مقاصد الاصول

    از ویکی‌نور
    نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
    مقاصد اصول
    مقاصد الاصول
    پدیدآورانسنگلجی، محمد (نویسنده)
    ناشرتابان
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1317ش.
    چاپچاپ اول
    موضوعاصول فقه شيعه - قرن 14
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏س‎‏9‎‏م‎‏7 / 159/8 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مقاصد اصول اثر علامه محمد سنگلجی، کتابی است مختصر، دربردارنده مباحث علم اصول، از مبحث الفاظ تا اجتهاد و تقلید که به زبان فارسی نوشته شده است.

    انگیزه تألیف

    نویسنده در مقدمه، انگیزه خویش از نگارش کتاب را چنین عنوان، نموده است: «چون علم اصول از بدو تدوین تا حال به زبان عربی آموختنش برای تازه‌کاران سخت و مشکل می‌نمود، امهات مباحث آن‌ را مقداری که مفید و نافع بود، به‌نحو اختصار به زبان فارسی گرد آوردم (مقاصد اصول)، بر مقدمه و چندین مقصد مرتبش ساختم»[۱].

    ساختار

    کتاب با مقدمه کوتاهی از نویسنده، آغاز و مطالب در هجده مقصد و بعضی از مقاصد، در چندین مقام، ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، ضمن اشاره به انگیزه تألیف[۲]، ابتدا به تعریف علم اصول، موضوع[۳] و مسائل آن[۴]، دلیل و اقسام آن[۵]، اطلاقات دلیل[۶]، مدرکات عقلی[۷]، تعریف حکم و اقسام آن[۸]، خطاب لفظی و معنوی پرداخته شده[۹] و سپس، در خلال بحث پیرامون وجود مصلحت و مفسده در حکم شرعی[۱۰]، به بررسی فرقه عدلیه[۱۱] و محققین اشاعره در این زمینه پرداخته شده و در نهایت، ملازمه میان حکم عقل با حکم شرع، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است[۱۲].

    در مقصد اول، به تعریف وضع و اسباب آن، پرداخته شده است. نویسنده وضع را ارتباط و اختصاصی دانسته که بین لفظ و معنی، به‌واسطه قراردی که واضع آن را وضع نموده، یا به‌واسطه استعمال لفظ در آن معنی حاصل می‌شود، دانسته است[۱۳].

    اقسام وضع (شامل وضع لغوی و عرفی به عرف عام یا خاص)[۱۴]، تقسیم وضع به اعتبار موضوع به شخصی و نوعی[۱۵]، وضع مجازات[۱۶]، تقسیم وضع به اعتبار موضوع‌له (وضع عام و موضوع‌له عام، وضع خاص و موضوع‌له خاص، وضع عام و موضوع‌له خاص، وضع خاص و موضوع‌له عام)[۱۷]، تعریف حقیقت و اقسام آن (شامل لغوی، عرفی و شرعی)[۱۸] و علامات حقیقت (شامل تبادر، اطراد و عدم صحت سلب)[۱۹]، از جمله مباحث مطرح‌شده در این مقصد می‌باشد.

    در مقصد دوم، در سه مقام، به بحث پیرامون دلالت الفاظ و نسبت آن با معانی، پرداخته شده است. در مقام نخست، معنای دلالت و اقسام آن تبین شده[۲۰]. در مقام دوم، تقسیم لفظ نسبت به عموم و خصوص معنی بحث شده[۲۱] و در مقام سوم، نسبت الفاظ با معانی، مورد بحث قرار گرفته[۲۲] و در ادامه، به مباحثی همچون مشترک و اقسام آن (شامل لفظی و معنی)[۲۳]، احتیاج به وضع مشترک[۲۴]، عدم صحت استعمال لفظ مشترک در بیشتر از یک معنی[۲۵]، تعریف مترادف[۲۶]، فرق بین تساوی و ترادف[۲۷]، تعریف متواطی و مشکک[۲۸] و رتبه الفاظ از حیث وجود[۲۹] پرداخته شده است.

    یکی از مسائل مهم اصول، مبحث اوامر است؛ ازاین‌رو در مقصد سوم، در بیان الفاظی که متعلق به کتاب و سنت است، در چهار مقام زیر، به این مبحث، پرداخته شده است: در مقام نخست، ماده امر، مورد بحث قرار گرفته[۳۰]، در مقام دوم، معانی صیغه «افعل» بررسی گردیده[۳۱] و در مقام سوم و چهارم، به بیان این موضوع پرداخته شده است که امر حقیقت در وجوب[۳۲] و صیغه امر، حقیقت در طلب ایجاد طبیعت است[۳۳].

