چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافته بوسعید)، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر

    از ویکی‌نور
    نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
    چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافته بوسعید)، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر
    چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافته بوسعید)، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر
    پدیدآورانشفیعی کدکنی، محمدرضا (نویسنده)
    ناشرسخن
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1385 ش
    چاپ1
    موضوعابوسعید ابوالخیر، 357 - 440ق.

    تصوف

    عارفان - سرگذشت‌نامه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏278‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ش‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    چشيدن طعم وقت، به زبان فارسى، روايتى كهن و نويافته از «مقامات ابوسعيد ابوالخير» است كه تصور همگان تا كنون بر آن بود كه بر اثر حوادث روزگار، اجزاى آن از ميان رفته است. دانسته‌هاى بسيارى از احوال و اقوال و شعرهاى خوانده شده بر زبان ابوسعيد، در اين كتاب وجود دارد.

    كتاب حاضر، يكى از غنايم روزگار و از مهم‌ترين اسناد ادبى و عرفانى زبان فارسى است؛ گنجينه‌اى از اقوال نويافته ابوسعيد و حكايات مربوط به زندگى او و نيز داستان‌هايى كه ابوسعيد، در مجالس خويش نقل مى‌كرده است.

    ساختار

    عناوين دربرگيرنده مطالب كتاب، به اين صورت چينش شده است:

    مقدمات پژوهش؛

    ذكر شيخ ابوسعيد ابوالخير(رحمةالله‌عليه)؛

    نسخه‌بدل‌ها؛

    رباعيات شيخ ابوسعيد(قدس‌سره)؛

    تعليقات متن؛

    نمايه.

    مقايسه اين كتاب، با «حالات و سخنان» و «اسرار التوحيد» نشان مى‌دهد كه نسخه اصلی «مقامات ابوسعيد»، با همه اشتراكى كه در مباحث با آن دو كتاب داشته، تدوين ديگرى داشته و اگر اين سه كتاب را با يك‌ديگر بسنجيم، مى‌بينيم كه وجوه اشتراكى دارند و وجوه افتراقى.

    هر سه كتاب، زبان فصيح و شسته و روان و شيرين دارد؛ زبان قرن پنجم و ششم با واژگانى مشترك و ساختارهاى نحوى مشابه، اما هر يك از مؤلفان سبک و سليقه خاص خود را نيز دارا است و در «مقامات ابوسعيد»، واژگان و تعبيراتى ديده مى‌شود كه درآن دو وجود ندارد و هر يك از آن دو كتاب نيز نسبت به ديگرى، همين ويژگى را داراست.

    به نظر شفيعى كدكنى قدر مسلم اين است كه متن موجود، متن كامل نيست، زيرا هيچ‌گونه تدوين و تبويبى در آن به چشم نمى‌خورد؛ نه تنها خطبه كاتب غايب است كه نام و نشان مؤلف و اشاراتى كه هر مؤلف به زمان و مكان خود دارد، در اين متن موجود به چشم نمى‌خورد و اينها همه، دليل اين است كه متن موجود با متن اصلى فاصله دارد.

    اين كتاب، ابياتى را، بر مجموعه ابيات بازمانده از مجالس ابوسعيد مى‌افزايد كه هر كدام از آن ابيات، ارزشى ويژه دارد.

    گزارش محتوا

    بررسى مقام علمى و عرفانى ابوسعيد ابوالخير

    مؤلف، در مقدمه كتاب بيان مى‌كند كه ابوسعيد در انواع علوم صاحب كمالات بود؛ به‌طورى كه حدود سى هزار از اشعار عرب را حفظ بود و در تفسير و فقه و احاديث و علم طريقت و حقيقت حظى وافر داشت و در عيوب نفس ديدن و مخالفت هوا كردن به اقصى الغايت بود و در فقر، فناء، ذل و تحمل شأنى عظيم داشت و در لطف و سازگارى آيتى بود.

    شيخ بعد از تحصيلات مقدماتى، به مرو رفت و پنج سال تمام پيش ابوعبدالله خضرى به تحصيل فقه و علم كلام و تفسير قرآن همت گماشت و چون او وفات يافت، پنج سال ديگر پيش امام قفال تحصيل كرد. بعد از آن، به سرخس رفت و در نزد ابوعلى زاهر به تحصيل مشغول شد.

