قاعدة الدرء

    از ویکی‌نور
    ‏قاعدة الدرء
    قاعدة الدرء
    پدیدآورانربانی، محمدحسن (نويسنده)
    ناشرجماعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم. مؤسسة النشر الإسلامي
    مکان نشرايران - قم
    سال نشر1385ش/1428ق
    شابک964-470-799-0
    موضوعقاعده درء، فقه - قواعد - مطالعات تطبیقی
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏BP‎‏ ‎‏169‎‏/‎‏52‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏4‎‏ر‎‏2

    قاعدة الدرء، تألیف شیخ محمدحسن ربانی، به بررسی قاعده فقهی «الدرء» اختصاص یافته است. در بررسی این قاعده از بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت استفاده شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر مقدمه نویسنده و هشت فصل است. نویسنده مباحث را با طرح مباحث مقدماتی آغاز و سپس به موضوع بحث پرداخته و به شیوه علمی و مستدل طرح بحث کرده است.

    گزارش محتوا

    ناشر در مقدمه کتاب به حدیث «ادرأوا الحدود بالشبهات...» اشاره کرده است. این حدیث شریف مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی است و شهرت روایی و فتوایی دارد، بلکه ادعای تواتر آن شده است[۱]‏. علمای بزرگ در گذشته تاریخ اسلامی از نصوص احادیث درء که از پیامبر(ص) و ائمه(ع) صادر شده بود، قاعده درء را استخراج کردند تا حوادثی را که با مصادیق مختلف در طول تاریخ اتفاق میافتد، حل‌وفصل کنند. کتاب حاضر کوششی علمی است که همه آنچه را به این قاعده و حجیت آن در فقه و اصول اسلامی اختصاص دارد، تدریس و حل‌وفصل می‌کند. همچنین با بحثی محکم ادعاهای دشمنان اسلام که اسلام عزیز را دین خشونت و شمشیر و الزام و اکراه و قساوت و تندی دانسته‌اند را باطل می‌کند[۲]‏.

    قطعاً اسلام دین تساهل و رحمت و عدل است و به ضرر و ضرار راضی نیست و در آن عسر و حرج نیست؛ لکن با تأسف پیروان این دین الهی را بین تشدد و تساهل می‌بینیم؛ پس گروهی تفریط و گروهی افراط می‌کنند؛ یعنی دین را به دو گونه تفسیر می‌کنند. بر چشمانشان عینکی زده‌اند که به‌وسیله آن دین و پیروانش را می‌نگرند. برخی معتقدند که در همه امور دین سعه و سهولت وجود دارد. این گروه دین را احکامی جزئی که انسان در طول حیاتش انجام می‌دهد تصور می‌کنند؛ پس هرگاه به عسر برمی‌خورند آن را کلاً کنار می‌گذارند و شعارشان لا إكراه في‌الدين (بقره: 156) است. دین برای ایشان شعار است و در سایه آن عمل وجود ندارد و اگر گاه عمل کنند، موافق با طبع آن‌ها بوده است و اعمال دینی آن‌ها از محدوده مواردی که با نفس و آرزو و گرایشانشان تجاوز نمی‌کند. این گروه در عقایدشان مشابه مرجئه هستند. این همان چیزی است که اصحاب جراید و مقالات در عصر حاضر گمان کرده‌اند که تساهل در دین را به سستی در واجبات و ارتکاب محرمات تفسیر کرده‌اند. از سوی دیگر کسانی هستند که معتقد به سختگیری و شدیدترین احتیاطات در دین هستند و بیشترین نکوهش را می‌کنند تا جایی که احتیاط به وسوسه در اعمال عبادی و غیر آن می‌انجامد؛ به‌طوری‌که اگر غیرمسلمانی ایشان را ببیند همانند گریختن اسب از شیر، می‌گریزد و بی‌نهایت از دین متنفر می‌شود[۳]‏.

    نویسنده سپس تأکید می‌کند که ما درصدد شمارش پیروان هریک از این دو تفکر و کسانی که به این بلیه گرفتارند، نیستیم؛ لکن به ادعاهای مدعیان فلسفه و کسانی که دین را متهم کرده، اشاره می‌کنیم که میگویند: بنای دین بر خشونت و سختگیری است، نه نرمی و سهل گیری. البته این نوع ادعاها اولین ظرفی نیست که در اسلام شکسته شده است، بلکه مانند آن در اعصار گذشته از سوی مدعیان فکر و تمدن که توجهی به دین نداشته‌اند، به‌ویژه مستشرقین صادر شده است. از جمله شبهاتی که نسبت به دین اسلام وارد کرده‌اند این است: اسلام با شمشیر و خشونت بنیان نهاده شده و خشونت نزد مسلمانان مقدم بر صلح است... علمای دین در قرون متمادی به این گزافه این‌گونه پاسخ داده‌اند: اسلام در قلوب میلیون‌ها مسلمان شبه‌قاره هند و شرق دور از فیلیپین و اندونزی، بدون شمشیر نفوذ کرده است. آن‌ها از روی درک و فهم و رشد و هدایت و عقل و تدبیر اسلام آوردند، نه به زور شمشیر و جهاد و شکست و رعب و وحشت. دیگر اینکه جهاد در اسلام دفاعی است، نه هجومی و اشغالی.