    در مقصد چهارم، موضوع مقدمه واجب، در پنج مقام زیر، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است: در مقام اول، بیان شده است که مقدمه واجب، از مسائل اصولیه عقلیه بوده[۳۴] و در مقام دوم، به تقسیم مقدمه به داخلی و خارجی پرداخته شده است[۳۵]. در مقام سوم، فرق بین مقدمات عقلی و شرعی و عادی بیان گردیده[۳۶] و در مقام چهارم، فرق بین ایجاب و وجوب تشریح شده است[۳۷].

    تقسیم واجب، به اعتبارات متعدد به انحلالی و غیر انحلالی، مطلق و مشروط، تعبدی، توصلی، غیری و نفسی، اصلی و تبعی و عینی و کفایی، در مقام چهارم مورد بحث قرار گرفته[۳۸] و در مقام پنجم، به بیان وجوب مقدمه واجب پرداخته شده[۳۹] و در پایان، ثمراتی که بر وجوب و عدم وجوب مقدمه، مترتب است، مورد بحث و بررسی واقع شده است[۴۰].

    مقصد پنجم، به مبحث نواهی اختصاص یافته است. از جمله مباحث الفاظ که در علم اصول، از آن بحث می‌شود، مسئله نهی است. نهی از حیث ماده و هیئت، در دلالت نمودن بر طلب، مانند امر است؛ جز آنکه مقتضای هیئت نهی که صیغه «لا تفعل» است، طلب ترک طبیعت و مقتضای هیئت امر که صیغه «افعل» است، طلب فعل می‌باشد و فرمان‌برداری در امر، به ایجاد فردی از افراد مأموربه و در نهی، به ترک تمام افراد منهی‌عنه، محقق می‌شود. به اعتقاد نویسنده، اقتضای نهی در صورتی دوام و همیشگی است که متعلق آن، مقید به حال و زمان معینی نباشد و در صورتی‌که مقید به یکی از این دو باشد، مقتضای آن، نفی طبیعت در آن حال یا زمان خواهد بود[۴۱].

    اطلاقات نهی از حیث ماده[۴۲] و اطلاقات نهی از جهت هیئت[۴۳]، از جمله مباحث این مقصد می‌باشد.

    در مقصد ششم، در نه مقام زیر، به بحث پیرامون مسئله عام و خاص، پرداخته شده است. در مقام اول، به تبیین معنای عام و تعریف آن، پرداخته شده[۴۴] و در مقام دوم، عموم به اعتبار حکم، به سه قسم استغراقی، مجموعی و بدلی، تقسیم شده است[۴۵]. در مقام سوم، به بحث پیرامون صیغه‌های عموم پرداخته شده[۴۶] و در مقام چهارم، این موضوع مورد بحث قرار گرفته است که خطاب‌های شفاهی، مانند «يا أيها الناس» و «يا أيها الذين آمنوا»، آیا فقط شامل اشخاصی می‌باشد که در مجلس تخاطب حضور دارند یا عموم حاضرین، غائبین و معدومین را شامل می‌شود[۴۷]. موضوعاتی که در سایر مقامات، مورد بحث قرار گرفته است، به‌ترتیب، عبارتند از: معنای تخصیص و اقسام آن[۴۸]، حکم عمل به عموم عام، پیش از فحص از مخصص[۴۹]، حجیت عام تخصیص‌خورده در بقیه افراد[۵۰]، تخصیص قرآن به قرآن و خبر متواتر[۵۱]، تعارض عام با خاص و حکم آن[۵۲].

    در مقصد هفتم، به مسئله مطلق و مقید پرداخته شده است. مطلق در لغت به معنای مرسل، یعنی رهاشده است و اطلاق، به معنی ارسال است و در اصطلاح اهل اصول، لفظی است که دلالت بر ماهیت مرسله داشته باشد؛ یعنی لفظ بر ماهیتی دلالت کند که مقید به قید وحدت و کثرت نباشد، مثل لفظ «رقبه» که دلالت بر هر بنده‌ای می‌نماید، خواه مؤمن باشد و یا فاسق. مقید برخلاف مطلق است؛ یعنی لفظی است که دلالت بر ماهیتی می‌کند که مقید به قید وحدت و کثرت می‌باشد[۵۳].

