سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته صلی‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'سرگذشت نامه' به 'سرگذشت‌نامه')
    جز (جایگزینی متن - 'هـ.ق' به 'ق')
    خط ۲۸: خط ۲۸:
    |-
    |-
    |سال نشر  
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'| 1427 هـ.ق یا 2006 م
    |data-type='publishYear'| 1427 ق یا 2006 م
    |-class='articleCode'
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون  
    |کد اتوماسیون  

    نسخهٔ ‏۱ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۰۲:۲۳

    سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته صلی‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم
    نام کتاب سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته صلی‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان امینی، عبدالحسین (نويسنده)
    زبان عربی
    کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏22‎‏/‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏7
    موضوع محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. - سرگذشت‌نامه
    ناشر مؤسسة البلاغ
    مکان نشر بیروت - لبنان
    سال نشر 1427 ق یا 2006 م
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE35020AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته صلی‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم از جمله آثار عربى علامه شيخ عبدالحسين امينى (1320-1390ق) است. سؤال شخصى از علامه در سوريه پيرامون وجود غلو در ميان شيعيان و تك‌روى و افراط آنان در حبّ اهل بيت(ع) و مخصوصاً امام حسين(ع)، انگيزه تأليف اثر حاضر بوده تا بدين‌منظور، شبهات مطرح شده در اين‌گونه مسائل، حل شده و پرده‌هاى ابهام از روى مبادى اعتقادى اين مسائل، بركنار رود[۱]كتاب به زبان عربى در يك جلد منتشر شده است.

    ساختار

    اثر حاضر، حاصل سفر علامه امينى در سال 1384ق به نواحى مختلف سوريه مى‌باشد. ايشان حدود چهار ماه در اطراف اين كشور اقامت گزيده و سرگرم استفاده از كتابخانه‌هاى بزرگ و گرانقدر دمشق و حلب بوده است[۲]

    دانش‌پژوهان اين ديار و اساتيد و رجال علمى و دينى آن، از علم بيكران وى، درس‌هاى عالى و سودمند گرفتند و كنفرانس‌هاى طولانى كه در پيرامون بحث‌هاى پرارزشى تشكيل شد- كه دست بسيارى از رجال علم و دين، از آن كوتاهست- در اعماق دل شنوندگان، جايگزين مى‌شد و در روح آنان، رغبت و علاقه عجيبى نسبت به علوم- ولايت مطقه عامه- به وجود مى‌آمد؛ ولايتى كه از خصائص آل الله و اهل بيت طاهرين(ع) است. از جمله آن مباحث، بحث و مطالبى است كه در اثر حاضر گردآمده و به تنهايى ارزش تمامى مناظراتى را كه ايشان، در اين مدت، القاء فرموده‌اند، بخوبى روشن مى‌كند[۳]

    مطالب كتاب بدون فصل‌بندى و تبويب خاصى، در عناوين مختلف و متعدد ارائه گرديده است.

    گزارش محتوا

    نويسنده در ابتداى كتاب، به بيان خاطرات خود در شهر حلب و چگونگى سؤال از ايشان و پاسخ به آن سؤال، اشاره نموده است. گويا سفر ايشان چهار ماه طول كشيده كه روزى در شهر حلب، به كتابخانه «دارالكتب الوطنية» رفته و در آنجا با سؤال و شبهه‌اى مواجه شده و به پاسخ آن پرداخته است. در اين سؤال، شخصى از علامه چنين پرسيده است كه: «شيعه با داشتن دانشمندانى بزرگ، چون جنابعالى، چرا درباره ا هل بيت رسول خدا(ص) غلو مى‌كنند؟ با اينكه همه مى‌دانيم كه مسلمين بدون استثناء همه نسبت به على[ع] و اولادش[ع] علاقمندند، اين تك‌روى شيعه در بنا ساختن مجالس سوگوارى براى چه؟ و عادت ديرينه ايشان در برگزارى مجالس جشن، پس از گذشت قرنها براى چيست؟ و حسين حسين گفتنشان و عبادت با تربيت و مقيد بودن به سجده بر آن از چيست؟»[۴]

    علامه به اين نكته اشاره نموده است كه اين سؤال، تنها سؤال آن شخص نبود، بلكه ايشان اين اعتراض و امثال آن را تا آن روز از مردم سوريه به كرات شنيده و معتقد بودند كه اين شبهه به دست اجانب به منظور ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين و از بين بردن وحدت كلمه آنان در ميان ايشان ساخته شده است. مشتى مقلد هم كه هر حرفى را كوركورانه مى‌پذيرند، آن را پذيرفته‌اند و به تدريج در ميان همه مسلمين، رخنه يافته و منتشر شده است و مردم از در جهل به آراء و معتقدات صحيح دينى، آن را حقيقت پنداشته‌اند[۵]

    علامه در مقام پاسخ به آن شخص، به نكات زير اشاره نموده است كه به خلاصه‌اى از پاسخ علامه و نكات گفته شده، اشاره مى‌گردد:

    بايد دانست كه حبّ و بغض، دو خصلت است كه در دلها توارد و آمدوشد دارند و اين دو كلمه، يكى از اقبال نفس و ميل آن و ديگرى از ادبار نفس و اعراض آن، حكايت مى‌كند. زيرا تمامى موجودات اعم از مادى و معنوى، وقتى به محكمه قضا و دادگاهى كه در نفس آدمى است عرضه شود، خواه و ناخواه، يكى از دو كار را مى‌كند يا اين بعد از تمام شدن تصور و تصديق، آن مطلب در عدسى قلب، منعكس مى‌شود و نسبتى بين قلب و آن شىء برقرار مى‌گردد و يا آنكه در قلب، منعكس نشده و قلب از آن اعراض مى‌كند. اينست حقيقت حبّ و بغض[۶]

