شهریار، سید محمدحسین: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'م‎ک' به 'م‌ک')
    خط ۵۸: خط ۵۸:
    در سال 1310ش مجموعه‌ای از غزلیاتش توسط کتابخانه خیام با مقدمه [[بهار، محمدتقی|ملک الشعراء بهار]]، [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] و [[پژمان بختیاری]] چاپ شد. بهار در این مقدمه، او را افتخار شرق نامید<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/51217/55 همان]</ref>.
    در سال 1310ش مجموعه‌ای از غزلیاتش توسط کتابخانه خیام با مقدمه [[بهار، محمدتقی|ملک الشعراء بهار]]، [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] و [[پژمان بختیاری]] چاپ شد. بهار در این مقدمه، او را افتخار شرق نامید<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/51217/55 همان]</ref>.


    در حدود 1325ش، شهریار بر اثر بحران‌های شدید روحی و دل‎شکستگی، بیمار شد و به تبریز رفت و مادرش (کوکب خانم) را همراه خود به تهران می‌آورد و طی چهار پنج سالی، مادرش ضمن پرستاری از فرزند بیمارش، با او به زبان آذری صحبت کرده و خاطرات دوران گذشته را بازگو می‌کرد. شهریار به تأثیر نفوذ سحرآمیز مادر و بازگویی گذشته‌ها و قصه‌های دلکش دوران کودکی، کم‎کم مردگان ذهنی‌اش جان گرفته، تابلوهای گذشته‌ها دوباره در ذهنش رنگ‎آمیزی و نمایان می‌شوند‎. وی به انگیزه میل و آرزوی مادر، می‌خواهد سرودی هم به شیوه ترانه‌های محلی داشته باشد که در ذائقه محلی‎ها و به‌ویژه در کام هم‎بازی‎های دوران بچگی‌اش شیرین‎تر نماید. بدین ترتیب، شهریار طی سال 1329 و 1330ش، بخش نخست «سلام بر حیدربابا» را در تهران سرود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/51217/55 همان]</ref>.
    در حدود 1325ش، شهریار بر اثر بحران‌های شدید روحی و دل‎شکستگی، بیمار شد و به تبریز رفت و مادرش (کوکب خانم) را همراه خود به تهران می‌آورد و طی چهار پنج سالی، مادرش ضمن پرستاری از فرزند بیمارش، با او به زبان آذری صحبت کرده و خاطرات دوران گذشته را بازگو می‌کرد. شهریار به تأثیر نفوذ سحرآمیز مادر و بازگویی گذشته‌ها و قصه‌های دلکش دوران کودکی، کم‌کم مردگان ذهنی‌اش جان گرفته، تابلوهای گذشته‌ها دوباره در ذهنش رنگ‎آمیزی و نمایان می‌شوند‎. وی به انگیزه میل و آرزوی مادر، می‌خواهد سرودی هم به شیوه ترانه‌های محلی داشته باشد که در ذائقه محلی‎ها و به‌ویژه در کام هم‎بازی‎های دوران بچگی‌اش شیرین‎تر نماید. بدین ترتیب، شهریار طی سال 1329 و 1330ش، بخش نخست «سلام بر حیدربابا» را در تهران سرود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/51217/55 همان]</ref>.


    در اسفند 1332ش شهریار، نخستین قطعه «سلام بر حیدربابا» را که مشتمل بر 76 بند می‌باشد، با یک سرآغاز و دو مقدمه به قلم دکتر مهدی روشن‎ضمیر و عبدالعلی کارنگ منتشر کرد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/51217/55 همان]</ref>.
    در اسفند 1332ش شهریار، نخستین قطعه «سلام بر حیدربابا» را که مشتمل بر 76 بند می‌باشد، با یک سرآغاز و دو مقدمه به قلم دکتر مهدی روشن‎ضمیر و عبدالعلی کارنگ منتشر کرد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/51217/55 همان]</ref>.

    نسخهٔ ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۵۹

    شهریار، سید محمدحسین
    نام شهریار، سید محمدحسین
    نام‌های دیگر ب‍ه‍ج‍ت‌ ت‍ب‍ریزی، م‍ح‍م‍دح‍س‍ین

    ش‍ه‍ریار ت‍ب‍ریزی، م‍ح‍م‍دح‍س‍ین

    نام پدر سید اسماعیل موسوی معروف به حاج میرآقا خشگنابی
    متولد 1285ش
    محل تولد تبریز
    رحلت 1367ش
    اساتید
    برخی آثار ‏انقلاب در شعر شهریار

    حافظ به روایت شهریار، شرح یکصد غزل

    کد مؤلف AUTHORCODE14798AUTHORCODE

    سید محمدحسین بهجت تبریزی (1285- 1367ش) متخلص به شهریار، شاعر ایران اهل آذربایجان بود که به زبان‌های فارسی و ترکی، شعر می‌سرود. مهم‎ترین اثر او، منظومه «حیدربابایه سلام» می‌باشد. وی در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی تبحر داشت اما بیشتر از دیگر گونه‌ها در غزل شهره بود و از جمله غزل‎های معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد.