    در رابطه با تسامح و تساهل نیز اگر دین را تفسیر به سستی در واجبات و اتیان محرمات کنیم، فسخ و نسخ دین است و از دین جز اسمی و خبری بر سر مزار مردگان باقی نمی‌ماند؛ چه‌بسا مقصود از کلام رسول اعظم(ص): «زمانی بر امتم خواهد آمد که از اسلام جز نامی و از قرآن جز نقشی باقی نمی‌ماند»، همین تفسیر باشد؛ بنابراین تفسیر، دین باقی است، اما اسمش و احکام اسلام باقی است، ولی به آن عمل نمی‌شود. تسامح به این معنی مردود است و احدی قائل به آن نیست، اما تسامح عقلایی - که عقلا و متدینین و مجتهدین و کسانی که در احکام دین خبره هستند، آن را پذیرفته‌اند - استوار است؛ چراکه اساس دعوت اسلام و احکامش مبتنی بر سهولت و تسامح است، نه خشونت و غضب. شعار مسلمین در ادعیه نیز همین است: «ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است»[۴]‏.

    نویسنده سپس به آیات و روایات مختلفی در این زمینه استناد کرده و می‌افزاید: «هنگامی‌که ثابت شد که شعار اسلام عفو و صلاح و چشم‌پوشی است، نه تفحص و تجسس و کارها مبتنی بر علم و یقین است، نه گمان بردن و شایعات باطل، میگوییم: از مهم‌ترین مصادیق آن قانون عام و قاعده «ادرأوا الحدود بالشبهات» است[۵]‏. اصل اولی در اسلام «احترام» و پنهان کردن است، نه اهانت و برملا کردن؛ چراکه پنهان و مخفی شدن کار بد، بهتر از برملا شدن و اظهار و اعلان آن است[۶]‏.

    در فصل اول کتاب در نه شماره مقدمات بحث طرح شده است. تعریف قاعده فقهی، چهارده مشخصه قاعده فقهی، مصادر قواعد فقهی و تطور تاریخی قواعد فقهی از جمله این مقدمات است. شیخ طوسی اولین عالم شیعی است که در فقهش به قواعد فقهی تمسک نمود. شیخ انصاری در مکاسب می‌نویسد: اولین کسی که به قاعده ضمان تمسک نمود شیخ طوسی است؛ وی در کتاب المبسوط این قاعده را طرح کرد: «ما يضمن بصحيحه يضمن بفاسده». اولین کسی که در موضوع قواعد فقهی تألیفی مستقل و مجموعه مدونی نوشت، یحیی بن سعید حلی هذلی (متوفی 698ق) صاحب کتاب الجامع للشرائع است که «نزهة الناظر في الجمع بين الأشباه و النظائر» را تألیف کرد[۷]‏. تذکر این نکته لازم است که گاه کتب قواعد فقهی «الأشباه و النظائر» نامیده شده است؛ مانند کتاب مذکور ابن سعید حلی یا «الأشباه و النظائر» جلال‌الدین سیوطی (متوفی 911ق)[۸]‏.

    از فصل دوم، مباحث اصلی کتاب مطرح شده است. نویسنده قاعده الدرء را قاعده مشهور و معروفی دانسته که اگرچه شهرت آن به اندازه قاعده أصالة الطهارة و سایر قواعد فقهی نیست، اما جایگاه خاصی در دو کتاب حدود و قصاص دارد. نویسنده معتقد است که قاعده «الاحتياط في الدماء» و قاعده الدرء دو قاعده مهم در قصاص و حدود هستند که البته حق این دو قاعده در بحث و تحقیق ادا نشده است و فقها استطراداً در ضمن برخی مسائل آن دو را ذکر کرده‌اند[۹]‏.

    حدیث الدرء را شیخ صدوق یا ابن‌بابویه قمی (متوفی 381ق) در دو کتاب «من‌ لايحضره‌ الفقيه» از رسول‌الله(ص) و در «المقنع» از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کرده است. قاضی نعمان مصری هم این حدیث را از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش از رسول‌الله(ص) روایت کرده است[۱۰]‏.

    در فصل پنجم کتاب، قاعده الدرء در حکومت نبوی و علوی و نیز در زمان خلفا مورد بررسی قرار گرفته است. با مراجعه به مصادر روایی و تاریخی می‌بینیم که رسول اکرم(ص) اقرارکننده به گناه را تخطئه کرد و اصرار بر کتمان آن نمود و اظهار گناه را دوست نداشت و از افشای آن کراهت داشت. هرگاه کسی نزد آن حضرت می‌آمد و اقرار به حدی می‌کرد، در ابتدا از او نمی‌پذیرفت، بلکه از او روی برمی‌گرداند و به گفته او توجه نمی‌کرد تا شاید از اقرارش عدول کند، ولکن اگر اقرارکننده اصرار می‌کرد، حد را جاری می‌نمود و البته کتمان را بهتر می‌دانست[۱۱]‏.

    وضعیت کتاب

    در این اثر تحقیقی، از بیش از چهارصد اثر شیعه و سنی استفاده شده است. فهرست مصادر و مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.


    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص3
    2. ر.ک: همان، ص4
    3. ر.ک: همان، ص6-5
    4. ر.ک: همان، ص7-6
    5. ر.ک: همان، ص10
    6. ر.ک: همان
    7. ر.ک: متن کتاب، ص35
    8. ر.ک: همان، ص39
    9. ر.ک: همان، ص44
    10. ر.ک: همان، ص45
    11. ر.ک: همان، ص120

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها