نشر المحاسن الغالية في فضايل مشايخ الصوفية أصحاب المقامات العالية

    از ویکی‌نور
    نشر المحاسن الغالیه فی فضایل مشایخ الصوفیه اصحاب المقامات العالیه
    نشر المحاسن الغالية في فضايل مشايخ الصوفية أصحاب المقامات العالية
    پدیدآورانیافعی، عبدالله بن اسعد (نویسنده) عبدالله، عبدالناصر سعدی (محقق)
    ناشرمکتبة الثقافةالدينية
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر1424 ق
    چاپ1
    شابک977-341-121-4
    موضوعآداب طریقت

    تصوف - متون قدیمی تا قرن 14

    عرفان - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏289‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏ی‎‏2‎‏ن‎‏5

    نشر المحاسن الغالية فى فضائل مشايخ الصوفية أصحاب المقامات العالية، ملقب به «كفاية المعتقد و نكاية المنتقد»، اثر عبدالله بن اسعد يافعى (768ق) است كه به زبان عربى، در تصوف اسلامى نوشته شده است.

    وى انگيزه و هدف از نگارش اين كتاب را، سؤالى بيان مى‌كند كه يكى از اهل علم از او پرسيده و فكر او را مشغول داشته و آن اين بوده است كه آيا كراماتى كه از ائمه دين و علماء - منظورش علماى اهل سنت است - سرمى‌زند، حق است يا نه؟ اگر حق است، آيا كرامت به حد معجزه مى‌رسد و خلاصه فرق بين كرامت و معجزه و فرق آن دو با سحر در چيست؟

    آيا اين كرامات در زمان صحابه هم رخ مى‌داده يا نه و اگر رخ مى‌داده، كفر بوده است يا نه؟ زيرا طبق آيه شريفه «قل لا يعلم من فى السموات و الارض الغيبَ الا الله»، كسى جز خدا در آسمان و زمين از غيب آگاهى ندارد.

    آيا علمايى كه اهل كرامتند از غير آنها افضلند يا نه؟ آيا علماى ظاهر برترند يا علماى باطن؟ آيا بين حقيقت و شريعت فرق است يا نه؟

    ساختار

    جزء اول كتاب، شامل 10 فصل و يك خاتمه است كه به روشى جذاب و واضح نوشته شده است و جزء دوم آن، فاقد باب‌بندى و فصل‌بندى است، ولى مباحث ارزشمند آن، توسط محقق كتاب، در ذيل 6 عنوان كلى و يك خاتمه تقسيم‌بندى شده است.

    گزارش محتوا

    در ابتداى كتاب پس از مقدمه محقق، 70 بيت از ابيات يافعى - صاحب كتاب - در بحر طويل با نام «الراح المختوم و الدر المنظوم فى مدح المشايخ اصحاب السر المكتوم و ذم الطاعنين فيهم من جميع الخصوم» ذكر شده است.

    مؤلف در جواب از سؤالى كه بدان انگيزه، كتاب را نوشته است، چنين مى‌گويد: جواب اين سؤال نياز به شرح و بسط مفصلى دارد كه مردم پيرامون آن اختلاف فراوانى كرده‌اند، تا جايى كه درباره آن به حرام افتاده‌اند. كسى كه به براهين عقلى و ادله نقلى آگاه نباشد و اهل ذوق نبوده و با بزرگان اختلاط نداشته باشد، ممكن است كه به خطر و گمراهى بيفتد.

    وى سپس در 10 فصل با ادله‌اى كه ذكر مى‌كند، به مباحثى همچون اثبات كرامات اولياء، امكان اينكه كرامت در جنس و نوع خود به سرحد معجزه برسد، تفاوت بين معجزه و كرامت و سحر، ظهور كرامات به دست برخى از صحابه، اسباب ظهور كرامات پس از زمان صحابه، عجله نكردن در تكفير كسى كه مى‌گويد مؤمن غيب مى‌داند، پاسخ از اين آيه: «قل لا يعلم من فى السماوات و الارض الغيب الا الله»، هميشه علماى صاحب‌كرامت برتر از علماى فاقد كرامت نيستند و برترين علماء علماى بالله هستند، مى‌پردازد.

    مؤلف در فصل اول، مى‌گويد: ظهور كرامت به دست اولياء، عقلا ممكن است و نقلا واقع شده است. امكان عقلى آن، بدان جهت است كه كرامت در قدرت خداى تعالى محال نيست، بلكه از قبيل ممكنات است، مانند معجزات انبياء، اما وقوع نقلى آن، هم در قرآن آمده و هم در روايات، مانند داستان حضرت مريم(س)، داستان الهام به مادر حضرت موسى(ع)، داستان حضرت موسى و حضرت خضر(ع)، داستان ذى القرنين، داستان اصحاب كهف، قصه آصف بن برخیا با حضرت سليمان(ع) درباره تخت بلقيس و...

    در فصل دوم، مى‌فرمايد: كرامت، امكان دارد در جنس و عظمت به سرحد معجزه برسد. دليل عقلى‌اش آن است كه آنچه كرامت را از رسيدن به سرحد معجزه مانع مى‌شود يا نقل است يا عقل؛ اولى، باطل است، چون خبرى كه دلالت بر منع كند وجود ندارد. در فرض دوم، امتناع يا ذاتى است يا غيرى؛ اولى، باطل است، چون خرق عادت به هرگونه كه باشد و از هركسى كه سربزند، از ديدگاه عقل در قدرت پروردگار توانا محال نيست. در فرض دوم، امتناع غيرى يا به جهت التباس نبى با متنبى است يا به جهتى غير از آن؛ دومى، باطل است، چون در آن دافع اصل و قادح در معجزه نيست. اولى، يا با ادعاى نبوت همراه نيست يا هست؛ اولى، باطل است، چون موجب التباس نيست، پس دومى متعين خواهد بود و بازگشت آن به اين است كه التباسى كه ممنوع است، تنها در مورد امر خارق‌العاده‌اى تحقق دارد كه مقرون به ادعاى نبوت باشد، پس در مورد امر خارق‌العاده‌اى كه همراه با ادعاى مزبور نباشد، مطلقا منعى وجود ندارد.

    در ادامه همين فصل، نمونه‌هايى از كرامات اولياء را ذكر مى‌كند، مانند زنده شدن مردگان، تكلم مرده، متحول شدن اعيان مثل تبديل شدن سنگ‌ريزه به جواهر و طلا، اطلاع از بعضى حوادث قبل از رخداد آنها، راه رفتن روى آب و هوا، جوشيدن چشمه از زمين، تكلم جمادات و حيوانات با اولياء، شفاى بيماران، اطاعت و فرمان‌بردارى اشياء از آنها.

    فصل سوم، درباره فرق بين كرامت و معجزه است. مؤلف، در اين فصل به فرق بين كرامت و سحر نيز مى‌پردازد و بيان مى‌دارد كه سحر توسط كفار و زنادقه و فساق صورت مى‌گيرد، اما كرامت ممكن نيست توسط شخص گنهكار و فاسق صورت پذيرد.

    وى اشاره مى‌كند كه دلالت معجزه بر نبوت، امرى قطعى است و انبياء معصوم هستند، ولى دلالت كرامت بر ولايت قطعى نيست، بلكه ظنى است و اولياء معصوم نيستند؛ آرى ممكن است بعضى از آنها محفوظ از جميع ذنوب باشند - چه صغيره و چه كبيره - اما اين امرى نادر است.

    مؤلف، در فصل چهارم، بحث خود را چنين شروع كرده كه بى‌ترديد، كرامت، در زمان صحابه واقع شده و كثرت داشته و بعد از آنان نيز بيشتر محقق شده است. سپس افرادى از صحابه را نام مى‌برد كه توسط آنان كرامت صورت پذيرفته است؛ افرادى از قبيل ابوبكر، عمر، على(ع)، سعد، سعيد، عبدالله بن عمر، سلمان، ابودرداء و...

    وى معتزله را از جمله گروه‌هايى مى‌شمرد كه كرامت را از اولياى الهى، غير ممكن مى‌دانند؛ حتى از برخى افراد كه منتسب به اهل تسنن هستند، تعجب مى‌كند كه چرا آنها كرامت را در حق اوليا، جايز نمى‌دانند. وى ابن جوزى را نام برده كه در كتابى به نام «تلبيس ابليس»، درباره شيوخ صوفيه و طريقت آنها سخن گفته و آنان را دچار حيله‌هاى شيطانى دانسته؛ درحالى‌كه خود وى نادانسته در سخن و اعتقاد مزبور، دچار امر يادشده گرديده است.

    در فصل پنجم، كثرت ظهور كرامت و اشتهار آن را بعد از زمان صحابه بيان مى‌كند و از قول احمد بن حنبل دليل مى‌آورد كه وجود كرامت بعد از زمان صحابه، بيشتر مورد نياز است، زيرا صحابه در محضر رسول خدا بودند و ايمان آنها قوى بود و نيازى به چيزى كه ايمانشان را قوى كند نداشتند، اما غير آنها چون ايمانشان ضعيف است و به حد ايمان صحابه نمى‌رسد، براى تقويت ايمان، نياز به ديدن كرامت دارند.

    در فصل ششم، مى‌گويد: هرگز نبايد فورا به تكفير كسى كه مى‌گويد: مؤمن، غيب مى‌داند پرداخت، بلكه بايد ديد مقصود او چيست. اگر مراد وى از مؤمن، مؤمن خاص؛ يعنى ولى، نه مؤمن عام؛ يعنى هر مؤمنى، باشد و مقصود او از دانستن غيب، دانستن با اعلام خدا، نه مستقلا و مراد از غيب، بعضى از امور غيبى باشد، نه هر غيبى، در اين صورت جايى براى تكفير باقى نمى‌ماند و اين امر، در كرامات اوليا ممكن است و دليل عقلى و نقلى بر آن داريم.

    مؤلف، در فصل هفتم، به جواب از آيه‌اى كه قبلا ذكر شد، مى‌پردازد و براى جواب، علم را به چهار قسم تقسيم مى‌كند و براى هريك، اهلى را برمى‌شمرد.

    در فصل هشتم، بيان مى‌كند كه هركسى از اولياى الهى، داراى كرامت باشد، دليل بر برترى وى بر كسانى كه كرامت ندارند نمى‌باشد، زيرا كرامت گاهى براى تقويت يقين صاحبش و دليلى بر صدق وى مى‌باشد، نه دليل بر افضليت وى.

    مؤلف، افضليت را در قوت يقين و كمال معرفت به خدا مى‌داند.

    در فصل نهم، برترين علما را علماى بالله مى‌داند كه پرده‌ها از برابر ديدگان آنها كنار رفته و جمال والاى الهى را مشاهده مى‌كنند و از محبت مولى، مست شده‌اند و اسماى حسناى الهى را مى‌دانند و صفات علياى وى را آگاهند و...

    در فصل دهم، بحثى پيرامون حقيقت و شريعت دارد كه بيان مى‌دارد، حقيقت، مشاهده اسرار الهى است و شريعت، راهى است براى رسيدن به حقيقت، پس حقيقت، نهايت شريعت است، بنابراین مخالف با آن نخواهد بود.

    در ادامه، براى شريعت و حقيقت چهار مثال را در قصيده‌اى با نام «عذبة المعانى الدقيقة فى التغزل فى الشريعة و الحقيقة» بيان مى‌كند و يادآور مى‌شود كه شريعت اصل است، مانند دريا و معدن و شير و درخت و حقيقت استخراج‌شده از آنهاست، مانند دُرّ و طلا و كره و ميوه.

    در ادامه، به شرح مقامات ده‌گانه و احوال عرفا از طريق كتاب و سنت و اقوال عارفين پرداخته است. در بخش اول، با بحث توبه شروع نموده و با ورع، زهد، صبر، فقر، شكر، خوف، رجاء، توكل و رضا ادامه داده است.

    در بحث احوال عرفا، با محبت شروع نموده و با شوق، انس، قرب، حياء، سكر، وصول، فنا و بقاء ادامه داده است.

    در بخشى ديگر از كتاب، جواب‌هايى از شطحياتى كه از بعضى مشايخ صادر شده و قصيده‌اى كه مؤلف در اين باره دارد، ذكر شده است.

    در خاتمه كتاب، اقوالى از علما و افعال آنها كه دليل بر بزرگى شريعت و همراهى آن با حقيقت است، نقل شده است. همچنين، ماهيت تصوف و علت نام‌گذارى آن به اين اسم، فرق بين تصوف و فقر و زهد، فرق بين صوفى و متصوف و متشبه و فضل صوفيه بر سائرين مورد بحث قرار گرفته است.

    وضعيت كتاب

    عمده پاورقى‌هاى كتاب، مربوط به تطبيق نسخ كتاب و ذكر نسخه‌هاى مختلف است.

    فهرست پايانى كتاب كه توسط محقق محترم، آقاى عبدالناصر سعدى احمد عبدالله صورت گرفته، شامل «آيات قرآنى»، «احاديث نبوى»، «اشعار»، «اعلام»، «اماكن و بلدان و طوايف» و محتويات مى‌باشد.

    منابع مقاله

    متن و مقدمه كتاب.