نماذج الأصول في شرح مقالات الأصول: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - 'ضیاء الدین' به 'ضیاءالدین')
    خط ۲: خط ۲:
    | تصویر =NUR13360J1.jpg
    | تصویر =NUR13360J1.jpg
    | عنوان =نماذج الأصول في شرح مقالات الأصول
    | عنوان =نماذج الأصول في شرح مقالات الأصول
    | عنوان‌های دیگر =شرح مقالات الاصول [ضیاء الدین عراقی]
    | عنوان‌های دیگر =شرح مقالات الاصول [ضیاءالدین عراقی]


    مقالات الاصول. شرح
    مقالات الاصول. شرح
    خط ۱۴: خط ۱۴:
    اصول فقه شیعه - قرن 14
    اصول فقه شیعه - قرن 14


    عراقی، ضیاء الدین، 1240 - 1321. مقالات الاصول - نقد و تفسیر
    عراقی، ضیاءالدین، 1240 - 1321. مقالات الاصول - نقد و تفسیر
    | ناشر =  
    | ناشر =  
    مکتبة الداوري
    مکتبة الداوري
    خط ۲۴: خط ۲۴:
    | تعداد جلد =8
    | تعداد جلد =8
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =8535
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =8535
    | کتابخوان همراه نور =13360
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =

    نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۹

    نماذج الأصول في شرح مقالات الأصول
    نماذج الأصول في شرح مقالات الأصول
    پدیدآورانعراقی، ضیاء‎الدین (نویسنده) مدرسی یزدی، عباس (شارح)
    عنوان‌های دیگرشرح مقالات الاصول [ضیاءالدین عراقی] مقالات الاصول. شرح
    ناشرمکتبة الداوري
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1418 ق
    موضوعاصول فقه شیعه - قرن 14 عراقی، ضیاءالدین، 1240 - 1321. مقالات الاصول - نقد و تفسیر
    زبانعربی
    تعداد جلد8
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏159‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏4‎‏ ‎‏م‎‏7028
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نماذج الأصول في شرح مقالات الأصول، اثر آيت‌الله سيد عباس مدرّسى يزدى، شرح كتاب «مقالات الاصول» محقق عراقى، به زبان عربى است. كتاب «مقالات الاصول»، بسيار دقيق و حاكى از دقّت نظرها، ابتكارات و ژرف‌انديشى‌هاى محقق عراقى است و استفاده از آن، نياز به تبحّر در مسائل اصولى دارد؛ در اين راستا، آیت‌الله مدرّسى يزدى، براى زنده داشتن ياد آن بزرگ، به مناسبت گذشتن نيم قرن از وفات وى، به شرح اين مهمّ پرداخته كه در شناخت ديدگاه‌هاى اصولى محقق عراقى بسيار سودمند است.

    ساختار

    چهار جلد از اين كتاب كه تا كنون به چاپ رسيده، مشتمل بر تمام مباحث الفاظ است. شارح، در هر بحثى، بخشى از عبارت كتاب «مقالات الاصول» را آورده و قسمت‌هاى مورد نظر را شماره‌گذارى كرده و به فاصله يك خط تيره در زير آن عبارت، به شرح و بررسى آن قسمت‌ها پرداخته است.

    گزارش محتوا

    شارح، پيش از ورود در بحث و شرح، امورى را براى بصيرت حاصل نمودن در علم اصول، متعرض شده است با اين عناوين:

    1. مرتبه علم اصول از جهت شرف و تعلم؛
    2. بيان اينكه علم اصول، جزء اخير علت تامه علم فقه است؛
    3. نياز به علم اصول؛
    4. تقسيم علم اصول؛
    5. ماهيت و حقيقت علم.

    سپس به شرح و بررسى عبارات كتاب «مقالات الاصول» پرداخته كه در زير با نمونه‌اى از كار وى آشنا مى‌شويم:

    در شرح قسمت‌هايى از اين عبارت: «مقالة فى المشتق و هو من الشق و لو بملاحظة كون الهيئات المختلفة الطارية على مادة واحدة موجبة لتشقيق المادة بشقوق محفوظة فى ضمن هيئاته كما هو الشأن فى معناها من جهة تصور جهة واحدة فى ضمن خصوصيات متصورة و...»، چنين نگاشته است:

    1. نموذج(نمونه يا نموده) پانزدهم در مشتق است(مربوط به فقره «فى المشتق»)؛
    2. بحث در اين است كه مشتق، حقيقت در خصوص متلبس بالمبدأ فى الحال است يا حقيقت در معنايى اعم از آن و از ذاتى كه تلبس از آن زائل شده است؟، البته پس از اتفاق نظر علما بر مجاز بودن آن، در ذاتى كه هنوز متلبس نشده و در آينده خواهد شد و تحقيق سخن در اين باره، در ضمن چند امر خواهد بود:
      امر اول، در مفهوم مشتق از نظر لغت و اصطلاح است، پس مى‌گوييم: واژه مشتق، از شق گرفته شده و از نظر لغت، به معنى فرقت(جدايى، جدا شدن، شكافته شدن و تقسيم شدن) است و شايد معناى اصطلاحى آن كه عبارت است از: «آنچه قابليت دارد كه ماضى و مضارع و فاعل و مانند اينها از آن گرفته شود»، به‌جهت انطباق آن معناى لغوى، بر ماده است به‌خاطر تقسيم شدن ماده به قسمت‌هاى متعدد و فراوان در ضمن هيئت‌هاى متعدد و منطبق شدن آنها بر معناى يگانه ماده(مثل فلان حدث) در ضمن خصوصيت‌هاى فراوان و نسبت‌هاى متعدد، چنان‌كه اين مطلب را خواهى دانست(مربوط به فقره «و هو من الشق»)؛
    3. مثل ماضى و مضارع و امر و اسم فاعل و مفعول و مكان و زمان و غير آن(مربوط به فقره «الهيئات المختلفة»)؛
    4. مثل«ضرب»(مربوط به فقره «مادة واحدة»)؛
    5. و جدا شدن آن(مربوط به فقره «لتشقيق المادة»)؛
    6. مثل«ضرب يضرب ضربا» و «ضارب» و «مضروب» و «اضرب» و «لتضرب» و «لم‌تضرب» و «لاتضربُ» و «لاتضربْ» و «مضرب»(مربوط به فقره «فى ضمن هيئاته»)؛
    7. يعنى ماده(مربوط به ضمير «معناها»)؛
    8. و آن، مثلاًدر «ضرب» حدث دردآور است(مربوط به فقره «تصور جهة واحدة»)؛
    9. از قبيل نسبت ماضويت و مستقبليت و فاعليت و مفعوليت و مانند آن(مربوط به فقره «فى ضمن خصوصيات متصورة»).