دیوان هلالی جغتایی با شاه و درویش و صفات العاشقين او

    از ویکی‌نور
    نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
    ‏دیوان هلالی جغتایی با شاه و درویش و صفات العاشقين او
    دیوان هلالی جغتایی با شاه و درویش و صفات العاشقين او
    پدیدآوراننفیسی، سعید (مصحح) هلالی جغتايی، بدرالدين (سراينده)
    عنوان‌های دیگرديوان هلالي جغتائي با شاه درويش و صفات العاشقين او

    با شاه درويش و

    صفات العاشقين او

    ديوان
    ناشرکتابخانه سنايي
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1368ش ,
    موضوعشعر فارسي - قرن 10ق.
    زبانفارسي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏6187‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9‎‏

    دیوان هلالی جغتایی با شاه و درویش و صفات العاشقين او، مجموع غزلیات، قصاید، مقطعات، رباعیات و دو اثر شاه و درویش و صفات العاشقين هلالی استرآبادی است که در یک جلد، گرد آمده است. تصحیح، مقابله، مقدمه و فهرست این اثر از سعید نفیسی است.

    در میان اشعار هلالی «غزلیات او درخور آن است که بیشتر در میان فارسى‎زبانان منتشر شود. دو مثنوى شاه و درویش و صفات العاشقين از نظر سخن‎سرایى و لطایف شعرى بیشتر درخور تحسین است تا از نظر مضامین و عشق را در آنها به‎صورت خاصى بیان کرده که چندان پسندیده اهل ادب نیست و از سیاق طبیعت منحرف و خارج است»[۱].

    ساختار

    کتاب، مشتمل است بر: مقدمه مصحح، محتوای مطالب (اشعار) به‎ترتیب غزلیات، قصاید، مقطعات، رباعیات و دو اثر شاه و درویش و صفات العاشقين.

    گزارش محتوا

    در مقدمه مصحح از هلالی و شعر او سخن به میان آمده؛ از جمله خاطرنشان شده که: «هلالى استرابادى قطعا یکى از بهترین غزل‎سرایان ایران و یکى از بزرگ‎ترین شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم بوده است»[۲].

    «در کتاب شاه و درویش این بیت در صفت تیر انداختن شاه گفته:

    استخوان را اگر نشان کردىتیر را مغز استخوان کردى

    در صفات العاشقين در نابینایى و پیر شدن زلیخا در فراق یوسف گوید:

    غم پیرى سمن بر سنبلش ریختز آسیب خزان برگ گلش ریخت
    سیه بادام او از جور ایامشد از عین سفیدى مغز بادام

    و مثل این ابیات خوب او بسیار است...»[۳].

    تخلص هلالی در این ابیات واقع شده است:

    روزى که فلک نام مرا کرد هلالىمی‎خواست که من مایل ابروى تو باشم

    یا

    اى به ابروى تو مایل همه کس چون مه عیداز هلالى چه عجب میل خم ابرویت

    و

    هرگز به‎جانب مه نو راست ننگرمکز شوق ابرویت چو هلالى خمیده‎ام

    [۴].

    سعید نفیسی در مقدمه خویش، از قول عباس اقبال آشتیانی در مقدمه صفات العاشقين چاپ 1324ش، در تهران درباره دیوان و ابیات هلالی می‎نویسد: «دیوان وى نزدیک 2800 بیت دارد که بار نخست در 1281ق، به خط نستعلیق در کاپنور و بعد از آن مکرر در همان شهر به طبع رسیده است. مثنوى شاه و درویش او به ضمیمه سحر حلال اهلى شیرازى و یک عده رباعیات و اشعار از دیگران (در حاشیه) در سال 1321ق، در طهران چاپ شده. شاه و درویش هلالى را حمدى از شعراى عثمانى به ترکى ترجمه کرده و در سال 1870م، اته مستشرق معروف آلمانى آن را به زبان آلمانى نقل نموده و در لیپزیگ به طبع رسانده است. اختصاص عمده هلالى در شعر به غزلیات او بوده؛ به همین جهت ظاهرا وقتى عبداللّه هاتفى (متوفى به سال 927) خواهرزاده جامى و ناظم ظفرنامه تیمورى و فتوحات شاهى شاعر معاصر او به تعریض گفته بوده است که هلالى غزل‎گوست و از نظم مثنوى عاجز است، هلالى در مقدمه مثنوى شاه و درویش (بدون بردن اسم هاتفى که على‎قلى خان داغستانى در رياض الشعراء به آن تصریح کرده)، به این نکته اشاره می‎کند... از این تاریخ است که هلالى به نظم مثنوى پرداخته و ابتدا قصه شاه و درویش و پس از آن لیلى و مجنون و صفات العاشقين را ساخته است. صفات العاشقين او به بحر هزج مسدس است...»[۵].

    هلالی جغتایی، «از اقسام مختلف شعر قطعا غزل را بهتر مى‎سرود و بیان بسیار لطیف و شورانگیز و روان و سلیس دارد. پس از آن در مثنوى بیش از اقسام دیگر زبردست بوده و قصاید وى چندان استادانه نیست»[۶].

    «چنان‎که در مقدمه مثنوى شاه و درویش (ص223-225) سروده، روزى در گردشگاهى یکى از شاعران معاصر که برخى مراد از آن هاتفى جامى شاعر معروف را دانسته‎اند، وى را سرزنش کرده که تنها در غزل دست دارد و در سرودن مثنوى ناتوان است. همین سبب شده است که وى به ساختن مثنویاتى آغاز کرده. نخست شاه و درویش را به وزن هفت گنبد نظامى سروده و گویا پس از آن صفات العاشقين را به وزن خسرو و شیرین نظامى نظم کرده و چنان می‎نماید که لیلى و مجنون را پس از آن سروده است»[۷].

    از غزلیات اوست:

    به چشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا رابه ما هم گوشه چشمی که رسوا کرده‎ای ما را
    پس از مردن نخواهم سایه طوبی ولی خواهمکه روزی سایه بر خاکم فتد آن سروبالا را
    حذر کن از دم سرد رقیب، ای نوگل خندانکه از باد خزان آفت رسد گل‎های رعنا را
    دلا، تا می‎توان امروز فرصت را غنیمت دانکه در عالم نمی‎داند کسی احوال فردا را
    زلال خضر باشد خاک پایت، جای آن داردکه ذوق خاک‎بوسی بر زمین آرد مسیحا را
    هلالی را چه حد آن که بر ماه رخت بیندبه عشق ناتمام او چه حاجت روی زیبا را

    [۸].

    وضعیت کتاب

    فهرست نام‎های خاص در انتهای اثر ذکر شده است[۹]. در صفحه پایانی کتاب، لیست پنج اثر از آثار منتشرشده انتشارات کتابخانه سنائی ذکر شده است[۱۰].

    مصحح در تهیه متن کتاب به شش نسخه از دیوان هلالی رجوع کرده است[۱۱].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه بیست‎ودو
    2. ر.ک: همان، صفحه پنج
    3. ر.ک: همان، صفحه شش
    4. ر.ک: همان، صفحه نه
    5. ر.ک: همان، صفحه نوزده - بیست
    6. ر.ک: همان، صفحه بیست‎ودو
    7. ر.ک: همان
    8. ر.ک: متن کتاب، ص2
    9. ر.ک: کتاب، ص331-334
    10. ر.ک: همان، ص335
    11. ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه بیست‎ودو - بیست‎وچهار

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها