهم» و امام(ع) را آن اندازه عاری از علم و (العیاذبالله) بی‌هوش فرض کند که بااین‌همه نام و نشان و اخبار و احادیث و تذکرات ام‌سلمه و ابن عباس و محمد حنفیه و دیگران هنوز هم بهوش نیامده و نمی‌داند اینجا کجاست و با این تهمتی که می‌زند، حدود پنجاه حدیث را حاشا می‌کند و آن حضرت را تا این اندازه نادان به سرنوشت معرفی می‌نماید و...»[۷]

چنان‌که از خلال نوشته‌ها ملاحظه می‌شود، نویسنده انتقادات شدیدی بر کتاب «شهید جاوید» وارد نموده و از کلمات و عباراتی همچون «خیانت‌های پی‌درپی»[۸]، «خیانت دیگر شما...»[۹]، «شما نیش قلم خود را باز به قلب امام مظلوم فرو کرده‌اید»[۱۰]، «نویسنده کتاب پس از آن همه نیش زدن و...»[۱۱]، «او با این منظور زشت هفت سال به خیال خودش زحمت کشید تا کتاب شهید جاوید را نوشت...»[۱۲]و... در مورد این کتاب و نویسنده آن یاد کرده است و چنین به نظر می‌رسد که به‌کارگیری چنین کلمات و عباراتی، شایسته یک پژوهش علمی نیست.

وضعیت کتاب

فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده است.

در پاورقی‌ها به ذکر منابع پرداخته شده است.[۱۳]

پانویس

  1. اسلامی، سیدحسن، 1390، ص90
  2. ر.ک: مقدمه، صفحه هفتادوهفتم - هفتادوهشتم
  3. ر.ک: همان، صفحه هفتادوهشت
  4. ر.ک: همان
  5. ر.ک: همان، صفحه هفتادوهشت - هفتادونه
  6. ص288-295
  7. ر.ک: همان، صفحه هفتادونه - هشتاد
  8. ر.ک: متن کتاب، ص379
  9. همان، ص385
  10. همان
  11. مقدمه، صفحه سی‌وشش
  12. همان، صفحه سی‌وهفت
  13. ر.ک: پاورقی، ص183

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. اسلامی، سیدحسن، «بررسی کتاب: کاروند کتاب شهید جاوید»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه دین، شماره 170، آذر 1390 (16 صفحه، از 85 تا 100).


وابسته‌ها