موسوی خوانساری، سید احمد

    از ویکی‌نور
    موسوی خوانساری، احمد
    نام موسوی خوانساری، احمد
    نام های دیگر موسوی، احمد بن یوسف
    نام پدر
    متولد 1270 هـ.ش
    محل تولد
    رحلت 1363 هـ.ش یا 1405 هـ.ق
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE73AUTHORCODE


    از سادات عظام و فقهاى كرام است كه با سى تبار نسب به حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام مى‌رسد. او يكى از پرچمداران فقه و فقاهت و يكى از مراجع عظام و عاليقدر و فقهاى نامدار شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى‌باشد.

    ولادت

    آيت‌الله خوانسارى در 18 ماه محرم1309 در شهر ادب‌پرور خوانسار در يك خانواده روحانى‌ديده به جهان گشود.


    تحصيلات

    او تحت عنايت پدر و مادر دلسوز رشد و نما كرد و علوم مقدماتى را در زادگاه خود از محضر علماى آن سامان، به ويژه مرحوم آيت‌الله حاج سيد محمد حسن (متوفى1337 ه‍.ق) و دامادشان، مرحوم آيت‌الله حاج سيد على اكبر خوانسارى فرا گرفت. سپس جهت تكميل معلومات به حوزه اصفهان مهاجرت نمود و از محضر آيات عظام: مرحوم حاج مير محمد صادق مدرس، آخوند ملا عبدالكريم جزى و ميرزا محمد على تويسركانى فرا گرفت. آنگاه محض رفع عطش دانشجويى خويش، جهت تكميل معلومات به دار العلم نجف اشرف عزيمت نمود و در آن حوزه هزار ساله، دو سال در درس آيت‌الله آخوند خراسانى و چندين سال هم در درس مرحوم صاحب العروة و مرحوم آيت‌الله آقا ضياءالدين عراقى و اساتيد ديگر فقه و اصول شركت جست تا به مدارج عاليه علمى در بخش فقه، اصول، فلسفه و رياضيات نائل آمد. سپس در سال 1335 ه‍.ق با دست پر به ايران بازگشت و در اراك اقامت گزيد و از محضر پر فيض آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى در اراك استفاده شايانى برد.

    پس از آنكه آيت‌الله حائرى در سال 1340 ه‍.ق بنا به دعوت حوزه علميه قم، درآن شهر اقامت گزيد، مردم اراك از محضر ايشان درخواست نمودند كه مرحوم‌خوانسارى به جاى ايشان اقامه جماعت و رفع مراجعات مردم را بنمايد. مرحوم حائرى با اين امر موافقت كردند. پس از مدتى اقامت در اراك در يكى از جلسات از آيت‌الله مؤسس شنيده شد كه فرموده بودند كه ما مى‌خواستيم آقاى سيد احمد خوانسارى، اعلم علماى شيعه باشد، و لكن ايشان قناعت كردند كه اعلم علماى اراك باشند. محض شنيدن اين سخن كه حاكى از رضايت ضمنى آيت‌الله مؤسس در مورد حضور ايشان در قم بود، به قم مهاجرت و در اين شهر اقامت مى‌گزينند. پس از دو ماه از ورود ايشان، آيت‌الله حائرى محل اقامت نماز جماعت خود را در مدرسه فيضيه به ايشان تفويض، و در اولين جلسه جماعت، خود شخصا شركت نموده و نماز خود را به ايشان اقتدا مى‌كنند. به اين ترتيب عدالت و شايستگى معنوى ايشان را تاييد مى‌فرمايند.

    مرحوم خوانسارى در مدت اقامت خود در قم، از احترام و تجليل خاص مدرسين و فضلا برخوردار بوده‌اند. در درس خارج ايشان جمعى از بزرگان و معاريف حوزه شركت مى‌جستند و افرادى مانند امام موسى صدر از شاگردان فقه و فلسفه ايشان به شمار مى‌آيند.

    اقامت در تهران

    پس از درگذشت آيت‌الله حاج آقا يحيى سجادى، امام جماعت مسجد سيد عزيز الله در محرم 1370 ه‍.ق، جمعى از اهالى تهران از مرجع بزرگ آيت‌الله بروجردى تقاضا مى‌كنند كه شخصيت بزرگى را به تهران اعزام نمايند تا در مسجد حاج سيد عزيز الله اقامه جماعت نموده و به امور دينى مردم و حل و فصل مسائل مباشرت نمايد.

    مرحوم آيت‌الله بروجردى شخص با كفايت آيت‌الله خوانسارى را كه از نظر زهد، تقوا و مبارزه با هواى نفس مشهور عام و خاص بودند، به تهران اعزام و تا آخر عمر در مسجد حاج سيد عزيز الله تهران به اقامه نماز جماعت و تدريس خارج فقه و اصول مشغول، و عمر پر بركت خود را در خدمت به اسلام و حوزه‌هاى علمى سپرى نمودند.

    هر روز نزديكى‌هاى ظهر، سيد با وقارى به همراه يك نفر و بدون كوچكترين تشريفات و بيا و برو، از ميان محيط شلوغ و مردم مشغول كسب و داد و ستد عبور مى‌نمايد و به سوى مسجد سيد عزيز الله حركت مى‌كند. در حركت و رهسپارى ايشان، كوهى از وقار و متانت نمايان بود كه روح و روحانيت و صفا و معنويت را به تماشاگران مى‌بخشيد، و معنويت اسلام را به بازاريان و مردم غرق در ماديات عرضه مى‌كرد. با مشاهده ايشان، بازاريان كركره‌ها را پائين كشيده، به سوى‌نماز جماعت مى‌شتافتند. همين مرجع بزرگوار گاهى در راه‌بندانهاى بازار، همانند مردم‌عادى متوقف و بدون كوچكترين امتياز و تشخص، با يك حالت عادى و خاكى عبور و مرور مى‌نمودند.

    بعدها فهميده شد كه چه گنجينه‌اى بوده است، به حدى كه حضرت امام (ره) پس از فوت آيت‌الله بروجردى، پيشنهاد داشته‌اند كه آيت‌الله خوانسارى به قم بازگردند و همه پشت سر او بايستند و مرجعيت نيرومند و پايدار شيعه را استحكام‌بخشند، و از تعدد رساله‌ها كه همان تشعب و پراكنده ساختن قدرت شيعه است، جلوگيرى به عمل بياورند. از اين پيشنهاد معلوم مى‌گردد كه آن مرحوم، شايستگى و لياقت چنين مديريت والايى را داشته است كه كانديداى چنين رتبت و منزلت باشند.

    مرجعيت عمومى

    پس از درگذشت آيت‌الله بروجردى، جمع كثيرى از مردم ايران و برخى از كشورهاى مجاور، به ايشان رجوع و از رساله ايشان استفاده كردند، و در اواخر، مرجعيت ايشان عظيم‌تر و فراگيرتر گرديد، به حدى كه اداره مالى حوزه‌هاى علمى ايران و ساير بلاد، بيشتر بر دوش مبارك ايشان قرار داشت، و آنچنان از نظر امكانات مالى نيرومند و پرتوان بود كه شهريه‌اش چندين ماه پس از رحلت نيز استمرار داشت.

    فعاليتهاى سياسى

    معظم له از آغاز نهضت اسلامى به رهبرى روحانيت، سهم ارزنده و مؤثرى داشته‌اند و حق بزرگى نسبت به شكل‌گيرى پايه‌هاى انقلاب اسلامى دارند.

    در آن روزهاى نخستين كه همراه ديگر علما در بازار تهران به حالت اعتراض نسبت به اعمال دستگاه حركت مى‌نمودند، مورد هجوم پليس و ماموران امنيتى قرار گرفتند و مقدارى از ناحيه پا جراحت برداشتند. از ايشان اعلاميه‌هاى متعددى درباره‌انقلاب صادر شده است.

    نمونه‌اى از اعلاميه‌هاى ايشان:

    ايشان به مناسبت تبعيد حضرت امام به تركيه و توقيف برخى ديگر از بزرگان، اعلاميه زير را صادر نمودند:

    «بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام على خير خلقه محمد و آله الطاهرين و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.

    حوادث اسف‌آور يكى دو روز اخير كه منجر به قتل و جرح يك عده مردم بى‌گناه و توقيف حضرت آيت‌الله خمينى و آيت‌الله قمى و ديگر آقايان عظام شده است، موجب كمال تاثر و تاسف حقير گرديد.با كمال تعجب مشاهده مى‌شود مسئولين امنيت كشور با نهايت گستاخى حضرات آقايان مراجع عظام و علماى اعلام دامت بركاتهم را موافق امورى كه مبانى آنها با شرع مطهر محرز و مكرر تذكر داده شده است، جلوه مى‌دهند.

    حقير در اين موقع حساس، لازم مى‌دانم اولياء امور را متذكر سازم انجام اينگونه اعمال ضد انسانى نسبت به حضرات علماى اعلام، و قتل و جرح مردم بى‌پناه، نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود، بلكه جز تشديد امور و ايجاد تفرقه و وخامت اوضاع، اثر ديگرى نخواهد داشت. موجب كمال تاسف است كه بايد حريم مقدس اسلام و روحانيت از طرف اولياى امور اين چنين مورد تجاوز قرار گيرد. انا لله و انا اليه راجعون. از خداوند متعال عز اسمه مسالت دارم كه اسلام و مسلمين را در كنف عنايات خود از همه حوادث، مصون و محروس بدارد و ما توفيقى الا بالله، عليه توكلت و اليه انيب.

    الاحقر احمد الموسوى الخوانسارى، 13 محرم1383 ه‍.ق»

    ايشان علاوه بر اعلاميه فوق، اعلاميه‌ها و تذكرات فراوانى در مواقع حساس صادر نموده‌اند و پس از پيروزى انقلاب نيز تذكرات و خير انديشيهايى نسبت به اولياى امور جمهورى اسلامى داشته‌اند، و اين امور همه نشانگر آن مى‌باشد كه ايشان در تمام‌موارد، از مولى و پيشوا و حجت الله في الارضين الهام مى‌گرفتند و كوچك‌ترين پيروى از هواى نفس و انانيت و خوش‌آيند مردم نداشته‌اند.

    تأليفات

    از تأليفات اين فقيه نامدار و زاهد پارسا، كتابهاى زير قابل ذكرند:

    - جامع المدارك في شرح المختصر النافع، در 7 مجلد، چاپ انتشارات اسماعيليان قم، يك دوره فقه استدلالى منقح و مهذبى است كه جامع وجازت لفظ و دقت و گستردگى مطالب مى‌باشد.

    - العقائد الحقة، در علم كلام، پيرامون معتقدات شيعه و دفاع از مبانى كلامى آن.

    - حاشيه بر العروة الوثقى

    - رساله عمليه توضيح المسائل

    - رساله مناسك حج

    - حاشيه بر مناسك حج شيخ اعظم انصارى

    - رساله‌اى به نام احكام العبادات، كه شامل ابواب عبادات تا خمس است.

    - حاشيه بر وسيلة النجاة آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهانى

    وفات

    سرانجام اين عالم بزرگوار، پس از 96 سال عمر پر بركت، در اثر كسالت در نخستين ساعات بامداد روز شنبه مورخ 30/10/63 مطابق27 ربيع الثانى 1405 ه‍.ق دار فانى را وداع، و به ديار جاودان شتافت، و جهان اسلام و حوزه‌هاى علميه را عزادار ساخت.

    به مجرد انتشار خبر ارتحال اين فقيه ربانى، امام امت به حوزه‌هاى علمى تسليت گفت و درسهاى حوزه يك هفته تعطيل شد، و از طرف دولت در سراسر كشور عزاى‌عمومى اعلام، و بازار تهران هم سه روز تعطيل گرديد. جنازه مطهر ايشان به قم انتقال يافته، و در جوار استاد بزرگوار خود، در حرم كريمه اهل بيت، حضرت معصومه سلام الله عليها مدفون گرديد.

    دو اعلاميه تسليت:

    امام امت در اعلاميه تسليت فرمودند:

    «بسم الله الرحمن الرحيم. انا لله و انا اليه راجعون. خبر رحلت مرحوم مغفور آيت‌الله خوانسارى رحمة الله عليه موجب تاسف و تاثر گرديد. اين عالم جليل و بزرگوار و مرجع معظم كه پيوسته در حوزه‌هاى علميه و مجامع متدينه مقام رفيع و بلندى داشت و عمر شريف خود را در راه تدريس، و تربيت و علم و عمل به پايان رساند، حق بزرگى بر حوزه‌ها دارد، چه اينكه با رفتار و اعمال خود و تقوا و سيره خويش، پيوسته در نفوس مستعده، مؤثر و موجب تربيت بود.

    از خداوند تعالى براى ايشان رحمت و مغفرت، و براى علماى اعلام و حوزه‌هاى علميه صبر و اجر خواستارم. و السلام على عباد الله الصالحين.

    روح الله الموسوى الخمينى. 29 ديماه1363 ه‍.ش»

    پيام آيت‌الله گلپايگانى:

    آيت‌الله گلپايگانى كه علاقه فراوان و ارتباط عميقى بين آن دو بزرگوار حاكم بود، در تلگراف تسليت چنين مى‌نويسد:

    «بسم الله الرحمن الرحيم. ثلمة لا تسد و كسر لا يجبر. با كمال تاسف رحلت مرجع عاليقدر، بقية السلف و اسوه فضايل و تقوا و فقيه اهل بيت‌عليهم‌السلام حضرت آيت‌الله آقاى حاج سيد احمد خوانسارى(قدس سره) را به آستان اقدس بقية الله (ارواح العالمين له الفداء) و به محاضر علماى اعلام و حوزه‌هاى علميه و به عموم ملت مسلمان و شيعيان جهان تسليت عرض مى‌كنم.

    آن فقيد روحانيت در علم و عمل و مخالفت هوى و اطاعت مولى و ترك اقبال به دنيا و انقطاع الى الله و جامعيت علمى و تدريس و تألیف و عبادت و تواضع در بيش از نيم قرن مشار اليه بالبنان و مسلم بين اقران بود. ضايعه رحلت ايشان را نمى‌توان با توصيفات بيان كرد، و بيش از حد تصور با فقدان ايشان در حصن و حصين رخنه افتاد.

    انا لله و انا اليه راجعون.

    محمد رضا الموسوى الگلپايگانى.»

    تحليلى جزئى از دو تسليت مهم:

    اين دو اعلاميه تسليت از دو سيد سند و دو مرجع معتمد و بزرگوار كه هر دو در يك مكتب و در يك مدرس و پيش يك مدرس و معلم تعليم ديده‌اند، در حق يك همدوره و همكلاس و هم مكتب و هم محضر سند گويا و نشانه بس مستحكم در عظمت شان و علو مقام آن فقيه ربانى و مجتهد صمدانى مى‌باشد كه طوبى له و حسن‌مآب.

    امام بزرگوار در حق ايشان مى‌نويسند: «او با رفتار و اعمال خود و تقوا و سيره خويش پيوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربيت بود.»

    اين سخن نشانگر آن معنى است كه خود عمل منهاى سخن و نطق، سازنده است و كار ساز. آن فقيه بزرگوار چندان اهل سخن و بيان و نطق و گفتار نبود، اما عمل و تقواى بوذرى و زهد و پارسايى بحر العلومى، و قداست و نزاهت مقدس اردبيلى را در عصر ماديات و در مرز تزاحم اميال و شهوات نفسانى، يعنى قلب بازار تهران را داشت، به حدى كه با سيره عملى خويش مردم را به معنويت اسلام و حقانيت روحانيت و تقوى جلب مى‌نمود، نه با بيان و گفتار.

    در اعلاميه آيت‌الله گلپايگانى نيز آثار سوز و حزن و تأثر موج مى زند. جايى كه در آغاز اعلاميه مى‌نويسد: «شكاف غير قابل انسداد و شكست غير قابل جبران به حريم دين و مرز روحانيت اسلام وارد آمده است كه هرگز قابل جبران نيست.» و آنگاه از وى به عنوان يادگار سلف و ذخيره گذشتگان و الگوى فضايل مخالف هوى و هوس و مطيع امر مولى و تارك دنيا و منقطع الى الله و جامع بين علم و عمل ياد مى‌كند، نشانه‌ها و اماراتى كه امام‌عليه‌السلام در مرجع تقليد تعيين فرموده‌اند، و نكته مهم‌تر آنجا است كه مى‌فرمايند: «ايشان بيش از نيم قرن با اين اوصاف و صفات، بين اقران و امثال مشار اليه بالبنان و مسلم بين اقران و نظاير بوده است.» طبيعى است رخنه‌اى كه با چنين ضايعه‌اى به اركان دژ اسلام رخ دهد، به اين زوديها قابل جبران نخواهد بود.

    منابع

    - نقباء البشر: ج 1، ص 462

    - ادوار فقه و كيفيت بيان آن: ص، 249، 271، 276

    - صحيفه امام: ج19، ص، 128

    وابسته‌ها

    جامع المدارک في شرح المختصر النافع