عشر قصاید و اشعار: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR01845J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۱: خط ۳۱:
    |-class='articleCode'
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون  
    |کد اتوماسیون  
    |data-type='automationCode'|1845
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE1845AUTOMATIONCODE
    |}
    |}
    </div>
    </div>
    خط ۵۳: خط ۵۳:
    تفصيل پاره‌اى از مطالب مزبور، عبارت است از:
    تفصيل پاره‌اى از مطالب مزبور، عبارت است از:


    {|  class="wikitable poem"
    {{شعر}}
    |-
    {{ب|''سحر گرديد شام كامرانى''|2=''سرآمد فصل پر شور جوانى''}}
    !سحر گرديد شام كامرانى !! سرآمد فصل پر شور جوانى
    {|''ميان چهره‌ات شد آشكارا''|2=''نشان صبح پيرى ناگهانى»''}}
    |}
    {|''ز خواب كودكى برخيز تا كى''|2=''در اين خواب گران خواهى بمانى''}}
     
    {|''آن كه دارد از جهان چشم بقا''|2=''مى‌كند قصد محالى ناروا''}}
    {| class="wikitable poem"
    {|''بس ز جور روزگارم شكوه باشد اى خدا''|2=''كو به نو نو گشتنش فرسوده اعضاى مرا''}}
    |-
    {|''رنج‌ها با هم به سوى جان من رو كرده‌اند''|2=''گويى آنها آهنند و جان من آهن‌ربا''}}
    !ميان چهره‌ات شد آشكارا !! نشان صبح پيرى ناگهانى»
    {|''هر كه بگزيند در اين دنيا رهى پاك و درست''|2=''سرزنش‌هاى حسودان پيش او سست است سست''}}
    |}
    {|''جان تو چون شيشه و علم تو مانند چراغ''|2=''روغن آن را بگير از حكمت يزدان سراغ''}}
     
    {{ب|''گر برافروزى تو آن را، زنده‌اى، پاينده‌اى''|2=''گر كه خاموشش بدارى، مرده‌اى، بازنده‌اى''}}
    {| class="wikitable poem"
    {{ب|''آنچه ترسا را بود آيين و دين''|2=''ساقى اندر وصف مى دارد به لب''}}
    |-
    {{ب|''باده با پيمانه و با دُرْد آن''|2=''متحد مانند ابن و روح و اب''}}
    !ز خواب كودكى برخيز تا كى !! در اين خواب گران خواهى بمانى
    {{پایان شعر}}
    |}
     
    {| class="wikitable poem"
    |-
    !آن كه دارد از جهان چشم بقا !! مى‌كند قصد محالى ناروا
    |}
     
    {| class="wikitable poem"
    |-
    !بس ز جور روزگارم شكوه باشد اى خدا !! كو به نو نو گشتنش فرسوده اعضاى مرا
    |}
     
    {| class="wikitable poem"
    |-
    !رنج‌ها با هم به سوى جان من رو كرده‌اند !! گويى آنها آهنند و جان من آهن‌ربا
    |}
     
    {| class="wikitable poem"
    |-
    !هر كه بگزيند در اين دنيا رهى پاك و درست !! سرزنش‌هاى حسودان پيش او سست است سست
    |}
     
    {| class="wikitable poem"
    |-
    !جان تو چون شيشه و علم تو مانند چراغ !! روغن آن را بگير از حكمت يزدان سراغ
    |}


    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !گر برافروزى تو آن را، زنده‌اى، پاينده‌اى !! گر كه خاموشش بدارى، مرده‌اى، بازنده‌اى
    |}
    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !آنچه ترسا را بود آيين و دين !! ساقى اندر وصف مى دارد به لب
    |}
    {|  class="wikitable poem"
    |-
    !باده با پيمانه و با دُرْد آن !! متحد مانند ابن و روح و اب
    |}


    توجه: مضامين فوق را بو على به عربى سروده‌اند و اين حقير با ذوق ناچيز خود آنها را به نظم فارسى برگردانده‌ام.
    توجه: مضامين فوق را بو على به عربى سروده‌اند و اين حقير با ذوق ناچيز خود آنها را به نظم فارسى برگردانده‌ام.
    خط ۱۱۴: خط ۷۴:


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]

    نسخهٔ ‏۲۱ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۴

    عشر قصاید و اشعار
    نام کتاب عشر قصاید و اشعار
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان ابن‌سینا، حسین بن عبدالله (نويسنده)
    زبان عربی
    کد کنگره
    موضوع
    ناشر کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)
    مکان نشر قم - ایران
    سال نشر 1405 هـ.ق
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE1845AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    «عشر قصائد و اشعار»، رساله‌اى است منظوم، از بو على، به زبان عربى و در موضوعات پراكنده‌اى همچون نفس، فلسفه عمر، پيرى و حكمت و زهد و...

    ساختار

    رساله، در ذيل ده عنوان و در قالب شصت و چهار بيت، مرتب شده است.

    گزارش محتوا

    مباحثى كه در رساله مطرح شده‌اند، اجمالا، عبارتند از: نفس؛ پيرى و حكمت و زهد؛ فلسفه عمر؛ راه زندگى؛ دوستى و زندگى و كرم؛ نفس و حكمت؛ گلايه ابو طالب علوى و پاسخ شيخ به او؛ سخنى با حسودان؛ سخنى در گلايه از روزگار؛ سخن وى در خمريات.

    تفصيل پاره‌اى از مطالب مزبور، عبارت است از:

    سحر گرديد شام كامرانىسرآمد فصل پر شور جوانى
    ميان چهره‌ات شد آشكارانشان صبح پيرى ناگهانى»
    ز خواب كودكى برخيز تا كىدر اين خواب گران خواهى بمانى
    آن كه دارد از جهان چشم بقامى‌كند قصد محالى ناروا
    بس ز جور روزگارم شكوه باشد اى خداكو به نو نو گشتنش فرسوده اعضاى مرا
    رنج‌ها با هم به سوى جان من رو كرده‌اندگويى آنها آهنند و جان من آهن‌ربا
    هر كه بگزيند در اين دنيا رهى پاك و درستسرزنش‌هاى حسودان پيش او سست است سست
    جان تو چون شيشه و علم تو مانند چراغروغن آن را بگير از حكمت يزدان سراغ
    گر برافروزى تو آن را، زنده‌اى، پاينده‌اىگر كه خاموشش بدارى، مرده‌اى، بازنده‌اى
    آنچه ترسا را بود آيين و دينساقى اندر وصف مى دارد به لب
    باده با پيمانه و با دُرْد آنمتحد مانند ابن و روح و اب


    توجه: مضامين فوق را بو على به عربى سروده‌اند و اين حقير با ذوق ناچيز خود آنها را به نظم فارسى برگردانده‌ام.


    پیوندها