    ولادت

    سید محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به «شهریار» در سال 1283ش در تبریز متولد شد. هرچند خود در مصاحبه‌ای که با برخی از روزنامه‌ها از جمله کیهان فرهنگی داشته تصریح نموده که تولد من، تحقیقاً معلوم نیست ولی اواخر 24 یا اوایل 25 هجری قمری است که مطابق با 1285ش است.[۱].

    تحصیلات

    در سال 1288ش خانواده شهریار به جهت ناآرامی‎های انقلاب مشروطه، به زادگاه آباء و اجدادیشان (خشگناب) مهاجرت می‌کنند. شهریار در 1290ش در مکتب‎خانه دهکده، پیش آقا ملا محمدباقر و ملا ابراهیم تحصیلات ابتدایی را آغاز کرد و با قرآن و دیوان حافظ آشنا شد. پس از بازگشت به تبریز در سال 1291ش زبان عربی را در مدرسه طالبیه و زبان فرانسه را در منزل از معلم خصوصی فرا گرفت[۲].

    شهریار پس از اتمام سیکل اول متوسطه در تبریز، در اواخر اسفند 1299ش به تهران عزیمت کرد و در سال 1300ش وارد دارالفنون شد. وی پس از مدتی، سیکل دوم متوسطه را در آنجا به اتمام رساند و سپس بنا به توصیه پدرش، در مدرسه عالی طب نام‎نویسی کرد و هم‎زمان با آغاز تحصیل طب، دوران عاشقی و شیفتگی او آغاز شد. ایشان در سال 1308ش به علت جدایی از معشوقش، به بحران شدید روحی دچار شد و درحالی‎که فقط یک‎ترم مانده که درس طب را تمام کند ترک تحصیل کرد[۳].

    شعر

    در‎ سال 1294 نخستین شعر فارسی شهریار، از آینده درخشان او نوید می‌دهد:

    .
    من گنهکار شدم، وای بر من مردم‎آزار شدم، وای بر من
    یاد دارم پدرم شیشه می‌دید‎، شکست‎ من چرا سبحه اجدادی خود داده ز دست
    پی زنّار شـدم، وای بـر من‎ مردم‎آزار شدم، وای بر من

    در سال 1310ش مجموعه‌ای از غزلیاتش توسط کتابخانه خیام با مقدمه ملک الشعراء بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری چاپ شد. بهار در این مقدمه، او را افتخار شرق نامید[۴].

    در حدود 1325ش، شهریار بر اثر بحران‌های شدید روحی و دل‎شکستگی، بیمار شد و به تبریز رفت و مادرش (کوکب خانم) را همراه خود به تهران می‌آورد و طی چهار پنج سالی، مادرش ضمن پرستاری از فرزند بیمارش، با او به زبان آذری صحبت کرده و خاطرات دوران گذشته را بازگو می‌کرد. شهریار به تأثیر نفوذ سحرآمیز مادر و بازگویی گذشته‌ها و قصه‌های دلکش دوران کودکی، کم‌کم مردگان ذهنی‌اش جان گرفته، تابلوهای گذشته‌ها دوباره در ذهنش رنگ‎آمیزی و نمایان می‌شوند‎. وی به انگیزه میل و آرزوی مادر، می‌خواهد سرودی هم به شیوه ترانه‌های محلی داشته باشد که در ذائقه محلی‎ها و به‌ویژه در کام هم‎بازی‎های دوران بچگی‌اش شیرین‎تر نماید. بدین ترتیب، شهریار طی سال 1329 و 1330ش، بخش نخست «سلام بر حیدربابا» را در تهران سرود[۵].

    در اسفند 1332ش شهریار، نخستین قطعه «سلام بر حیدربابا» را که مشتمل بر 76 بند می‌باشد، با یک سرآغاز و دو مقدمه به قلم دکتر مهدی روشن‎ضمیر و عبدالعلی کارنگ منتشر کرد[۶].

    در سال 1343ش شهریار برای تجدیدعهد با زادگاه آباء و اجدادی و یادآوری خاطرات دوران کودکی خود، سفری به خشگناب کرده و تأثرات عمیق خود را تحت عنوان جلد دوم «سلام بر حیدربابا» در 49 بند سرود و در سال 1346ش با مقدمه دکتر منوچهری مرتضوی منتشر کرد. در سال 1348ش از طرف دانشگاه تبریز، درجه ‎«استادی» به شهریار اعطا شد و از او تجلیل به عمل آمد[۷].

