سنن النبي صلی‌الله‌علیه‌و‌آله (تصحیح و ترجمه فقهی)

    از ویکی‌نور
    سنن النبي صلی‌الله‌علیه‌وآله
    سنن النبي صلی‌الله‌علیه‌و‌آله (تصحیح و ترجمه فقهی)
    پدیدآورانفقهی، محمدهادی (مترجم و محقق) طباطبایی، محمدحسین (نویسنده)
    ناشرکتابفروشی اسلامیه
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1378 ش
    چاپ7
    موضوعاحادیث شیعه - قرن 14

    سنت نبوی

    سنت نبوی - احادیث

    محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. - احادیث
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏24‎‏/‎‏46‎‏ ‎‏/‎‏ط‎‏2‎‏ ‎‏س‎‏9041‎‏ ‎‏1378
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    سنن النبي صلی‌الله‌علیه‌و‌آله (تصحیح و ترجمه فقهی)، نوشته استاد علامه سيد محمدحسين طباطبايى (تبريز، 1282-1360ش، قم) همراه با ملحقات و ترجمه فارسى آن دو (متن و ملحقات) است كه با تصحيح و اهتمام شيخ محمدهادى فقهى به سامان رسيده است. درباره اين نسخه چند نكته گفتنى است:

    1. مصحح محترم، تصويرى از دست‌خط و تقريظ علامه طباطبايى بر كتاب حاضر را آورده است كه استاد علامه در آن، تأييد كرده است كه افزايش ملحقات به اصل كتاب بنا بر اجازه ايشان و به همت آقاى فقهى انجام شده است[۱]
    2. در كتاب حاضر، متن عربى و ترجمه فارسى در كنار هم آمده؛ به اين ترتيب كه در نيمه اول هر صفحه، قطعه‌اى از متن عربى و در نيمه دوم همان صفحه ترجمه فارسى همان مطلب ذكر شده و به همين شيوه تا پايان كتاب ادامه يافته است.
    3. مصحح در مقدمه‌اش كه در تاريخ 14 آذر 1353 نوشته، با ذكر تاريخچه نگارش اصل كتاب حاضر و همچنين چگونگى افزايش ملحقات به آن، تأكيد كرده است: «... اين كتاب پُرارج تقريبا چهل سال پيش در حدود سال 1350ق، به دست تواناى علامه مؤلف درست هنگامى كه در «نجف» سرگرم تحصيلات بودند، به رشته تحرير درآمد... طبق دستور ايشان، پس از ذكر هر بابى از اصل كتاب، باب ديگرى به نام «ملحقات» به ترتيب باب‌هاى كتاب بر آن ضميمه شد؛ جز اينكه باب شمائل (از ملحقات) در آخر كتاب ذكر گرديد و دو باب ديگر (باب حج و باب نوادر) بر آن اضافه شده است. اصل كتاب، شامل (21) باب و (411) حديث و ملحقات (23) باب و (507) حديث مى‌باشد كه كلا (918) حديث در اين كتاب، مذكور است و البته چند حديث از اصل كتاب به دستور خود علامه مؤلف حذف گرديد... اين كتاب به‌طور كلى شامل سه بخش از برنامه‌هاى حيات‌بخش زندگى رسول خدا(ص) مى‌باشد:
      الف)- آداب و سنن آن حضرت با خداى متعال (آداب عبادات و ادعيه و اذكار)؛
      ب)- آداب و سنن آن حضرت با طبقات مختلف مردم (آداب عشرت)؛
      ج)- آداب و سنن ديگر آن جناب، مانند آداب سفر، غذا خوردن، پوشيدن لباس و امثال اينها كه ما آنها را (آداب نفسى و فردى) میگوييم[۲]
    4. هرچند مقايسه تفصيلى متن عربى و ترجمه فارسى و داورى درباره ميزان موفقيت مترجم در اثر حاضر كارى تخصصى و مشكل است و نياز به فرصتى فراخ دارد، وليكن به‌عنوان نمونه و مقايسه اجمالى به ذكر چند عبارت از متن و ترجمه آن، اكتفا مى‌شود:

    يك- نویسنده گرامى چنين نوشته است: «في الخصال: بإسناده إلى علي(ع) - في حديث الأربعمائة - قال: تزوجوا؛ فإن التزويج سنة رسول‌الله(ص)؛ فانه كان يقول: من كان يحب أن يتبع سنتي فإن من سنتي التزويج». مترجم محترم، متن مذكور را چنين ترجمه كرده است: «شيخ صدوق در «خصال» - ضمن حديث اربعمائه - از على(ع) روايت كرده كه فرمود: ازدواج، سنت رسول خدا(ص) است؛ زيراكه آن حضرت مى‌فرمود: اگر كسى بخواهد از سنت من پيروى كند، همانا از سنت من «ازدواج» است[۳]

    يادآورى: در اينجا مترجم محترم، عبارت «تزوجوا» به معنى «ازدواج كنيد» را فراموش كرده و ترجمه نكرده است.

