سقوط اصفهان: گزارشهای گیلاننتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان

سقوط اصفهان، اثر پطرس دى سركيس گيلانتز است كه ترجمه آن توسط محمد مهريار صورت گرفته است. در قرن 12 هجرى اين كتاب توسط مؤلف به ز بان ارمنى نوشته شده است.

سقوط اصفهان: گزارشهای گیلاننتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان
سقوط اصفهان: گزارشهای گیلاننتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان
پدیدآورانمیناسیان، کارو اون (مترجم)

گیلانتز، پطرس دی سرکیس (نویسنده)

لاکهارت، لارنس (مقدمه و تعلیق)

مهریار، محمد (مترجم)
عنوان‌های دیگرگزارشهای گیلاننتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان
ناشرگلها
مکان نشراصفهان - ایران
سال نشر1371 ش
چاپ2
موضوعاصفهان - تاریخ - قرن 12ق.

ایران - تاریخ - حکومت افغانان، 1135 - 1142ق.

ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.

حسین صفوی، شاه ایران، قرن 12ق.
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏DSR‎‏ ‎‏1255‎‏ ‎‏/‎‏گ‎‏9‎‏س‎‏7
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

گزارش‌هاى وى را به دو قسمت عمده مى‌توان تقسيم نمود. قسمت نخستين عبارت از وقايعى است كه بيشتر در اصفهان، پايتخت دولت صفوى، اتفاق افتاده است. و قسمت دوم شامل حوادثى است كه در شمال؛ يعنى نواحى قفقاز و حدود سرحدى ايران و تركيه روى داده است.

در قسمت دوم گزارش‌هاى خود، گيلاننتز جزئيات ظلم و جورى كه در قفقازيه و جبال قفقاز هم از ايرانيان و هم از تركان بر ارمنيان مى‌رفته است و رفتار آن هر دو را با خليفه بزرگ ارمنى، قتل عام ارمنيان قاپان، رفتار و ختانگ، رهبر گرجيان، و از آن كنستانتين (محمد قليخان) كاختييى و نايب او در ايروان، همه را بشرح و تفصيل آورده است. وى حمله تركان را نيز همچنان توصيف نموده است.

مانند اين‌ها جالب‌تر و پر ارزش، اطلاعاتى است كه وى از طهماسب ميرزا، وليعهد ظاهرى و جانشين واقعى شاه سلطان حسين بدست مى‌دهد. از اين گذشته، به نحو غير مستقيم حالت اختلاف و دشمنانگى ميان شيعه و سنى و سياست روسيان و تركان را نسبت به ايران روشن مى‌سازد.

گزارش محتوا

در ترجمه حاضر، اصل ارمنى كتاب مبناى كار قرار داده شده و تا آن جا كه ممكن بوده كوشيده، با نهايت امانت معناى هر جمله را، كه اغلب آسان بدست نمى‌آمد، روشن و واضح بياورد. سعى ديگر اين بوده كه در زبان مترجم به (انگليسى) نيز جملات و عبارات تعقيد و ايهام نداشته باشد. مخفى داشتن انديشه خاص مؤلف، يا فصيح و بليغ ساختن ترجمه، و يا با افزودن محاسن بديعى و تصنعات لفظى، وقتى كه ممكن است مقصود و نظر او را دگرگون جلوه دهد، در كتبى از اين قبيل، حتى آن جا كه بيان وى ناقص و يا نارسا باشد، نيز مجاز شمرده نمى‌شود. دست زدن به چنين كارى، درست همان گونه كه بيش از يك صد سال پيش اسپلمن، در ترجمه كتاب تربيت كورش كزنفون، ضمن اشاره به ملاحظات الكساندر پوپ درباره ترجمه منظوم، صحيح و به جا متذكر شده است، همان عبارت پردازى است نه ترجمه. از اين جهت اغلب حقايق تاريخى بر اثر چنين اعمالى تحريف شده و دستخوش خلط و اشتباه شده است.

بايد گفت كه كار در ترجمه اين كتاب آسان نبوده است و علل ذيل نيز دشوارى كار را افزون ساخته است.

  1. غرابت گفتار مؤلف كه، در زبان ارمنى از لهجه معمولى جلفا تبعيت نمى‌كند.
  2. رعايت نكردن و يا عدم توجه مؤلف به اصول و قواعد دستور زبان.
  3. خطاها و اغلاط ناشى از درست نخواندن متن نسخه خطى و در برخى موارد، اشتباهاتى كه در نسخه چاپى اتفاق افتاده است.
  4. ابهامات و تعقيداتى كه بر اثر علل فوق در متن اصلى رخ داده بود به انضمام سقطاتى كه، يا اصلا در نسخه اصل وجود داشته، و يا در دست ناشرين مجله KrunK، و يا هنگام چاپ، در كتاب حاصل شده است.
  5. اغلاط و نارسايى‌هاى توضيحات و پاورقى‌هاى نسخه چاپى.