    روزى لقمان سرخسى كه از عقلاى مجانين بود، طى واقعه‌اى او را به پير ابوالفضل مى‌رساند. پير ابوالفضل به او مى‌گويد: «صد و بيست و چهار هزار پيامبر كه آمدند، مقصود همه آنها يكى بود؛ «قل الله ثم ذرهم». كسانى را كه سمعى دادند، اين كلمه مى‌گفتند تا همه اين كلمه گشتند و در اين كلمه مستغرق شدند، كلمه بر دل ايشان پديد آمد و از گفتن آن مستغنى شدند». اين سخن پير ابوالفضل، شيخ را به قول خودش صيد كرد و آن شب در خواب نگذاشت.

    پير، كلمه‌اى را به وى تلقين كرد. شيخ، مدتى در اين كلمه بود تا اينكه پير ابوالفضل به وى گفت: «اكنون لشكرها به سينه تو تاختن آرد»، سپس گفت: «تو را بردند، برخیز و خلوتى طلب كن». شيخ، به مهينه بازمى‌گردد و به مدت هفت سال در كنجى مى‌نشيند و پنبه در گوش نهاده و «الله الله» مى‌گويد. شيخ، در اين مدت، صائم الدهر بود و شب به يك نان، روزه افطار مى‌كرد و شب و روز نمى‌خوابيد و به هر نمازى غسلى مى‌كرد.

    شيخ، بعد از هفت سال رياضت، طالب زيارت شيخ ابوالعباس قصاب مى‌شود و اين، هنگامى بود كه پير ابوالفضل به رحمت خدا رفته بود. شيخ، در حال قبض، طى مسافت مى‌كرد، در راه پيرى را ديد و پير به وى كلماتى را گفت كه قبض وى برطرف شد.

    شيخ، در آمل به خدمت شيخ ابوالعباس قصاب رسيده و مدتى آنجا بود تا اينكه ابوالعباس او را در برابر خود خانه‌اى داد و شيخ پيوسته در آن خانه به مجاهده و ذكر مشغول بود. يك روز بامداد، اصحاب ابوالعباس با تعجب جامه شيخ بر تن ابوسعيد و جامه ابوسعيد بر تن شيخ ديدند. ابوالعباس گفت: «دوش نثارها رفت و همه نصيب اين جوان‌مرد مهينگى آمد، مبارکش باد!».

    روزى ابوالعباس به ابوسعيد گفت: «به مهينه بازگرد تا روزى چند اين علم بر درِ سراى تو زنند». شيخ به حكم اشارت با فتوحات بى‌شمار به مهينه بازگشت و شيخ ابوالعباس نيز وفات يافت.

    رياضت شيخ تا سن چهل سالگى بسيار سخت بود؛ به‌طورى كه در ابتدا هجده چيز را بر خود واجب كرده بود، مانند روزه دائمى، پرهيز از حرام، ذكر بر دوام، بيدارى دائمى شبانه، خواب در حالت نشسته كردن و...

    ابوسعيد تصريح مى‌كند كه هر چه از پيامبر(ص) شنيده بوديم، همه را به جاى آورديم و هر چه از فرشتگان در انواع عبادت نقل كرده‌اند، به همه قيام نموديم.

    بررسى حكايات

    بخش حكايات كتاب، بسيار غنى است؛ چه حكاياتى كه مرتبط با حالات و مقامات ابوسعيد است و نكته‌هاى بسيارى از زندگى او را روشن مى‌كند و چه حكاياتى كه از زبان ابوسعيد نقل كرده است. در اينجا لازم است كه چند نمونه از حكايات و سخنان ابوسعيد را بياوريم(اين حكايات، يا ظرافت ذوق و نوع حكايات و اقوال مجالس ابوسعيد را توضيح مى‌دهد يا اطلاعى است در زمينه‌اى خاص كه در جاى ديگر ديده نشده است):

    1. مستى در بازار مى‌رفت و پيش شيخ آمد. مريدان گفتند كه شيخ او را امر به معروف كند. مست، آهسته چيزى به شيخ گفت و شيخ جواب داد: «نه» و رفت و چون به خانقاه آمد، از او سؤال كردند كه آن مست، چه گفت؟ شيخ چنين پاسخ داد: «او گفت: اى شيخ! آنچه من در باطن داشتم، بر صحرا نهادم. آيا تو نيز نهادى؟ گفتم: نه».
    2. ابوسعيد درباره آيه شريفه«يحبهم و يحبه‌گونه» كلمات نغزى دارد كه بى‌سابقه است. نقل است كه روزى اين آيه را مى‌خواندند، شيخ گفت: «هرگز خدا هيچ‌كس را دوست نداشته و نمى‌دارد». گفتند: «شيخا! قرآن است». گفت: «معنى همان است». گفتند: «ما معنى نمى‌دانيم». گفت: «خداست و بنده او، حق است و خلقِ او، صانع است و صنعِ او، كسى ديگر در اين بازار چه كار دارد؟ خود كجاست چيز ديگر تا او را دوست دارد؟ صانعى صنع خويش را دوست دارد، اينجا غيرى چه كار دارد؟
    3. در ديدارى كه ابوالحسن خرقانى و ابوسعيد در خرقان داشتند، خرقانى به وى گفت: «مى‌شنوم كه تو سخن نيكو مى‌گويى، ما را سخن گوى». ابوسعيد گفت: «سخن ما دوران را شايد، نزديكان را نشايد». گفت: «نه براى آن مى‌گوييم تا ما را از تو سخن نيك افتد و لكن از براى آن مى‌گوييم تا تو را از استماع ما نيك افتد». ابوسعيد بر منبر شد و سخن گفت.

