زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام (ترجمه سیرة النبویة)

زندگانى محمد(ص) پيامبر اسلام، اثر سيد هاشم رسولى محلاتى است كه نویسنده در آن، كتاب «السيرة النبوية» نوشته ابن هشام را از عربى به فارسى ترجمه كرده است.

زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام: ترجمه سیرة النبویه
زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام (ترجمه سیرة النبویة)
پدیدآورانابن هشام، عبدالملک بن هشام (نویسنده) رسولی، هاشم (مترجم)
عنوان‌های دیگرترجمه سیرة النبویه السيره النبويه. فارسی
ناشرکتابچی
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1375 ش
چاپ5
موضوعاسلام - تاریخ - از آغاز تا 41ق. محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. - سرگذشت‌نامه
زبانفارسی
تعداد جلد2
کد کنگره
BP‎‏ ‎‏22‎‏/‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ ‎‏س‎‏9041‎‏
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

درباره ترجمه مذكور چند نكته گفتنى است:

  1. مترجم در مقدمه‌اش - كه آن را در 15 ارديبهشت 1347 در شميران نوشته - با يادآورى اهميت و قدمت كتاب «السيرة النبوية» نوشته ابن هشام، افزوده است: «... تا آن‌جايى كه اين بنده اطلاع دارم اين كتاب تاكنون به زبان فارسى ترجمه نشده بود... تا اينكه دوست محترم ما آقاى سيد اسماعيل كتابچى، پيشنهاد ترجمه آن را به بنده ارائه كرد و من پاسخ را موكول به فرصت و مطالعه بيشترى كردم و بالاخره روى علاقه‌اى كه به اين سنخ خدمات داشتم پيشنهاد ايشان را پذيرفتم و تدريجا دست به كار ترجمه آن شدم و بحمدالله توانستم در مدتى كمتر از هشت ماه هر دو جلد آن را ترجمه و آماده چاپ كنم...
    بااينكه ما به مقدار زيادى سعى كرديم تا جنبه اختصار در ترجمه الفاظ رعايت شود، ولى در بسيارى از موارد ناچار شديم براى توضيح مطلب، جملاتى را اضافه و يا پس‌وپيش كنيم تا در روانى ترجمه اخلالى پيدا نشود يا رشته بحث به‌خاطر برخى تذكرات استطرادى بريده نشود كه البته براى اينكه متن كتاب هم از تصرف محفوظ مانده باشد توضيحات در مابين پرانتز قرار گرفته و يا در پاورقى ذكر شده است. كتاب سيره ابن هشام، صرف نظر از جنبه تاريخى از نظر تفسير و ادبيات هم حائز اهميت است و آيات بسيارى از قرآن كريم در آن تفسير شده و اشعار زيادى نيز كه مربوط به جنگ‌ها و يا ساير وقايع زمان رسول خدا(ص) و يا پيش از آن حضرت است، مورد استشهاد قرار گرفته و يا نقل شده است، ولى از آنجا كه ترجمه قسمت‌هاى تفسيرى و يا شرح برخى از لغات عربى و يا ترجمه اشعار زيادى كه در اين كتاب ذكر شده براى خوانندگان پارسى‌زبان خسته‌كننده و ملال‌آور بود و مى‌توان گفت اكثر قريب به اتفاق خوانندگان از ترجمه آن استفاده‌اى عايدشان نمى‌شد، ازاين‌رو از ترجمه آن قسمت‌ها خوددارى شد و به‌جز برخى از موارد كه دخالتى در مطلب داشت و يا به تشخيص مترجم، ترجمه آن لازم و يا مستحسن بود در موارد ديگر با نشان دادن جاى آن از كتاب سيره در پاورقى اكتفا نموده و از ترجمه آن به‌طور كلى خوددارى شد.
    در برخى از جاها چنانچه معمول مورخين قديم بوده يك داستان را از دو طريق يا بيشتر نقل كرده و يا ضميمه‌هايى كه فقط از جنبه حديثى نقل آنها لازم به نظر مى‌رسيده بدان ضميمه كرده و يا طريق خود را در نقل حديث به‌طور مشروح ذكر كرده و اسامى روات را با نام پدرانشان در سند آورده است و گاهى نسب اعلام را تا هفت الى هشت واسطه ذكر كرده است كه در تمام اين‌گونه موارد قسمت‌هاى اضافى را كه دخالتى در اصل تاريخ و حديث نداشت، حذف كرديم و براى اينكه خواننده هم دچار اشتباه نشود و اين‌گونه موارد مشخص باشد، در هر جا تلخيصى شده و يا قسمت‌هايى حذف و يا جملاتى را پيش‌وپس نقل كرديم، در پاورقى تذكر داده‌ايم[۱]
    مترجم محترم توضيحات مختصرى درباره زندگى ابن هشام و كتاب «السيرة النبوية» و شرح‌هايى كه بر آن نوشته شده، افزوده است.[۲]
  2. هرچند بررسى تفصيلى اين ترجمه از نظر مطابقت با متن عربى، كارى مشكل و تخصصى است و فرصت فراوانى مى‌طلبد، ولكن براى فراهم شدن فرصت مقايسه بين اين دو و داورى اجمالى درباره روش و ميزان موفقيت مترجم محترم، به ذكر يك مورد از متن عربى و مقايسه آن با ترجمه فارسى بسنده مى‌شود:
