سفرنامه آدام الئاریوس: بخش ایران

    از ویکی‌نور
    سفرنامه آدام الئاریوس: بخش ایران
    سفرنامه آدام الئاریوس: بخش ایران
    پدیدآوراناولئاریوس، آدام (نویسنده) بهپور، احمد (ترجمه و تحشیه)
    عنوان‌های دیگرسفرنامه مسکو و ایران

    سفرنامه اولئاريوس

    بخش ایران
    ناشرسازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1363 ش
    موضوعایران - اوضاع اجتماع - قرن 11ق. ایران - سیر و سیاحت
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏33‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    سفرنامه اولئاريسوس: بخش ایران، نوشته آدام اولئاريوس كه به قلم احمد بهپور به فارسى برگردانده شده است. در اين سفر بخش مربوط به ايران سفرنامه ارائه شده است. سفرنامه كه براساس مشاهده و تجربه استوار است، مى‌تواند مرجع مهمى براى ارباب پژوهش و مورخين دوران صفويه و مكمل سه سفرنامه شاردن، تاورنيه و كمپفر باشد. والترهينتس در مقدمه خود بر سفرنامه كمپفر چنين مى‌نويسد: «آدام الئاريوس دانشمندى بوده با معلومات زياد و حدّت ذهن فوق‌العاده تا جائى كه حتى شخصى، مانند گوته در ديوان شرقى خود او را مورد تمجيد قرار مى‌دهد و او را «مرد كارآمدى» مى‌نامد كه «براى ما از سفر خود گزارش‌هائى سخت آموزنده و محظوظ كننده»، باقى گذارده است.

    ساختار

    سفرنامه اولئاريوس، مشتمل بر سفر به مسكو و ايران، در شش دفتر تنظيم شده است كه از فصل سيزدهم (دفتر چهارم) مربوط به ايران مى‌شود و اين ترجمه از همين جا آغاز شده است. مترجم به جهت اين كه خواننده متحير نشود، دفتر چهارم را دفتر اول و فصل سيزدهم اين دفتر را فصل اول آن قرار داده است؛ لذا كتاب مشتمل بر سه دفتر و هر يك از دفترها مشتمل بر فصول مختلفى است.

    گزارش محتوا

    سفر اولئاريوس به همراه هيئتى تحت رياست اتوبروگ‌مان كه اولئاريوس در آن هيئت سمت دبير كل و مشاور را داشته صورت گرفته است.

    كتاب با شرح ويژگى‌هاى درياى كاسپين (خزر) آغاز مى‌شود. اولين شهرى كه از آن گزارش شده، شهر شماخى است. پس از آن از اردبيل ياد مى‌كند. او ضمن اقامت خود مطالعاتى از وضع شهر به عمل آورده و توصيفى هم از آرامگاه شيخ صفى‌الدين اردبيلى ارائه مى‌دهد.

    در ادامه از پل سفيد كه در زمان شاه طهماسب و به امر او در قرن دهم ميلادى ساخته شده بود، خبر مى‌دهد. اولئاريوس با هيئت همراهش با عبور از شهرهاى سلطانيه، قزوين، ساوه، قم و كاشان در تاريخ سوم اوت 1637 مطابق 1047ق به اصفهان مى‌رسند.

    در چند كيلومترى شهر اصفهان يكى از رجال دربارى و دو نفر از ارامنه جلفا كه مهماندار هيئت بودند، به استقبالشان آمدند و آن‌ها را در جلفا منزل دادند. شاه صفى (1038-1052ق) فرمان داد تا وسايل آسايش و مايحتاج آن گروه را از هر لحاظ تأمين كنند. و چند هفته بعد آن‌ها را به حضور طلبيد. در روز شرفيابى هيئت، شاه صفى لباس زربفتى كه با پوست خز مشكى حاشيه‌دوزى شده بود، در برداشت، و عمامه بر سر گذاشته بود كه جواهر گرانبهايى بر آن مى‌درخشيد، و پر بلندى نيز بر آن زده بود. هيئت آلمانى هداياى نفيس و جالبى كه همراه آورده بودند، به وسيله چند نفر از كاركنان دربار جلو تخت شاه صفى گذاردند. هدايا عبارت بود، از يك دست لباس جنگى طلا كارى شده، چهل دست طپانچه، پوست‌هاى گران‌بهاى خز، قوطى‌هاى طلا و جواهرنشان محتوى داروهاى گوناگون و يك شمعدان زيباى سى شاخه كه در آن ساعتى قرار داشت و هر ساعت و ربع ساعت زنگ مى‌زد. وقتى هيئت نمايندگى آلمانى به دربار وارد شد، فليپ كروزيوس خطابه‌اى به زبان لاتينى ايراد كرد، كه به وسيله نماينده مذهبى پرتغال در دربار ايران به فارسى ترجمه شد. اولئاريوس آدام در شرح جزئيات اين شرفيابى مى‌نويسد، كه موقع ناهار فرا رسيد و پنجاه نوع غذا در ظروف طلايى بر سر سفره آوردند. اين هيئت پنج ماه در اصفهان توقف كرد، و در اين مدت علاوه بر ضيافت‌هايى كه از طرف شاه و وزير اعظم و ارامنه جلفا به افتخار آن‌ها داده مى‌شد؛ به طور خصوصى هم به حضور شاه مى‌رسيدند و با او به شكار مى‌رفتند. از طرف شاه‌صفى هم هداياى نفيسى به اعضاى هيئت نمايندگى آلمانى داده شد كه از جمله آن‌ها اسب‌هاى اصيل با زين و برگ‌هاى نقره كارى شده، البسه ايرانى و يك صد و پنج نوع حرير ساده، اطلس، حرير گلدار، تافته و چلوار و علاوه بر آن خلعتى معادل دويست تومان كه به نرخ آن زمان معادل 3333 سكه دانماركى مى‌شد.

    هيئت نمايندگى تا اواخر سال 1637م. در جلفا ماند؛ ولى بر اثر بد رفتارى و درشت‌خويى و اعمال زشت بروگمان ناگزير شدند كه بدون انعقاد قرارداد بازرگانى در مورد خريد ابريشم ايران، در روز اول ربيع‌الاول 1049 مطابق با اول اوت 1639 به آلمان مراجعت كنند. هيئت مزبور از راه كاشان و قزوين و گيلان زنجان- رودبار- رشت و اردبيل و شماخى به روسيه رفتند و در آن جا به شلزويگ هولشتاين گوتورپ عزيمت نمودند. ضمناً شاه صفى يكى از خوانسالاران خود به نام اماقلى سلطان را به سفارت نامزد كرد و با هدايايى كه قريب 25 هزار «اكو» ارزش داشت، نزد دوك هوشتاين فرستاد. كروزيوس و همراهان او را در موقع بازگشت از ايران در هشترخان به او رسيدند و با او به آلمان رفتند؛ ولى از اينكه قرار داد تجارتى كه هدف مسافرتشان بود با خود نداشت، متأسف بودند. وقتى هيئت به حضور دوك رسيدند و دوك در مورد چگونگى قرار داد بازرگانى ابريشم با ايران از آن‌ها پرسش كرد، آن‌ها جنايات و اعمال زور و درشت‌خويى و كارهاى ناشايسته و بد رفتارى‌هاى بروكمان را مانع انعقاد قرار داد بازرگانى دانستند. دوك هم فرمان داد، وى را حاكمه كردند و در پنجم ماه مه 1640 گردن زدند.

    اولئاريوس در سفرنامه‌اش مى‌نويسد كه ايرانيان به خاطر مذهبشان مردمان بسيار تميزى هستند. آن‌ها نه تنها اتاق‌هاى خود را تميز نگه مى‌دارند، بلكه در تميز نگه داشتن لباس‌هايشان هم مى‌كوشند و ثروتمندانشان لباس‌هاى نيمدار يا كثيف خود را دور مى‌اندازند. ايرانيان مردمى با ذوق، باهوش، فهميده، مهربان، مهمانواز، خوشرو و در موقع صحبت بسيار مؤدب مى‌باشند، فقط در گفتن حقيقت بسيار صرفه‌جو هستند. پسر بچه‌ها خواندن و نوشتن را فرا مى‌گيرند و ملا آن‌ها را درس مى‌دهد. بعضى از جوانان ايرانى، فلسفه، شعر و شاعرى، هندسه، ستاره‌شناسى، فيزيك، حقوق و طب را مى‌آموزند و كسى كه در تمام اين مباحث تخصص يابد فيلسوفش نامند. اهميت نوشته‌هاى اولئاريوس در اين است كه او به عنوان يك ناظر خارجى در مورد فرهنگ و آداب و رسوم ايرانى گزارش مى‌كند. گرچه او خود يك مسيحى معتقد و مؤمن است؛ ولى در توصيف ايرانيان مسلمان سعى مى‌كند، موضع بى‌طرفى خود را حفظ و بدون هر گونه تعصب مذهبى، با نگاهى محترمانه نسبت به توصيف مراسم مذهبى و آداب و رسوم ايرانيان اقدام كند.

    گزارشى را كه اولئاريوس از شهرها، قوانين و آداب و رسوم حاكم بر ايران ارائه مى‌كند، اين امكان را به خواننده امروزى مى‌دهد كه وضعيت ايران در عصر شاه صفى را از ديد يك نویسنده خارجى مورد بررسى قرار دهد. به نظر مى‌رسد، نگاه دوباره و بى‌طرفانه و مطالعه عميق سفرنامه‌هاى كه غربى‌ها در مورد ما نوشته‌اند، باعث شناخت بيشتر ما از خودمان و طرز تلقى آن‌ها از ما ايرانيان خواهد شد.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب كتاب در ابتداى اثر آمده است. در انتهاى كتاب نيز فهرست مكان‌ها و اعلام و تصاويرى از شخصيت‌ها، مكان‌ها، چند نمونه از سكه‌ها، نماهايى از شهرهاى صبا، شماخى، اردبيل و نيز نقشه مسير سفر ديده مى‌شود.

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب
    2. آدام اولئاريوس پيشتاز سفرنامه‌نويسان درباره ايران، عبادالله حيدرى، مجله دانشكده علوم انسانى، سال چهاردهم، شماره 58.