ترجمه حاضر با ترجمه روسى پرفسور پاتكانوف، و ترجمه او با متن ارمنى چاپى كتاب، تقريبا لغت بلغت، مقايسه و مطابقه شده است. در جريان اين مقايسه معلوم شد كه متأسفانه پرفسور پاتكانوف برخى لغات خارجى را انداخته است و برخى لغات و عبارات ديگر را اشتباه ترجمه نموده است.

همين ملاحظه در مورد ارقام و اعداد نيز وجود دارد. مؤلف در كتاب خويش به جاى ارقام و اعداد، حروف بزرگ بكار برده است، و سخت شگفت است كه پرفسور پاتكانوف آن‌ها را در چندين مورد غلط ترجمه نموده است.

كتاب، فى الواقع براى همه عبرت آموز است، چونكه نه تنها واقعه‌هائله محاصره اصفهان و كشتار فجيع مردم بى‌پناه را، از يكسو به دست افغانان ويران‌گر و از سويى ديگر پراكندگى اوضاع مملكت را بر اثر قحط و غلا و بى‌سامانى، نشان مى‌دهد، بلكه آغاز حملات روسيان پرخاشگر و هجوم آن‌ها را به ولايات و پريشانى و ناتوانى دستگاه ادارى و نظامى كشور را در مقابله با آن‌ها خوب آشكار مى‌سازد.

مقدمه و توضيحاتى توسط دكتر لاكهارت برگزارش‌هاى گيلاننتز در اين كتاب قيد شده است.

وى چنين مى‌گويد: «بر حسب درخواست آقاى دكتر كاروميناسيان به تحرير اين مقدمه بر ترجمه انگليسى گزارش‌هاى گيلاننتز دست مى‌برم، و حقيقت را خشنودم كه در قبال زحمات او، و دقت عظيمى كه در ترجمه اين كتاب بكار برده است، باين وسيلت مختصر خدمتى نسبت بوى انجام دهم. مساعى جميل او در اين مورد، آن گاه بهتر روشن مى‌شود، كه در نظر آوریم وى در اصفهان پزشکى است سخت در حرفت خويش مشغول، و براى پرداختن باين امور كمتر وقت و فرصت دارد.»

آقاى دكتر ميناسيان، با آماده ساختن ترجمه انگليسى يادداشت‌هاى گرانبهاى گيلاننتز، خدمت بزرگى به انجام آورده است. چون به هر حال بيش از ترجمه روسى آن، كه در سال 1870 ميلادى (1286 هجرى) به دست پروفسور پاتكانوف صورت گرفت، در مراكز جهان باختر منتشر خواهد گشت. مدت زمانى كه در گزارش‌هاى گيلاننتز مورد بحث قرار گرفته است، فقط از آغاز مارس 1722 ميلادى (1135ق) تا آخر اگوست سال بعد است، با اين همه در آن دوره نسبتا كوتاه، ايران با سوانح و غايله‌هاى بى‌نظيرى مواجه گرديد. در 8 مارس 1722 ميلادى (1135ق) محمود افغان، از اهالى قندهار، كه پدرش ميرويس 13 سال پيش يوغ حكومت ايران را از گردن باز گرفته بود، با افراد غلزايى طايفه خويش و برخى مردم هزاره و بلوچ كه به مدد او برخاسته بودند، سپاهيان ايران را، با همه كثرت عدد در نزدیکى گلون آباد، كه قريه‌اى است در 12 ميلى اصفهان، كنار شاهراه آن شهر به يزد، درهم شكست.

موضوع گزارش‌هاى اين كتاب، راجع به وقايع و حوادث سال 1722 ميلادى (1135 هجرى) تا اول سپتامبر سال بعد است، و باين ترتيب حوادث حمله افغانان بر ايران، و نتايج حاصل از آن را در تركيه و روسيه در برمى‌گيرد. از آن جا كه مقر گيلاننتز در رشت بوده است، وى مى‌توانسته است با بسيارى كسان، كه از منطقه مورد حمله افغانان گريخته بودند و به گيلان مى‌آمدند، ارتباط حاصل كند.

گذشته از ژوزف اپى ساليميان ساير مخبرین وى عبارت بودند از: ژوزف (هوسپ) پسر ساهيجان، مگرتيج راهب و ثورس.

گيلاننتز با شكيبايى بسيار تمامى آن چه را، كه آنان مى‌بايد بگويند، گوش مى‌كرده است، و سپس بدون اندك اغراق و تحريفى، آن‌ها را ثبت مى‌كرده است.

متأسفانه اين روش پسنديده كمتر در ميان وقايع نگاران و مورخان مشرق ديده مى‌شود. وى شروح مختلف را با يكديگر مطابقه و مقايسه مى‌كرده است، و هر يك را با ديگرى مى‌سنجيده است، تا تباين و اختلاف آن‌ها را با يكديگر روشن سازد، و پس از رسيدگى نهايى، سرانجام با نهايت دقت، بر حسب شيوه خاص خود، شرح وقايع را، بدون اين كه چيز نامربوطى بدان اضافه كند، در فقرات مجزا از هم، برشته تحرير مى‌كشيده است.

اگر به اخبار و گزارش‌هایى برخورد مى‌كرده است كه مشکوک و مبهم بوده است، با صداقت هر چه تمام‌تر آن‌ها را با قيد اين كه «بايد مورد تحقيق واقع شود»، ثبت مى‌نموده است، و هر كجا صحت آن‌ها به تحقيق مى‌پيوست، در جاى مناسب مراتب را تذكر مى‌داده است. گزارش‌هاى وى را عنوان و سر فصل نيست، چون هيچ وقت در نظر نداشته است، كتابى تأليف كند، باين جهت گزارش‌هاى وى به صورت نامه‌هايى طولانى با سقف بزرگ (ميناس) درآمده است. اين گزارش‌ها به 133 فقره تقسيم شده، و هر قسمت به تاريخى كه گزارش آن به وى رسيده، ثبت شده است.

اصلا اين فقرات به عنوان گزارش اخبار براى اسقف بزرگ (ميناس) تنظيم شده است؛ ولى يك نسخه ترجمه روسى آن‌ها را نيز وى به سردار روسى، لواشف، كه در آن زمان فرمانده سپاهيان روسى در گيلان بوده، تسليم مى‌داشته است.

از وضع و ترتيبى كه گيلاننتز گزارش‌هاى خود را ترتيب داده است، واضح مى‌گردد كه وى نهايت كوشيده است، از بيان مطالب مبهم خوددارى كند. به همين جهت همت خويش را منحصرا به ذكر حقايق مصروف داشته است، و بدين سبب نيز مطالب گزارش‌هاى او كاملا با گزارش‌هاى ساير مورخين و ناظرين زمان تطبيق مى‌نمايد.

پس از اشاره به حمله افغانان و جنگ گلون‌آباد، گيلاننتز اطلاعات دقيق و مشروحى درباره محاصره طولانى اصفهان، تسليم شهر به افغانان، رفتار محمود افغان با شاه سلطان حسين و خاندان شاهى، قتل عام شاهزادگان و اعيان و رفتار ناهنجار افغانان با ارمنيان، كه هم نسبت بايرانيان و هم افغانان ملتى اسير و مقهور شمرده مى‌شدند، بدست مى‌دهد.

وى غرامتى را كه محمود افغان بر ارمنيان جلفا، شركت‌هاى هند شرقى انگليسى، هلندى، فرانسوى و بازرگانان محلى و ديگران در اصفهان و قزوين گذاشته بود، به تفصيل شرح داده است.

گيلاننتز در نامه‌نگارى سبکی غريب و خاص خود دارد، كه به لهجه معمولى قرن هفدهم و هيجدهم ارمنيان جلفا نمى‌ماند. عجيب‌تر اين كه، در ميان همه چيزهاى ديگر، بسيارى از لغات ارمنى را در معنايى كاملا مخالف استعمالات رايج آن‌ها بكار مى‌برد. وى لغات و اصطلاحاتى مستخرج از دست كم شش زبان اصلى، ارمنى، فارسى، تركى، روسى، گرجى، عربى و استعمالات عاميانه اين السنه را بكار مى‌برد؛ و آن‌ها را چنان، به سبک خاص خويش در بيان مطالب، درهم مى‌آميزد كه استفاده معنى از عبارات وى سخت دشوار مى‌گردد؛ و شايد تنها براى كسى قابل فهم باشد، كه در لهجه ارمنى جلفايى و زبان‌هاى سابق الاشعار اطلاعات كامل و كافى داشته باشد. شيوه وى در ارمنى ساختن لغات و جملات بيگانه سخت شگفت است، و درست نيست گفته شود كه مكتوبات وى به لهجه معمولى قديم ارمنيان جلفا است. ظاهرا علت اين امر اين است كه وى بسيار در كشورهاى بيگانه سفر كرده، و مدت‌ها در اين ممالك بسر برده و با مردمانش درآميخته و با آن‌ها تماس نزدیک پيدا كرده است.

وضعيت كتاب

ضمايمى از سقناخ‌ها و سپاه ارمنى به علاوه فهارسى از نام كسان، جاى‌ها و كتاب‌ها در انتهاى كتاب قيد شده است.

منابع مقاله

متن و مقدمه كتاب

وابسته‌ها