    به نظر علامه، حبّ و بغض، همانطور كه در اصل پديد آمدن، پيرو اسباب و موجباتى است كه منشاء تحقق آن‌هاست، در شدت و ضعف نيز تابع آن علل است و به موازات آن علل و عوامل، محدود مى‌گردد، يعنى اگر حبّ و بغض را به زيادى و كمى و ضعف و شدت توصيف مى‌كنند، به اعتبار شدت و ضعف خصوصيات و علل و عوامل است. پس در حقيقت، حبّ و بغض، به ميزان و علل و اسباب خود، تقدير و اندازه‌گيرى مى‌شود و تنها موجودى كه اصالتاً، قبل از هرچيز- از نظر ذات، صفات و افعال- شايسته محبت است، خداوند تبارك و تعالى مى‌باشد پس به همين جهت، خداوند اولويت و اوليت در دوستى را دارد و اگر كسى در دوستى، غير او را بر او مقدم بدارد، از راه عقل منحرف گشته است[۷]

    علامه معتقد است اين محبت (محبت به خدا)، وقتى براى انسان مثمر ثمر و نتيجه‌بخش است كه منجر به دوستى دو طرفه گردد و اين دوستى طرفينى هم صورت نمى‌گيرد مگر بعد از آنكه خداوند در نزد عبدش انگيزه دوستى را سراغ داشته باشد و از بارزترين افراد صالح و بندگان مخلصى كه توانستند محبت خود را بخداوند بدين‌طريق نتيجه‌بخش كنند، مولا اميرالمؤمنين(ع) است كه پيامبر(ص) در حديث «رأيت» وى را بداشتن چنين محبتى معرفى نموده است و وقتى دوستى طرفينى بين خدا و بنده‌اش تمام شد، بنده براى هر عنايت و كرامتى از طرف خداوند، اهليت و قابليت پيدا مى‌كند و شرف تقرب و نزديكى به خدا برايش حاصل مى‌شود[۸]

    به باور نويسنده، اين فردى كه در عالى‌ترين درجه از تحابب قرار گرفته است، ثانياً و بالعرض مقام اولويت و اوليت در محبت را دارا مى‌باشد. چون او از همه موجودات و از هر آنچه كه دست قدرت، در عالم وجود، تصوير نموده، در اتصاف به تحابب گوى سبقت را ربوده است. وى معتقد است كه اين همان قاعده «اعتبار نسبت و اضافات» است كه پيامبر(ص) هم در حديثى فرموده‌اند: «خدا را به خاطر روزى دادنش دوست بداريد و مرا به دوستى خدا و اهل بيتم را به دوستى من، دوست بداريد»[۹]

    علامه در ادامه، به توضيح علت عزادارى براى امام حسين(ع) پرداخته است. علامه معتقد است كه يكى از موضوعات مسلم در نزد امت اسلام، اعتقاد به اين است كه پيامبر(ص) به تمامى ملاحم و فتن و حوادث ناگوارى كه پس از او براى عترتش پيش مى‌آمد، آگاه بود و اين آگاهى و اطلاع، از شئون ولايت كبراى مطلقه اوست كه شامل تمام خلايق مى‌شود و از شئون اين ولايت است كه چنين مصائبى را تحمل نموده و ناديده بگيرد و عمّال جور و ستم را مؤاخذه نكند[۱۰]و با اين حال مى‌توان گفت كه پيامبر(ص) در طول زندگيش ناظر حوادث و مصائب دلخراش اهل بيتش بوده است و لذا در زندگيش وقتى چشمش به يك از ايشان مى‌افتاد، آنچه كه در دل داشت، در مقابلش مجسم مى‌شد و به همين جهت در تمام دوران زندگيش، حزن و اندوه در قلبش پديدار مى‌گشت و هر وقت محيط را براى تسكين قلب خود مساعد مى‌ديد، يكى از اهل بيت خود را در آغوش مى‌كشيد و چيزهايى كه مايه تسلايش گردد، به زبان مى‌آورد و بارها براى امام حسين(ع) گريه و عزادارى كرد[۱۱]

    علامه معتقد است كه تجديد يادبود در ميلاد و مرگ و مير، اعياد بزرگ، نهضت‌هاى دينى و ملى، حوادث اجتماعى جهانى و وقايع مهمى كه در ملت‌ها رخ مى‌دهد و سالگرد آن روز را جشن گرفته يا سوگوراى مى‌كنند و اين كار، از شعائر و رسوم ديرينه‌اى است كه طبع بشرى آن را متداول ساخته است[۱۲]و تاريخ تا كنون روزى را نشان نداده كه حادثه واقع در آن، از حادثه عاشورا، بزرگ‌تر و مهم‌تر و مصيبت‌بارتر باشد[۱۳]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در انتهاى كتاب آمده است.

    معرفى برخى اعلام، توضيح عبارات و منابع مطالب در پاورقى‌ها ذكر شده است.

    پانويس

    1. متن كتاب، ص6
    2. امينى، عبدالحسين، ص5
    3. همان
    4. متن كتاب، ص6
    5. همان
    6. امينى، عبدالحسين، ص21؛ متن كتاب، ص 7
    7. امينى، عبدالحسين، ص20- 22
    8. همان، ص23
    9. همان، ص24
    10. همان، ص56
    11. همان، ص57
    12. همان، ص77
    13. همان، ص78

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. امينى، عبدالحسين، (1394ق- 1974م) «راه و روش ما، راه و روش پيامبر(ص) ماست»، ترجمه حاج سيد محمدباقر موسوى همدانى، تهران، مكتبة الإمام اميرالمؤمنين(ع) العامة (شعبه تهران)، چاپ دوم، 1394ق.

    وابسته‌ها