رسالة زبدة الهيئة

رسالة زبدة الهيئة، از آثار خواجه نصيرالدين طوسى (طوس 579-653ش، بغداد) است كه در آن، مباحث علم هيئت را به‌صورت مختصر توضيح داده است. هرچند زبان اين كتاب فارسى است، ولى البته زبان فارسى قرن هفتم و دوران مغول؛ پس طبيعى است كه برخى از عباراتش براى نسل معاصر ما چندان گويا و شيوا نباشد.

رسالة زبدة الهیئة
رسالة زبدة الهيئة
پدیدآوراننصیرالدین طوسی، محمد بن محمد (نویسنده)
ناشر[بی نا]
مکان نشر[بی جا] -
چاپ1
زبانفارسی
تعداد جلد1
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

همچنين مطالب اثر حاضر، بر اساس اصطلاحات و نيز پيش‌فرض‌هاى آن روزگاران نوشته شده و در نتيجه فهم برخى از مطالب آن براى كسانى كه با تاريخ علم نجوم و تغيير و تحولات نظريات و ابزارها و اصطلاحات نجومى آشنا نيستند، قدرى دشوار است.

ساختار

كتاب حاضر از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل 30 باب) تشكيل شده است. روش نویسنده در اين اثر، توصيفى و آموزشى است و به همين جهت از نمودار نيز استفاده كرده است.[۱]

گزارش محتوا

براى آشنايى با نمونه‌هايى گويا از محتوا، روش و زبان و ادبيات كتاب حاضر، مى‌توان به موارد ذيل توجه كرد:

  1. چنين گويد محرر اين مقالت و مسود اين رسالت محمد بن محمد الطوسى كه در بعضى سفرها جماعت متعلمان كه به‌مثابت فرزندانند - بل عزيزتر - به استفادت علم هيئت و استكشاف احوال كواكب و اجرام و معرفت اوضاع و حركات كواكب ميل نمودند. از جهت اجابت التماس ايشان اين مختصر در اين علم به حسب اقتضاى وقت و حال و مساعدت خاطر با تراكم اشتغال تحرير كرد و آن را «زبدة الهيئة» نام نهاد.
    گمان چنان است كه اگر اين قدر ملكه كنند، بر تحصيل تمام آن علم قادر شوند و با شروع در آنچه مبادى و براهين اين فن باشد، گستاخ گردند و بناى اين مختصر بر سى باب نهاده آمد، چنان‌كه تفصيل آن به جاى خود بيايد؛ إن‌شاءالله إنه ملهم الصواب و إليه المرجع و المآب.
    باب اول: در آنچه پيش از شروع، در اين علم دانستنى است: هرچه قابل اشارت باشد، اگر به‌هيچ‌وجه قسمت‌پذير نبود آن را نقطه خوانند و اگر در يك جهت قسمت‌پذير بود و در هيچ ديگر قسمت‌پذير نبود آن را خط خوانند و آن طولى باشد بى‌عرض و اگر در دو جهت قسمت‌پذير بود؛ يعنى در طول و عرض، و در عمق قسمت‌پذير نبود، آن را سطح خوانند و اگر در طول و عرض و عمق قسمت‌پذير باشد، آن را جسم تعليمى خوانند. و خط، يا مستقيم بود يا منحنى و..[۲]
  2. بدان كه عالم همه يك كره است. مركزش، مركز زمين و يك سطح مستدير به همه محيط، چنان‌كه هر خطى كه از مركز زمين بدان سطح كشند همه متساوى باشد. و زمين در ميان آن كره هم بر شكل كره، كره‌اى است از آب و خاک و سنگ؛ يك سطح بدو محيط، چنان‌كه از مركز زمين هر خطى كه بدان سطح كشند، همه متساوى باشد الا آنكه آن سطح به سبب شيب و بالا كه بر روى زمين هست سطح هموار نيست مانند سطح كره است كه ظاهر او در شيب باشد..[۳]
  3. باب دوازدهم: در کیفیت زيادت و نقصان نور ماه: ماه جرم كروى است كثيف، صيقلى، غير نورانى؛ مانند آينه كه چون نور بر او افتد روشن شود و نور از وى منعكس گردد. و هميشه يك نيمه يا بيشتر از يك نيمه از وى كه محاذى جرم آفتاب بود، نورانى باشد و بيشتر از يك نيمه به آن سبب كه گفتيم آفتاب از ماه بزرگ‌تر است؛ پس نور آفتاب بر زيادت از يك نيمه ماه افتد و آنچه غير نورانى نمايد، آن را سايه افتد، بر شكل مخروطى صنوبرى كه بر يك نقطه منعدم شود. و دايره كه فصل مشترك باشد ميان روشن و تاريك از جرم ماه، نزدیک به دايره عظيمه باشد و چون چشم ما خردتر از ماه است ما از كره ماه كمتر از يك نيمه مى‌بينيم. و دايره كه فصل مشترك باشد ميان آنچه برابر چشم ما بود و ميان آنچه از ما پوشيده بود هم نزدیک به دايره عظيمه باشد.[۴]
  4. زمين، چنان‌كه گفتيم گرد است و آب به اكثر سطح او محيط است و عمارت بر كمتر از يك ربع است از سطح او و آن ربع را ربع مسكون خوانند. و چون مركز زمين مركز عالم است، پس سطح دايره معدل النهار بر سطح محيط زمين، دايره‌اى احداث كند از دواير عظمى؛ آن دايره را خط استوا خوانند. و چون دايره عظيمه از دواير هيول فرض كنند، سطح آن دايره هم، بر زمين دايره‌اى احداث كند كه قطع استوا كند بر زواياى قائمه. به اين دو دايره، زمين به چهار ربع مساوى، دو شمالى و دو جنوبى، طول هر ربعى به‌قدر نصف دايره عظمى و عرضش به‌قدر ربعى از دايره عظمى. و از اين چهار، ربع شمالى ربع مسكون است كه طولش از خط استوا به‌قدر نصف دور باشد و عرضش از خط استوا تا نقطه‌اى كه محاذى قطب معدل النهار بود و آن ربع دور بود. و هرچند اين ربع را ربع مسكون مى‌خوانند، اما تمامى اين ربع معمور نيست، بل بعضى از آن در جانب شمال از فرط سرما، ممكن نيست كه حيوان تواند بود و آن موضع، اين است كه عرض آن مواضع؛ يعنى بعدش از خط استوا از دايره عظيمه، زيادت از تمام ميل كلى بود و آن شصت‌وشش درجه و كسرى باشد. پس آن مقدار از زمين از ربع مسكون كه عمارت بر وى ممكن است، نصف دور باشد و آن صدوهشتاد درجه باشد و عرضش از خط استوا شصت‌وشش درجه و كسرى. و اين مقدار نيز همه معمور نباشد؛ چه درياها در اين ميانه بسيار است و رودها و بيابان‌ها و شُورستان‌ها و كوه‌ها و بيشه‌ها كه به سبب آن، عمارت ممكن نيست..[۵]
  5. باب سى‌ام: در ذكر منازل قمر و طلوع و سقوط آن: عرب، منطقة البروج به بيست‌وهشت قسمت كرده‌اند؛ از جهت آنكه قمر دورى در منطقة البروج به قرب بيست‌وهشت روز كنند و آن را منازل قمر خوانند و قمر هر شب در منزلى باشد و به وقت سرعت باشد كه يك منزل در ميان بگذارد؛ و به وقت بطء سير باشد كه دو شب در يك منزل بماند. شب اول، در اول منزل بود و شب دوم، در آخر منزل. و باشد كه شبى او را ميان دو منزل بينند و ايشان هر منزلى را از كواكب مشهور نشان گرفته‌اند. و به‌تحقيق مقدار هر منزلى، دوازده درجه بود و پنجاه [و] يك دقيقه، به تقريب. و اسماى منازل، مشهور است و آن كواكب كه نشان هر منزل باشد هم معروف است. و هميشه چهارده منزل، فوق الارض بود و چهارده، تحت الارض[۶]