    نویسنده چنين نوشته است:
    «(اختلاف قريش في من يضع الحجر و لعقة الدم):
    قال ابن إسحاق: ثم إن القبائل من قريش جمعت الحجارة لبنائها. كل قبيلة تجمع على حدة، ثم بنوها، حتى بلغ البنيان موضع الركن فاختصموا فيه؛ كل قبيلة تريد أن ترفعه إلى موضعه دون الأخرى، حتى تحاوزوا و تحالفوا و أعدوا للقتال. فقربت بنو عبدالدار جفنة مملوءة دما، ثم تعاقدوا هم و بنو عدى بن كعب بن لؤي على الموت و أدخلوا أيديهم في ذلك الدم في تلك الجفنة، فسموا لعقة الدم. فمكثت قريش على ذلك أربع ليال أو خمسا، ثم إنهم اجتمعوا في المسجد و تشاوروا و تناصفوا.
    (إشارة أبى‌أمية بتحكيم أول داخل فكان رسول‌اللَّه(ص)):
    فزعم بعض أهل الرواية: أن أباأمية بن المغيرة بن عبداللَّه بن عمر بن مخزوم و كان عامئذ أسن قريش كلها، قال: يا معشر قريش، اجعلوا بينكم في ما تختلفون فيه أول من يدخل من باب هذا المسجد يقضى بينكم فيه، ففعلوا. فكان أول داخل عليهم رسول‌اللَّه(ص)، فلما رأوه قالوا: هذا الأمين، رضينا، هذا محمد؛ فلما انتهى إليهم و أخبروه الخبر، قال(ص): هلم إلي ثوبا، فأتى به، فأخذ الركن فوضعه فيه بيده، ثم قال: لتأخذ كل قبيلة بناحية من الثوب، ثم ارفعوه جميعا، ففعلوا: حتى إذا بلغوا به موضعه، وضعه هو بيده، ثم بنى عليه»[۳]
    مترجم چنين ترجمه كرده است:
    «اختلاف قريش درباره نصب حجرالاسود:
    قريش براى بناى كعبه سنگ مى‌آوردند و هر دسته از آنها سنگ‌ها را به قسمتى كه سهم خودشان بود حمل می‌كردند. ديوار كعبه از چهار طرف بالا آمد تا به جايى رسيد كه مى‌بايستى حجرالاسود را در آنجا نصب كنند؛ در اينجا اختلاف ميان سران قبائل افتاد؛ زيرا هر قبيله مى‌خواستند افتخار نصب آن سنگ نصيب آنان گردد. دسته‌بندى قبائل شروع شد. هر تيره از تيره‌هاى قريش جداگانه مسلح شده و مهياى جنگ گشتند. فرزندان عبدالدار طشتى پر از خون كرده، دست‌هاى خود را در آن فرو بردند و با يكديگر هم‌پيمان شدند كه تا جان در بدن دارند، نگذارند ديگرى آن سنگ را به جاى خود نصب كند. بنوعدى هم با آنان هم‌سوگند شدند. كار ساختمان تعطيل شد و سه چهار روز به همين منوال گذشت و بالاخره روز چهارم يا پنجم در مسجد الحرام جمع شده و براى پيدا كردن راه حلى كه به زدوخورد منجر نشود، پرداختند.
    سرانجام رأى اباامية بن مغيرة را كه سالمندترين افراد قريش بود، پذيرفتند. او رأى داد: نخستين شخصى كه از در مسجد وارد شد، در اين كار حكميت كند و هرچه او گفت همگى بپذيرند؟ قريش اين رأى را پذيرفته و چشم‌ها به در مسجد دوخته شد. ناگاه ديدند رسول خدا(ص) از در وارد شد. همگى فرياد زدند: اين امين است كه مى‌آيد. اين محمد است. ما همگى به حكم او راضى هستيم. همين‌كه آن حضرت جلو آمد و جريان را به او گفتند، فرمود: پارچه‌اى بياوريد. چون آوردند حضرت آن را پهن كرد و حجرالاسود را در ميان آن نهاد، سپس فرمود: هريك از شما گوشه آن را بگيريد و بلند كنيد. بدين ترتيب همگى در بلند كردن آن سنگ شركت جستند و همين‌كه سنگ را محاذى جايگاه اصلى آوردند، خود آن حضرت پيش آمده و آن را از ميان پارچه بلند كرد و در جاى خود گذارد و روى آن ديوار كعبه بالا رفت»[۴]
    با مقابله متن و ترجمه و دقت در ترجمه فارسى ملاحظه مى‌شود: ترجمه حاضر درست و مطابق است و مترجم توانسته پيام نویسنده را برساند، جز آنكه مقدارى تلخيص در آن صورت گرفته و به‌طور مثال در عبارات نقل‌شده، برگردان تعبير «فسموا لعقة الدم»؛ يعنى «پس به نام خون‌ليسان (خون‌آشامان) ناميده شدند»، در ترجمه فارسى نيامده است.
  3. مترجم محترم، اين ترجمه را در تاريخ ششم ارديبهشت 1348 به پايان رسانده است.[۵]



پانويس

  1. ر.ک: مقدمه كتاب، ص1 و 6-8
  2. ر.ک: مقدمه كتاب، ص2-6
  3. السيرة النبوية، ج1، ص197-198
  4. ر.ک: متن كتاب، ج1، ص126-127
  5. ر.ک: متن كتاب، ج2، ص436

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن كتاب.
  2. السيرة النبوية، ابن هشام، دارالمعرفة، بيروت.

وابسته‌ها