    دو- نویسنده گرامى در مورد شب نيمه شعبان چنين نوشته است: «... و كان رسول‌الله(ص) يدعو فيها و يقول: اللهم اقسم لنا من خشيتك ما يحول بيننا و بين معصيتك و من طاعتك ما تبلغنا به رضوانك و من اليقين ما يهون علينا به مصيبات الدنيا. اللهم متعنا بأسماعنا و أبصارنا و قوتنا ما أحييتنا و اجعله الوارث منا و اجعل ثارنا على من ظلمنا و انصرنا على من عادانا و لا تجعل مصيبتنا في ديننا و لا تجعل الدنيا أكبر همنا و لا مبلغ علمنا و لا تسلط علينا من لا يرحمنا برحمتك يا أرحم الراحمين».

    مترجم محترم، متن مذكور را چنين ترجمه كرده است: «... رسول خدا(ص) در آن شب چنين دعا مى‌كرد: خدايا خشيت و خوفت را، به‌قدرى در دلم قرار ده كه مانع از معصيت و نافرمانيم بشود؛ همچنين به اطاعت و فرمان‌برداريت، به‌اندازه‌اى مرا موفق دار كه موجب رضايت و خوشنودى تو گردد و از يقين به‌قدرى به من موهبت نما كه با داشتن آن تمام مصيبت‌هاى دنيا برایم آسان شود. خدايا! تا زنده‌ايم ما را از چشم و گوش و توانايى كه به ما بخشيده‌اى بهره‌ور ساز و آن‌ها را وارث ما قرار ده و خون ما را از آن كس كه بر ما ستم مى‌كند بگير و بر دشمنان، ما را نصرت و يارى ده - خدايا - بلا و مصيبتمان را در دينمان قرار مده و دنيا را بزرگ‌ترين هم و غم و منتهاى دانش ما مگردان و كسى را كه رحم نمى‌كند بر ما مسلط مساز؛ به رحمتت اى مهربان‌ترين مهربانان».

    يادآورى: ترجمه «اقسم لنا من خشيتك...»، به «خشيت و خوفت را به‌قدرى در دلم قرار ده...»، دقيق نيست چون «اقسم»؛ يعنى تقسيم كن و همچنين بسيارى از ضميرهاى متكلم مع الغير در برگردان به‌صورت متكلم وحده ذكر شده و...

    سه- نویسنده گرامى چنين نوشته است: «... عن الصادق(ع) قال: ما من مؤمن إلا و فيه دعابة و كان رسول‌الله(ص) يداعب و لا يقول إلا حقا و في الكافي مسندا عن معمر بن خلاد، قال: سألت أباالحسن(ع) فقلت: جعلت فداك الرجل يكون مع القوم، فيمضي بينهم كلام يمزحون و يضحكون، فقال: لا بأس ما لم يكن - فظننت أنه عنى الفحش - ثم قال: إن رسول‌الله(ص) كان يأتيه الأعرابي فيأتي إليه الهدية ثم يقول مكانه: أعطنا ثمن هديتنا، فيضحك رسول‌الله(ص) و كان إذا اغتم يقول: ما فعل الأعرابي أتانا».

    مترجم محترم، متن مذكور را چنين ترجمه كرده است: «... از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: مؤمنى نيست مگر اينكه از مزاح بهره‌اى دارد و رسول خدا(ص) مزاح مى‌فرمود و جز مطالب حق چيزى نمى‌گفت. در «كافى» از معمر بن خلاد روايت شده كه گفت: از حضرت رضا(ع)پرسيدم قربانت گردم انسان در ميان جمعى قرار گرفته، سخنى پيش مى‌آيد، مزاح مى‌كنند و مى‌خندند! فرمود: مانعى نيست، اگر نباشد - راوى گويد من يقين كردم منظور حضرت فحش دادن و ناسزا گفتن است - بعد فرمود: مرد عربى پيش رسول خدا(ص) مى‌آمد و براى حضرت هديه مى‌آورد و همان جا مى‌گفت: پول هديه مرا مرحمت كن. رسول خدا(ص) مى‌خنديد و آن حضرت هر وقت غمناك مى‌گرديد، مى‌فرمود: اعرابى چه شد، كاش مى‌آمد»[۴]

    با دقت در متن عربى و برگردان فارسى آن، به نظر مى‌رسد كه با مقدارى تسامح و اغماض مى‌شود گفت كه ترجمه مذكور درست و گويا است و اشكال مهم و افزايش و كاهشى نسبت به متن اصلى در آن مشاهده نشد و به اين ترتيب با مقايسه اجمالى كه انجام شد شايد در يك داورى كلى بتوان گفت كه مترجم محترم در برگردان فارسى موفق شده و عباراتش، رسا و شيوا و مطابق با اصل است؛ هرچند در مواردى در انتخاب واژگان دقت كافى مبذول نشده و مطابقت صددرصدى نيست.

    پانويس

    1. ر.ک: مقدمه كتاب، ص3
    2. ر.ک: مقدمه كتاب، ص16-17
    3. ر.ک: متن كتاب، ص146
    4. همان، ص49

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.


    وابسته‌ها