    تخلص

    وی در اوایل شاعری، «بهجت» تخلص می‌کرد ولی بعدها، دوبار با فال حافظ تخلص خواست که دو بیت زیر، شاهد از دیوان حافظ آمد و تخلص او را «شهریار» تعیین کرد:

    .
    که چرخ سکه دولت به نام شهریاران زد روم به شهر خود و شهریار خود باشم [۸]

    شهریار و عرفان

    شهریار شاعری است یکه‌تاز در میدان توحید و وادی عرفان که عمق اعتقادات او را در اشعاری همچون صدای خدا، قیام محمد، مناجات، علی و شب، علی ای همای رحمت، شریح قاضی، کاروان کربلا، هدیه عید غدیر، اسلام و خدمت اجتماع، جهاد و... می‌توان دریافت[۹].

    سرودن به دو زبان

    لطف سخن شهریار، به چیرگی بی‌نظیر او در سرودن شعر به دو زبان «دری و آذری» بود و این نکته او را در میان اقران و شاعران معاصر ایران، ممتاز کرده بود[۱۰].

    فرزندان

    شهریار در 31 تیر 1331ش مادرش را از دست داد و یک سال بعد به تبریز رفت و با یکی از اقوام نزدیکش به نام عزیزه عبدالخالقی ازدواج کرد که حاصل آن دو دختر و یک پسر به نام‎های شهرزاد، مریم و هادی است[۱۱].

    شهریار در مسیر زمان

    شهریار در سال 1310 به استخدام اداره ثبت املاک درآمد و دو سال به نیشابور رفت. این سفر فرصتی بود تا با کمال‌الملک آشنا شود. مثنوی زیارت کمال‌الملک حاصل این سفر است. در سال 1312 به مشهد منتقل شد و در آنجا با محمود فرخ، گلشن آزادی، میرزا رضاخان عقیلی و برخی دیگر از ادبای آن سامان آشنا گشت و در انجمن ادبی شاهپور شرکت جست. مثنوی بامداد عید یادگار همین ایام است.

    ایشان در سال 1314 به تهران بازگشت. ابتدا در شهرداری و بهداری و سرانجام به توصیه حاج اسماعیل امیرخیزی با سمت متصدی حسابداری رسمی در بانک کشاورزی مشغول به کار شد. سه سال بعد به بابل سفری داشت و با امیری فیروزکوهی آشنا گشت و پس‌ازآن در سال 1321 با نیما دیدار نمود و «دو مرغ بهشتی» تقدیم او نمود.

    در سال 1335 به علت تنگی معیشت دوباره به کار در بانک کشاورزی مشغول و در سال 1344 بازنشست شد. در سال 1337 به پیشنهاد وزارت فرهنگ، روز 16 اسفند را روز شهریار نامیده شد و در این سال از مقام شهریار تجلیل به عمل آمد. در سال 1348 درجه استادی افتخاری دانشگاه تبریز به او اعطا شد. در سال 1351 به مدت چهار سال مجدداً ساکن تهران گشت و در این سال بود که همسرش را از دست داد. پس از انقلاب اسلامی، شهریار با مردم هم‎صدا و هم گام شد و اشعاری را به انقلاب تقدیم نمود. او در وصف عظمت رزمندگان اشعاری نغز و حماسی سروده است. در سال 1363 کنگره بزرگداشت استاد سید محمدحسین شهریار به مناسبت هشتادمین سالگرد تولد او در تالار وحدت دانشگاه تبریز برپا شد.

    دوران بیماری شهریار از سال 1366 آغاز شد و برای درمان به تهران انتقال یافت[۱۲].

    وفات

    محمدحسین شهریار در نهم مرداد 1367ش به بیمارستان مهر تهران منتقل شد و در سحرگاه 27 شهریور 1367ش، چشم از جهان فروبست. جنازه‌اش روز 28 شهریورماه، در میان انبوه جمعیت به تبریز منتقل و در مقبرةالشعراء تبریز به خاک سپرده شد[۱۳].

    روز ملی شعر و ادب

    27 شهریور روز درگذشت شهریار، «روز شعر و ادب فارسی» نام‎‎گذاری شده است[۱۴].

    پانویس

    1. عزت‎پور، عدالت، ص55
    2. همان
    3. همان
    4. همان
    5. همان
    6. همان
    7. همان، 56
    8. شهریار، محمدحسین، ج1، ص19
    9. همان، ص9
    10. همان، ج1، ص9- 10
    11. عزت‎پور، عدالت، ص55
    12. علی‌محمدی، ابوالفضل؛ ذوالفقاری، حسن، ص15-16
    13. عزت‎پور، عدالت، ص56
    14. ر.ک: همان

    منابع مقاله

    1. عزت پور، عدالت، «حیدربابای شهریار در آیینه زبان فارسی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله کتاب ماه ادبیات، شهریور 1390- شماره 167 ‎(2 صفحه- از 55 تا 56).
    2. شهریار، محمدحسین، «دیوان شهریار»، تهران؛ مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ بیست و هفتم، 1385ش.
    3. علی‌محمدی، ابوالفضل؛ ذوالفقاری، حسن، حافظ به روایت شهریار (شرح یک‎صد غزل)، تهران، چشمه، اول، پاییز 1381ش

    وابسته‌ها

    دیوان شهریار

    حافظ به روايت شهريار

    ‏انقلاب در شعر شهریار