    مقصد هشتم، به مبحث مجمل و مبین، اختصاص یافته است. مجمل در لغت، به معنای خلط و جمع است؛ چنان‌که گفته می‌شود «أجملت الحساب» و در اصطلاح، لفظی است که احتمال دو معنی یا بیشتر در آن برود و احتمال هریک از آن معانی نسبت به آن لفظ دیگر، یکسان باشد؛ مثل والليل إذا عسعس (تکویر: 17)، که «عسعس»، هم به معنای اقبال و هم ادبار است و هریک از این دو معنی، احتمالش نسبت به این لفظ، یکسان می‌باشد. مبین، نقیض مجمل است و آن لفظی است که دلالتش بر مقصود قانون‌گذار، ظاهر و آشکار باشد و جز بر مقصودی که از آن لفظ استفاده می‌شود، ظهور در معنی و مقصد دیگری، نداشته باشد[۵۴].

    در مقصد نهم، در چهار مقام زیر، به مسئله مفهوم و منطوق، پرداخته شده است. در مقام نخست، منطوق و مفهوم تعریف شده[۵۵]، در مقام دوم، فرق میان دلالت لفظی و عقلی، تبیین گردیده[۵۶] و در مقام سوم، تفاوت میان دلالت منطوق و مفهوم و دلالت سیاقیه، توضیح داده شده است[۵۷]. در مقام چهارم نیز مفهوم موافق و مخالف، تشریح شده است[۵۸].

    عنوان سایر مقاصد کتاب، به‌ترتیب، عبارت است از: نسخ[۵۹]، حجیت اجماع[۶۰]، حجیت ظواهر[۶۱]، بیان سنت و حدیث[۶۲]، حجیت اصول عملیه[۶۳]، حجیت استصحاب[۶۴]، تمیز امارات از اصول[۶۵]، بیان معنای حکومت و ورود و تعارض دو دلیل[۶۶] و بیان اجتهاد و تقلید[۶۷].

    وضعیت کتاب

    کتاب، فاقد پاورقی بوده و فهرست مطالب، در انتهای آن آمده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ص7
    2. ر.ک: مقدمه، ص7
    3. ر.ک: همان
    4. ر.ک: همان، ص8
    5. ر.ک: همان
    6. ر.ک: همان، ص10
    7. ر.ک: همان، ص11
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان، ص12
    10. ر.ک: همان، ص13
    11. ر.ک: همان، ص14
    12. ر.ک: همان، ص16
    13. ر.ک: همان، ص18
    14. ر.ک: همان، ص19
    15. ر.ک: همان
    16. ر.ک: همان
    17. ر.ک: همان، ص20
    18. ر.ک: همان، ص21
    19. ر.ک: همان، ص21
    20. ر.ک: همان، ص22
    21. ر.ک: همان، ص23
    22. ر.ک: همان
    23. ر.ک: همان، ص24
    24. ر.ک: همان
    25. ر.ک: همان
    26. ر.ک: همان، ص25
    27. ر.ک: همان، ص26
    28. ر.ک: همان
    29. ر.ک: همان
    30. ر.ک: همان، ص27
    31. ر.ک: همان، ص29
    32. ر.ک: همان، ص30
    33. ر.ک: همان
    34. ر.ک: همان، ص32
    35. ر.ک: همان، ص34
    36. ر.ک: همان، ص36
    37. ر.ک: همان، ص37
    38. ر.ک: همان، ص38
    39. ر.ک: همان، ص40
    40. ر.ک: همان، ص42
    41. ر.ک: همان، ص42
    42. ر.ک: همان
    43. ر.ک: همان، ص43
    44. ر.ک: همان، ص44
    45. ر.ک: همان، ص45
    46. ر.ک: همان، ص45
    47. ر.ک: همان، ص47
    48. ر.ک: همان، ص49
    49. ر.ک: همان، ص50
    50. ر.ک: همان
    51. ر.ک: همان، ص51
    52. ر.ک: همان، ص52
    53. ر.ک: همان، ص53-‌54
    54. ر.ک: همان، ص55-‌56
    55. ر.ک: همان، ص57
    56. ر.ک: همان، ص58
    57. ر.ک: همان، ص59
    58. ر.ک: همان، ص62
    59. ر.ک: همان، ص63
    60. ر.ک: همان، ص66
    61. ر.ک: همان، ص68
    62. ر.ک: همان، ص71
    63. ر.ک: همان، ص73
    64. ر.ک: همان، ص79
    65. ر.ک: همان، ص92
    66. ر.ک: همان، ص94
    67. ر.ک: همان، ص96

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها