نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر

    از ویکی‌نور
    نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر
    نام نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر
    نام های دیگر نجمالدین کبری، ابوالجناب احمد بن عمر

    شیخ ولی تراش

    طامه الکبری

    کبری، نجمالدین احمد بن عمر

    خیوقی، احمد بن عمر

    خوارزمی، ابوالجناب احمد بن عمر

    نام پدر عمر خيوقى خوارزمى
    متولد
    محل تولد خوارزم در شهر خيوه
    رحلت 618 هـ.ق
    اساتید ابوالمعالى فراوى، حافظ ابوالعلاء عطار، ابومحمد طباخ،
    برخی آثار
    کد مولف AUTHORCODE3493AUTHORCODE


    شيخ نجم الدين، ابوعبدالله، ابوالجناب احمد نجم الدين كبرى، (مقتول در 619 يا 617ق)، فرزند عمر خيوقى خوارزمى است كه در خوارزم در شهر خيوه متولد شد. شهرت علمى و فرهنگى او عارف، صوفى، محدث و شاعر مى‌باشد. وى ملقب به كبرى و شيخ ولى تراش است. كنيه‌ى او را ابوالجناب و ابوالخباب نيز ذكر كرده‌اند. او مؤسس سلسله‌ى كبرويه بود. روايات مختلف در زمينه‌ى لقب وى در بين مؤلفين وجود دارد. بعضى معتقدند به سبب زيركى‌اش، او را طامة الكبرى (بلاى بزرگ) ناميده‌اند و بنا بر قولى ديگر چون در جوانى قدرت فوق‌العاده‌اى در بحث و احتجاج داشت به اين لقب معروف گشت. بعضى از پيروانش از باب تكريم، وى را آية الكبرى خوانده‌اند كه كم‌كم با حذف كلمه‌ى اول او را كبرى ناميدند، اما از اين جهت به او شيخ ولى تراش گفته‌اند كه بسيارى از بزرگان مشايخ صوفيه از تربيت‌يافتگان وى بودند. از جوانى براى كسب علم حديث به مسافرت در بلاد پرداخت.

    اساتید

    وى در نيشابور از ابوالمعالى فراوى (م 587ق)، در همدان از حافظ ابوالعلاء عطار (م 568ق)، در تبريز از منصور حفده (م 571ق)، در مكه از ابومحمد طباخ و در اسكندريه از ابوطاهر سلفى (م 576ق) استماع حديث كرد. در باره‌ى گرايش وى به تصوف و انصرافش از اشتغال به حديث اختلاف بسيارى در روايات است و ملاقاتش با مشايخ صوفيه هرگز منجر به قطع علاقه‌ى وى از اشتغال به علم نشد. وى بعد از خروج از خوارزم، مدتى در نيشابور، اصفهان، همدان به استماع حديث نزد مشايخ وقت اشتغال داشت. در نيشابور با شيخ عطار ملاقات كرد و ظاهراً تبحر او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طريقت و تصوف را در تبريز نزد بابافرج تبريزى و سپس در دزفول نزد شيخ اسماعيل قصرى و شيخ شطاح (روزبهان بقلى شيرزاى) و ديگر مشايخ عصر فراگرفت و شيخ روزبهان، دختر خود را به او داد.

    دكتر زرين‌كوب در «دنباله‌ى جست‌وجو در تصوف» آورده كه سيد محمدباقر خوانسارى، مؤلف «روضات الجنات»، خط وى را بر پشت نسخه‌اى از «رساله‌ى قشيريه» ديده است كه وى اين رساله را در 568ق در همدان از ابوالفضل محمد بن يوسف همدانى استماع نموده است.

    نجم الدين كبرى در راه عزيمت به عراق و مصر از محضر عمار ياسر بدليسى (م 582ق) كسب فيض كرد و مشهور است كه نجم الدين به دست شيخ اسماعيل قصرى و عمار ياسر خرقه پوشيد. او به پيشنهاد عمار ياسر براى نشر طريقت و ارشاد طالبان به خوارزم رفت. قبل از عزيمت به خوارزم سفرى به مكه كرد و مدتى در حلب بسربرد. نجم الدين در «فوايح» به اقامتش در شونيزيه بغداد و مسافرتش به كربلا نيز اشاره كرده است. وى در حدود 580ق به خوارزم رفت و بنا بر بعضى از روايات بين او و امام فخر رازى (م 606ق) كه در اين زمان در خوارزم بسرمى‌برد، ملاقاتى صورت گرفته است. مريدان وى در خوارزم تنها محدود به وصفيه و زهاد نمى‌شدند و در رجال دولت نيز معتقدان و دوستانى داشت. اهل سنت، نجم الدين را با وجود علاقه‌اى كه در آثار و اقوال خويش به آل على(ع) نشان مى‌دهد و با وجود مسافرت به كربلا، به تشيع منسوب نداشته‌اند و امثال يافعى، ذهبى، سبكى او را يك شيخ شافعى تلقى كرده‌اند.

    از شاگردان مشهور او شيخ سعد الدين حموى، شيخ رضى الدين لالا (م 642ق)، شيخ سيف الدين باخرزى (م 659ق) و ديگران بودند. برخى بهاء الدين ولد، پدر جلال الدين مولوى و شيخ نجم الدين دايه رازى (م 654ق) را نيز از شاگردان وى دانسته‌اند. ناصر بن منصور عُرضى و سيف الدين باخرزى از وى حديث روايت نمودند. در باره‌ى وفات وى رواياتى مختلف وجود دارد، اما آنچه به حقيقت نزديك‌تر است، اين است كه شيخ نجم الدين در فتنه‌ى مغول همراه ساير مردم به دفاع از خوارزم پرداخت و توسط مغولان به قتل رسيد. در باره‌ى مقبره‌ى شيخ، اختلاف وجود دارد. به آورده‌ى «دنباله‌ى جست‌وجو در تصوف»، ابن بطويه مدتى بعد از تأليف «تاريخ برگزيده» در سفرى كه به خوارزم داشته به وجود قبر او در خارج از خوارزم اشاره كرده است.

    آثار

    1. عين الحياة، تفسير قرآن در دوازده مجلد؛
    2. فوائح الجمال و فواتح الجلال (اين كتاب را به‌صورت «فواتح الجمال» نيز ذكر كرده‌اند؛
    3. رسالة فى الخلوة؛
    4. رسالة الى الهائم الخائف من لومة اللائم؛
    5. السائر الحائر الى الساتر الواحد الماجد؛
    6. الاصول العشرة؛
    7. آداب المريدين؛
    8. سكينة الصالحين؛

    ...

    وابسته‌ها