سهروردی، عبدالقاهر بن عبدالله

    از ویکی‌نور
    سهروردی، عبدالقاهر بن عبدالله
    نام سهروردی، عبدالقاهر بن عبدالله
    نام‎های دیگر سهروردی، ضیاءالدین ابوالنجیب

    سهروردی، ابوالنجیب عبدالقاهر

    سهروردی، عبدالقاهر ابوالنجیب

    سهروردی قرشی، عبدالقاهر بن عبدالله

    صدیقی بکری، ابوالنجیب عبدالقاهر

    نام پدر عبداللّه
    متولد 490ق
    محل تولد سهرورد زنجان
    رحلت 563 ق
    اساتید اسعد ميهنى، ابوعلى بن نبهان، ظاهر شحّامى، ابوبكر انصارى
    برخی آثار آداب المريدين، شرح اسماء الحسنى، غريب المصابيح
    کد مؤلف AUTHORCODE11067AUTHORCODE

    عبدالقاهر بن عبداللّه بن محمد سهروردى بكرى، فقيه شافعى، صوفى، محدث، مدرس و مورخ، در سال 490ق در سهرورد زنجان به دنيا آمد.[۱]

    وى از اكابر صوفيه و مشايخ عرفاى قرن ششم هجرى مى‌باشد كه بسيار عابد و زاهد و فاضل، به علوم ظاهريه و باطنيه واقف و نسبش با دوازده يا سيزده واسطه به ابوبكر خليفه موصول مى‌رسد و در طريقت، به ابوحامد غزالى منسوب و در بغداد مرشد و پير طريقت بود.[۲]

    اساتید

    در جوانى به بغداد رفت و از علوم رسمى بهره بسيار يافت. فقه شافعى را از اسعد ميهنى آموخت و كتاب «غريب الحديث» را از ابوعلى بن نبهان شنيد، همچنين از ظاهر شحّامى و ابوبكر انصارى نيز حديث شنيد. چندى متولى تدريس در نظاميه شد، اما از آن كار نيز منصرف شد و به عزلت و تصوف گراييد. در اين امر هم از شيخ احمد غزالى ارشاد يافت.[۳]

    وى پس از فراغت از علوم ظاهرى، داخل رشته تصوف شد و به تربيت و ارشاد طالبان طريقت پرداخت. او را در مذهب شافعى امام و در طريق تصوف، عَلَمى از اَعلام شمرده‌اند. در علم به پايگاهى رسيده بود كه او را مُفتى عِراقين و قُدوه فريقين لقب داده بودند. پس از آن كه به تصوف تمايل يافت، با شيخ حماد دباس و احمد غزالى مصاحبت كرد و در بغداد رباط و مدرسه‌اى ساخت و به وعظ، تذكير، دعا و تحذير پرداخت. در تفسير و فقه محفوظات بسيار داشت و شاگردان بسيارى از او دين و تصوف فراگرفتند. نزد خليفه عباسى زمان بسيار مقرب بود و از اين رو پناهگاه مردمى بود كه از تعديات المستنجد بالله در عذاب بودند. او مركز اتصال چند رشته از سَلاسِل صوفيه از جمله سلسله سهرورديه است و رشته تصوف او به شهاب‌الدين سهروردى و پس از او نيز به عزالدين محمود كاشانى (وفات 735ق) مؤلف مصباح الهداية و مفتاح الكفاية مى‌رسد.

    وى در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مى‌خورد و چندى نيز سقايى مى‌كرد. پس از آن به وعظ پرداخت و شهرت و قبول فوق‌العاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقرا و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت‌المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبى‌ها موفق به زيارت نشد، با اين وجود نورالدين زنگى مقدمش را گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ برپا كرد.[۴]

    وى تمامى مايملك خود را وقف اولاد كرد، بعد از آن، شيخ شهاب‌الدين عمر سهروردى، برادرزاده او، با تمام فقر و احتياج بر وى وارد شد، او هم بسيار ملول و افسرده خاطر گرديد از اينكه از آن مال وقفى چيزى براى خودش ذخيره نكرده كه بدان وسيله، كمكى به شيخ عمر كرده باشد. ابونجيب به پسر خود عبداللّه اظهار داشت كه چيزى از سهم وقفى خود به شيخ عمر بدهد، اما عبداللّه موافقت نكرده و ابوالنجيب بسيار ملول شد و گفت والله تو به همين شيخ محتاج خواهى شد، پس آن‌قدر طول نكشيد كه دنيا به شيخ اقبال كرده و به ثروت زياد رسيد و عبدالله به او محتاج گرديده و از او استرحام نمود و شيخ تا آخر عمر، به او صله مى‌كرد.

    در كلمات اهل فن، نام وى بين عبدالقادر و عبدالقاهر مردّد مى‌باشد.

    اثر معروف

    «آداب المريدين» يكى از كتاب‌هاى معروف او به زبان عربى است كه تاكنون شارحان بسيارى اين كتاب را شرح كرده‌اند. يكى از نخستين كسانى كه تحت تاثير اين اثر قرار گرفت، عمر بن محمد سهروردى بود كه در نوشتن كتاب «عوارف المعارف» خود، اين كتاب را مبناى كار خود قرار داد. سيف‌الدين يحيى باخرزى (659-586ق) نيز در نوشتن كتاب «اوراد الاحباب» به آداب المريدين توجه داشته است. يكى از شرح‌هاى مهم و مشهور آداب المريدين، شرح عمر بن محمد بن احمد شيركانى است كه در قرن هشتم قمرى به فارسى روان برگردان شد. شرح آداب المريدين سيد محمد گيسودراز كه در سال 813ق نوشته شده نيز از ديگر شرح‌هاى مشهور درباره اين كتاب ارزشمند است. شرح مخدوم جهان شرف‌الدين احمد يحيى منيرى نيز يكى ديگر از اين شرح‌هاست كه با نثرى روان و زيبا نوشته شده است.

    آثار

    علاوه بر آثار مذكور، از ديگر آثار اوست:

    1. آداب المريدين
    2. شرح اسماء الحسنى
    3. غريب المصابيح

    وفات

    وفات او در سال 563ق در هفتاد و سه سالگى در دمشق شام و يا بعد از مراجعت از سفر مصر و شام در بغداد واقع شد و در خانقاهى كه خودش در سمت غربى بغداد در ساحل دجله بنا كرده بود، مدفون گرديد.[۵]

    پانویس

    1. نصيرى، محمدرضا، 263
    2. مدرس، ميرزا محمد على، ص282
    3. نصيرى، محمدرضا، 263
    4. نصيرى، محمدرضا، 263
    5. مدرس، ميرزا محمد على، 282

    منابع مقاله

    1. نصيرى، محمدرضا، اثرآفرينان، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، ج3، ص263.
    2. مدرس، ميرزا محمد على، ريحانة الادب، كتابفروشى خيام، ج7، ص282.


    وابسته‌ها