وضعيت كتاب

كتاب حاضر، متن و تصوير نسخه خطى است كه با خط نسخ در تعداد 89 صفحه نوشته شده، ولى متأسفانه تصحيح و چاپ نشده است. گفتنى است كه نسخه‌هاى خطى هيچ‌گونه علامت سجاوندى به شكل امروزى نداشته‌اند و آنچه از اين علايم (نظير نقطه، ويرگول، دو نقطه و...) در متن وجود دارد توسط نسخه‌خوان ايجاد شده است.[۷]

همچنين در حاشيه‌هاى بالا، پايين، راست يا چپ اين اثر در برخى از صفحات مطالبى نوشته شده، وليكن مشخص نيست كه چه كسى آن را نوشته؟ (خواجه نصيرالدين طوسى خودش يا كسى ديگر؟) و نيز زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش كتاب حاضر و نيز نام كاتب (خوشنويس) اين نسخه خطى ذكر نشده است.

همچنين با تأسف گفتنى است كه برخى از واژگان اين نسخه ارزشمند خطى، محو شده و خواندنى نيست[۸]

پانويس

  1. ر.ک: متن كتاب، ص7، 10، 15، 16، 19، 20، 24، 26، 33، 34، 37، 39، 43 و...
  2. ر.ک: متن كتاب، ص2-3
  3. ر.ک: همان، ص5-6
  4. ر.ک: همان، ص41-42
  5. ر.ک: همان، ص54-55
  6. ر.ک: همان، ص88-89
  7. ر.ک: همان، ص90
  8. ر.ک: همان، ص3 و...

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.

وابسته‌ها