    بررسى اقوال ابوسعيد

    از ابوسعيد گفتارهايى در اين كتاب آمده است كه در كتاب‌هاى ديگر يافت نمى‌شود كه به چند مورد آنها اشاره مى‌كنيم:

    1. مثل اين نَفس، چون مردى است كه آسياسنگى، به روى ديوار برمى‌كشد؛ اگر طرفة العينى غايب گردد ازو، باز به زمين افتد؛
    2. هر كه چنان پندارد كه بى‌جهد رسيد، خطا است و هر كه به جهد داند هم خطا است؛
    3. ايشان كه ايشان باشند، نه خسته كفر و نه بسته ايمان باشند.

    بيان واژگان

    در كتاب، واژگانى به كار رفته كه به برخى از آنها اشاره مى‌شود:

    1. فرو كردنِ سجاده: گستردن سجاده؛
    2. نگريستن به دنبال چشم: با تحقير به چيزى نگريستن؛
    3. قدرى: ميخ‌هاى آهنى كه به كفش مى‌كوبيده‌اند؛
    4. لنجيدن: با ناز خراميدن.

    به‌طور خلاصه مى‌توان گفت كه اين كتاب داراى امتيازات ويژه‌اى است كه عبارتند از:

    1. اشتمال بر حكاياتى از زندگى ابوسعيد كه پرتوهايى بر جوانبى از زندگى‌نامه او مى‌افكند؛
    2. اشتمال بر حكاياتى از زبان ابوسعيد كه شيوه مجالس او را روشن‌تر مى‌كند؛
    3. اشتمال بر شعرهايى كه براى اولين بار در تاريخ ادب فارسى يافت شده و مورد بررسى قرار مى‌گيرد؛
    4. اشتمال بر روايتى ديگر از شأن نزولِ بعضى شعرهاى منقول در ديگر «مقامات»هاى او؛
    5. اشتمال بر چند شطح درخشان و شگفت‌آور او كه در هيچ جا ديده نشده است؛
    6. اشتمال بر بعضى اشارات به جغرافياى تاريخى حوادث زندگى او؛
    7. اشتمال بر واژگانى كه در فرهنگ‌ها كمتر ديده مى‌شوند؛
    8. اشتمال بر اقوال فراوانى از شيخ كه در هيچ جاى ديده نشده و همه زيبا و ژرف و در كمال اهميت است؛
    9. اشتمال بر ترجمه فارسى زيبايى از بعضى عبارات عربى شيخ يا ديگران كه در كتاب‌هاى ديگر ديده نمى‌شود.

    وضعيت كتاب

    اين كتاب، با مقدمه، تصحيح و تعليقات محمدرضا شفيعى كدكنى استاد دانشمند دانشگاه تهران، به زيور طبع آراسته شده است و چاپ اخير آن، حاصل كار چندين ساله استاد شفيعى است. نگاهى به فهرست مطالب كتاب، ژرفاى كار و ميزان رنجى را كه استاد شفيعى بر خود هموار كرده‌اند، به روشنى نشان مى‌دهد. ايشان، چندين جا كه به مشكلى برخورده‌اند و راه حلى براى آن نيافته‌اند، متذكر شده‌اند و از سر فروتنى، از ارباب فضل دانش در روشن كردن تاريكى‌هاى متن يارى خواسته‌اند.

    ايشان، با مقدمه‌اى نسبتاً طولانى توانسته‌اند، ابعاد مختلف ابوسعيد را مورد بررسى قرار دهند. روش كار ايشان در تصحيح، اين بوده است كه نسخه اياصوفيا را اساس قرار داده و اختلافات آن را با ديگر نسخه‌ها در بخش«نسخه‌بدل‌ها» نشان داده‌اند.

    فهرست محتويات، در آغاز كتاب واقع شده است.


    وابسته‌ها